میرزا قلمدان

قلمدان، جعبه مانندی است از جنس چوب، مقوا یا پاپیه ماشه که برای نگهداری قلم‌های مخصوص خوشنویسی و دیگر ابزار کتابت به کار می‌رود که با هنر و فرهنگ ایران رابطه و پیوند دیرینه دارد. قلمدان از صنایع دستی ارزشمند ایران است و علت اهمیت آن در زمان قدیم ظرافت و حساس بودن قلم‌های خوشنویسی بوده که از نی تراشیده می‌شدند. در دورهٔ صفویه خوشنویسی به بالاترین حد خود رسید و هنر قلمدان‌سازی نیز به اوج خود رسید. در دوره‌های زندیه و قاجاریه نیز همچنان این هنر در اوج بود و در میان هنرمندان اصفهانی رواج داشت./ ادیب برومن‍د، عب‍دالع‍لی، هن‍ر قل‍مدان، ته‍ران: وحی‍د، ۱۳۶۶؛ قل‍مدان یا قرارگاه قل‍م، زائ‍ر، سال ۳، ش ۸، (آبان ۱۳۷۵): ص ۴۲.

جاي قلم. تپنگويي که در آن ابزارهاي نبشتن مانند قلم و چاقو و مقراض و قط زن مي گذارند. جعبه گونه اي از مقوا يا چوب مکعب استوانه شکل ميان تهي که روپوش قلمدان بود و قلمدان راکه جعبه مانندي است هم از جنس روپوش درون آن جاي دهند و روي قلمدان را با صورت هاي گونه گون از آدميان يا مرغان يا جانوران منقش سازند. (ناظم الاطباء)

میرزا قلمدان چنین معنا شده است:

1. نویسندة بی سواد. 2 . لاغر و مردنی (فرهنگ فارسی معین)

کنایه از شخص باریک و مردنی- منشی کم سواد و پزوایی .

– ميرزا قلمدان؛ در تداول عامه، کنايه از نويسندهء باريک و دراز. (يادداشت مؤلف).

نشاني مخصوص صدر اعظم. (ناظم الاطباء).

در دوران قاجاریه شاه وزیر دفتر را مامور می کرد تا بودجه کشور را تنظیم کند. در هر استانی مسئول هر کتابچه یک مستوفی بود. این مستوفیان عده ای کارمند داشتند که آنان را میرزا قلمدان می گفتند و رئیس مستوفیان را مستوفی الممالک./ عیسوی، چارلز. تاریخ اقتصاد ایران.

 

پرویز ناتل خانلری از اقوام دور و دوستان نزدیک صادق هدایت بود. او می گوید صادق هدایت «میرزاقلمدون» بود:

«… در همین زمانه، طبقه‌ای خاص با اصطلاحی مخصوص، از لحاظ شغل و طبقه و نیز قیافه مشخص می‌شدند. ایشان کسانی بودند که کار دفتر و دیوان داشتند و قلم به دست بودند. در اصطلاح آن روزگار به آدمی از این طبقه «میرزاقلمدون» می‌گفتند و اطلاق این اصطلاح، دارای دو جنبه ممتاز و مشخص بود. از یک طرف اصطلاح میرزا قلمدون نشان‌دهنده شغل و حرفه کسی بود که با قلم و قلمدان سر و کار داشت. از سوی دیگر هیکل و قیافه میرزاقلمدون، هیکل و قیافه مخصوصی بود. شاید این اصطلاح در جهت دوم بیش‌تر از لحاظ شباهت جثه و ظاهر «قلمدان» به میرزاقلمدون‌ها می‌چسبید، زیرا در هر حال میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه‌ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا و گرداندن چشم رعایت جوانب را می‌کرد و احتیاط‌های لازم را به عمل می‌آورد. می‌کوشید که اگر لباسی بر تن می‌کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.

صادق هدایت یک میرزاقلمدون به تمام معنی بود. گمان نمی‌برم با تعاریفی که در بالا به دست داده‌ام، افزودن نکته‌ای دیگر ضروری به نظر برسد. مع‌هذا تکرار می‌کنم که اطلاق اصطلاح میرزاقلمدون به ظاهر قیافه صادق هدایت بیش‌تر از این جهت است که او واقعا از لحاظ شکل ظاهر در چنین ردیفی قرار داشت.

میرزاقلمدون‌ها معمولا محجوب و کم‌رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می‌شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می‌دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه‌ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی‌بست. در عصری که فرضا لقمه‌های به اصطلاح کله‌گربه‌ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می‌خورد، آهسته غذا می‌خورد و پاکیزه غذا می‌خورد.

این تعریف کلی میرزا قلمدون در مورد قیافه و حرکات و رفتار صادق هدایت بیش از حد تصور صادق است. در نخستین نگاه و با اولین برخورد ظاهر قیافه صادق هدایت نشان می‌داد که مردی است از اهل قلم و از خانواده قلم به دست‌ها. ده دقیقه بعد از آن که آدمی با او به صحبت می‌نشست، به خوبی احساس می‌کرد که این میرزا قلمدون از همه میرزا قلمدون‌های دیگر محجوب‌تر، مؤدب‌تر و ظریف‌تر است. این حجب و کم‌رویی او متأسفانه در سال‌های آخر عمرش دستخوش تاراج اندیشه‌های تلخش شد و صادق هدایت سال‌های آخر، صادق هدایت سال‌های پیش از شهریور 1320 نبود. او در آن سال‌های نخست به اندازه‌ای به اولین دیدار آدمی را فریفته می‌کرد که انسان دلش می‌خواست بنشیند و به این مجسمه ظرافت و نکته‌سنجی نگاه کند و گاه‌گاه که او سخنی می‌گوید این سخنان را با حظ و قبول تمام بشنود.»/ مجله «سپید و سیاه» مرداد 1346 ؛ کتاب «نقد بی‌غش»