از ابنیه باستانى در منطقه قصران كه به حد زیاد در همه جا دیده مىشود بقعههاى سادات و فرزندان امامان(ع) و ذرارى رسول اكرم (ص) است. این سادات یا در عهد حكومت جابرانه امویان و عباسیان در فرار از ستم و جور ایشان بدین حدود پناه آوردند، یا هنگام ظهور علویان در طبرستان و رى و نواحى همراه ایشان بودند، و یا از مكه ومدینه و نقاط دیگر بدیشان پیوستند. در تاریخ طبرستان مرعشى آمده: «… خبر آوردند كه برادر سید حسن بن زید، كه داعىالصغیر اوست، به شلمبه دماوند رسید، و اسفهبد بادوسپان بدو پیوست، و مردم لارجان و قصران هم بدو پیوستند…» / تاریخ طبرستان، ص 132.
بعضى از سادات به دست مخالفان شهید شدند و گروهى در آنجا توطن گرفتند كه اعقاب ایشان هنوز باقى هستند و مرقد اكابر ایشان مزار و مطاف است و به بركت وجود این سادات بود كه مردم تمامت ناحیه قصران و بسیارى از نقاط دیگر از آغاز شیعه بودند.
امامزاده
ظاهراً به قرینه اخبار موجود، نخستین بقاع جهت سادات هم به عهد علویان و در حكومت محمد بن زید به وجود آمد. وضع چنین بود تا آنكه به سال 270 ق. محمد بن زید علوى پس از برادر به حكومت نشست و بقاع متبرك را از نو آباد گردانید. ابن اسفندیار در این باب چنین نوشته:
«… تا به عهد داعى محمد بن زید، مشهد امیرالمؤمنین على علیه السلام و مشهد امامحسین علیه السلام و سایر مشاهد طالبیه خراب بود. چون محمد زید به طبرستان به پادشاهى رسید، منتصر به بغداد خلیفه بود و مذهب تشیع دعوى كرد و حرمت آل ابوطالب به غایت داشتى، محمد زید مشاهد را عمارت مختصر فرمود و به هر موضع به تخمین، دخمه و مقبرهاى پدید آورد تا به عهد عضدالدوله فنا خسرو بن ركنالدولهالحسن بن بویه مشاهد را چندان عمارت فرمود كه این ساعت هنوز بسیار از آن خراب نبود، و قصبه و حصار و خانه و بازار ساخت و به مراسم عاشور و غدیر و آنكه رسم طایفه شیعه باشد.»
مشابه این گفته در تاریخ رویان اولیاءاللَّه و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مرعشى نیز آمده است. باید بناى نخستین بقاع این بزرگواران را مربوط به عهد حكومت علویان دانست كه به زمان دودمان آل بویه، صورت كمال یافت. از این پس نیز در طى اعصار و قرون بزرگانى پیدا شدند كه این بقاع متبرك را مورد مرمت یا تجدید بنا قرار دادند.
در زمستان سال 1347 آثار سردر قدیمى حرم حضرت عبدالعظیم با كتیبه كوفى بسیار شیوا و آجر كارىهاى بسیار زیباى عهد سلجوقى مربوط به سالهاى 480 و 490 ق. در جوانب سردر كنونى آن بقعه پدیدار و كتیبه آن به نام سید شمسالدین مجدالملك مشیدالدوله ابوالفضل اسعد بن موسى خوانده شد. كشف این كتیبه، تأییدى براى قول صاحب النقض تواند بود. بقاع موجود از امامزادگان در نقاط كوهستانى قصران اكثر متعلق به قرن ششم و مربوط به زمان سلاجقه است؛ مانند بقعههاى امامزادههاى شكراب در رودبار قصران.
در زمانهاى بعد نیز گاه و بىگاه نیكوكارانى از حكام و متمكنان معتقد محلى قصران و شاهزادگان طبرستان به آباد نگاه داشتن بقاع مقدس توجه مىكردند؛ چنانكه نام ملكشاه غازى لواسانى، كه ذكرش در رجال قصران بیاید، بر روى صندوق متبرك بقعه امامزاده یحیى در تهران بازمانده از سال 895 ق. دیده مىشود؛ و همچنین به روایت كراسه المعى در بقعه امامزاده سپهسالار (پیر غار) موسوم به اسفسالار بن زید بن محمد بن زید بن حسن بن على علیهم السلام واقع در قریه سپهسالار از آبادىهاى غربى قصران داخل (كه اكنون جزو ارنگه است) نام این بزرگان طبرستانى بر روى در بقعه بازمانده از قرن دهم هجرى (983 هجرى) دیده مىشود:
1. كیا مهدى بن زینالاشراف كیا اسكند باراوج.
