بنگاه شادمانی – در نخستین دهههای سدۀ 14ش تنی چند از این گروه بازیگران در هنر تقلید و بازی در نقش سلطانی و سیاهبازی خوش درخشیدند. همچنین دو دستۀ محمدجواد نایب و عباس مؤسس که در باغ فردوس مولوی بساط تقلید برپا میکردند، از دستههای نامآور دورۀ نمایش های روحوضی هستند. از این زمان سردستههای برخی از دستههای بزرگ و معروف تقلیدچی و مطرب دکههایی به نام «بنگاه شادمانی» برپا کردند. در این بنگاه ها دستههای مطرب و بازیگر برای مجالس بزم و شادمانی فراهم میکردند و به خانههای مردم میفرستادند. نخستین بنگاه های شادمانی را ظاهراً در 1301ش عباس مؤسس در پاچنار و ببراز سلطانی در 1310ش در کوی صابونپزخانه دایر کردند. بعدها دیگران بنگاه هایی دیگر در نقاط مختلف شهر، به ویژه در خیابان سیروس راه انداختند (بیضایی، 191؛ نصیریان، 118-120؛ ه د، روحوضی، نمایش).
معروفترین بازارچههای آن زمان زعفران باجی نام داشت که متعلق به یکی از کنیزان و مطربهای معروف ناصرالدین شاه بود و بعد از مرگ شاه قاجار مردم به این محل مراجعه میکردند و برای جشنها و عروسیهای خود از مطربها و رقاصها و آوازه خوانهای زعفران باجی بهره میبردند. این بازارچه که در فاصلۀ خیابانهای مولوی و سیروس قرار داشت بعدها خراب شد و از میان رفت./ تهران عهد ناصری، 128.
در مورد زنان شاغل دربار باید از خدمه دربار یاد کرد که در اندرون ایفای وظیفه میکنند. زنان خدمه دربار افراد قابل اعتمادی هستند و مسوولیتهایی چون حفاظت از جواهرات، صندوقداری، رئیس تشریفات و … به آنها سپرده میشود./ اکرم ناصری، راضیه سیروسی، «بررسی مشارکت اقتصادی- فرهنگی زنان در دوره قاجار» مطالعات فرهنگی- اجتماعی خراسان، ۱۳۸۷.
«دفتر کار موسیقیدانان جشنها به ویژه مطربهای روحوضی. پس از این که دستههای مطرب روحوضی، در حدود دهۀ ۱۳۳۰ش، مجبور شدند آخرین پاتوق خود، قهوه خانۀ امامزاده سید ولی را ترک کنند، هر کدام برای دریافت سفارش مغازههایی با نام بنگاه شادمانی، در محلۀ سیروس، دایر کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنگاههای شادمانی عموماً به مغازههایی تبدیل شدند که وسایل صوتی اجاره میدهند. یهودی ها در سراسر خیابان سیروسی بنگاه شادمانی داشتند که عروسی ها و شادی های ما را شادمانه تر می ساخت و به لطف این بنگاه ها تکیه های گریه آفرینی بی رونق می شد. بنگاه های شادمانی که بیشتر در خیابان سیروس قرار داشتند شادی آفرین مجالس جشن و سرور و شادمانی بودند. از مجلس عقد و عروسی گرفته تا جشن ختنه سوران و سایر جشن های خصوصی. برنامه این بنگاه ها عمدتا سیاه بازی، تئاترهای روحوضی و رقص و آواز ملی بوده است.»/ هوشنگ صدفی.
