بازار عبادوزها – عبا در تهران قديم لباس عمومى مردان بود، نظير چادر براى زنان. از اين روى بازار عبادوزها يكى از مهمترين بازارهاى تهران به شمار مىرفت. جعفر شهرى از اين بازار توصيفى دارد كه شرحى از انواع عبا و نوع پارچه و آگاهىهاى ديگر از آن را عرضه داشته:
«ديگر تكه بازار كوتاهى، شمال جنوبى از وسط بازار دوخته فروشها به بازار مرغىها و خيابان جبّا خانه بود كه بازار عبا دوزهايش مىگفتند. امروزه مدخل شمالى آن را بستنى فروشى و آجيل فروشى اشغال كرده، بقيهاش در اختيار زنانه فروشها در آمده است. بازارى مخصوص عبادوزها و مولوى پيچها از آن جهت كه شغل اين دو نيز مربوط به كار دوخته فروشها مىگرديد.
عبادوزى از مشاغل ارزنده و كارهاى پراجرت بود كه عبا آبرو و اعتبار و شخصيت مرد به حساب مىآيد، از آن خاطر كه بر هر مرد بود كه عبايى براى دوش يعنى لباسى عيب پوش داشته باشد. عبا حافظ اسرار و ستار عيوب و پوشش معايب مرد بود كه با پوشيدن آن هر نقص و عيب البسه زيرين او را مىپوشانيد و مىتوانست در زير آن هر جنس و شىِ مكروه ممنوعى را پنهان ساخته حمل و نقل بدهد، با ساير خصوصيات ديگرش كه در سفرها فرش زيرپا و هنگام خواب بالاپوش و در سرما و گرما حفاظ و حايل و در كوچه و بازار حضور و انظار مؤيد تشخّص و نمودار صلاح و فلاح و وقار و اهميت و ايمان و تقوايش به شمار مىآمد در جمله (ظاهر الصلاح) و كلام (در ظاهرش عيب نمىبينم، در باطنش غيب نمىدانم) در منزلهاى كه چادر براى زن و در حدى كه بعضى بى تنبانى را بهتر از بى عبايى مىدانستند، چه بى تنبانى را عبا ساتر مىآمد و بىعبايى را شلوار عيب پوش نمىگرديد، و از اين رو بود كه شغل عبا دوزى نيز از مشاغل معتبر به حساب مىآمد كه عالى و دانى به آن محتاج مىبودند.
عبا به انواع و با پارچهها و دوختهاى كم ارزش و پر ارزش و كم كار و پركار و جنسهاى كلفت و نازك و تابستانى و زمستانى و بهاره و پائيزه بود كه از نازكها بهترين آنها عباى (نجفى) و از كلفتها نيكوترينشان (نائينى) شناخته شده بود و دوخت و دوزهاى با تناسب و ارزش و با پارچههاى اعلا يا از نوعى كه چيزى به هم كشيده به صورت عبا درآورند، همچنين عباهاى متعالى كه بادقت تمام و اسلوب صحيح دوخته، آستر و سجاف و نوار و قيطان و زردوزى و شرابه، منگوله دوزى مىكردند، عبايى كه اگر به دوش كاسب انداخته شده بود مىتوانست با آبروى آن اجناسش را تا تومانى يكى دو قران گرانتر بفروشد و اگر بر دوش (داش) و (لوطى) و (يكه بزن) افتاده بود از معتمدين و معتبرين مىگرديد و اگر به كول فكلى، شيك پوش و اهل دل و آقا منش و پول خرجكن و ا گر همراه آن كسى عرقچين نيز به سر نهاده جلو ريش را نيز رها ساخته بود از مؤمنان و اهل الله و اتقيا و خيرخواهان و خوب انديشان شناخته مىشد و اگر با عمامهاى همراه بود و نعلينى نيز به آن اضافه شده بود صاحبش در زمره علما و اهل علم و منبر و روحانيون به شمار مىآمد، تا آنجا كه اگر جهود و گبر و نصارى آن را مىپوشيدند، از كفر و الحاد رهيده، جديدالاسلام و واجب الاحترام معلوم مىشدند و عبايى كه موجب اعتبار افزون و حرمت چند برابر مىگرديد و در كل، عبا بالاپوشى كه در زير آن مؤمن رَحل و قرآن و بياض دعا و مطرب تار و تنبك و ستور و كاسب نان و گوشت و ميوه و ديزى و فاسق و مىو مسكر حمل مىنمود. » / تهران قديم، ص 128.