انجمن‌هاکه آغاز کننده رسمی مشارکت‌های مدنی در ایران بودند، اصلی­ترین سبب پیروزی انقلاب مشروطیت و پی ریزی تشکیل احزاب بعدی شدند. این انجمن‌ها بر طبق اساسنامه خود به انجمن های سیاسی،ایالتی‌و‌ولایتی، صنفی، مذهبی، ادبی و منطقه‌ای تقسیم می‌‌‌شدند. ولی با وجود این تفاوت همه آنها در درخواست های سیاسی و اجتماعی مشارکت موثر داشتند.

برای شناخت زمینه پیدایی انجمن ها در تهران و عوامل زمینه ساز نهضت مشروطه،باید فاصله دوره جنگ های ایران و روسیه تا انقلاب مشروطه را کاوید.آشنایی ایرانیان با اندیشه ها و تحولات نوظهور غربو شکست از روسیه و ظلم بی حد شاه و شاهزادگان حاکم و غیره، روند تحولات فکری رابه بیداری افکار عمومی و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی منتهی نمود.

نهال دشمنی را ناصرادین شاه نشاند و فرزندانش از آن رنج بیشمار بردند.تخم کین کاشته شده عصر ناصری، در دوران مظفری محصول داد.ابتدا مجامع سری افزایش یافت، سپس آشکار شد و زمانی جنبه عمومی پیدا کرد و مردم را به خیابان ها کشاند و کار حکومت را ساخت.

عمر انجمن­های سیاسی در سه مرحله خلاصه می­شود؛ نخست مرحله تشکیل در دوران پیش از مشروطیت که نقشی حیاتی و سازنده داشتند و دومین مرحله همزمانی با مشروطه که فعالیت آن­ها علنی شد و توام با تندروی بود و سپس دوران فترت که در کودتای محمدعلی شاه از فعالیت آن­ها ممانعت شد و چون انجمن­ها ضرورت خود را که حصول مجلس و مشروطه بود، از دست دادند. از این مرحله به بعد این فعالیت شکل حرفه­ای به خود گرفت و به فعالیت احزاب محدود شد. انجمن­ها مولود این دلایل اند:

ایران به علت برخورداری از موقعیت استراتژیک قادر به کنار کشیدن از معادلات سیاسی انگلیس و روسیه و فرانسه نبود.

سرخوردگی ایرانی­ها از شکست در جنگ روسیه و برانگیخته شدن اندیشه وران تجددخواه و اصلاح طلبی چون میرزا بزرگ فراهانی و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام، در تحلیل عقب ماندگی ایران از روسیهکه منجر به اقدامات اصلاحگرانه عباس میرزادر بخش نظامی واعزام دانشجو به فرنگ، برای کسب تمدن جدید و توجه به صنایع و تاسیس چند کارخانه در تبریز و شهرهای دیگر و ترجمه چند کتاب خارجی به فارسی شد.

اقدامات اصلاح طلبانه امیرکبیر که خود جایگاه خاصی دارد. آدمیت معتقد است اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است: نوآوری در راه نشر فرهنگ و دانش و صنعت جدید؛ پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران و اصلاحات سیاسی و مبارزه با مفاسد اداری اخلاقی.

تاسیس دارالفنون مدرسه­ای به سبک اروپایی با استادان فرنگیکه عامل دگرگونی افکار بود و در اصول دانش گذشتگان تردید انداخت.

با رشد آگاهی بخشی از متمکنان از تحولات اروپا، ایشان فرزندان خود را برای کسب علوم جدید و دانش راهی فرنگ کردند که آن­ها در بازگشت آموخته های سیاسی-اجتماعی خود را به ایران منتقل کردند. نظیر: میرزا حسین سپهسالار، میرزا یحیی مشیرالدوله و ملکم خان.

واقعه رژی و تحریم تنباکو که سبب خیزش‌ مردم و تشکیل هسته‌ اولیه تشکل ها و انجمن‌ها شد. قیام مردم در جنبش تنباکو پایه گذار نهضت مشروطه شد. / خاطرات سفر ایران، کنت زولین دورو ششوار، ص58.

ملکم خان نخستین بار انجمنی همانند تشکیلات فراماسونری بر پا کرد.با تبعید ملکم به اروپا فعالیت این انجمن متوقف شد.

دوباره در سال 1302ق ملکم به ایران باز گشت و تشکیلات مخفی دیگری به نام مجمع آدمیت بنیاد نهاد.

سیدجمال اسدآبادی از دیگر کوشندگان در راه بیداری توده ایران بود. وی بر اثر همین فعالیت، در سال 1307 از ایران اخراج شد.

از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود.

دولت برای کسب پول حکام را عوض می کرد. حکام جدید برای حکومت پول و رشوه به شاه پرداخت می کردند و با جواز چپاول مردم، روانه حکومتشان می شدند./ خاطرات کاساکوفسکی در عصر بی خبری.

انتشار دو کتاب ارزشمند “حکمتناصریهو “فلکالسعاده و چند رساله انتقادی به سیاست؛ مجمع فراموشخانه، انتخاب هیاتی برای ترقی صنعت و تجارت، اصلاح قانون دیوان خانه عدلیه، انتشار اثر دکارت و کتاب های دیگر، استخراج معدن و اصلاح نظام، اصلاح تقویم ها، کشیدن تلگراف و آمدن دیگر مظاهر مدنی به ایران که گسستن از دنیای خرافات و اوهام را در پی داشت.

در سالهای۷۸- ۱۲۷۵ ق گرایش به سیاست های عقلگرایانه بیشتر شد. زمینه تحول عقلانی در این دوره در قبال تفکر سنتی توسعه یافت و در دستگاه دولت تحولی فکری رخنه کرد. مصلحتخانه عامه و مجمع فراموشخانه تاسیس شد. گواین که با پیدا شدن دشواری ها بلافاصله اصلاحات مورد حمله قرار گرفت و حدود ده سالی استبداد یکه تازانه ناصری عرصه را بر اصلاحگران تنگ کرد.

درعصر حسین خان سپهسالار جنبش ترقی خواهی جلوه ای تازه یافت. اصلاحاتی در زمینه های اجتماعی، سیاسی و تاسیسات مدنی پیدا شد.

قتل ناصرالدین شاه در سال 1313ق. نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و پایان اختناق سیاسی بودکه نه تنها کوششی بیشتر در روند مشروطه‌خواهی را سبب شد، بلکه با کشته شدن این شاه مستبد، سلسله قاجار هم مرد. گواین که دفن آن با تعویق به عصر احمد شاه کشیده شد.

مظفرالدین شاه نه بیرحمی و نه روحیه خون ریز پدر را داشت و نه جسمی سالم تا سیاست سرکوبگرانه پیش گیرد. دوران سلطنت وی که  خود در بسیاری جهات منتقد سیاست پدر بود، فضای سیاسی مناسبی برای رشد اندیشه عدالت خواهی و آزادی طلبی بود.

پیروزی ژاپن بر روسیه، اسطوره شکست ناپذیری روسیه نزد ایرانیان را شکست و درسی در افکار مبارزه جویانه ایرانیان شد.

