تهماسب میرزا – پس از سقوط اصفهان به دست محمودافغان در ۱۱۳۵ق.، تهماسب میرزا، ولیعهد شاه سلطان حسین در قزوین بر تخت سلطنت نشست. (جهانگشای نادری، ج۱، ۱۵، ۱۳۴۱ش.) در این زمان اوضاع آشفته ایران سبب شد تا دولتهای روسیه تزاری و عثمانی بخشهایی از خاک ایران را در نواحی شمال غربی و غرب کشور به تصرف درآورند. شاه طهماسب دوم درصدد مقابله برآمد و به اردبیل رفت، اما پس از سقوط تبریز به دست عثمانیان، برای سرکـوب افاغنه با نیروهای خود از اردبیل عازم تهران شد. اشرف افغان به سرعت خود را از اصفهان به تهران رساند. شاه طهماسب بهسختی شکست خورد و به استراباد رفت و تهران به دست اشرف افغان افتاد.( جهانگشای نادری، ج۱، ۱۹؛حزین، محمدعلی، تاریخ، ج۱، ص۷۷، اصفهان، ۱۳۳۲ش.؛ Hanway، ج۲، ۲۲۴-۲۲۵، London، ۱۷۵۳.) اشرف تهران را به صورت پایگاه عملیات نظامی خود در نواحی شمالی ایران و دژی برای مقابله با مخالفانش در مازندران، زنجان و آذربایجان درآورد. افغانها ۵ سال تهران را در تصرف داشتند و در این مدت بناهایی در این شهر ساختند. قسمتهایی از بناهای ارگ سلطنتی تهران و دیوار گرداگرد آن، و دروازه اسدالدوله (دروازه دولت) از آن جملهاند.( جهانگشای نادری، ج۱، ۱۰۰، ۱۳۴۱ش.؛ مرآة البلدان، ج۱، ص۸۲۸؛ تهران در گذشته و حال، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۵۵ش.) دیوار ارگ که تا اواسط سلطنت قاجارها برپا بود، از سمت جنوب با دروازهای به بازار راه داشت و از سمت شمال در محل کنونی میدان توپخانه با دروازه و تخته پل رو به بیابان باز میشد. دروازه شمالی تا دوره محمدشاه قاجار به نام «دروازه اسدالدوله» خوانده میشد و در دوره ناصرالدین شاه، «دروازه دولت» نام گرفت.( جغرافیای تاریخی تهران، ج۱، ۴۶-۴۷، ۱۳۸۱ش.) رسم افغانها این بود که بر هر جا که دست مییافتند، ارگی در آنجا میساختند که یک ضلع آن حتماً در سمت صحرا قرار داشت، تا اگر مورد حمله واقع شدند و ارگ سقوط کرد، بتوانند از آن سمت به صحرا بگریزند.( مرآة البلدان، ج۱، ص۸۲۸) در ۱۱۴۲ق/۱۷۳۰م اشرف افغان پس از شکست از نادرقلی افشار (نادرشاه آینده) در نبرد مهماندوستِ دامغان به سرعت به سوی ورامین عقب نشست و از اسلامخان افغان، حاکم وقت تهران درخواست نیروی کمکی کرد. اسلامخان با ۵ هزار تن سپاهی از تهران به یاری او شتافت. اشرف در گذرگاهی کوهستانی، تنگ و سخت گذر، موسوم به «سردره خوار» بر سر راه نیروهای نادرقلی به کمین نشست؛ اما نادر مواضع اشرف را درهم شکست و افغانها دوباره شکست خوردند و به شتاب روانه اصفهان شدند. افغانها پیش از تخلیه تهران، اموال مردم را غارت کردند و مردان معتبر شهر را در ارگ گرد آوردند و به قتل رساندند. پس از فرار افغانها از تهران، اوباش و اشرار شهر به ارگ ریختند و آنچه از افغانها برجای مانده بود، چپاول کردند و هنگام غروب با مشعل افروخته، به قصد غارت به انبار اسلحه رفتند؛ ناگهان شعله مشعل به مخزن باروت افتاد و بر اثر انفجاری مهیب، بیش از ۸۰ تن کشته شدند./
جهانگشای نادری، ج۱، ۹۶-۱۰۱؛ Hanway ج۲، ۲۹.
