جان ویشارد (John G. Wishard) پزشک آمریکایی است که برای طبابت به ایران سفر کرد. با ساخت مریض‌خانه آمریکایی توسط میسیون آمریکایی در دوره ناصری، او به ریاست آن بیمارستان رسید. بیمارستان امریکایی در تهران در پائیز سال ۱۸۸۳ رسما به دست این طبیب گشایش یافت. یکی از خدمات مریض‌خانه او، به داد مردم رسیدن در وبای سال ۱۹۰۴ بود که روایت آن، شاید یکی از مهم‌ترین فرازهای این کتاب باشد: «در سال وبایی ۱۹۰۴ مریض‌خانه بزرگ ما در شرق تهران، که انواع گوناگون بیماران را می‎پذیرفت، به وبایی‌ها اختصاص یافت و خانه‌ای را در غرب تهران برای سایر بیماران در نظر گرفتیم و یک محل هم در شمیران بنیاد یافت. این سه مرکز و همچنین پزشک‌خانه‌ای که در بخش یهودی‌نشین شهر قرار داشت، یک ماه بدون وقفه شب و روز در تلاش بودند و بالاخره تا حدودی شیوع بیماری کنترل شد. برای اجرای چنین طرح حیات‌بخشی، کوشش‌های ما در سه جهت با جدیت دنبال می‌شد؛ جلوگیری از گسترش بیشتر بیماری، مراقبت دقیق از مبتلایانی که به مریض‌خانه رو می‌آوردند و سرکشی و کنترل خانه‌ها … گشت ‌زدن در شهر برای پیدا کردن و حمل اجساد مبتلایان، یکی از حساس‌ترین اموری بود که انجام می‌دادیم، که البته از جانب تعداد قلیلی از مردم مورد سرزنش و اعتراض هم قرار گرفتیم. عده‌ای بر ما خرده می‌گرفتند که این بلا از جانب خداوند نازل شده است، شما چه کسی هستید که دخالت می‌کنید، شما نه می‌توانید مانع آن بشوید و نه قادر خواهید بود اراده خداوند را تغییر دهید. اما دولت و سایر مقامات متنفذ به شدت از ما جانب‌داری می‌کردند و آن زمان که کار ما پایان یافت و برای مردم روشن شد که ما انگیزه‌ای جز خدمت و نوع‌دوستی نداشتیم تمامی آن انتقادها و ایرادات بدل به گرم‌ترین و صمیمنانه‌ترین قدردانی‌ها و تشکرات شد». (ص 188) در سال ۱۳۰۹ ق./ ۱۸۹۲ م.، و پیش از افتتاح بیمارستان آمریکایی، بیماری وبا در شهر تهران همه‌گیر شد و مردم برای نجات از بیماری، ناگزیر به حومۀ شهر پناه بردند. میسیون آمریکایی بیمارستانی موقت در مسیر تهران به شمیران برپا کرد که در آن چند پرستار به همراه ۶ تن از دانش‌آموزان پسرِ مدرسۀ آمریکایی تهران به مراقبت از بیماران می‌پرداختند ( الدر، جان، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، ترجمۀ سهیل آذری، تهران، ۱۳۳۳ ش. ۴۳) با شیوع بیماری وبا در تهران به سال ۱۳۲۲ ق. که بیش از یک ماه به درازا کشید، در تهران ۸هزار تن، و در روستاهای نزدیک آن ۵هزار تن دراثر ابتلا به این بیماری درگذشتند. بیمارستان آمریکایی برای خدمات‌رسانی و درمان بیماران، افزون‌بر ساختمان اصلی آن که در شرق تهران قرار داشت، بیمارستانی در غرب شهر و نیز درمانگاهی در تجریش دایر کرد. همچنین در محلۀ یهودیان تهران بیمارستانی برپا شد (ویشارد، جان، بیست سال در ایران، ترجمۀ علی پیرنیا، تهران، ۱۳۶۳ ش. ۲۲۹؛ تربیت، تهران، ۱۳۲۲ ق، س ۷، شم‍ ۳۵۳‍، ۱۷۳۵-۱۷۳۶) در این مراکز درمانی ۸۰ تن پزشک، داروساز، پرستار و نیروهای کمکی فعالیت داشتند. دانش‌آموزان مدرسۀ آمریکایی، کارکنان بانک شاهنشاهی، و بسیاری از مسلمانان، مسیحیان، زردشتیان و یهودیان که توانایی کمک به بیماران را داشتند، در این مراکز به کار مشغول بودند. چند درشکه نیز به‌صورت مستمر در