انتقال اطلاعات از سراسر جهان به ایرانیان که سبب تشجیع و الگو پذیری آنان می شد. عین السلطنه در یازدهم ربیع الثانی 1318ق. از جنگ بویرهای آفریقا در مقابل نفوذ انگلستان در کشورشان نوشته…./خاطرات عین السلطنه، ج2، ص1472.

حایری با برشمردن برخی دلایل می گوید؛ جمعی از اعضای انجمن ها از سیر نوگرایی چین با خبر بودند./تشیع و مشروطیت در ایران، ص22.

الگو برداری عده ای از کمون های فرانسه و انجمن های سری اروپا و تقلید از باشگاه های سیاسی-اجتماعی انقلاب فرانسه. / انجمن های ملی در مشروطیت، ص24.

احتشام السلطنه ضمن انتقاد از تندروان انقلاب می نویسد؛ یکی می خواست ربسپیر شود و دیگری خود را مارا می دانست و دیگری دانتون…/ خاطرات احتشام السلطنه، ص619.

قرض­های خارجی دولت به عنوان یکی از مظاهر سیاست استعماری افکار مردم را تکان داد. / فکر آزادی و مقدمه مشروطیت، ج1، ص144.

ظلم و ستم آشکار حکام که همگی ازشاهزادگان بودند. از ظل السلطان تا شعاع السلطنه و … / تاریخ بیداری ایرانیان، ص132.

فعالیت روحانیان اصلاح طلبی که مبارزات آزادی خواهانه پیامبر اکرم و امام حسین(ع) در صدر اسلام را بازخوانینمودند و اسباب تحریک واداره مردممعترض را فراهم کردند.محمد حسین نائینی غروی در تنبیه الامه و تنزیه المله می‌نویسد:

آزادی و برابری که در رژیم مشروطه مورد توجه‌است از هدف‌های اصلی پیامبران به شمار می‌رفته، پیامبر ما هرگز فراموش نکرد که همه مردم آزاد و برابر هستند. رهبران مذهب شیعه می‌خواستند مسلمانان را از بردگی نجات داده حقوق از دست رفته‌شان را باز گردانند./تشیع ومشروطیت در ایران ونقش ایرانیان مقیم عراق، ص ۱۲۷.

نوشته‌های روشنفکرانی مثل حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیمطالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده ومیرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی وسید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینه‌های مشروطه‌خواهی را فراهم آورد.

سخنرانی استبدادستیزانهسیدجمال واعظو ملک المتکلمین و غیره توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا ‌کرد.

 نشریاتی مانند حبل المتین وچهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند، نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.

از ظلم صدراعظم مستبدو مسیو نوز بلژیکی و دیگران و تنبیه تجار و تخریب قبرستان قدیمی وغیره،کاسه صبر مردم لبریز شد.آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی، به قم رفتند. بازاریان و عده زیادی از مردم در سفارت انگلیستحصن کردند و خواهان آزادی علما و تشکیل عدالتخانه شدند.

کسروی می‌نویسد:

اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و دو سید و کسان دیگر از علما که پافشاری در مشروطه‌خواهی می‌نمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانون‌های اروپایی را نمی‌دانستند…/تاریخ مشروطهٔ ایران، ص ۲۸۷.

انجمنی در ذی‌الحجه ۱۳۲۲ توسط سیدمحمد طباطبائی تاًسیس شد. سید محمد طباطبائی،ناظم‌الاسلام کرمانی، میرزاآقا اصفهانی و مجدالاسلام کرمانی از اعضای آن بودند.

به طور مخفی در محرم ۱۳۲۲ توسط عده‌ای از آزادیخواهان و اصلاح‌طلبان تاًسیس گردید. همانند انجمن مخفی ماهیت انقلابی داشت. اعضای اصلی عبارت بودند از؛ ملک المتکلمین، سید جمال واعظ،جهانگیرخان صوراسرافیل و…

معترضان از مظفرالدین شاه این موارد را خواستند:

1.تاسیس عدالتخانه در تمام شهرهای ایران 

2.اجرای قوانین اسلام درباره مردم به صورت یکسان 

3.عزل مسیو نوز 

4.عزل علاءالدوله از حکومت تهران

شاه موافقت با همه موارد موفقت کرد و مردم هم از این پیروزی شادمان شدند.

 در زمانی کوتاه همه دست به دست هم دادند تا در گوشه و كنار كشور و نیز پایتخت، هر چند نفرى با دانش و دانسته‌‌هاى خود و مقاصد و اهداف متفاوت اقدام به تشكیل انجمن نمایند. تعداد انجمن‌‌ها به درستى معلوم نیست.

«در این روزگار آن‌‌چنان تب انجمن‌‌سازى در جامعه بالا بود كه نكات طنزى نیز درباره انجمن‌‌ها در میان طبقات مختلف شایع شده بود. نظیر این قضیه كه عین‌‌السلطنه نقل كرده است: «… امروز از آقاى عمادالسلطنه پاكتى رسیده بود كه گویا دماغى داشتند مطالب بامزه‌‌اى دانش. از آن جمله‌‌اى كاش انجمنى هم در طهران براى آدم‌‌هاى پرحرف منعقد مى‌‌شد و ریاست آن به جناب نظام‌‌الملك و نیابتش را به شیخ سیف‌‌الدین و مدبرى او را به حاجى افخم‌‌الدوله خودمان واگذار مى‌‌كردند.» / عین‌‌السلطنه، پیشین، ج 3، ص 1844.

 در جلسه روز بیست و ششم شوال 1324ق. مجلس شوراى ملى یكى از نمایندگان مجلس خود را عضوى از «انجمن حمایت مجلس شوراى ملى« خواند. از آن پس انجمن‌‌هاى متعددى پدید آمدند و روند انجمن‌‌سازى سیر صعودى یافت. تعداد انجمن‌‌هاى ملى فعال در تهران را منابع مختلف با ارقام متفاوتى ذكر كرده‌‌اند و آمار دقیقى از آنها در دست نیست كه علت عمده این مسئله را مى‌‌توان همانا پرتعداد بودن انجمن‌‌ها دانست. عین‌‌السلطنه (خاطرات عین‌‌السلطنه ج 3 ص 1801) پس از تاجگذارى محمدعلیشاه می­نویسد كه تعداد این انجمن‌‌ها از هفتاد گذشته، و احتشام‌‌السلطنه (خاطرات احتشام‌‌السلطنه، ص 606) نیز اندكى پس از ورود به تهران و در دست گرفتن سكان هدایت مجلس تعداد آنها را هشتاد انجمن ذكر كرده است، ولى این مطلب مسلم است تشكیل انجمن‌‌ها روزافزون بوده و تا پایان كار مجلس اول آمار تقریبى انجمن‌‌ها بسیار متفاوت‌‌تر از ارقام بالا ذكر شده است.

 محیط مافى تعداد آنها را از دویست متجاوز و حتى سیصد نیز نوشته است. ملك‌‌زاده نیز در تاریخ خود یادآور شده كه در روزهاى آخر عمر مجلس انجمن‌‌هاى مستقر در مدرسه سپهسالار بالغ بر یكصد و هشتاد مورد بوده‌‌اند در حالى كه «مامونتف» (مامونتف، ص 338) شمار تقریبى آنها را در آخر كار یكصد و چهل یاد كرده و جمعیت آنها را حدود سى هزار نفر تخمین زده است. با توجه به منابع، رقمى را كه تقى‌‌زاده گزارش كرده یعنى یكصد و چهل و چهار انجمن صحیح‌‌تر به نظر مى‌‌رسد. / انجمن‌‌هاى تهران در عصر مشروطیت، ص 147.

