فووریه – ژان باتیست فووریه ( ژوانس؛ 6 اکتبر 1842 – 29 نوامبر 1926) پزشک نظامی فرانسوی بود که از آگوست 1889 تا اکتبر 1892 به عنوان پزشک شخصی ناصرالدین شاه قاجار (در حدود 1848-1896) خدمت کرد. او سفرنامه ای درباره زندگی خود در ایران ، Trois ans à la cour de Perse نوشت.( Calmard 1999, pp. 569-571.)

ناصرالدین شاه قرارداد یک ساله‌ای با حقوق سالانه 000/18 تومان با فوریه (Feuvrier) در سال 1889 امضا کرد و این قرارداد مجددا به مدت دو سال در ایران تمدید شد.

او در Saulx ، Haute-Saone از فرانسوا آنتوان، جراح نظامی دامپزشکی متولد شد. پدر او  پزشک نظامی گارد سلطنتی فرانسه بود. او تحصیلات خود در زمینه پزشکی را در استراسبورگ و پاریس به پایان برد.

 در 1861–1865، وی در مدرسه بهداشت نظامی در استراسبورگ تحصیل کرد و موفق به کسب مدرک دکترا در وال دو گروس در پاریس شد. فووریه در الجزایر (1865-1861) و کلمار (1869) خدمت کرد. وی در جنگ فرانسه و پروس شرکت کرد.

سپس وی به عنوان پزشک شخصی به پرنس نیکلاس مونته نگرو خدمت کرد (در حدود 1860–1918). وی همچنین تحت شورش نیکلاس اول در قیام هرزگوین (1877-1875) علیه امپراتوری عثمانی شرکت کرد.

او به عنوان پزشک شخصی شاه جانشین فرانسوی دیگری به نام ژوزف دزیره تولوزان شد. اگرچه دانش وی از زبان و فرهنگ فارسی محدود بود، اما سفرنامه وی اطلاعات دست اول و ارزشمندی را درباره دوره مهمی از دوران قاجار ارائه می دهد. این منبع عمده اطلاعاتی در رابطه با امتیاز تنباکو و اعتراض به تنباکو است. در سفرنامه او از طریق علاقه شخصی وی به فرهنگ ایرانی، اطلاعات مهمی در مورد باستان شناسی، معماری، شهرسازی، اقتصاد و زندگی اجتماعی ایران ارائه شده است. او نشان شیر و خورشید (کلاس اول با ارسی سبز) و Légion d’Honneur (شوالیه ، 1875 ؛ افسر ، 1890) اهدا شد. علاوه بر زبان مادری فرانسوی و فارسی ، فوویر توانایی های زبانی را به زبان های صربی، ایتالیایی، روسی، انگلیسی و آلمانی داشت. او در Saulx درگذشت. ( Calmard 1999, pp. 569-571.)

در نبردهای الجزایرو جنگهای فرانسه و پروس حضور داشت. با سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، دکتر تولوزان، پزشک فرانسوی شاه از وی تقاضای مدتی مرخصی کرد. این  تقاضا پذیرفته شد و از آنجا که فرانسه به حفظ پزشک فرانسوی در دربار شاه  تمایل داشت دکتر فووریه، پزشک جوان را معرفی کرد. در این میان، رقابت برای انتصاب پزشک میان طرفداران انگلیس نیز در جریان بود. میرزا علی اصغرخان امین‌السلطان که در این زمان  تمایل به سیاست انگلیسی‌ها داشت بنا به پیشنهاد سفیر انگلیس درایران، سر درموند ولف، دکتر ژوزف دیکسون را در نظر داشت که فرصتی برای ارائه این پیشنهاد پیدا نکرد و فوریه بنا به توصیه وزارت امور خارجه فرانسه به تولوزان معرفی و به تایید  ناصرالدین شاه هم رسید.

