عادل شاه در تهران – عادل‌شاه افشار یا علیشاه، با نام اصلی علیقلی‌خان (درگذشتهٔ ۱۱۲۷) دومین پادشاه سلسله افشاریه و برادرزاده نادرشاه افشار بود. علیقلی‌خان بسیار سنگ دل و بی رحم بود. او پس از قتل نادر در قوچان، بیشتر فرزندان او، از جمله رضاقلی میرزا و نصرالله میرزا و تمامی زنانش را به قتل رساند و تنها شاهرخ میرزا، فرزند رضاقلی را زنده نگاه داشت. او در بیست و هفتم جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ هجری در مشهد بر تخت سلطنت نشست و خود را علی‌شاه یا عادل‌شاه خواند. عادل‌شاه 24 ساله از ۱۱۲۶ تا ۱۱۲۷ خ. یک سال پادشاهی کرد. او پانزده کرور (هر کرور ۵۰۰ هزار تومان) خزائن نادرشاه را از کلات به مشهد برد. همزمان با او ابراهیم‌خان، برادر وی در نواحی مرکزی، جنوبی و غربی حکومت می‌کرد، اعلام استقلال کرد و به کمک اصلان‌خان سردار آذربایجان برای سرکوبی برادرش حرکت کرد. دو برادر در فاصله میان سلطانیه و زنجان به هم رسیدند، در این نبرد عادل‌شاه شکست خورد، بسیاری از سپاهیانش به ابراهیم‌خان پیوسته و بقیه متفرق شدند. عادل‌شاه به تهران گریخت، اما توسط امیر اصلان‌خان دستگیر و به ابراهیم‌خان تحویل داده‌شد. ابراهیم‌خان سرانجام دستور به کور کردن عادل‌شاه داد. آقا محمدخان قاجار به دستور وی مقطوع‌النسل شده‌است./ سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (جلد دوم)؛ نادر شاه، بازتاب حماسه و فاجعه ملی، پناهی سمنانی، کتاب نمونه، چاپ چهارم، ۱۳۷۰؛نظری به تاریخ بختیاری در عصر افشار، مهرزادسرداراکبری خرادآذر، ابوالفضل عباس، ۱۳۸۹.

نادر پس از تصرف تهران، تهماسب میرزا را همراه ۶ هزار تن سپاهی در آن‌جا باقی گذاشت(Hanway، J، The Revolutions of Persia، ج۲، ص۳۰، London، ۱۷۵۳.) تا به نوشته استرابادی «به تنظیم نظام و تنسیق مهمات ملکی» بپردازد.( استرابادی، محمدمهدی، تاریخ نادری، ج۱، ص۳۷، چ سنگی، تبریز، ۱۲۶۶ق.) پس از آن‌که نادر اصفهان را نیز تصرف کرد، طهماسب روانه آن ولایت شد.( Lockhart، L، The Fall of the afavd Dynasty and the Afghan Occupation of Persia، ج۱، ص۳۳۴، Cambridge، ۱۹۵۸.) نادرشاه در دوران سلطنتش، به سبب آن‌که همواره در جنگ و ستیز و کشورگشایی بود، پایتخت ثابت نداشت، ولی مشهد و ولایت خـراسان قلب قلمـرو او به شمار مـی‌رفت.( مقتدر، محمدرضا، تهران درون حصار از صفویه تا آغاز پهلوی، ج۱، ص۳۶، تهران پایتخت دویست ساله، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، تهران، ۱۳۷۵ش.) با این همه، تهران به سبب اهمیت نظامی‌اش مورد توجه او بود و نادر بارهـا این شهر را اردوگاه خـود قرار داد و به آن‌جا آمد و شد داشت.( استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، ج۱، ۱۳۶و۱۸۵، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.؛ Hanway، J، The Revolutions of Persia، ج۲، ۲۱۵-۲۱۶، London، ۱۷۵۳.) نادرشاه که می‌کوشید مردم را از اختلافات دینی باز دارد و موجبات کشمکش‌ها و جنگ‌های مذهبی را از میان بردارد، دستور داده بود تا کتاب‌های مقدس تورات و انجیل و قرآن را برای آشنایی بیش‌تر او با آن متون به فارسی ترجمه کنند. پس در ۱۱۵۴ق/۱۷۴۱م در تهران مجلسی برپا کرد و در آن مجلس روحانیان یهودی، مسیحی و مسلمان ترجمه‌هایی از آن کتاب‌های مقدس را بر او عرضه داشتند.( Hanway، ۲۱۸-۲۱۹.) در همان سال، پس از سوءقصدی ناموفق به جان نادرشاه در جنگل‌های مازندران، او نسبت به رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خود، ظنین شد و دستور داد که او به تهران رود و همان‌جا بماند. نیز مقرر داشت مالیات تهران صرف هزینه‌های اقامت اجباری او در آن‌جا گردد.( استرابادی، ۳۶۶-۳۶۷) پس از قتل نادرشاه در ۱۱ جمادی‌الآخر ۱۱۶۰،( همان ،۴۲۵-۴۲۶) بار دیگر سراسر ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج شد. پس در جنگی که میان عادلشاه و ابراهیم‌خان افشار در محلی میان سلطانیه و زنجان درگرفت، عادلشاه شکست خورد و همراه تنی چند از یارانش به تهران گریخت. ابراهیم‌خان سوارانی در پی او به تهران فرستاد و آن‌ها عادلشاه را دستگیر کردند.( گلستانه، ابوالحسن، مجمل التواریخ، ج۱، ۲۰-۲۸، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش.) چون شاهرخ در خراسان، و ابراهیم‌خان در تبریز هر یک خود را شاه خواندند (۱۱۶۱ق./۱۷۴۸م.) و نابسامانی و کشمکش‌ها بالا گرفت، کریم‌خان زند به مدد علیمردان‌خان بختیاری، اصفهان را تسخیر کرد و خود برای تصرف تهران، قزوین، همدان و نواحی غربی ایران از اصفهان بیرون رفت و بر آن نواحی استیلا یافت./همان،۳۰و۱۷۵.

 

برچسب‌ها: