هویدا شدن پیکرعریان زنی  در گورستان که آشوب به پا کرد

  پیدا شدن پیکر زنی تازه دفن شده در گورستان محله عتیق بازار تهران، آشوب به پا کرد و مردم هیجان زده شوریدند و ساختمان تازه ساز بانک استقراضی روس را در هم کوبیدند. ماجرای این حادثه که در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه در تهران رخ داد از این قرار است:

ماجرا این بود که مدرسه و قبرستان متروکه ای بلاصاحب در مجاورت امامزاده سید ولی در وسط محله بازار تهران افتاده بود، مدیر بانک استقراضی روس هم آن روزها در به در پی محلی برای احداث شعبه بانک می گشت، تا این که دلالان رند، اراضی قبرستان سید ولی را به او پیشنهاد کردند، مدیر بانک با عنایت به مرغوبیت جا و موقعیت ممتاز آن اراضی که در دل بازار قرار داشت، بلافاصله تمایل خود را با این معامله اعلام کرد، ولی عملی شدن این معامله بسیار پیچیده بود از آن جهت که اراضی موصوف، موقوفه بود و هیچ یک از مجتهدین (در آن روزگار فقط محضر مجتهدین محل انتقال سند بود.)  پایتخت حاضر به تنظیم سند انتقال مزبور به نام بانک نبود. زیرا مطابق موازین اسلامی انتقال موقوفات امری شرعی نیست./ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی.98 .2. 1361.

 گواینکه اطراف آن به پراکنده تکه هایی از زمین مزبور را مردم تصاحب کرده و خانه ساخته بودند ولی مساله بانک روس داستان دیگری بود، رقابت انگلیس و طرفداران داخلی اش در میان بود و این کار را مشکل می کرد.

«  در وسط بازار امیر تهران قبرستان کهنه و مدرسه ای خراب و ویران وجود داشت. به مرور زمان مردم زمین های اطراف قبرستان را تصرف کرده، خانه ساخته بودند، علما و مجتهدین در فروش زمین های مدرسه و قبرستان به منظور تبدیل به احسن اشکالی نمیدیدند./همان منبع.

در چنین اوضاعی بانک استقراضی روس نیز با قول واسطه مبنی بر توانایی او در انتقال سند عزمش جزم شده بود تا آن اراضی را خریداری کند. بانک نخست منازل اطراف را از مالکین خریداری کرد، آنگاه برای خرید مدرسه به وسیله حاج مستشارالتجار دست به دامن سید محمد طباطبائی مجتهد مشهور پایتخت شد، اما طباطبائی آن را نپزیرفت ولی شیخ فضل الله نوری قبول کرد وبا دریافت مبلغی آنجا را به بانک فروخت.

روس ها پس از به دست آوردن این سند شروع به ساخت کردند و از جمله چاهی در حیاط بنا کندند تا استخوان مکشوفه مردگان را در آن بریزند، ضمن درآمدن استخوان ها، جسد تازه دفن شده زنی پیدا شد که با بی اعتنایی آن را هم درون چاه انداختند. خبر این حادثه احساس برانگیز به گوش مخالفان دولت رسید. طباطبائی هم برای اجرای تصمیمات خود به رئیس بانک پیغام داد؛ زمین قبرستان و مدرسه را خراب کردن به هیچ قانونی مشروع نیست و نخواهم گذاشت که این زمین در تصرف شما بماند و عمارت بنا کردن در این مکان تضیع حق خودتان است.

او پاسخ داد:

 من این اراضی را از مستشارالتجار خریده ام و او نوشتجات معتبر در دست دارد./ تحولات  سیاسی اجتماعی ایران از دوران قاجار تا سقوط رضاشاه. 135 1382.

مدیربانک استقراضی روس دلش از جانب حامیان داخلی اش گرم بود. خبر اتفاقات  به نجف رسید و برخی علمای آنجا هم اظهار ناخشنودی نمودند ولی بانک همچنان به کار خود ادامه می داد. تا این که در روز4 آذر1384 ش. محمد واعظ از سخنوران برجسته عهد انقلاب مشروطه بالای منبر رفت و بعد از سخنرانی درباره حرمت رباخواری که کار اساسی بانک ها است و اشاره به داستان قبرستان و بیرون آمدن اجساد تازه، به اتفاق مردم هیجان زده و برانگیخته به سمت قبرستان و محل ساختمان حرکت کردند و بنای نیمه کاره بانک را خراب و ریشه کن کردند. بانک روس به دولت شکایت کرد و بیست هزار تومان ادعای خسارت  کرد. شاه فرمان داد خسارت  بانک را بپردازند و به علما کاری نداشته باشند و این کار شاه، آتش غوغا را فیرو نشاند./ پیشین، ص 17 .رضا.