نادر شاه پس از تصرف تهران، تهماسب میرزا را همراه ۶ هزار تن سپاهی در آنجا باقی گذاشت(Hanway، J، The Revolutions of Persia، ج۲، ۳۰، London، ۱۷۵۳.) تا به نوشته استرابادی «به تنظیم نظام و تنسیق مهمات ملکی» بپردازد.( استرابادی، محمدمهدی، تاریخ نادری، ج۱، ۳۷، چ سنگی، تبریز، ۱۲۶۶ق.) پس از آنکه نادر اصفهان را نیز تصرف کرد، طهماسب روانه آن ولایت شد.( Lockhart، L، The Fall of the afavd Dynasty and the Afghan Occupation of Persia، ج۱، ۳۳۴، Cambridge، ۱۹۵۸.) نادرشاه در دوران سلطنتش، به سبب آنکه همواره در جنگ و ستیز و کشورگشایی بود، پایتخت ثابت نداشت، ولی مشهد و ولایت خـراسان قلب قلمـرو او به شمار مـیرفت.(مقتدر، محمدرضا، تهران درون حصار از صفویه تا آغاز پهلوی، ج۱، ص۳۶، تهران پایتخت دویست ساله، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، تهران، ۱۳۷۵ش.) با این همه، تهران به سبب اهمیت نظامیاش مورد توجه او بود و نادر بارهـا این شهر را اردوگاه خـود قرار داد و به آنجا آمد و شد داشت./ استرابادی، ۱۳۶و185؛ Hanway، ۲۱۵-۲۱۶.
نادرشاه که میکوشید مردم را از اختلافات دینی باز دارد و موجبات کشمکشها و جنگهای مذهبی را از میان بردارد، دستور داده بود تا کتابهای مقدس تورات و انجیل و قرآن را برای آشنایی بیشتر او با آن متون به فارسی ترجمه کنند. پس در ۱۱۵۴ق/۱۷۴۱م در تهران مجلسی برپا کرد و در آن مجلس روحانیان یهودی، مسیحی و مسلمان ترجمههایی از آن کتابهای مقدس را بر او عرضه داشتند.( Hanway، ۲۱۸-۲۱۹) در همان سال، پس از سوءقصدی ناموفق به جان نادرشاه در جنگلهای مازندران، او نسبت به رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خود، ظنین شد و دستور داد که او به تهران رود و همانجا بماند. نیز مقرر داشت مالیات تهران صرف هزینههای اقامت اجباری او در آنجا گردد.(استرابادی، ۳۶۶-۳۶۷) پس از قتل نادرشاه در ۱۱ جمادیالآخر ۱۱۶۰(استرابادی، ۴۲۵-۴۲۶) بار دیگر سراسر ایران دستخوش آشوب و هرج و مرج شد. پس در جنگی که میان عادلشاه و ابراهیمخان افشار در محلی میان سلطانیه و زنجان درگرفت، عادلشاه شکست خورد و همراه تنی چند از یارانش به تهران گریخت. ابراهیمخان سوارانی در پی او به تهران فرستاد و آنها عادلشاه را دستگیر کردند.(گلستانه، ابوالحسن، مجمل التواریخ، ج۱، ۲۰-۲۸، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش) چون شاهرخ در خراسان، و ابراهیمخان در تبریز هر یک خود را شاه خواندند (۱۱۶۱ق/۱۷۴۸م) و نابسامانی و کشمکشها بالا گرفت، کریمخان زند به مدد علیمردانخان بختیاری، اصفهان را تسخیر کرد و خود برای تصرف تهران، قزوین، همدان و نواحی غربی ایران از اصفهان بیرون رفت و بر آن نواحی استیلا یافت.(گلستانه،۳۰و۱۷۵)