شهر به گردش می‌پرداخت و بیمارانی را که در کوچه‌وگذرها ناتوان افتاده بودند، به مراکز بیمارستانی منتقل می‌کرد. در مدت ۲۰ روز، ۴هزار بیمار به این مراکز انتقال داده شدند و همگی به‌صورت رایگان و بدون پرداخت هزینه‌ای، از خدمات درمانی برخوردار گشتند. بااین‌حال از هر ۱۰۰ بیماری که به بیمارستان منتقل شدند، تنها ۴۰ تن زنده ماندند؛ درصورتی‌که بیماران در ابتدای مراحل ابتلا به بیمارستان مراجعه می‌کردند، آمار بهبود آنها به ۵۰٪ افزایش می‌یافت. بیمارستان آمریکایی برای درمان بیماران مبتلا به وبا درمجموع ۵۴۹‘۵ تومان هزینه کرد (ویشارد، ۲۳۳) بخشی از هزینه‌های درمانی بیمارستان از سوی دولت، و بخشی دیگر از طریق اعانه‌های نیکوکاران تأمین می‌شد. بیمارستان برای پیشگیری از گسترش بیماری وبا، دستورالعملی را به‌صورت جزوه به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشر کرده بود. کارکنان بیمارستان افزون‌بر فعالیتهای درمانی، به جمع‌آوری اجساد مردگانی نیز می‌پرداختند که براثر بیماری جان خود را از دست داده، و در شهر رها شده بودند (همو، ۲۲۹-۲۳۰). گفتنی است امین‌السلطان در دوران صدارت خود با حضور وزیرمختار آمریکا از مریض‌خانۀ آمریکایی بازدید کرد (همو، ۲۴۰).در زمان شیوع دیگربارۀ بیماری وبا در تهران به سال ۱۳۳۴ ق/ ۱۹۱۶ م، مریض‌خانۀ آمریکایی را پزشکی به نام دکتر کوک اداره می‌کرد. در آن هنگام کشیشی آمریکایی به نام مستر داگلس در مریض‌خانۀ ینگه‌دنیایی اقامت داشته است. بیمارستان آمریکایی در این ایام شعبه‌ای در «پـای ماشین» (ایستگاه راه‌آهن تهران ـ ری) داشت و در آنجا به نیازمندان و گرسنگان کمکهای مالی و غذایی ارائه می‌کرد (حکمت، علی‌اصغر، ره‌آمـوز حکمـت، به کوشش محمد دبیرسیاقی، قزوین، ۱۳۸۳ ش. ۲/ ۴۴، ۷۲، ۵۰۸). ویشارد می نویسد: «درسال وبایی ۱۹۰۴ مریض‌خانه بزرگ ما در شرق تهران، که انواع گوناگون بیماران را می‎پذیرفت، به وبایی‌ها اختصاص یافت و خانه‌ای را در غرب تهران برای سایر بیماران در نظر گرفتیم و یک محل هم در شمیران بنیاد یافت. این سه مرکز و همچنین پزشک‌خانه‌ای که در بخش یهودی‌نشین شهر قرار داشت، یک ماه بدون وقفه شب و روز در تلاش بودند و بالاخره تا حدودی شیوع بیماری کنترل شد. برای اجرای چنین طرح حیات‌بخشی، کوش‌های ما در سه جهت با جدیت دنبال می‌شد؛ جلوگیری از گسترش بیشتر بیماری، مراقبت دقیق از مبتلایانی که به مریض‌خانه رو می‌آوردند و سرکشی و کنترل خانه‌ها… گشت ‌زدن در شهر برای پیدا کردن و حمل اجساد مبتلایان، یکی از حساس‌ترین اموری بود که انجام می‌دادیم، که البته از جانب تعداد قلیلی از مردم مورد سرزنش و اعتراض هم قرار گرفتیم. عده‌ای بر ما خرده می‌گرفتند که این بلا از جانب خداوند نازل شده است، شما چه کسی هستید که دخالت می‌کنید، شما نه می‌توانید مانع آن بشوید و نه قادر خواهید بود اراده خداوند را تغییر دهید. اما دولت و سایر مقامات متنفذ به شدت از ما جانب‌داری می‌کردند و آن زمان که کار ما پایان یافت و برای مردم روشن شد که ما انگیزه‌ای جز خدمت و نوع‌دوستی نداشتیم تمامی آن انتقادها و ایرادات بدل به گرم‌ترین و صمیمنانه‌ترین قدردانی‌ها و تشکرات شد…»(مولف)

ارسال دیدگاه

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.