انجمن طلاب را شاید بتوان نخستین انجمن سیاسى نامید كه در راه كسب مشروطیت و سپس حفظ حیات آن، فعالیت خویش را به صورت آشكار آغاز كرد. در واقع بیشتر فعالیتهاى این انجمن پس از صدور فرمان مشروطیت و در كشاكش مبارزه محمدعلیشاه با مجلس و همگام با سایر انجمنهاى ملى صورت گرفت.
شیخ محمدعلى تهرانى در یادداشتهاى خویش ضمن بیان این مطلب كه ملكالمتكلمین در روز 23 محرم 1324 ق در انجمن طلاب به منبر رفت، تذكر مىدهد كه این انجمن تازه تأسیس شده بود. با توجه به این مطلب مىتوان حدس زد تاریخ تشكیل آن بین اواخر سال 1323ق. و اولین روزهاى سال 1324ق. بوده است.
آنگونه كه از نام این انجمن برمىآید بیشتر اعضاى آن از طلاب علوم دینى بودند. در اولین روزهاى سال 1324ق. بنا به قول شیخ محمدعلى تهرانى بیش از ده هزار نفر از طلاب علوم دینیه در عضویت این انجمن بودند. / تاریخ انقلاب مشروطه، ملكزاده، ص 317.
هرچند عضویت این تعداد مسجل نشده است اما نمىتوان این امر را نادیده گرفت كه اتحادیه طلاب از انجمنهاى بزرگ، پرتعداد و بسیار فعال در دوره انقلاب مشروطیت بشمار مىرفت. / حبلالمتین، ش 104.
افرادى كه صراحتاً به عنوان اعضاى این انجمن در منابع از آنان یاد شده عبارت بودند از شیخ محمدعلى تهرانى كه در جایى از نوشتههاى ملكزاده رئیس انجمن طلاب و در جائى دیگر نائب رئیس آن معرفى شده است. وى بنا به قول ملكزاده در بین آزادیخواهان به «صدیف مشروطیت« معروف بود. آقا میرزا على قمى، حاج نائبالصدر، آقا میرزا سیدعلى شیرازى، ادیبالمجاهدین آقا سید محمدرضاى شیرازى، آقا شیخ یوسف زنجانى. / حبلالمتین، 1325، ش 82.
در كنار این اعضا به اشخاص دیگرى نظیر ملكالمتكلمین و سید جمالالدین واعظ مىتوان اشاره كرد كه هرچند به طور رسمى از اعضاى انجمن به شمار نمىرفتند، اما مرتب براى ایراد سخنرانى و نطقهاى انقلابى به این انجمن دعوت مىشدند.
در آن ایام این دو شخصیت انقلابى به علت ایراد سخنرانىها و خطابه آتشین و همچنین احاطه بر مسائل سیاسى اجتماعى روز در جامعه شهرتى كسب كرده بودند. / ناظمالاسلام كرمانى، تاریخ انقلاب…، ج 2، ص 47 و 406.
تفصیل چگونگى تأسیس این انجمن در تاریخ بیدارى از قول میرزا على قمى چنین آمده است:
«… در شبى كه طلاب در خانه صدرالعلما سینه مىزدند یكى از طلاب به طریق نجوا گفت: من از صداى این سینهها، صداهاى مختلف مىشنوم چه یكى گوید، دبیرالملك، از دیگرى مىشنوم سالارالدوله، از دیگر امینالسلطان از دیگرى، آقاى فلان و كذا، هركس محبوب خود را كه مىخواست به ریاست و ولیعهدى و صدارت و یا حجةالاسلامى برساند، به همان قصد سینه مىزند، این شد كه به خیال افتادیم انجمن طلاب را تشكیل دهیم، تا طلاب از غیر طلاب تمیز داده شوند و آنان كه براى نجات وطن خدمت مىكنند، از آنهایى كه براى اشخاص مىدوند، فرق داده شوند.» / تاریخ بیدارى، ج 1، ص 381.
بر این اساس بنیانگذاران انجمن اتحادیه طلاب، قصد داشتند، تا طلاب انقلابى را تحت یك جمعیت سیاسى خاص متمركز ساخته، آنان را از افرادى كه هدفشان اصولاً خدمت براى نجات وطن نبود، امتیاز بخشند. با دقت در عملكرد این انجمن پس از تشكیل مجلس چنین برمىآید كه تا سقوط مجلس و توقف فعالیت كلیه انجمنهاى ملى هدف خویش را كه همان تلاش در راه نجات وطن، اصلاح امور و حمایت از مجلس شورا بود دنبال كرد و از تكاپو بازنایستاد.
