خال‌کوبی – خال‌کوبی واژه ای پارسی است. «خال‌کوبی در ایران بیشتر نزد پهلوانان و اوباش جاهل مرسوم بوده‌است.»/ کتیرایی.

زنان بیشتر از مردان برای زیبایی خال‌کوبی می‌کردند و مردان، به ویژه جوانان و داش‌مشدی‌ها هم خال‌کوبی می‌کردند. در سال ۱۹۹۱ پیکر یخ‌زده مردی در کوه‌های آلپ پیدا شد که ۶۱ خالکوبی بر بدن خود داشت. این پیکر متعلق به ۵۳۰۰ سال قبل بود.

خال‌کوبی در ایران به ادوار بسیار قدیم تاریخی بازمی‌گردد. تندیسه‌هایی در پازیریک و لرستان از دورهٔ هخامنشیان یافت شده‌است که نشان خال‌کوبی بر بدنشان بوده‌است./

 R. Girshman. Persia, from the Origin to Alexander the Great, 1964, p. 366

 

مولوی در مثنوی معنوی، در ضمن داستان پهلوانِ قزوینی (شیر بی یال و دُم) به عمل خال‌کوبی با عنوان کبودی زدن اشاره می‌کند./ مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسون. ۱۳۶۳.

«خالکوبی والا نشونی چیزی نبود. اون وقتا اینایی که ورزشای باستانی می کردن بیشتر تو زورخونه لخت می شدن و دلشون می‌خواست یه دو تا خال تو تنشون باشه و از این حرفا. بیشتر خالا رم تو زندان می کوبیدن… خود زندانیا که تو زندان بودن می کوبیدن دیگه. بالاخره اونجا آدمایی بودن که تو زندان مثلاً خال می کوبیدن. بیشتر تو زندان این کارو می کردن./ خاطرات شعبان جعفری، ۱۳۸۱، ۱۰۳

«خالکوبی جزو مراسم زورخانه نبوده و هیچ وقت مخصوص ورزشکار و پهلوان نیست. خالکوبی تنها از نیم قرن گذشته در زورخانه‌ها رایج شده‌است. در عکس‌های قدیمی تر اثری از خالکوبی بر دست و بازو و سینه پهلوانان دیده نمی‌شود.»/ همان. ۴۳۰.

«خال‌کوبی نیز نوعی آرایش زنانه رایج میان بانوان تهران، به‌ویژه زنان دوره ناصری بود. جای کوبیدن خال و شکل خال‌ها بستگی داشت به منظور زنان از خال‌کوبی. کوبیدن خال‌هایی به شکل یک بوته گل یا یک گنجشک روی غبغب، یا دو گنجشک در دوسوی بوته گل و یا یک بوته گل، یا نقش سرو روی سینه؛ کوبیدن خال‌هایی روی پیشانی، گونه‌ها، کنار لب بالا و زیرلب پایین و میان دو ابرو، همه معمولاً برای زیبایی؛ و کوبیدن خال محبت روی زبان یا زیرناف برای افزوده شدن مهرشوهر و سپید بختی بود. برای دور کردن چشم بد و درمان برخی از دردها نیز خال می‌کوبیدند.»/ کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ۴۰۶-۴۰۷، تهران، ۱۳۴۸ش.؛ جودت، تهران در گذشته نزدیک از زمان، ج۱، ۶۴، ۱۳۵۶ش.؛پولاک، ج۱، ۴۲۸، ۱۳۶۱ش.