محمدعلی سپانلو در کتاب «نامها مقدسند» درباره نامگذاری خیابانها و محلههای تهران می نویسد: «خیابان فعلی شهید مصطفی خمینی، پیش از این در دورههای تاریخی مختلف با نامهایی چون سیروس، نظامیه و امینالدوله خوانده می شد. در ابتدا این خیابان وجود خارجی نداشت و تنها سهراهی به نام سیروس در خاطر شهروندان تهران باقی مانده است. نقل است که شخصی یهودی در سه راه سیروس، بنگاه شادی به نام بنگاه سیروس داشته که بعد از اصلاحات نیک پی، شهردار وقت تهران خیابان سیروس ساخته شد که از مولوی تا چهارراه سرچشمه به نام سیروس، از چهارراه سرچشمه تا میدان بهارستان به نام نظامیه و از میدان بهارستان تا انقلاب به امینالدوله معروف بود که پس از انقلاب اسلامی به نام مصطفی خمینی نامگذاری شد.
جعفر شهری از فعالیت مطربان در دوره پهلوی و برچیدن بساط بنگاههای شادمانی پس از انقلاب اسلامی نوشته است:
«اسباب موسیقی فروشی کلاً در محلۀ کلیمیها جمع شده بود چه تنها یهودیان و به لفظ آن روز جهودها بودند که می توانستند از جهت کافر بودنشان از آن ها استفاده نموده خرید و فروش بکنند. به این حساب یکی دو دکانی هم که تعمیرکار و سازندۀ آلات موسیقی بودند دکان در همان محله داشتند و ضمناً مطربهای خانگی نیز از کلیمیها بوده و از همان محله فراهم می شدند. مطربهایی متشکل از مرد و زن در دستههای جداگانه که برای جشنها یا خوشگذرانیهای مردانه، مردهایشان دعوت می شدند و در زنانهها، زنهایشان، متشکل از یک تارزن و یک دنبک زن و یک دایره زن و یک رقاص یا رقاصه در سیما و صورتهایی که بیننده را از نکبت و کثافتشان دچار تهوع می نمود. اگرچه لوازم کار آن ها جز سه وسیله، مانند تار و دنبک و دایره (داریه) نبود، اما در پناه آن ساز فروشها و تعمیرکارها میتوانستند انواع سازهای دیگر از شیپور و نی و قره نی و نی لبک و کمانچه و سنتور و عود و سه تار و امثال آن را نیز خرید و فروش و تعمیر بکنند و مطربهای مسلمان نیز پاتوق خودشان را در همان محل قرار بدهند که هنوز نیز به مدار می باشد، اگرچه حکومت اسلامی مانع کسب و کارشان گردیده جل و پوستشان جمع شده است.»/ تاریخ اجتماعی تهران، ج 4، 339.
بسیاری از مردم هنگام جشنهای نامزدی، عقد، عروسی وختنه سوران به خیابان سیروس مراجعه می کردند… و از این هنرمندان برای اجرای رقص و آواز، نمایش های روحوضی یا تخته حوضی وشامورتی بازی شعبده بازی دعوت می نمودنند. نزدیک حمام سرچال یک کنیسای کوچک و چند خانه کوچک از جمله خانه آقاجان اسفندی معروف به آقاجان لختی بود که شغلش تنبک فروشی رود. در سمت غرب سرچال یک دکان ریخته گری و یک قصابی دیگر وجود داشت. در ضلع جنوبی غیر از دکان داوود اناری و یک قصابی منزل عبا نانی (کدخدازاده) که شغلش آوردن نان سنگک از دکان های نانوائی (متعلق به مسلمان ها) بود . در همین سرچال به خالق الله می فروخت. چند نفر مطرب یهودی هم در اطراف سر چال خانه داشتند. مطرب ها زبان مخصوص بین خود داشتند. شغل مطربی اکثر ارثی بود یعنی از پدر به پسر ساز و ضرب و ویولن به همدیگر می آموختند و نسل به نسل به ارث می رسید. در نتیجه باید گفت که موسیقی ایرانی از بعد از حمله اعراب به ایران فقط توسط یهودی ها حفظ شد چون در اسلام موسیقی حرام بوده است. بدین سبب و همچنین به علت حرام بودن موسیقی در اسلام، یهودیان سهم بسزائی در حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی داشتند ./ جهانگیر بنایان.