عینالسلطنه از رجال دربارى كه در بحبوحه مشروطیت نظارهگر حوادث بوده و حضور وى در كنار مستبدان بیشتر مشهود بود، تا در كنار مشروطهطلبان، علیرغم انتقاد از فعالیت و عملكرد انجمنهاى ملى، اتحادیه طلاب را از بقیه انجمنها مستثنى ساخته و از آن به عنوان تنها انجمنى یاد كرده كه «… سنجیده و فهمیده و حامى عدالت و مجلس شوراى ملى…» است. / خاطرات عینالسلطنه، ج 3، ص 1828.
انجمن طلاب جلسات خود را در روزهاى جمعه و دوشنبه تشكیل مىداد محل برگزارى جلسات انجمن و در واقع مكان اتحادیه طلاب در مدرسه «صدر« قرار داشت. ظاهراً در هر جلسه یكى از واعظان و خطیبان مشهور نظیر ملكالمتكلمین و سید جمالالدین واعظ، به ایراد سخنرانى در مورد مسائل روز مىپرداختند.
فعالیتهاى انجمن اتحادیه طلاب را طى دو دوره مىتوان بررسى كرد:
1. پیش از صدور فرمان مشروطیت
2. پس از صدور فرمان مشروطیت
1. آنگونه كه پیش از این خاطرنشان شد این انجمن احتمالاً در اواخر سال 1323 و یا اوایل 1324ق. یعنى قبل از پیروزى انقلاب مشروطه، اعلام موجودیت كرد و شاید آن را بتوان اولین انجمن ملى نامید كه آشكارا فعالیت خویش را آغاز كرد.
دوره نخست فعالیت انجمن ظاهراً محدود به همان فعالیتهاى تبلیغى، از جمله ترتیب دادن سخنرانى وعاظ و گردهم آوردن آزادیخواهان در جلسات وعظ ایشان بود و فعالیت دیگرى ازآن مشاهده نشده است. ملكالمتكلمین در بیست و سوم محرم 1324ق. در اتحادیه طلاب طى سخنرانى در حضور طلاب و دیگر شركتكنندگان در این مجلس كه عده آنها هزارها نفر ذكر شده از شاه بابت عدم اجراى دستخط و فرمان خویش مبنى بر تأسیس عدالتخانه گله كرد، وى شخص پادشاه را به محور ثابتى تشبیه كرد كه تمام دستگاه مملكت در گرد او حركت مىكنند و فقط اعتماد و ایمان مردم به شاه است كه این محور را ثابت و محكم نگاه مىدارد. ملكالمتكلمین از اینكه شاه ممكن است با این عمل خویش باعث تزلزل اعتماد مردم و پریشانى اوضاع مملكت شود، اظهار نگرانى و از وى تقاضاى وفاى به عهد كرد.
2. پس از صدور فرمان مشروطیت و سپس، تشكیل مجلس شوراى ملى، روند تشكیل انجمنهاى ملى در حمایت مجلس و حفظ نظام مشروطه، آغاز شد. انجمن طلاب نیز با ادامه فعالیت خویش به صورت جدىتر، پشتیبانى از نظام نوپاى مشروطیت و مجلس را سرلوحه فعالیتهاى خویش قرار داد.
عملكرد اتحادیه طلاب به نحوى بود كه پس از چندى به یكى از مهمترین و برجستهترین انجمنهاى پایتخت تبدیل شد. شواهد حاكى از این است كه اتحادیه طلاب داراى مشى سیاسى تندروانهاى نبوده است.
در سال 1325، از سوى دولت عثمانى به اتباع ایرانى ساكن در آن دیار اعلام شد كه مطابق با قانون این كشور بایستى برحسب قرعه داخل ارتش عثمانى شوند و یا اینكه خاك این كشور را ترك كنند. در عتبات عالیات كه در قلمرو عثمانى قرار گرفته بودند، شمار بسیارى از علما و طلاب علوم دینیه زندگى كردند كه تبعه ایران به حساب آمده و مشمول این قانون مىشدند. این خبر چون به ایران رسید بر ایرانیان كه در تب و تاب انقلاب به سر مىبردند بسیار گران آمد. انجمن اتحادیه طلاب در این راستا، همراه با دو انجمن دیگر نامهاى به مجلس شورا ارسال داشت و در آن خواستار تلاش مجلس براى بازگرداندن این افراد به ایران شد. در این نامه تصریح شده بود كه قانون فوقالذكر نسبت به حجج اسلام و طلاب و سایر مقیمان آن دیار توهینآمیز و باعث هتك حرمت علماى اعلام خواهد شد.
