واژه های متروک (13)

در سلسله مطالب واژه‌های متروک تهران قدیم به کلمه دیگری برمی‌خوریم که دیگر در میان مردم کاربردی ندارد و آن دامن شلیته است. با کوچ شلیته‌پوشان و شلیته‌فروشان به دیار باقی نام آن هم نرم‌نرم دارد از حافظه‌ها پاک می‌شود. گو این که امروزه «شلیته» از واژگانی است که کهنه و متروک شده و دیگر کسی آن را نمی‌شناسد و اگر بانویی نیز آن را بشناسد در این دنیای مد جرأت و رغبت پوشیدن آن را ندارد اما روزگاری ملکه‌های پرشمار ایران در حرمسرای ناصرالدین شاه اول شلیته‌پوش این دیار شدند، تا اندام حجیم‌شان در نظر شاه قجری دلربا‌تر جلوه کند و در پی آن بسیاری از زنان درباریان و رجال در آرزوی پوشیدن آن از شوق نوپوشی و رخ‌کشی میان هم‌طرازان مدت‌ها با سنت و شوی جنگیدند تا آنان را شکستند و با تداوم این جنگ و آن شکست که به تک‌تک خانه‌ها رفته بود سرانجام شلیته همه‌گیر شد و وجهه عام یافت.

 

اوضاع و احوال مردمان و نوع فرهنگ و اعتقادات آنان رنگ و نوع لباس‌شان را معین می‌کند و از سویی سرما و گرما و شرایط اقلیمی و عواملی دیگر از این دست تاثیر بسزایی در انتخاب لباس میان مردم هر اقلیم دارد. لباس هر قوم و ملتی نماد فرهنگ و طرز فکر آنان است که متاثر از آداب آیینی و رسوم آن ملت است. از این روست که در کشوری چون ایران که اقوام گوناگونی در آن می‌زیند در هر نقطه‌ای از آن لباس خاصی برتن ساکنانش دیده می‌شود.

 

تا اواسط دوره قاجار تغییری چشمگیر در نوع پوشش ایرانیان پدید نیامد و لباس آنان همان بود که نسل‌های پیش می‌پوشیدند اما از اواخر عهد ناصری رفته‌رفته رنگ‌پذیری پوشش درباریان و رجال از فرنگی‌ها که هر روز پدیده صنعتی نوظهوری را به کشور ما وارد می‌کردند احساس شد.

 

در این عصر اروپاییانی بیش از گذشته به ایران آمدند و جسته گریخته سفر‌های ایرانیان به روندی روبه رشد و مداوم تبدیل گشت. این عوامل و از آن‌ها مهمتر سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، فرهنگ پوشش ایرانی‌ها را تحت تاثیر قرار داد و دست‌کم در محدوده دربار حرکت تاثیرپذیری شکل و شمایل لباس درباریان از فرنگی‌ها آغاز شد. اروپاییان که خود بر اثر تحولات انقلاب صنعتی دچار تغییر و باز نگری نوع حکومت و اندیشه‌های فلسفی جدید و به تبع آن تحولات گسترده در تمامی ابعاد زندگی شده بودند با تغییراتی فاحش در نوع پوشش و برخی رفتار‌های اجتماعی روبرو بودند، آنان بسیار علاقه به نمایاندن پوشش نو و تازه خود به دیگر اقوام و ترویج آن لباس‌ها میان ایشان داشتند زیرا بدین ترتیب هم بازار مصرف پارچه‌ها و کالاهای تولیدی خود را ایجاد می‌کردند و هم با الگو قرار دادن خود به عنوان ملتی دانا و موفق اهداف استعماری خود را بهتر پیش می‌بردند.

 

سفر ناصرالدین شاه تیر خلاصی بود به پیکر اندیشه استقامت و مقاومت در رنگ‌پذیری بی‌چون و چرای ایرانیان از فرنگی‌ها. شاه در بازگشت از اروپا با ایجاد تکیه دولت و بسیاری تقلید‌ها در پایتخت پیشرفت و ترقی مورد نظرش را به نمایش گذاشت. در همین راه شلیته که تقلیدی از دامن زنان اروپایی بود به زنان اندرونی تحمیل کرد. گو این که روند تغییر لباس ایرانی‌ها در آن زمان از دربار ناصری آغازید اما تا محو شدن کلاه نمدی آخرین نماد لباس سنتی از میان مردم کوچه و بازار و شیوع کلاه پهلوی در عصر پهلوی ادامه یافت.

 

تا پیش از رواج و شیوع کت و شلوار و دامن لباس‌های جدید لباس ایرانیان عبارت بود از:

 

آرخالق یا قبا، تنبان، پیراهن، ، کلاه، سرداری، کفش و … برای مردان و:

 

پیراهن، شلوار (پاچه تنگ)، چارقد، روبند، یل، شلیته، شمد یا چادر نماز، چادر و چاقجور و … برای زنان

 

در سفرنامه‌ ابراهیم‌بیک از وضع پوشش زنان پیش از مشروطیت چنین یاد شده:

 

«… در آن زمان زنان بی‌بند و بار شلیته می‌پوشیدند و موی سر را با چادر می‌پوشاندند اما در همان حال که جلو در خانه نشسته بودند میان پای آنان عریان بود.»

 

در آن برزخ فکری که حاصل برخورد تمدن شرق و غرب بود سال‌هایی قبل از آزادی خواهی ایرانیان نویسنده‌ سیاحتنامه‌ ابراهیم بیک با قیاس پوشش زنان اروپایی و ایرانی از حجاب خرده می‌گیرد و حجاب را از دلایل عقب‌ماندگی ایرانیان و مانع تجدد می‌پندارد.

 

در لغت‌نامه دهخدا «شلیته» چنین معنا شده است:

 

دامن چین‌دار که روی نظامی زنانه پوشند: شلیته قجری؛ نوعی از آن شلوار است. (یادداشت پروین گنابادی) . نوعی دامن کوتاه و گشاد و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می‌پوشیدند.

 

و مرحوم معین آورده:

شلیته: نوعی دامن کوتاه و گشاده و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می‌پوشیدند.