2. كیا سیاوش بن كیا ضحاك باراوج.
3. محجده ]كذا، ظا: مهجده[ خاتون بنت ملك ایرج بن كیومرث رستمدار.
4. نیز در این ردیف است نام درویش اللَّه داد./ كراسه المعى، ج 2، ص 1178.
بى گمان نیكوكاران دیگرى از این دست بودهاند كه نامشان به ما نرسیده است. نكته دیگرى كه ذكر آن در اینجا از فایدتى خالى نیست، اینكه تحقیق در احوال فرد فرد این بزرگواران (طبق آمارى كه در روزنامه كیهان انتشار یافته و به وسیله سازمان اوقاف تهیه شده است، در سراسر كشور ایران 1059 امامزاده احصا شده است. استان مركزى از این لحاظ مقام اول را دارد. در این استان شهر كاشان با 80 امامزاده در رتبه اول است، پس از آن به ترتیب در تهران 74 امامزاده، در قم و صومعهسرا هر یك 45 امامزاده، در اردكان یزد 43 امامزاده و در شیراز 34 امامزاده وجود دارد.) اغلب در نهایت صعوبت و در پارهاى از موارد محال به نظر مىرسد. این دعوى را شرحى مىبایست كه در ذیل بدان پرداخته مىشود:
1. مهاجرت سادات بدین حدود از همان دو قرن نخستین هجرى آغاز گردیده است و بسیارى از سادات از ترس خلفاى جور و عمال ایشان در خفا و به صورت پنهان بدین حدود درآمدند و مجهولوار زیستند و نقباى سادات و ارباب انساب را اغلب از ایشان و یا از پایان كارشان اطلاعى به دست نبوده است و نامشان در كتب انساب درج نیامده است و چون درگذشتند، در محل به تفصیلى كه در صحائف پیشین گفته شد، بقعتى براى ایشان بساختند، لكن ترجمه حال ایشان مجهول ماند.
2. كتیبه یا لوحهاى كه در روز وفات براى این بزرگواران تهیه مىشد، به خط كوفى بود كه در اعجام و ضبط و ثبت و قرائت دشوارىهایى دربرداشت. در دورههاى بعد كه آنها را به خط نسخ یا ثلث بازگرداندهاند، این دشوارىها و نیز گاه فرسوده و ریخته شدن پارهاى كلمات، موجب تصحیف و تحریف در نامها گردید؛ فىالمثل حسین را به صورت حسن و نقى را به صورت تقى، و عبیدالله و ابو عبداللَّه را به صورت عبداللَّه، و ظاهر را به صورت طاهر ضبط كردند؛ و نمونههاى بسیار از این قبیل به دست است و در بسیارى از موارد حتى نام آن جمع از سادات كه احوالشان معلوم است و بقعتشان را نیز در مكانى معین ذكر كردهاند، با نام موجود در آن بقعت انطباق كامل ندارد.
3. در ذكر نام آباء صاحب بقعت تا اتصال به معصوم در بسیارى از موارد تساهل و تسامح رفته و یك یا چند واسط حذف گردیده است؛ چنانكه امامزادههاى فراوانى در بلاد مختلف در لوحه یا كتیبه موجود در بقعه، فرزند امامموسى كاظم معرفى شدهاند و آشنایان به علم انساب مىدانند كه آن حضرت را بدین كثرت فرزند نبوده است و اینها نبیرهها و فرزندزادگان و احفاد و ذرارى آن معصوماند كه نام چند تن از آباء در نسبتشان ذكر نگردیده است و این امر ایشان را به صورت فرزند بلافصل امام درآورده است.
در اینجا به مناسبت، بدین مهم اشارت مىرود كه گرچه نسبت جمعى از سادات مدفون در طبرستان و قصران به حضرت زید علیهالسلام مىپیوندد، لكن این امر دلیل بر آن نیست كه ایشان جملگى به مذهب زیدیه بودهاند؛ همچنانكه در مقابل دستهاى دیگر از سادات در این حدود مدفونند كه گرچه نسبتشان به حضرت زید نمىرسد، لكن پیروى از طریقت زیدیه را داشتهاند؛ به دیگر بیان همه فرزندان حضرت زید مدفون در این بقاع به مذهب زیدیه نبودهاند؛ و همه زیدیه این حدود نیز از فرزندان آن حضرت نبودهاند و این رابطه صورت عام و خاص من وجه را دارد. فىالمثل داعى ناصر كبیر از علویان كه ذكرش در مبحث تاریخ بیاید و از فرزندان عمر بن على سجاد (ع) است از پیشوایان بزرگ زیدیه است، لكن پسر او ابوالحسین احمد بر خلاف پدر امامى بود.
