«… تأسیس انجمن مخفى و دعوت خلق و بیدارى آنان دستورى است كه از شرع اسلام به ما داده شده است. چه اول كسى كه انجمن را تأسیس نمود در اسلام و مردم را امر به دعوت و احقاق حق فرمود، مقنن قوانین عدالت و مؤسس آزادى و حریت دومین فرزند پیغمبر و سومین امام ما حسین بن على(ع) بود. آن حضرت اول كسى بود كه انجمن مخفى را تأسیس نمود. اول كسى بود كه داعى به اطراف فرستاد… اگر آن حضرت تأسیس انجمن مخفى نفرموده بود اسلام بالمره از بین رفته بود…» / تاریخ بیدارى ایرانیان، ج 1، ص 284.
«… نوشتجات آن مرحوم [مستشارالدوله] براى اجزاى انجمن مخفى سرمشقى وافى بود… .» / همان مرجع ص 169.
تشكیل انجمن مخفى 1322 ق.، نتیجه مذاكرات مجلس شب گذشته این شد فرداى آن شب رقعهجات دعوت براى بعضى دوستان و آشنایان فرستاده شود، دو روز دیگر انجمن مخفى تشكیل یافت و این انجمن در امكنه مختلفه مخفیانه دایر بود. صورت مذاكرات و مقاولات بعض مجالس را عیناً مىنویسم تا اشخاصى كه در این مقصود مقدس سخنى رانده و اقدامى كردهاند ذكر خیرشان شده باشد… اخلاف وطن آنان را به نیكى یاد نمایند… روز پنجشنبه هجدهم ذى الحجة الحرام سال 1322 هجرى كه عید غدیر بود، در منزل بنده نگارنده جمعى از فضلا و دانشمندان حضور به هم رسانیده یكى دو مسئله مطرح و مذاكره شد.
بنده نگارنده عنوان سخن را اینگونه نمود:
«اى آقایان و اى دانشمندان و اى وطن دوستان و اى اسلام خواهان و اصلاح طلبان و اى غیرتمندان، آیا خوابید یا بیدار؟ آیا غیرت وطنى و شرف نوعى و حس ملى و مذهبى و دولت پرستى و ملت پرستى و معارف خواهى در شما هست یا نه؟ آیا شما خود را در اعداد انسان مىشمارید یا نه؟ اگر حس انسانیت دارید چرا فكرى به حال زار خود و هموطنان و همكیشان خود نمىفرمایید و چرا در اوضاع عالم مشاهده نمىنمایید؟ این مملكت ژاپن برادر شرقى و آسیایى شماست كه مىبینید چگونه به اوج ترقى صعود نموده و چه حركات محیرالعقول و خارق عادت نموده و مىنماید.
این ملت روسیه است كه مىبینید چگونه به خیال حریت و آزادى افتاده و مقام افسرى و سرورى نوعى خود را دریافته… و این اهالى هندوستان مىباشد كه به خیال آزادى و استرداد استقلال خود افتاده و عماًقریب افكار عالیه آنها نتایج حسنه داده و به منتهاى آمال خود نائل خواهند شد و این امارت افغانستان است كه یكى از قطعات و حكومتهاى ایران بود و خود را به چه مقامى مىبیند و چه سودایى در سر دارد. اما اهالى ایران چه تقصیر كرده و چه گناهى را مرتكب شدیم كه باید در نهایت ذلت و خوارى و مسكنت و خاكسارى بوده و در جزو وحشىها و بىتربیتها محسوب باشیم و مبتلاى هزاران دردهاى بى درمان از خارج و داخل گردیم. این است امر نان و گوشت و روغن و سایر مأكولات، آن است حال آب و هوا و سایر مشروبات. گاهى تعدیلات حكام ظالم و زمانى گرفتار ظلم دیوانیان، وقتى به ستم و هواى میل و نفس كسبه گرفتاریم. كوچه و خیابانها كثیف، حمامها و آبها بدبو و نجس، نه راه آهنى داریم و نه كارخانه و روزنامه آزادى، نه اخبار یومیه و نه آثار عیشیه، دو سه روزنامه در داخله داریم آن هم جز تملق و دروغ و چاپلوسى و مهملات دیگر چیزى نمىنویسند.
احدى نیست كه به خیال ترقى این ملت نجیب و اصیل افتد. حكام به رشوه و تعارف خو گرفتهاند، وزراى خائن وطن عزیز را به بهایى كم و ثمن بخس به اجانب از هر جانب مىفروشند… نه كشتى و دریا داریم، نه بندرى و لنگرگاه، نه لشكر داریم نه دفتر، نه بلدیه نه نظمیه، نه مالیه داریم نه عدلیه، نه مدارس داریم نه مجالس… نه فلاحت نه زراعت…» / همان مرجع، صص 245 و 246.
«سه شنبه 21 محرم 1323 ق.، انجمن مخفى در خانه جناب ذوالریاستین منعقد گردید. بعضى راپورتها قرائت شد از آن جمله امروز ولیعهد از شهر تبریز به طرف طهران حركت نموده است. على الظاهر اعلیحضرت شاه خیال مسافرت فرنگستان را دارد… .» / همان مرجع، ص 273.