او در دوم ذی الحجه 1306/ اول اوت 1889 از سوی وزارت امور خارجه فرانسه رسما به سمت طبیب ناصرالدین شاه منصوب شد. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود از استخدام فووریه می‌نویسد: «جمعه   چهارم[ ذی الحجه 1306] امروز وقت ناهار شاه بودم. طلوزان، دکتر فوریه نام طبیبی را معرفی کرد که به جای او طهران بیاید. خودش خیال دارد بماند فرنگ،  دیگر ایران نیاید. قرار شد فوریه را اجیر کنند طهران بیاید. حالا اول فضولیهای حکیم ‌الممالک است که در ایران مترجم این حکیم بشود و کارها بکند». (اعتمادالسلطنه. 655)

 همزمان با سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، دکتر تولوزان، پزشک فرانسوی  شاه از وی تقاضای مدتی مرخصی کرد. این  تقاضا پذیرفته شد و از آنجا که فرانسه به حفظ پزشک فرانسوی در دربار شاه  تمایل داشت دکتر فوریه، پزشک جوان را معرفی کرد.

دکتر فووریه در همان آغاز راه به ساختار سیاسی ایران و رقابت های تنگاتنگ برای تسلط بر شخص شاه آشنا و متوجه شد که تنها نقشی که دارد نقش پزشک نیست بلکه می تواند نقش یک سیاستمدار را هم باز ی کند. توجه شاه به این پزشک جوان در راه بازگشت از سفر اروپا موجب شد تا امین السلطان که خود گزینه‌ای دیگر برای طبابت شاه در نظر داشت واکنش نشان دهد : «امین‌السلطان که نوکر سیاست انگلیس است و از مقامی که من پیش شاه پیدا کرده ام چندان خشنود نیست  محرمانه ترتیبی کرد که من جزو دسته اول روانه[طهران ] شوم و تا مدتی از شر من راحت باشد».(فووریه، 93-94)

طرح امین السلطان برای دور کردن فوریه بی نتیجه ماند و او در تمام مسیر بازگشت همراه بود .«تصادفا  ساعت پنج بعد از ظهر  یکی از انگشتان شاه در لای در قطار گیر کرد و همین اتفاق کوچک در تغییر سرنوشت من موثر افتاد… موقعی که صدراعظم برای بردن من به حضور شاه به جستجویم فرستاد من از موضوع کاملا مسبوق شده بودم. به همین  جهت به محض اینکه  پیش او رفتم بدون آنکه  فرصت را از دست بدهم به او گفتم که چون وجود من بستگی به وجود اعلیحضرت دارد جای من هم باید قریب به جای شاه باشد و هیچ کس قادر نخواهد بود که به میل خود مرا از وظیفه ای که مامور ایفای آن هستم باز دارد. امین السلطان … به من گفت که من به این علت خواستم شما را از راه دریای خزر به ایران بفرستم که نمی خواستم  گرفتار مشقات سفر دور و دراز راه خشکی شوید. من هم با اظهار تشکر از این حسن نیت به او گفتم که چون مزاجا ضعیف نیستم از رنج سفر خشکی باکی ندارم.» (فووریه، 94)

او در مسیر بازگشت به ایران بنا به دستور ناصرالدین شاه با  محمدحسن خان  اعتمادالسلطنه همسفر بود و مناسبات دوستانه‌ای میان این دو شکل گرفت و از این طریق به اطلاعات زیادی از وضعیت سیاسی و رجال ایران دست یافت: «اعتمادالسلطنه که به علت طول آشنایی چه در راه  که در یک کالسکه سفر می‌کردیم چه در منازل که با یکدیگر هم غذا بودیم متدرجا با من محرم شده بود و با من از امور ایران و زمامداران آن آزادتر از دیگران صبحت می‌کرد. امروز بعد از شام در باب امتیازاتی که به خارجیان داده شده مخصوصا امتیاز بانک و مشروبات الکلی با من مفصل گفتگو کرد». (فووریه، 154-155)

ناصرالدین شاه در راه  بازگشت به طهران بیمارشد اما اطبای ایرانی او به تجویزدارو و درمان وی مشغول شدند و از انجام دستوراتی که فووریه  صادر می کرد سرباز زدند. مداوای آنان بی اثر بود و هر روز بر شدت بیماری شاه افزوده می‌شد و همچنان فووریه از طبابت ممنوع بود تا با وخامت حال شاه بعد از چند روز سرانجام میدان به دکتر فووریه واگذار شد. او نیز بعد از گفت و گو با شاه و کسب اعتمادش به درمانش پرداخت.