 عبدالله مستوفى مى‌‌گوید، «یكصد و هشتاد انجمن در طهران تشكیل شده و هر یك با برنامه و نظام‌‌نامه مخصوص خود در پیشرفت آزادى مى‌‌كوشند…» / شرح زندگانى من، ج 2، ص 350.

 احمد كسروى در این باره مى‌‌نویسد: «در تهران در این زمان، چهل تا كمابیش انجمن مى‌‌بود…» / تهران به روایت تاریخ به نقل از احمد كسروى، ص 412.

 «صد و سى انجمن تهران به صورت، همه سنگ مشروطیت را به سینه مى‌‌زنند…» / خاطرات و خطرات، ص 159.

 در این باره كه انجمن‌‌هاى مخفى پیش از انقلاب مشروطه، با تأثیرپذیرى از چه الگو و نمونه‌‌اى در ایران پا گرفتند، نظرات مختلفى وجود دارد. این نظرات به طور كلى دو منشأ براى این انجمن‌‌ها عنوان كرده‌‌اند. نخست این‌‌كه این الگو در درون خود ایران قرار داشت و دوم این‌‌كه الگوى شكل‌‌گیرى این انجمن‌‌ها و مجامع سرّى را باید در خارج از كشور جستجو كرد:

 1. آن لمبتون را عقیده بر این است كه براى پیدایى این انجمن‌‌ها نباید به دنبال یافتن الگویى در خارج از ایران بود، بلكه از دید وى ایران زمین از روزگار باستان همواره مهد تشكیل انواع مختلف جمعیت‌‌هاى سرّى بوده است. پس از ورود دین اسلام و به زعم لمبتون حمله مسلمانان، ایران از وجود این تشكیلات خالى نبوده است. قیام‌‌ها و نهضت‌‌هایى كه در لباس دین، ملیت و قومیت ایرانى صورت مى‌‌گرفت در طول 1500 سال گذشته به طور پیوسته مهم‌‌ترین عامل سركوبى غاصبان و اشغالگران این سرزمین به شمار مى‌‌رفت.

 براین اساس، لمبتون معتقد است كه این انجمن‌‌ها به تشكیلات سرّى غربى شباهتى نداشته، الگوى آن‌‌ها بیشتر انجمن‌‌هاى سرّى قرون وسطاى شرق بوده است. / انجمن‌‌هاى سرى و انقلاب مشروطیت ایران، ص 152.

 2. در این میان برخلاف عقیده پیشین، برخى به دنبال الگوهایى در خارج از ایران بوده و معتقدند الگوى تشكیل این مجامع سرّى از مغرب زمین به ایران انتقال یافته است. از جمله منصوره اتحادیه اظهار داشته است كه چون ایرانیان اصلاحات را بر پایه الگوهاى غربى قرار دادند، بنابراین، بعید به نظر مى‌‌رسد كه در تشكیل این انجمن‌‌ها از قرون وسطى الهام گرفته باشند. بلكه اصلاح طلبان ایرانى الگوى خود را از غرب اخذ نموده‌‌اند، ولى مسائل را در چارچوب اسلامى مورد توجه قرار مى‌‌دادند تا بتوانند پشتیبانى همه اقشار، به‌‌خصوص روحانیت را جلب كنند. از دیدگاه اتحادیه احتمال این‌‌كه انجمن‌‌ها از تشكیلات سرّى در غرب كه به خصوص پس از شكست ناپلئون در 1815 م. تا بر افتادن سلطنت در 1848 م. فعالیت داشتند، الهام گرفته باشند بسیار زیاد است (این تشكیلات، انجمن‌‌هاى سرّى كوچك و انقلابى بودند كه در دوره مذكور، فعالیت سیاسى بسیار داشتند).

 برخى دیگر نیز مجامع سرّى فراماسونى غرب را بر روند تشكیل انجمن‌‌هاى سرّى ایران مؤثر مى‌‌دانند. بر این اساس افكار و اندیشه‌‌هاى غربى از طرق مختلف از جمله رفت و آمد اشخاص در قالب‌‌هاى سیاسى و حتى سیاحتى به ایران سرازیر مى‌‌شد. این اشخاص از همین طریق با مجامع فراماسونرى آشنا شده حتى به عضویت آن‌‌ها نیز در مى‌‌آمدند. سرانجام سنگ بناى انجمن‌‌هاى فراماسونرى در ایران توسط ملكم خان، با تشكیل فراموش‌‌خانه، نهاده شد. ایرانیان نیز با آگاهى از فعالیت این‌‌گونه انجمن‌‌ها به فایده كار جمعى و تشكیلاتى پى بردند و براى پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه خویش دست به تشكیل این نوع انجمن‌‌ها در ایران زدند. / انجمن‌‌هاى تهران در عصر مشروطیت، ص 31.

 در تائید این سخن عبدالهادى حائرى نیز با برشمردن بعضى دلایل مى‌‌گوید برخى از انجمن‌‌ها توسط جمعى از ایرانیان از سیر نوگرایى چین باخبر بوده‌‌اند. / تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ص 22.

 «از گزارش‌‌هاى پیشین من به وزارت امور خارجه امپراتورى به خوبى معلوم مى‌‌شود كه انجمن‌‌ها داراى چه قدرت همه جانبه‌‌اى هستند. در این اواخر به كارمندان دولت مثل این‌‌كه مأمورین انجمن‌‌ها مى‌‌باشند راجع به همه چیز و همه كار دستور داده و مستقیماً در امور داخلى تمام ادارات دخالت مى‌‌نمایند. بدیهى است با این وضعیت انجام هیچ كارى امكان ندارد.» (تلگراف 24 آوریل 1908)

 «اوضاع رو به وخامت مى‌‌رود. از مذاكرات دیروز در خانه عضدالملك نتیجه مطلوبى به دست نیامد.

 عناصر افراطى انجمن‌‌ها براى این‌‌كه شاه را از هرگونه تكیه‌‌گاه و مستحفظ مورد اعتماد محروم كنند مصراً اخراج بعضى از نزدیكان شاه مخصوصاً امیر بهادر جنگ فرمانده مستحفظین سلطنتى را درخواست مى‌‌نمودند. نامبرده بنابر توصیه و راهنمایى محمدعلى شاه امروز، شب هنگام، به زرگنده (ییلاق سفارت روس) آمده در سفارت بست نشست، عدم موافقت با تقاضاى نامبرده غیرممكن بود.» / تلگراف 21 مورخ 22 مه 1908.

 «وزیر مختار ما آقاى هارتویك و كاردار انگلیس آقاى مارلینگ با وزیر امور خارجه مشیرالدوله ملاقات و مراتب زیر را به وى اشعار داشتند: «انجمن‌‌ها مى‌‌خواهند با محروم داشتن شاه از وجود افراد صمیمى و مستحفظین طرف اعتماد شاه نیات جنایتكارانه خود را بلامانع انجام دهند. وزرا و نمایندگان ملت موظف‌‌اند از این مصیبت خطرناك جلوگیرى نمایند.» / تلگراف 22 مه 1908.

