چال سیلابی
واژه چال و گود که به ظاهر معنایی یکسان دارد در تاریخ تهران بخصوص جغرافیای تهران درون حصار صفوی هر یک معنایی خاص و جایگاهی ویژه در سده های پیشین داشته است به این اعتبار که چال ها اغلب غیر مسکون وگودها مسکون بوده اند و برخی از پژوهشگران تاریخ تهران بر این باوراند بعضی از آن ها شاید بر اثر فرو کشیدن خانه های تهرانیان در سده های نخستین اسلامی که در زیر زمین کنده می شد بوده باشد. چال میدان وچال حصار و گود عرب ها نمونه هایی از آن هاست .
البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در بخش جنوبی تهران از سده های پیشین گود هایی وجود داشتتند که حاصل خاکبرداری آجر پزی ها بودند. این گود ها در طول زمان با افزایش جمعیت مدام به تسخیر ساختمان ساز ها در می آمد و آن ها به نقاط جنوبی تر رانده می شدند. چال سیلابی از چال های قدیمی تهران است و جزو این گود های جدید نبوده است علاوه براین نکته واژه چال در گستره تهران و مناطق جغرافیایی البرز بسیار کاربرد دارد از قبیل ؛توچال،کلک چال،ماهی چال و…که در مقام خود بدان ها خواهیم پرداخت.
چال سیلابی از چال های مشهور تهران قدیم به شمار می آید.این چال درحوالی سر قبر آقا که تابع محله بازار تهران محسوب می شد،قرار داشت و در دوره سلطنت ناصرالدین شاه با افزایش تدریجی جمعیت،رفته رفته سکونت هایی در آن پدیدار شد و سر انجام در زمره مناطق مسکونی تهران در آمد. این محله فقیر نشین همیشه پذیرای قشر خلافکاران واراذل واوباش بود.
وجه تسمیه چال سیلابی از آن باب است، به روزگاری که تهران هنوز گسترش نیافته و از درون حصار صفوی پا بیرون نگذاشته بود ، بخشی از هرزآب و سیلاب قسمت شرقی تهران عتیق در آن گرد می آمد.
موقعیت جغرافیایی دقیق آن در جنوب گود زنبورکخانه و مجاور جبهه بیرونی ضلع جنوبی حصار صفوی قرار داشت. این محله در اوایل دوره ناصری کم کم مسکون گشت.بطوریکه پس از تخریب حصار صفوی و احداث حصار ناصری درون شهر افتاد و رفته رفته کوچه هاو خانه هایی در آن ساخته شد . تا آنجا که در نقشه تهران ترسیمی نجم الدوله به سال 1309ق. کوچه های چال سیلابی را مشاهده می کنیم.بدین ترتیب قدمت این محله از یکی دو دهه پیش از شروع سده چهاردهم هجری آغاز شده است. کوچه های شاد،چال سیلابی،حافظ،سرکه ها،نمک چیان،رستمی و… در جنوب خیابان مولوی همگی در اراضی این چال ساخته شده است.
چنانکه گفته آمد،ساکنان این محله همیشه افراد محروم و تباهکاران بوده است.حجت بلاغی در صفحه240 گزیده تاریخ تهران می نویسد:
این چال سابقا نزدیک بازارچه زعفران باجی و سر قبر آقا بود.آنجا زمین گود بود و سیلاب در آن می افتاد و زمانی مومسات (زنان روسپی) در حوالی آن مکان منزل داشته اند و از این رو آن محل معروف شده بود و اشعاری عوامانه در باره آن ساخته بودند :
لیلی را بردند چال سیلابی براش خریدند سیب و گلابی
مرتضی سیفی تفرشی در صفحه146 تهران در آینه زمان نوشته است :
چال سیلابی نیز از محله های بنام ناحیه محمدیه بود می نویسند؛کنت دو مونت فرت رییس نظمیه تهران و امور احتسابیه دستور داد؛ زنان روسپی شهر تهران را جمع کنند و در چال سیلابی جای دهند تا از پراکندگی آنان و اشاعه فساد جلوگیری شود.این رفتار مایه اعتراض جمعی از زنان محله مزبور شد. به تحریک کامران میرزا حاکم تهران عده ای دختر کنت را که لیلی نام داشت دزدیده اورا به چال سیلابی بردند لوطی ها و عنتر بازان آن زمان نیز ماجرا را بصورت تصنیف زیر در آوردند و برای مردم می خواندند:
لیلی را بردند چال سیلابی براش خریدند سیب و گلابی
لیلی را بردند حمام گلشن کنت بی غیرت چشم تو روشن
لیلی را بردند دروازه دولاب برش خریدند زری و جوراب
لیلی گل است والله خیلی خوشگل است والله
فلفل تندم لیلی دختر کنتم لیلی
زنده یاد عباس اقبال نیز روایتی در ارتباط با همین معنا در اطلاعات ماعانه 1329 دارد:
«…کنت سعی کرد تا فواحش را در محلی جمع کند تا از پراکندگی آنان و کثرت فحشا و ایجاد زحمت برای مردم نجیب و خانه دار ها جلوگیری کند و برای مرکز اجتماع آنان ناحیه ای را در جنوب شهر به نام چال سیلابی جمع کرد اما این معنی موجب شکایت دسته جمعی فواحش گردید چه کنت آنان را از کسب و کار بازداشته و بازار فروش را از دست ایشان گرفته بود…»
گواینکه آن مرکز تجمع را آن زنان و تعدادی از هواخواهانشان از عرق خوران وقمه کش وشش لول بندان برهم زدند ولی کماکان چال سیلابی از مهمترین مراکز این زنان بود.در گزارش مترددین دروازه قزوین در دوره ناصری آمده «…چهار پلیس دو نفر زن فاحشه را بیرون برده و بعد برگشتند…»(تا پیش از خراب شدن دروازه های تهران ورود و خروج مردم و کالا و…از طریق همین دروازه ها ثبت و نظارت می شد.)
در تهران از اواسط دوره قاجاریه که جمعیت شهر رو به فزونی نهاد پراکندگی زنان روسپی و معروفخانه های فراوان در سطح شهر مشکلاتی را برای ساکنان تهران ایجاد کرده بود.کوچه قجر ها،دروازه غار،دروازه شمیران ،پشت خندق ها،سر قبر آقا،چال سیلابی و…مراکز مهم این زنان بود. براین اساس از دوره ناصرالدین شاه دولت بار ها کوشید تا به نحوی آن را حل کند تا اینکه بالاخره با اختصاص دادن قلعه و باغی خوش آب و هوا در جنوب غربی دروازه قزوین(میدان قزوین) که به باغ شهر نو شهرت داشت (خارج شهر بود)و گرد آوردن این قشر از جامعه، این مشکل اجتماعی را تا حدودی حل کرد.