مدت کوتاهی از ورودش به ایران نگذشته بود  که مامور درمان چشمان امین اقدس هم شد. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود به این موضوع پرداخته:

[شاه ] به ادیب الملک فرموده بودند به من ابلاغ کند صبح زود در اندرون حاضر باشم که با دکتر فووریه به جهت معالجه چشم امین اقدس اندرون برویم. ظاهرا میرزا سید حسین خان داماد میرزازین العابدین خان که دو سال فرنگ رفته و به اعتقاد خود کحالی آموخته بعد از مراجعت از فرنگ به حکیم تولوزان رشوه داده همه جا او را کحال و جراح قابلی معرفی کرده این شخص مطالب دکتر فووریه را  درست در باب معالجه چشم امین اقدس ترجمه نکرده بوده است. دکتر فووریه  هم از زرنگی که دارد درک این مطلب را نمود عرض کرده بود مترجم من باید   کسی باشد که بی طرف باشد به مترجم طبیب اطمینان ندارم. به این جهت شاه مرا مامور فرموده بودند که با حکیم به اندرون بروم. (اعتمادالسلطنه. 679)

او برای درمان چشمان امین اقدس اعلام آمادگی کرد،اما تمایل شخص امین اقدس بر این بود که معالجه در خارج از ایران صورت گیرد و به همین منظور به اتریش رفت و بدون نتیجه با چشمانی نابینا بازگشت. اما همزمان بدرالسلطنه، یکی دیگر از همسران ناصرالدین شاه، معالجه چشم خود را به  فوریه سپرد و عمل جراحی با موفقیت در کاخ نگارستان صورت گرفت. این اقدام بر محبوبیت  فووریه  نزد شاه افزود .(فووریه، 236-239)

در 1310 دکتر فووریه پس از بازگشت از سفری پنج ماهه در خارج از تهران که به همراه شاه برای  گریز از ابتلا به بیماری وبا صورت گرفته بود تقاضای مرخصی و بازگشت به فرانسه را کرد که با موافقت شاه رو به رو شد. ناصرالدین شاه به پاس خدماتش نشان درجه اول شیرو خورشید را اعطاء کرد:«نظر به اینکه مقرب الخاقان حکیم باشی دکترفووریه طبیب مخصوص ما بر اثر خدمات صادقانه و معالجات  جان نثارانه موجبات رضای خاطر ملوکانه را چه در سفر چه در حضر فراهم ساخته مخصوصادر ایام شیوع مرض وبا از هیچ گونه خدمت به اطرافیان ما مضایقه نکرده و با معالجات و مواظبات خود همه را قرین  خیر و سعادت ساخته و نظر به این مراتب از جانب سنی الجوانب  ما مستحق عنایتی گشته لذا در این سال خجسته فال لوی ئیل او را به اعطای نشان شیر و خورشید از درجه اول و حمایل سبز مخصوص به آن مفتخر می‌نمائیم تا آن را زیب پیکر خود سازد و همواره با اظهار خدمت موجبات رضای مخصوص ما را فراهم  دارد.»(همان. 399)