 به طورى‌‌كه از این تلگراف معلوم مى‌‌شود مشیرالدوله اعتراف كرد كه اوضاع بسیار وخیم است و تصدیق نمود كه مبارزه با شاه را جمعیت‌‌هاى انقلابى بر پا ساخته‌‌اند و افزود دولت كه استطاعت نگاهدارى پلیس شهر را ندارد، نمى‌‌تواند هیچ‌‌گونه اقدامى براى برقرارى امنیت به عمل آورد. همین مسئله بعضى از وزرا را مجبور به استعفا نموده است.

 روز بعد دو نفر از آنان (ملك‌‌المتكلمین و صور اسرافیل) اعدام گردیدند. از اوراقى كه در جیب یكى از آنان به دست آمد نام بسیارى از طرفداران و شركت كنندگان در انقلاب معلوم گردید و مجرمیت ظل السلطان در كمك مالى به انقلابیون به ثبوت رسید. دوازدهم و سیزدهم ژوئن از طرف شاه فرمانى صادر و ضمن آن به اهالى پایتخت پیشنهاد شد كه بدون هیچ‌‌گونه ترس به سر كار خود برگردند و عفو عمومى براى همه [به] استثناى انقلابیون بازداشت شده داده شد.

 هارتویگ ضمن گزارش وقایع بالا به وزارت امور خارجه امپراتورى ضمن تلگراف 16 ژوئن 1908 چنین مى‌‌نویسد:

 «بدون پیش‌‌گویى راجع به آینده باید تصدیق نمود كه شاه موفق شده آرامش نسبى برقرار سازد. با استفاده از این فرصت مى‌‌توان به آسانى آسایش كامل را در كشور مستقر نموده به اصلاح تدریجى ادارات پرداخت. شاه نیات خیرخواهانه دارد و كف نفس و رحم و شفقت زیادى از خود نشان داده و در تنبیه و مجازات مقصرین زیاده‌‌روى نكرده و بسیارى از آنان را عفو نموده و با صدور اعلامیه وعده خود را براى حفظ اصول مشروطیت تأیید كرد. در بسیارى از مجامع ضد سلطنت آثار آشتى دیده مى‌‌شود.»

 اقداماتى كه از طرف شاه براى استقرار نظم در تهران به عمل آمد میان سفارت انگلیس و دولت ایران سوء تفاهماتى ایجاد نمود، زیراپس از ویرانى بناهاى انجمن‌‌ها سران انقلاب به سفارت انگلیس پناه بردند. دولت براى جلوگیرى از ورود دیگران به آن‌‌جا در نزدیكى سفارت مزبور پست ژاندارم و قزاق ایرانى دایر نمود و همچنین بر عده گشتى‌‌ها در كوچه‌‌هاى مجاور سفارت افزود.»

 سید بهبهانى فقط سه روز در باغ‌‌شاه مقید بود و پس از سه روز او را به خاك كلهر تبعید كردند. سید طباطبایى را به واسطه زن محمدعلى شاه كه دختر كامران میرزا نایب السلطنه بود مجبور كردند كه در ونك اقامت نماید و فرزند طباطبایى، سید محمد صادق طباطبایى را به فرمان شاه به اروپا تبعید كردند.

 روز بعد از بمباران مجلس، روز چهارشنبه یعنى روز بعد از بمباران مجلس فرمان حكومت نظامى كه به دست لیاخوف نوشته شده بود در تهران انتشار یافت و تمام آثار و موالید مشروطیت یكباره از میان رفت و از آن همه انجمن‌‌ها و روزنامه‌‌ها دیگر اثرى باقى نماند و در همین روز بود كه در بازارها جار زدند كه كسبه باید دكان‌‌ها را كه بسته بودند باز كنند و به كسب و كار بپردازند. در همین روز، محمدعلى شاه دستخطى خطاب به مشیرالسلطنه رئیس دولت خود فرستاده بود كه براى جلوگیرى از فساد و حفظ نظم و آسایش عامه «امروز تا سه ماه دیگر مجلس را منفصل نموده و پس از این مدت وكلاى متدین ملت و دولت دوست منتخب شده با مجلس سنا، موافق قانون اساسى، پارلمان مفتوح شده مشغول انتظام گردد.»

 غرض محمدعلى شاه از این دستخط این بود كه در برابر اعتراض خارجى‌‌ها و نكوهش جراید بیگانه چنین وانمود سازد كه او مشروطه را برنینداخته و به قانون اساسى وفادار است و سه ماه دیگر مجلس افتتاح خواهد شد. / خاطرات مامونتف، صص 32 20 18.

 «… چون سال اول مشروطیت به پایان رسیده بود ملت ایران مى‌‌خواهند سه شبانه روز در جلو سر درب عمارت بهارستان كه مجلس شوراى ملى است جشن بگیرند. چهارده روز به اول سال مانده و از حالا كسبه، تجار و اصناف و سایر طبقات مشغول فراهم آوردن اسباب چراغان مى‌‌باشند. تمام طبقات در جلو مجلس صاحب طاق‌‌نماى مخصوص مى‌‌باشند، حتى ارامنه و یهود و زردشتى‌‌ها، هر طبقه در همین خیابان جلو مجلس، محلى براى خود معین كرده مشغول چوب بندى و ساختن طاق‌‌نما هستند.

 شب 14 جمادى الاخر 2 [1325 مرداد 1286] كه روز اول جشن است، رسید. در این روز مجلس ایران افتتاح شد. فعلاً یك سال از عمر مجلس اول ایران گذشته و مشروطیت برقرار گشته، در این جشن ملى افراد ملت منتهى سعى و كوشش را مبذول داشته و مخارج گزافى تحمل كردند. در فضاى جلو خان عمارت مجلس از دو طرف طاق بندى با تخته و چوب شده بود تا مقابل قراول‌‌خانه شاه آباد؛ آن‌‌جا طاق نصرت مفصلى بسته بودند. هر یك از این طاق‌‌نماها متعلق به جماعتى مخصوص است به قرارى كه ذیلاً شرح داده مى‌‌شود:

 اولاً سر درب عمارت یك طاق‌‌نماى خیلى مفصل بزرگ ترتیب داده بودند كه بر تمام طاق‌‌نماها رجحان و  مزیت داشت. این طاق‌‌نماى مصنوعى راهروها، خلوت‌‌ها و ایوان‌‌ها داشت كه تمام سقف دیوارهاى طاق‌‌نماى مزبور را با طاقه شال‌‌هاى كشمیرى و پارچه‌‌هاى قیمتى آویخته بودند و تمام سقف‌‌ها را چهل‌‌چراغ‌‌هاى پنجاه شاخه، سى چهل شاخه آویخته بودند؛ تمام این طاق‌‌نما و دیوار و سقف آن مملو از چراغ و یك چرخ آتش بود. در جلوى این طاق‌‌نما ایوانى از چوب ساخته بودند و وسط ایوان یك میز بسیار بزرگى قرار داده بودند و روى میز شیرینى و میوه چیده شده بود و اطراف این میز یكسر تماماً صندلى گذاشته شده بود كه آقایان مدعوین خارجه و داخله بنشینند. مستخدمین و پیشخدمت زیادى مراقب پذیرایى واردین بودند.

 اما سایر طاق‌‌نماها ابتدا از طرف یمین (راست) شروع مى‌‌باشد:

 1. طاق‌‌نماى اول كه متصل به طاق‌‌نماى بزرگ سردرب مجلس بود متعلق به مستوفیان است كه مشهور به انجمن اتحادیه استیفا مى‌‌باشند.

 2. انجمن جنوبى ایران

 3. انجمن صرافان

 4. انجمن خراسان

 5. انجمن خیاطان

 6. انجمن ارامنه تبعه ایران

 7. انجمن اصناف

 8. انجمن سعادت دروازه قزوین

 9. انجمن برادران دروازه قزوین

 10. اداره روزنامه مجلس شورا

 11. انجمن ایران جراید

 12. انجمن سعادت شهرنو

 13. انجمن مودت

 14. انجمن محله بازار

 15. انجمن برادران سنگلج

 16. انجمن مدرسه فلاحت

 17. انجمن كوچه غریبان

 18. انجمن لشكر نویسان

 19. انجمن متعلق به طایفه بنى‌‌اسرائیل ساكن طهران.

 [طرف چپ]:

 1. انجمن اقدسیه كه متصل است به طاق كبیر

 2. انجمن دانشمندان

 3. مدرسه دارالفنون

 4. مدرسه مظفرى

 5. انجمن مهدیه

 6. انجمن خیریه محمدیه

 7. انجمن صاحب منصبان

 8. انجمن قورخانه

 9. انجمن شمالى

 10. انجمن اشرف

 11. انجمن محمدیه بهارستان

 12. انجمن معماران

 13. انجمن افتتاحیه

 14. انجمن سادات

 15. انجمن اتحادیه غیرت

 16. انجمن عراق عجم

 17. انجمن قاطبه

 18. انجمن اتحادیه برادران سرچشمه

 19. انجمن اتحادیه سعادت

 20. انجمن آذربایجان

 21. انجمن مركزى برادران

 22. انجمن اتحادیه جماعت طلاب

 23. انجمن اتحادیه حسینى

 24. انجمن مطبوعات

 25. انجمن اتحادیه قزوین.

 طاق نصرت روبه‌‌روى سردرب مجلس شورا متعلق به حاج محمدتقى معروف به بنكدار است. اندكى از این فضاى پر وسعت پایین‌‌تر دو سه انجمن بود از قبیل انجمن آذربایجان و انجمن مظفرى و دو طرف دیگر انجمن شاه آباد و غیره كه تمام را به طور خیلى باشكوه طاق بندى و تزیین كرده بودند. مقابل انجمن‌‌هاى مذكور درب‌‌خانه بانوى عظمى و سردرب عمارت ظل‌‌السلطان را با كمال شكوه آیین بسته، چراغانى نموده، شربت و شیرینى گذارده، از مردم پذیرایى مى‌‌كردند. در حقیقت این محوطه درب عمارت مجلس با درب خانه ظل السلطان كه هزار قدم راه است از كثرت چراغ‌‌هاى گوناگون و جارها و چهل‌‌چراغ‌‌هاى برق یك كانون نور و روشنایى الوان بود.

 اما طاق‌‌نماهاى مزبور اگر چه هر یك انجمن نوشته شده و لكن در هر یك از طاق‌‌نماها چندین انجمن دیگر شركت دارند و اكثر از بزرگان و اعیان شهر در این طاق‌‌نماها شیرینى و شربت و چاى براى عموم واردین حاضر بود، با كمال محبت و مهربانى از تمام واردین پذیرایى به عمل آمد.

 جلوى تمام این طاق‌‌نماها دورتادور سیم كشیده بودند، فانوس‌‌هاى الوان رنگارنگ آویخته بودند و بیرق‌‌هاى ایران را در بین زده بودند كه خیلى بر شكوه و زیبایى طاق‌‌نماها افزوده شده بود… .» / خاطرات وحید، 15 شهریور 1351، ص 976؛ نقل در تهران به روایت تاریخ، ص 1680.

 نمایندگان مجلس و انجمن‌‌ها در تكیه دولت و گلباران گور مظفرالدین شاه بود. كسروى در این باره چنین نوشته است:

 «از كارهاى نیك در این روزها كه نشان ارج‌‌شناسى آزادى‌‌خواهان بود كه در تهران روز آدینه سوم مرداد (15 جمادى الثانیه) هنگام پسین، دسته‌‌هایى از نمایندگان انجمن‌‌ها و دارالشورى، با چتر و درفش، روانه تكیه دولت گردیده و در آن‌‌جا بر سر خاك مظفرالدین شاه خطابه‌‌ها خواندند و گل‌‌ها به روى گورش پاشیدند، و به نام مشروطه آمرزش از خدا برایش طلبیدند.»

 «محمدعلى شاه یك ماه براى دستگیرى عاملین سوء قصد انتظار كشید، اما نتیجه‌‌اى حاصل نگردید. بنابراین به نظمیه دستور اكید صادر كرد كه سریعاً نسبت به دستگیرى بمب اندازان اقدام نمایند. در پى این دستور در شب چهارشنبه ششم ربیع الاول 1326 به خانه چهارتن از كاركنان كارخانه چراغ برق حمله برده و بدون در دست داشتن حكم قانونى هر چهار تن را كه حیدر عمو اوغلى نیز در میان آن‌‌ها بود به نظمیه جلب كرده و به زنجیر كشیدند و به كاخ گلستان بردند تا در آن‌‌جا بازپرسى شوند.

 صبح روز بعد انجمن‌‌هاى تهران بار دیگر در مسجد سپهسالار تجمع كرده و به عنوان زیر پا گذاشتن اصول قانون اساسى، خواهان آزادى دستگیرشدگان و محاكمه حكمران تهران و رئیس نظمیه شدند. اما محمدعلى شاه در مقابل این تقاضا ایستادگى كرد و به دنبال آن شورش عمومى بالا گرفت.

 یك هفته اوضاع تهران متشنج بود تا خشم شاه فرو نشست و به رهایى بازداشت شدگان و محاكمه حكمران تهران و رئیس نظمیه به جرم قانون شكنى رضایت داد و ظاهراً ماجراى تعقیب سوء قصد كنندگان به شاه خاتمه یافت، درحالى‌‌كه شاه در اندیشه دیگرى بود و تهران آبستن حوادثى خونین.» / همان، ص 1753.

 درحالى‌‌كه انجمن‌‌ها به تقویت مواضع خود ادامه مى‌‌دادند، در روز جمعه 12 جمادى الاول / 22 خرداد یك واقعه پیش بینى نشده موجب پراكنده شدن انجمن‌‌ها از مسجد سپهسالار شد. ناظم الاسلام كرمانى در شرح این واقعه چنین نوشته است:

 «امروز كه روز جمعه 12 جمادى‌‌الاول مى‌‌باشد، وكلا و حجج اسلام در مجلس جمع شدند و انجمن‌‌ها در مدرسه سپهسالار حاضر شدند. یك‌‌دفعه از طرف پالكونیك رئیس قزاق‌‌خانه نوشته رسید كه تا دو ساعت به غروب هرگاه مردم متفرق نشدند، من مأمورم كه استعمال قوه حربیه را نمایم و مأموریت خود را اجرا دارم. تفنگچى و سربازان ملى سنگر و اطراف بام مدرسه و مجلس را گرفتند…

 چهار ساعت به غروب كه آمدیم دیدیم انجمن متفرق شده و مردم فحش به وكلاء و علماء مى‌‌دادند و یك یأس و حرمان فوق العاده در مردم مشاهده مى‌‌شد، سبب را استفسار نمودیم جواب دادند مجلس از انجمن‌‌ها نماینده خواست، پس از حاضر شدن نمایندگان آقاسید عبداللّه گفت: صلاح انجمن‌‌ها در این است كه متفرق شوند و بروند تا ما خود اصلاح كنیم. مردم قبول نكردند، تقى‌‌زاده گفت: ما این طور صلاح مى‌‌دانیم كه معجلاً متفرق شوید و اگر كسى گفت نخواهیم رفت اسامى آن‌‌ها را مى‌‌نویسیم تا بعدها در تاریخ بنویسند بر باد دهنده ملت این جماعت بودند؛ ممتازالدوله رئیس مجلس گفت: ما امروز وكیل سى كرور نفوس مى‌‌باشیم، شما كه این‌‌جا جمع شدید منتها ده هزار نفر مى‌‌باشید، قول شما حجت نیست بلكه مى‌‌گوییم هر كس كه مخالف این قول ما را بنماید آن مقصر قانونى خواهد بود و ما آن‌‌كس را دشمن خود و مملكت مى‌‌دانیم. شخصى خدمت آقاى طباطبایى عرض كرد آقا سركار دیروز فرمودید اگر كار اصلاح نشد ما مى‌‌آییم نزد شما مى‌‌نشینیم، حالا مى‌‌فرمایید بروید؛ حضرت آقا فرمود این فضولى‌‌ها موقوف، ما این‌‌طور صلاح مى‌‌دانیم كه شما در این‌‌جا توقف نكنید. بارى مردم پس از این فرمایشات متفرق شدند و در بین راه هم قزاق‌‌ها تفنگ‌‌هاى مردم را مى‌‌گرفتند. عموم جهال بد به وكلا و علما مى‌‌گویند كه پول و رشوه گرفتند و ما را فروختند. از یك طرف هم در بازار جار كشیدند كه حكم محمدعلى شاه است، هر كس در مجلس و مدرسه سپهسالار بماند تا دو ساعت به غروب خون او به هدر است و به آقاى سید عبداللّه هم بگویید تخت مرمر را خالى گذارده و رفتیم اگر میل سلطنت دارید تشریف برده بر تخت سلطنت جلوس نمایید. این بود حاصل این جار كشیدن، دیگر معلوم نشد این جار بر حسب امر شاه بود یا مفسدین این اسباب را فراهم آوردند… .

 قشون و اشخاصى كه طرف شاه بودند و با دو عراده توپ اطراف شاه و سنگرهاى خارج دروازه را گرفته بودند سه هزار نفر بودند كه این سه هزار نفر مأمور بودند پس از خالى شدن توپ مواظب باشند هر كس فرار كرد او را بكشند وكلا و علما خبر داشتند و مى‌‌دانستند كه شاه مُجِدّ است بر این خیال.» / تاریخ بیدارى ایرانیان، ص 144.

 اسناد و مدارك موجود حاكى از آن است كه كلنل لیاخوف قبل از هر اقدامى از طریق سفارت روسیه در تهران هماهنگى‌‌هاى لازم را با وزارت خارجه روسیه و كانون لشكرى قفقاز به عمل مى‌‌آورده است. یكى از این اسناد كه نقشه كلى بر علیه مجلس و آزادى‌‌خواهان را افشا مى‌‌كند به شرح زیر است:

 محرمانه راپورت نمره 60

 جناب جلالت‌‌مآبا ترتیباتى را كه از طرف بنده و ترجمان اول سفارت معین شده بود سفیر بعد از آن‌‌كه اجمالاً با پترزبورغ مخابره كرد و از پترزبورغ هم با تبدیلات خیلى مختصر تقریباً بدون این‌‌كه اعتراضى بكنند صلاح دیده قبول كردند، اما شاه مانند یك ایرانى بسیار تردید كرد، مى‌‌ترسید از این‌‌كه خونریزى خواهد شد، بنا كرد بعضى تصورات بیجا كردن یعنى صلح و غیره، چون این را دیدیم مجبور شدیم كه وسیله قطعى و آخرى خود را به كار ببریم كه این ترتیبات از طرف دولت روسیه قبول و بهترین ترتیبات براى حال حاضر ملاحظه شده است، اگر شما قبول نكنید دولت روسیه دیگر به هیچ وجه از شما حمایت نخواهد كرد و هر چه هم بعد از این به شما واقع بشود خود را مسئول نخواهد دانست. وسیله قطعى ما بسیار مهم و مسئله مؤثر بود. شاه بالطبع بدون تأخیر قبول كرد و آزادى كامل نیز به جهت اجرا و اتمام كار داد. اساس این ترتیبات به قرار ذیل است:

 اول) با پولى كه از طرف سفارت و شاه داده خواهد شد رشوت دادن به وكلاى مهم مجلس و وزراء كه در جلسه آخرى ترتیبى را كه به ایشان داده خواهد شد قبول و بر وفقش عمل كنند… / مجلس، نقل از تهران به روایت تاریخ، ص 1774.

 «گاهى یكى از انجمن‌‌ها از سایر انجمن‌‌هاى یك محل و یا تمام انجمن‌‌هاى شهر نماینده دعوت مى‌‌كرد و این در وقتى بود كه واقعه فوق‌‌العاده‌‌اى اتفاق مى‌‌افتد، ولى چون عده انجمن‌‌ها زیاد و از همدیگر بى‌‌خبر بودند تصمیمات آن‌‌ها هیچ‌‌وقت به جایى نمى‌‌رسید… .» / شرح زندگانى من، ج 2، ص 246.

 اسماعیل رایین درباره تشكیل سازمان‌‌هاى سیاسى سرى كه منتهى به پیدایى انجمن‌‌ها شد مى‌‌نویسد:

 آنچه از نوشته‌‌هاى مربوط به اواخر سلطنت ناصرالدین شاه و دوران چهارده ساله مظفرالدین شاه به دست مى‌‌آید، جاى تردید نمى‌‌گذارد كه مردم اصلاح‌‌طلب و آزادى‌‌خواه دور هم جمع مى‌‌شدند و گروه‌‌هایى به وجود مى‌‌آوردند، ولى توجه ما در این‌‌جا معطوف به جمعیت‌‌ها و مجامعى است كه صورت سازمانى داشته‌‌اند، یعنى بعضى از آن‌‌ها تشكیلات حزبى داده و متشكل گردیده بودند. باید اعتراف كنیم كه اطلاعات ما در این باره كامل نیست زیرا همه مدارك به دست نیامده و یا شاید از بین رفته باشد.

 تحقیقاتى كه شده تا اندازه‌‌اى ثابت مى‌‌شود كه در دوران پیش از مشروطیت غیر از سازمان فراموش‌‌خانه‌‌اى كه میرزا یعقوب و میرزا ملكم‌‌خان در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تأسیس كرده بودند و بعداً به دستور حكومت منحل گردید (این سازمان به كلى از بین نرفت بلكه به صورت محدود و سرى همچنان برجاى ماند) دو جمعیت منظم به وجود آمده بود. یكى انجمن سرى فرامانسونرى و دیگرى مجمع آدمیت. مجمع آدمیت هم، شبیه تشكیلات فراموسون‌‌ها بود كه متأسفانه پس از گذشت شصت سال هنوز هیچ‌‌كدام از این دو سازمان مخفى به خوبى شناخته نشده‌‌اند.

 س. م ایوانف دانشمند و محقق شوروى كه به مجموعه مدارك دیپلماتیك مربوط به وقایع ایران و بایگانى مركزى تاریخى دولتى در لنینگراد درباره اوضاع داخلى ایران دسترسى داشته اظهار عقیده مى‌‌كند كه بلشویك‌‌هاى قفقاز نیز به انقلابیون ایران كمك مى‌‌كردند. او مى‌‌نویسد: «… انقلابیون روسیه و مخصوصاً ماوراى قفقاز به تبریز انقلابى، كمك فراوان كردند. مترقى‌‌ترین سازمان مجاهدین ایرانى با شركت مستقیم و رهبرى بلشویك‌‌هاى قفقاز به‌‌وجود آمد. اوراق تبلیغاتى، تراكت‌‌ها و اعلامیه‌‌هاى سازمان‌‌هاى انقلابى خطاب به خلق ایران در ماوراى قفقاز به چاپ مى‌‌رسید و در ایران پخش مى‌‌گردید. در ماوراى قفقاز گروه مخصوص همكارى با انقلاب تبریز تشكیل گردید. انقلابیون ماوراى قفقاز (تحت عنوان برنج و دواجات و غیره) اسلحه قاچاق به ایران مى‌‌فرستادند. سلاح‌‌هایى كه با وسایل حمل و نقل مخصوص از مرز مى‌‌گذشت با مراقبت نگهبانان و پرچم‌‌هاى سرخ به تبریز و شهرهاى آذربایجان حمل مى‌‌شد. عده زیادى از داوطلبان انقلابیون ماوراى قفقاز مخفیانه از مرز عبور كرده به تبریز مى‌‌آمدند. روى هم چند صد نفر از اهالى ماوراى قفقاز به این طریق وارد تبریز شدند. انقلابیون ماوراى قفقاز كارهاى تبلیغاتى انجام مى‌‌دادند. میتینگ‌‌ها را اداره مى‌‌كردند. اعلامیه منتشر مى‌‌ساختند و در تشكیل و تعلیم جنگى دسته‌‌هاى فداییان نقش رهبرى كننده داشتند.»

  … و دسته‌‌هاى مسلح براى مقاومت در برابر شاه در عمارت مجلس و مسجد سپهسالار گرد آمدند. در این گیرودار كه منجر به حمله و بمباران مجلس شوراى ملى از طرف قزاق‌‌هاى سرهنگ لیاخوف شد، شاه خواهان دستگیرى و تحویل رهبران انجمن‌‌هاى تهران و نمایندگان مخالف بود. در این ماجرا به عقیده ایوانف و به استناد اسناد بایگانى وزارت خارجه روسیه تزارى شماره انجمن‌‌هاى تهران به 140 و مجامع ولایات به 110 سازمان مى‌‌رسیده است.

 احمد كسروى در تاریخ مشروطیت هنگامى كه حادثه روز 9 جمادى‌‌الاول (1324ق / 1906م) و جنب وجوش انجمن‌‌ها را بیان مى‌‌كند رقم انجمن‌‌ها را در تهران به 180 رسانیده است. وى مى‌‌نویسد: «… نیك اندیشید كه در یك شهر 180 انجمن چه معنى دارد؟ به‌‌جاى آن‌‌كه همگى‌‌شان یك انجمن باشند و آن‌‌گاه به آمادگى‌‌هایى كوشند، هر گروهى براى خود انجمنى مى‌‌ساختند و از كوشش به هیاهوى بس مى‌‌كردند.» كسروى آن‌‌گاه درباره روز 9 جمادى‌‌الاول مى‌‌نویسد: «انجمن‌‌هاى تهران به جوش و جنب پرداخته باز به مدرسه سپهسالار آمدند. نخست انجمن شاه آباد كه از انجمن‌‌هاى بزرگ و بنامى مى‌‌بود باافزار جنگ و رده و شكوه آمد و سپس انجمن‌‌هاى دیگرى از این پیروى نمودند و هر انجمنى یكى از حجره‌‌ها را گرفته لوحه خود را بر در آن آویخت. روزنامه مجلس مى‌‌نویسد: ’یكصد و هشتاد لوحه به شمار آمد. از این توان دانست كه چه انبوهى در میان بوده…» / تاریخ مشروطه ایران، ص 803.

 دكتر ملك‌‌زاده تعداد انجمن‌‌ها را تا 200 كمیته مركزى در تهران مى‌‌داند.

 در تبریز كارگاه بمب و نارنجك‌‌سازى ساختند و در ایجاد بیمارستان و جمعیت‌‌هاى كارگرى شركت جستند. آن‌‌ها در جنگ‌‌هاى با قشون شاه و واحدهاى ارتجاعى مستقیماً شركت داشتند. در این جنگ‌‌ها بیشتر از بیست نفر از انقلابیون قفقاز به قتل رسیدند، در مراسم تشییع جنازه آن‌‌ها كه در حدود چهار هزار نفر شركت كردند كه به‌‌صورت تظاهرات عمومى همبستگى اهالى تبریز با قفقاز انقلابى و روسیه درآمد. در مبارزه انقلابى تبریز به‌‌غیر از انقلابیون قفقاز، انقلابیون استان‌‌هاى مركزى روسیه نیز كه سابقاً در انقلاب 1905 روسیه شركت كرده بودند. همكارى داشتند. گارتویك سفیر روسیه در ایران روز 21 اكتبر 1908 گزارش داد كه فرمانده توپخانه ستارخان ملوان روسى كشتى زره‌‌دار روس به نام پاتومكین است… .

 انجمن‌‌هایى كه نویسندگان تاریخ مشروطیت ایران از فعالیت آن‌‌ها در دوران مختلف یاد كرده‌‌اند، به این شرح مى‌‌باشد:

 1. انجمن غلامان آزاد در جیرفت و كرمان

 2. انجمن خدمتگزاران سفارتخانه‌‌ها و كنسولگرى‌‌هاى خارجى در تهران

 3. انجمن شیعه و انجمن سنى در لنگه

 4. انجمن شاهزادگان قاجار

 5. انجمن ملى تبریز (سال 1906)

 6. سازمان مجاهدین مشهد

 7. انجمن‌‌هاى غیرعلنى كه در آذربایجان و قفقاز از طریق سازمان (هومت) با بلشویك‌‌هاى ماوراى قفقاز مربوط بودند.

 8. انجمن اسلامیه تبریز كه به وسیله میرهاشم دوچى در شهر تبریز تشكیل شد.

 9. انجمن بوشهر و بنادر كه انگلیسى‌‌ها آن را منحل كردند.

 10. انجمن ارامنه (داشناك) رشت به ریاست یپرم داودیان

 11. كمیته انقلابى ستارخان در شهر رشت،

 12. انجمن محلى گیلان

 13. انجمن امر به معروف سید محمدعلى همت‌‌آبادى كه كارش مبارزه با باده‌‌خوارى و ریش‌‌تراشى بود.

 14. انجمن امر به معروف میرزا عبدالرحیم الهى (مثل انجمن همت‌‌آبادى)

 15. انجمن شیرازیان

 16. انجمن سرى مركز غیبى على مسیو و سایرین،

 17. انجمن آذربایجان در تهران

 18. كمیته دهشت به رهبرى حیدر عمواوغلى

 19. انجمن ملى رشت

 20. انجمن مجاهدین قزوین

 21. انجمن مجاهدین آذربایجان

 22. انجمن ملى گیلان

 23. انجمن ایالتى آذربایجان

 24. انجمن اسلامى شیراز

 25. انجمن حشمت به سركردگى تقى‌‌خان رشیدالملك

 26. انجمن اتحاد تبریز

 27. انجمن قدرت

 28. انجمن مشورت تبریز

 29. انجمن مساوات تبریز

 30. انجمن حقیقت تبریز

 31. انجمن ایل فارس و عموم ملت

 32. انجمن ولایتى اصفهان

 33. انجمن مجاهدین رشت

 34. انجمن سعادت تهران

 35. انجمن مهدیه

 36. انجمن محمدیه

 37. انجمن اتحادیه شمالى

 38. انجمن محمدیه بهارستان

 39. انجمن عراق عجم

 40. انجمن مظفرى

 41. انجمن فاطمیه

 42. انجمن سعادت همدان

 43. انجمن اتحادیه طلاب

 44. انجمن مركزى برادران

 45. انجمن اتحادیه حسینى

 46. انجمن اتفاق

 47. انجمن سعادت دروازه قزوین

 48. انجمن برادران دروازه قزوین

 49. انجمن اتحادیه اصناف

 50. انجمن اتحادیه زرتشتیان

 51. انجمن اتحادیه ارامنه تبعه ایران

 52. انجمن متحده صرافان

 53. انجمن جنوبى

 54. انجمن مستوفیان

 55. انجمن لشكرنویسان

 56. انجمن مودت

 57. انجمن خراسان

 58. انجمن سیادت شهر نو

 59. انجمن كوچه غریبان

 60. انجمن خیریه

 61. انجمن متظلمین

 62. انجمن خیاطان

 63. انجمن كوچه قجرها

 64. انجمن سعادت تهران

 65. انجمن ایالتى كرمان

 66. انجمن طلاب

 67. انجمن سادات

 68. انجمن تجار آذربایجان

 69. انجمن عموم تجار كرمان

 70. انجمن تجار زردشتیان

 71. انجمن نظامى كرمان

 72. انجمن صفا

 73. انجمن الفت حسینى

 74. انجمن آل ابراهیم

 75. انجمن اصناف تهران

 76. انجمن اتحادیه تبریز

 77. انجمن اخوت مركز دراویش كه تاكنون نیز پابرجاست.

 78. انجمن بى‌‌نام خانه عضدالملك كه محمدعلى‌‌شاه براى دانستن نام بنیان‌‌گذاران آن خیلى بى‌‌تابى مى‌‌كرد.

 79. انجمن مخفى بدون نام تهران – روز دوم ذیحجه 1322 ق. / 8 فوریه 1905 زیر نظر آیت‌‌الله سید محمد طباطبایى تشكیل شده، در این انجمن كتاب‌‌هاى ابراهیم بیك و طالبوف خوانده مى‌‌شد. تشكیل حكومت، مبارزه با استبداد و كسب آزادى در این انجمن مطرح مى‌‌شده. ارسال شبنامه‌‌ها و تشویق مردم به ایجاد مدارس نوین از اقدامات این انجمن بوده است.

 80. انجمن مخفى ثانوى، این انجمن به دنبال انجمن قبلى و پس از مهاجرت علما به قم تشكیل گردیده. در این انجمن موضوع بدرفتارى و تشدد طباطبایى و گرفتن تعارف و هدایا از طرف بهبهانى مطرح گردید. براى اصلاح این دو پیشواى دینى جلساتى با حضور خود آن‌‌ها تشكیل و گفتگوى مفصل شد. / تاریخ بیدارى ایرانیان، صص 162 و 495.

 مرحوم حلاج این انجمن مخفى را به نام «انجمن اصلاح‌‌خواهان« نامیده است. / تاریخ نهضت ایران، ص 80.

 81. مجمع آدمیت، نام دیگر فراموش‌‌خانه میرزا ملكم ناظم‌‌الدوله است كه به وسیله او و پدرش در تهران تشكیل شد. این انجمن به موجب فرمان ناصرالدین شاه تعطیل شد و میرزایعقوب و فرزندش از ایران تبعید گردیدند.

 82. جامع آدمیت، پس از عزل میرزا ملكم خان دوازده نفر از طرفداران او تشكیلاتى به نام «جامع آدمیت« شكل دادند. در این سازمان 313 نفر با یكدیگر هم‌‌قسم شدند و همه آن‌‌ها عضو این مجمع سرى بودند. مؤسس مجمع آدمیت را بایستى میرزا عباسقلى‌‌خان قزوینى دانست. دوران فعالیت «جامع آدمیت« مصادف با سلطنت محمد على‌‌شاه و استبداد صغیر بود. این جامع یك‌‌بار تعطیل شد و مرحوم آدمیت چند روزى در زندان به سر برد.

 83. انجمن غیرت، این انجمن را حاج میرزا ابراهیم آقا وكیل تبریز و عضو مؤثر لژ فراماسونرى «بیدارى ایران« اداره مى‌‌كرد. در این انجمن منشى‌‌زاده (كه بعدها كمیته مجازات را تشكیل داد) اسداللَّه خان ابوالفتح‌‌زاده و محمدنظرخان مشكوةالممالك از اعضاى مؤثر بودند.

 84. انجمن سواد اعظم، این سازمان را دكتر اعلم‌‌الدوله ثقفى در تهران تشكیل داد.

 85. انجمن علمى، تحت نظر شیخ محمدعلى تهرانى بود.

 86. جمعیت شركت اسلامى، این جمعیت را ملك‌‌المتكلمین و سید جمال‌‌الدین در اصفهان تشكیل دادند.

 87. انجمن بدون نام میكده، در این انجمن عده زیادى از مشروطه‌‌خواهان شركت داشتند كه مرحوم ملك‌‌زاده به تفصیل اعمال آن‌‌ها را تشریح مى‌‌كند.

 88. انجمن اسلامى رودبار، به ریاست شیخ غلامعلى مجتهد كه از مستبدین و مخالفین مشروطه بوده است.

 89. انجمن حقیقت‌‌سازى.

 90. كمیته جهانگیرى، این تشكیلات سرى بنا به نوشته حلاج (تاریخ نهضت ایران، ص 83). به‌‌طور سرى در تبریز، تهران و رشت در دوران استبداد صغیر تشكیل شده بود. / انجمن‌‌هاى سرى در انقلاب مشروطیت ایران، صفحات مختلف.