همچنین این انجمن پس از قتل اتابك از مجلس خواست كه مبادا قتل اتابك بهانهاى براى تعرض به مردم شود. این انجمن پیشنهاد كرد كه هیأتى از سوى مجلس جهت نظارت بر اقداماتى كه در جهت روشن شدن قتل اتابك صورت مىگرفت، تشكیل شود. / مذاكرات مجلس، 24 رجب 1325، ص 1272.
اهمیت اتحادیه طلاب تا به آنجا رسید كه محلى براى ارجاع تظلمات قشرهاى مختلف مردم نیز شده بود. گروهها و اقشار مختلف با ارسال و درج شرح تظلم خویش در جرائد، از این جمعیت سیاسى، جهت رفع ظلم و ستمى كه بر ایشان رفته بود، طلب یارى مىكردند.
شمارى از اهالى زنجان از تعدیات و ظلمهاى جهانشاه رئیس ایل افشار به انجمن طلاب شكایت بردند كه با واكنش جهانشاه خان روبرو شدند و از سوى وى نیز عدهاى علیه مردم زنجان شهادت دادند، لذا انجمن طلاب تحقیق از این امر را به انجمن ولایتى زنجان واگذار كرد. انجمن ولایتى نیز ضمن تلگرافى به انجمن نتایج تحقیقات خود را به تفصیل براى انجمن ارسال داشت و ضمن این تلگراف، خاطرنشان ساخت كه حق به جانب مردم زنجان است. انجمن طلاب نیز متن تلگراف انجمن ولایتى را به روزنامه حبلالمتین فرستاد و خواستار درج كامل آن شد. / حبلالمتین، ش 205، ص 4.
عدهاى از زنان تهران در كشاكش مبارزه میان محمدعلیشاه و حامیان مشروطیت، در آن ایام دست به اقدامى جالب توجه زدند. آنان در طى اعلانى كه روزنامه مساوات آن را منتشر كرد، انجمن اتحادیه طلاب را خطاب قرار داده، خواستار همكارى آن انجمن در جهت تحقق خواستهشان شدند كه همان فراهم شدن امكان تحصیل و آموزش براى زنان جامعه ایران بود. شرح تظلم این جماعت چنین است:
«… اى برادرانى كه خون خود را ریخته، تحصیل مشروطیت نمودهاید، اى غیورانى كه براى استرداد حقوق مشروطه خود از بذل مال و جان عزیز مضایقه نداشتهاید، اى اشخاى كه براى حفظ حقوق نوعیه، با همتى بلند و تمام قوى حاضر شدهاید! آخر ما جماعت اناثیه مظلوم ایران مگر از نوع شما نبوده، و در حقوق نوعیه با شما شریك و سهیم نیستیم؟ مگر ما بیچارگان، در ردیف انسانهاى عالم بشمار نمىآییم و در جرگ حیوانات بىزبان باركش باید محسوب باشیم؟ از شما انصاف مىخواهیم، تا كى باید از فرمان (طلب العلم فریضه على كل مسلم و مسلمه) خارج باشیم، تا چند باید، به حرفهاى عوامانه قدما و مفسدین عالمنما در تپه جهالت ونادانى، ویلان و سرگردان بمانیم؟ در صورتى كه تمام اعضا از مدیر و معلم و ناظم و خدمه و غیره از طایفه اناثیه و جنس خودمان باشند، چه ضررى به حال شما دارد كه بخل ورزید و ما را از تمام معارف و رسوم انسانیت محروم نمىگذارید حكم شریعت مطهره اسلام را كه ممیز انسان است از حیوانان درباره خود مجرى داریم، این چه بىرحمى است، وكدام مروت؟ اى غیرتمندان مملكت، اى باهمتان ملت، امروز وقت ترحم و انصاف است كه ما بیچارگان را، از این جهالت و نادانى و ننگ رهایى داده و راضى نشوید كه ما در این بدبختى بىمعلمى بمانیم، هنوز ما بزرگى و شرافت را در جهالت مىدانیم، اگر امروز به فریاد ما نرسید و باز ما را حیوانات بخوانید، روز حساب در محضر فریادرس كل داد خود را، از شما خواهیم خواست و كلیه ضررها و صدمات نادانى و بىعلمى خودمان را به گردن شماها خواهیم انداخت، خدا و رسولش، از شما برى باشد، اگر به درد ما بیچارگان نرسید و فكرى به حال ما بردگان ننمائید.»