 بعد از مدتی ناصرالدین شاه او را به بازگشت به ایران دعوت کرد که فووریه از پذیرش آن سرباز زد و جواب مثبت را به  استعفای دکتر تولوزان منوط کرد. زیرا در تمام مدت این سه سال با توجه به اینکه تولوزان از سمت خود به عنوان  پزشک شاه کناره نگرفته بود فووریه حقوقی معادل نیمی از حقوق  تولوزان را دریافت می کرد و این امر باعث تقاضای مرخصی او بود. دکتر تولوزان نیز حاضر به  استعفاء نبود. در نتیجه دکتر فووریه به ایران بازنگشت و شاه با استعفای وی موافقت کرد. «من که  مدت چند سال طبیب مخصوص اعلیحضرت ناصرالدین شاه و شاهد عینی زندگانی روزانه او بوده ام چیزهایی دیده‌ام که نه تنها  هیچ مسافری نمی‌تواند بر آنها اطلاع  یابد بلکه آگاهی از آنها بر هر کسی که در ایران مقیم شده باشد مشکل است. این سفرنامه شرح همان مشاهداتی است که دیگران از آنها اطلاعی ندارند و آن در حکم  پرده‌ای است که کم و بیش حقایق مربوط به شاه ایران در آن نقاشی شده… با وجود آن که در این یادداشت‌های روزانه کتبی سعی شده است که نهایت دقت رعایت شود محتاج به تذکار نمی‌دانم  که در این نوشته  کاملا اسرار شغل  خود را نگاه داشته و  نسبت به ناصرالدین شاه که مردی تیز هوش و خوش ذات بود و در تمام حوادث به من نیکی کرده است رعایت  کمال احترام را  نموده‌ام.(فووریه،مقدمه،73)

سفرنامه‌ گرانبهایش حاوی اطلاعاتی ارزشمند از اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران است. نوروز کهن‌ترین جشن ایرانیان و مراسم سلام  و وظیفه منجم‌باشی شاه برای تعیین دقیق تحویل سال مورد توجه او بوده می نویسد:«نوروز در حقیقت اول سال رسمی ایرانیان است، چه سال‌های اسلامی قمری است و اعیاد و ایام سوگواری ایشان در عرض سال همچنان که پیش ما ثابت است، ثابت نمی‌ماند فقط نوروز لایتغیر است و همیشه درست با روز اول اعتدال ربیعی یعنی موقعی که آفتاب به برج حمل می‌رسد و بهار شروع می‌شود، تطبیق می‌کند و نتیجه این کیفیت چنین شده است که امروز زمان تحویل با ساعت شش و نیم بعداز ظهر مصادف گردیده و آن را اخترشناس‌باشی شاه استخراج نموده است.»«تعیین دقیق نوروز بر عهده منجم‌باشی شاه بود. پس از اینکه فرا رسیدن نوروز توسط منجم‌باشی اعلام گردید مردم اقدام به دید و بازدید از یکدیگر می‌کردند. از جمله این ملاقات‌ها دیدار با شاه بود که به آن رسم سلام یا بار عام شاهانه گفته می‌شود. بنابراین رسم همه مردم از طبقات مردم و درباریان و سفرای خارجی در محوطه حیاط یکی از کاخ‌های شاه واقع در ارگ سلطنتی می‌شدند تا با ناصرالدین شاه دیدار کنند. شاه نیز برای حاضرین صحبت می‌کرد و ضمن تبریک سال نو، آرزوی سالی خوب و پر برکت برای مملکت و همگان می‌نمود.»

و می افزاید «امروز روز عید نوروز است و من به عادت هر روز از خیلی زود به انتظار بیرون آمدن شاه از در نارنجستان در باغ گلستان قدم می‌زنم. اعلیحضرت بیرون آمد و مرا به اشاره‌ای به خدمت خود خواست و من پیش رفتم. دامن خود را که پر از فیروزه بود گشود و از آن میان با دقت تمام سه قطعه درشت‌تر را جدا کرد. سپس جمیع آنها را تحت آزمایش آورد و از آنها آن را که منظم‌تر و خوشگل‌تر بود برداشت و به من داد و گفت این عیدی شماست.»

