ناظم میزان

ناظم میزان– رئیس عوارض و مالیات که دم دروازه، از مال التّجاره‌های داخلی و خارجی گرفته می‌شد؛ بعدها ناظم میزان، مدیر گمرک استعمال شد؛ رئیس مالیات غیرمستقیم و گمرک.
ادامه مطلب

نام خانوادگی

تاورنیه مي‌نويسد: « ایرانیان نام خانوادگی ندارند اما مانند یهودیان برای شناسایی میان خود چون نام کسی را می‌برند او را فلان پسر فلان می‌گویند.» (تاورنیه، 1383: 284)
ادامه مطلب

نامگذاری کودک

فرانکلین می¬نویسد: « مراسم اسم گذاری کودک در ایران به صورت زیر انجام می‌گیرد در روز سوم یا چهارم تولد بچه دوستان و اقوام زن زائو در منزل او جمع می‌شوند و تعدادی هم نوازنده و دختران رقصنده می‌آورند و جشنی برپا می‌سازند و پس از مدتی رقص و آواز ملایی وارد می‌شود کودک را...
ادامه مطلب

نامه نویسی

ویلز می‌نویسد: « نامه نویسی در ایران، بخصوص نامه های رسمی بین دو نفر صاحب مقام یا به دیگر بزرگان کار هرکسی نیست و نیاز به سواد و تجربه و تعلیم ویژه‌ای دارد. تا شخص نویسنده ضمن انتخاب لغات، جملات و عناوین و القاب مخصوص و شایسته برای طرف توان ادا کردن حق مطلب را...
ادامه مطلب

نان

دالمانی می¬نویسد: « در روستاها نان را زن‌ها می‌پزند. بدین ترتیب که ابتدا کمی خمیر را برداشته روی چرم گوسفندی که آرد بر آن گسترده است می‌غلتانند و صورت گلوله‌ای در می‌آورند آنگاه این گلوله خمیر را بر روی تشکچه‌ای چنان می گسترند که به صورت برگه‌ای نازک با ۲۵ تا ۳۰ سانتی‌متر پهنا و...
ادامه مطلب

نان

اوليويه (1814-1756م.) مى‏نويسد: «نانی که در ایران صرف می‌شود، بهتر از نانی است که در مملکت عثمانی به مصرف می‌رسد. سفید و خوب پخته و از آرد خالص گندم است.» / اولیویه – گیوم آنتوان، ۱۳۷۱: 166.
ادامه مطلب

نان تهران

بروگش مي‌نويسد: « ناني که در دکان نانوايي‌ها پخت مي‌شود و با زحمت بسيار ممکن به دست مردم برسد، تلخ مزه است و معلوم نيست که چه ماده‌ي تقلبي نامطلوبي با گندم و آرد مخلوط مي‌کنند که اين اندازه تلخ مي‌شود.» (بروگش، 612:1367-611)
ادامه مطلب

نان لواش

بایندر می‌نویسد: « به جای نان کماچ های دراز و صاف و نرمی است شبیه پارچه کهنه که به آن لواش می‌گویند.» (بایندر، 1370: 56)
ادامه مطلب