حضرت زید بنا به گفته طبرسى در اعلامالورى و عبدالجلیل رازى در النقض و صاحب جنةالنعیم ودیگران مردم را به رضاى آل محمد مىخواند. گروهى پنداشتند كه از این دعوت خود را اراده كرده بوده است و مطلب چنین نیست؛ چون او به استحقاق برادر خود حضرت امام محمدباقر علیهمالسلام عارف بود و اعتقاد شیعه اثنا عشریه بدان حضرت سخت نیكوست. مذهب زیدیه را جماعتى پس از شهادت آن حضرت براى خود مذهبى مستقل قرار دادند و به حقیقت حضرت زید بن على علیهمالسلام بر این طریقه نبوده است. / جنةالنعیم، ص 91، نقل در قصران، صص 204 و 214.
در تهران قدیم (حصار طهماسبى) دوازده بقعه داراى نسبنامه و دو بقعه مجهولالنسب وجود داشته است. شمار نسبتاً فراوان بقعههاى درون حصار توجیهپذیر است؛ چه منطقه رى از ابتداى طلوع آیین اسلام و بنیاد و گسترش مذهب شیعه به مأمن علویان و پایگاه دوستداران ایشان مبدل شده بود. بسیارى از فرزندزادگان حضرت على (ع) كه از بیداد امویان و نیرنگ عباسیان مىگریختند و روانه ایران مىشدند، سرانجام در رى و پیرامون آن اقامت مىكردند و به كار و زندگى و دعوت مردم مىپرداختند و در همانجا دار فانى را وداع مىگفتند و به مروز زمان قبر آنان به بقعه و زیارتگاه تبدیل مىشد. به همین سبب است كه در هر جا كه یك یا چند روستاى قدیمى یافت مىشود، معمولاً امامزادهاى هم وجود دارد. / جغرافیاى تاریخى تهران.
رواج آیین اسلام در قصران (داخل و خارج) در قرون اولیه اسلام رخ داد. با فتح رى كه از شهرهاى مهم و بزرگ ایران بود، دین اسلام در این منطقه رواج یافت و با گذشت زمان ساكنان آبادىهاى اطراف نیز رفته رفته بدین آیین درآمدند. به استناد سخن ابن اثیر و ابن خلدون مسلمانان رى و اطراف (قصران) جملگى به طریق سنت و جماعت بودهاند. / ابن اثیر، ص 318؛ ابن خلدون، ص 126.
پس از آنكه در عقلیات و اصول، تفرقه پیش آمد و اختلاف كلمه میان مسلمانان شدت یافت، در خطه رى نیز چنین شد؛ گروهى به این و پارهاى به آن گرویدند.
آیین حقه شیعه از همان آغاز در این پهنه راه یافت. البته رواج بیشتر آن به وسیله آن دسته از سادات و فرزندان حضرت على علیهمالسلام بود كه در خلافت جابرانه امویان و عباسیان براى رهایى از ستم و جور ایشان بدین نواحى پناه آوردند. یاقوت حموى در حمله مغول به رى به سال 617 ق. مىنویسد: «اهل رى سه فرقه بودند: شافعى كه شماره ایشان كمتر و حنفى كه شماره ایشان بیشتر و شیعه كه شماره ایشان بسیار زیاد بود. زیرا نیمى از مردم این شهر شیعه بودند. / معجم البلدان، ج 2، ص 893.
باید دانست كه رواج آیین اسلام در گستره قصران یكباره رخ نداده است، بلكه آبادىهاى كوهستانى و مناطق صعبالعبور دیرتر به اسلام گرویدهاند. بناى نخستین بقاع سادات مدفون در قصران ظاهراً از عهد محمد بن زید علوى است و از آن پس در جاى جاى این گستره مقابر امامزادگان و سادات علوىِ مربوط به اعصار مختلف وجود دارد. بدیهى باید دانست كه ایرانیان با گرویدن به اسلام ناگهان رفتار و عقاید خود را تغییر ندادهاند بلكه این امر در مدتى از زمان رخ داده است؛ بنابراین آتشگاهها را كه پرستشگاههاى آیین اجدادى آنها بوده نابود نكرده، بلكه سعى كردهاند آنها را در قالب اعتقادات جدید حفظ نمایند؛ هر چند پارهاى از آنها رها شده و امروز خرابه آنها پیداست. از این استدلال چنین توان گفت كه شاید بسیارى از مقابر بزرگان و امامزادگان در مكانهاى مقدس ایرانیان هنگام رواج آیین زردشت بوده است.