از مراسم سلام روز عید چنین نوشته است: «تالار بزرگ موزه که مراسم سلام در آنجا به عمل خواهد آمد، خیلی زودتر از ساعت شش از جمعیت پر شده بود. تمام اعیان مملکتی در آنجا جمع بودند و وزرا و صاحب‌منصبان نظامی خارجی را هم دیدم. این صاحب‌منصبان خارجی که کم و بیش لباس صاحب‌منصبی ایران را بدون تعارف خریده‌اند در حقیقت خوش‌نشینانی هستند که خواسته‌اند با استخدام این لباس یا ترکیب کردن آن با اجزا دیگری از لباس‌های نظامی گوناگون لباسی داشته باشند که برای مجلس نقلیه مناسب‌تر می‌نماید تا برای مجالس جدی.اعلیحضرت ساعت شش به تالار وارد شد و بر روی قالی زربفت کهنه‌ای که در پای تخت فتحعلیشاه انداخته بودند به رسم معمولی ایرانی‌ها نشست و بر بالش مروارید دوز تکیه داد. شاه مثل روزهای سلام یا مهمانی‌های بزرگ در جواهر غرقه بود و نور فراوان چهل چراغ‌های بزرگ و شمعدان‌ها و چراغ‌های دیواری تلالو عجیبی به آنها می‌داد. به علاوه منظره این تالار که سراپا آینه کاری است بسیار خیره‌کننده است.»

توصیف او از مراسم نوروز: «در هریک از دو طرف تخت عده‌ای از روحانیون ایستاده‌اند و روبه‌روی شاه در چهار قدمی صدراعظم برپا ایستاده و چندقدم عقب‌تر در طرف چپ ظهیرالدوله رئیس تشریفات و داماد شاه قرار گرفته، من در دو قدمی عقب سر امین‌السلطان ایستاده‌ام اما قدری متمایل به طرف راست تا در جلوی جمعیت‌های مختلف اعیان دولت را بهتر ببینم. در دقیقه معین اخترشناس‌باشی باوقار تمام و قدم‌های آهسته به جلوی شاه می‌آمد و پس از تنظیم ساعت به دست شروع سال نو را اعلام می‌کند. سپس عقب عقب خارج می‌شود، و دو تن از سادات به شاه تبریک و سلامت باد می‌گویند.» (فووریه، 1362، 232-236)

شاه در سفر سومش در فرانسه اجازه فعالیت انجمن و مدرسه آلیانس را صادر کرد، اما رییس نظمیه در تهران، فعالیت آن انجمن را همانند مجالس بابیه و فراموشخانه خطرناک دانست. با این حال دکتر فووریه توانست رضایت شاه را جلب کند تا فعالیت انجمن و مدرسه ادامه یابد. او در سال 1308 به ریاست انجمن آلیانس فرانسه در تهران منصوب شد.«دهم شوال [1308] امروز روز جلسه سالیانه انجمن آلیانس فرانسه بود و من بار دیگر به ریاست آن انتخاب شدم. خطر بزرگی از بیخ گوش این انجمن بیچاره  گذشت به این معنی که در میان این همه سرو صدای توطئه رئیس نظمیه هم از حال نگرانی شاه استفاده کرده در گزارشی مخصوص انجمن ما را در دردیف انجمنهای سری و فراموشخانه به قلم  آورده و مثل مجالس بابیه آن را خطرناک  معرفی نموده است .«ما به آسانی به شاه فهماندیم که آلیانس فرانسه جمعیتی  است که نه در مسایل  سیاسی مداخله می کند نه در امور مذهبی بلکه اساسی است که همه ممالک عالم آن را  پذیرفته و برهم زدن آن برای او که دوست مملکت فرانسه است  خوشایند نخواهد بود. »(.همان. 281)

دکتر فووریه پزشک ماهر و عکاس برجسته‌ای بود. با اینکه اقامت وی در ایران سه سال طول کشید، به عکس اغلب اروپاییانی که سالیانی در ایران اقامت داشتند، فارسی نیاموخت و بدین زبان سخن نراند. مدت اقامت فووریه همزمان بود با واقعه تحریم تنباکو بود از این جهت نوشته هایش همراه تصاویر نقاشی او بسیار با اهمیت است. کتاب او حاوی خاطرات و مشاهدات وی از دربار ناصرالدین شاه و ایران و از بهترین منابع درباره اوضاع ایران در دوران ناصری است. توصیفات او از دربار و شهرهای مختلف ایران ارزشمند است.

Calmard, Jean (1999). “Feuvrier, Jean-Baptiste”. In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Volume IX/6: Festivals VIII–Fish. London and New York: Routledge & Kegan Paul. pp. 569–571

 

 

برچسب‌ها: