رضاقلی میرزا در تهران – رضاقلی میرزا ( ۱۷۴۹ م./۱۱۲۶ خ./ ۱۱۶۰ ق – ۱۷۱۷) فرزند ارشد نادرشاه افشار بود. نادر به هنگام لشکرکشی به هندوستان، رضاقلی خان را به نیابت سلطنت برگزید، وی در غیاب پدر تهماسب میرزا و بیشتر اعضای خانواده اش را در سبزوار کشت و امید داشت که پس از مراجعت پدر مقام خود را حفظ کند و سلطنت را برای خود نگاه دارد. پس از مراجعت نادر به ایران آنگاه که برای جنگ با لزگیان از راه استرآباد و مازندران عازم شروان گردیده بود در ضمن عبور از جنگل مازندران دو تن افغانی به جان او سوء قصد کردند. وی زخمی شد. نادر مسبب این توطئه را رضاقلی میرزا پنداشت. شاهزاده محاکمه شد و از او خواستند اگر اعتراف کند معاف خواهد شد، اما او به بیگناهی خود مُصِر بود. نادر، رضاقلی را کور کرد، اما بعد پشیمان شد. بعد از نادر به علی شاه (عادل شاه) خود را پادشاه خواند و رضاقلی میرزا و دیگر شاهزادگان را که در کلات بودند یک روز به قتل رسانید و فقط شاهرخ میرزا زنده ماند.(فرهنگ معین) نادر پس از تصرف تهران، تهماسب میرزا را همراه ۶ هزار تن سپاهی در آنجا باقی گذاشت(Hanway، ج۲، ۳۰، London، ۱۷۵۳) تا به نوشته استرابادی «به تنظیم نظام و تنسیق مهمات ملکی» بپردازد.( تاریخ نادری، ج۱، ۳۷.) پس از آنکه نادر اصفهان را نیز تصرف کرد، طهماسب روانه آن ولایت شد.( Lockhart، ج۱، ۳۳۴، Cambridge، ۱۹۵۸.) نادرشاه در دوران سلطنتش، به سبب آنکه همواره در جنگ و ستیز و کشورگشایی بود، پایتخت ثابت نداشت، ولی مشهد و ولایت خـراسان قلب قلمـرو او به شمار مـیرفت.(تهران درون حصار از صفویه تا آغاز پهلوی، ج۱، ۳۶، تهران پایتخت دویست ساله،۱۳۷۵ش.) با این همه، تهران به سبب اهمیت نظامیاش مورد توجه او بود و نادر بارهـا این شهر را اردوگاه خـود قرار داد و به آنجا آمد و شد داشت.(جهانگشای نادری، ج۱، ص۱۳۶و185) نادرشاه که میکوشید مردم را از اختلافات دینی باز دارد و موجبات کشمکشها و جنگهای مذهبی را از میان بردارد، دستور داده بود تا کتابهای مقدس تورات و انجیل و قرآن را برای آشنایی بیشتر او با آن متون به فارسی ترجمه کنند. پس در ۱۱۵۴ق/۱۷۴۱م در تهران مجلسی برپا کرد و در آن مجلس روحانیان یهودی، مسیحی و مسلمان ترجمههایی از آن کتابهای مقدس را بر او عرضه داشتند.( Hanway، ج۲، ۲۱۸-۲۱۹) در همان سال، پس از سوءقصدی ناموفق به جان نادرشاه در جنگلهای مازندران، او نسبت به رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خود، ظنین شد و دستور داد که او به تهران رود و همانجا بماند. نیز مقرر داشت مالیات تهران صرف هزینههای اقامت اجباری او در آنجا گردد.( جهانگشای نادری، ج۱، ۳۶۶-۳۶۷.) پس از قتل نادرشاه در ۱۱ جمادیالآخر ۱۱۶۰،( جهانگشای نادری، ج۱، ۴۲۵-۴۲۶.) بار دیگر سراسر ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج شد. پس در جنگی که میان عادلشاه و ابراهیمخان افشار در محلی میان سلطانیه و زنجان درگرفت، عادلشاه شکست خورد و همراه تنی چند از یارانش به تهران گریخت. ابراهیمخان سوارانی در پی او به تهران فرستاد و آنها عادلشاه را دستگیر کردند.( مجمل التواریخ، ج۱، ۲۰-۲۸.) چون شاهرخ در خراسان، و ابراهیمخان در تبریز هر یک خود را شاه خواندند (۱۱۶۱ق/۱۷۴۸م) و نابسامانی و کشمکشها بالا گرفت، کریمخان زند به مدد علیمردانخان بختیاری، اصفهان را تسخیر کرد و خود برای تصرف تهران، قزوین، همدان و نواحی غربی ایران از اصفهان بیرون رفت و بر آن نواحی استیلا یافت./ مجمل التواریخ، ج۱، ۳۰و۱۷۵.