شاه عباس در تهران – پس از سقوط ری در اوایل سده هفتم بر اثر حملات وحشیان مغول و زلزله ویرانگر، تهران روند رشد و توسعه را آغاز کرد و در دوران سلطنت شاه تهماسب بیشتر مورد توجه صفویان قرار گرفت و صاحب حصار شد. این امر به اعتبار تهران بسیار افزود، اما حاکم نشین منطقه و جانشین ری هنوز ورامین بود. شاه عباس در دوران سلطنتش ورق را بر گرداند و بیگلربیگی برای تهران و حومه تعیین کرد و این به معنی توقف روند توسعه ورامین و آغاز شهر شدن تهران بود.
«با وجود توجه بسیار شاه تهماسب به تهران، او اقدامی برای ایجاد بناهای دولتی و یا سلطنتی در این شهر نکرد. نخستین بناهایی که پس از تکمیل بارو در تهران ساخته شد، حمام، تکیه و مدرسه خانم است که به دستور «خانم»، خواهر شاه تهماسب(جواهرکلام، تاریخ تهران، ج۱، ۷۷، ۱۳۲۵ش.) در محله چاله میدان از قدیمیترین نقاط مسکونی تهران بنا شد که هنوز هم یاد آنها در نامهای «گذرِ درِ حمام خانم» و «مدرسه خانم» باقی است.(جغرافیای تاریخی تهران، ج۱، ۳۰، ۱۳۸۱ش.) چندی بعد در زمان سلطنت شاه عباس اول (سل ۹۹۶-۱۰۳۸ق./ ۱۵۸۸-۱۶۲۹م.) تهران جای ورامین را (که پیش از آن حاکمنشین ولایت ری بود) گرفت( هفت اقلیم، ج۳، ۴۹، ۱۳۴۰ش.؛ مرآة البلدان، ج۱، ۸۲۸-۸۲۹) و به مهمترین شهر و حاکمنشینِ آن ناحیه بدل شد و حتی از ری هم پیشی گرفت. به نوشته دلاواله نام تهران بر ولایتی که این شهر مرکز آن بود، نیز اطلاق میشد./همان.
اعتمادالسلطنه،(مرآة البلدان، ج۱، ۸۳۰-۸۳۱) می نویسد؛ شاه عباس اول در ۹۹۵ق./۱۵۸۷م. پدرش شاه محمد خدابنده را پس از برکناری از سلطنت در تهران زندانی کرد. سپس خود به تهران آمد و با برپایی مجلسی شاهانه به بزرگداشت او برخاست، و با پدر راهی قزوین شد. شاه عباس اول در ۹۹۸ق. برای سرکوب عبدالمؤمنخانِ ازبک که در خراسان دست به تاراج و کشتار مردم گشوده بود، با سپاهی آهنگ خراسان کرد و در سر راه خود در تهران اردو زد؛ اما در آنجا بیمار شد و از پیشرفت بازماند و سپاهیانش پراکنده گردید؛ در نتیجه ازبکها مشهد را تسخیر و غارت کردند.( اسکندربیک، منشی، عالم آرای عباسی، ج۲، ۴۱۲، تهران، ۱۳۵۰ش.) از اینرو شاه عباس سوگند خورد که دیگر پای در این شهر نگذارد و لعنت کرد بر کسی که به تهران وارد شود و شب را در آنجا بیتوته کند.( دلاواله، ج۱، ۲۸۷، ۱۳۴۸ش.؛ مرآة البلدان، ج۱، ۸۲۸) شاه عباس چند بار ضمن سفرهایش از کنار تهران گذشت، اما هرگز پای به این شهر نگذاشت. دلاواله در یکی از سفرهای شاه عباس از مازندران به اصفهان در ۱۰۲۸ق./۱۶۱۹م. همراه او بود. چون شاه در حوالی تهران توقف کرد، او از اردو جدا شد و به دیدار تهران رفت. شرحی که دلاواله در سفرنامه خود درباره تهران آورده، جالب و مهم است. به گفته او تهران شهری بزرگ، اما کم جمعیت و فاقد عمارتهای زیبا و قابل توجه بوده است؛ ولی باغهای بزرگِ آن انواع میوه داشته است و مردم تهران به سبب گرمی هوا، صبح خیلی زود میوهها را میچیدند و برای فروش به اطراف میفرستادند. دلاواله اشاره کرده است که این باغها توسط نهرهای پرشمارِ پراکنده در سطح شهر آبیاری میشدند. او از چنارهای تنومند و زیبای خیابانهای تهران به شگفتی یاد کرده، و نوشته است در عمر خود هیچگاه این اندازه چنارهای تنومند ندیده است. از اینرو او تهران را «شهر چنار» نامیده است.( همان، ۲۸۷-۲۸۸)