این الماس جزو غنایم جنگى نادرشاه است كه از هندوستان همراه خود به ایران آورد. وزن آن قبل از تراش 780 قیراط بوده كه پس از تراش به 270 قیراط رسیده است. / سرگذشت تهران، ص 55.

 

 

الماس دریای نور

 

 الماس گوهرى است سخت سپید و مشهور و بسیار گران‌‌قیمت. مشهورترین الماس‌‌هاى دنیا سیزده عدد است كه تاریخ ایران با سه عدد از آن‌‌ها آشنایى دارد: الماس دریاى نور، الماس اورلف، الماس كوه نور. اینك به شرح هر كدام از آن‌‌ها مى‌‌پردازیم:

 در سال 1151 ق. كه نادرشاه هندوستان را فتح كرد، چون دوباره سلطنت آن‌‌جا را به پادشاه هند یعنى محمد شاه ارزانى داشت، محمد شاه جواهر و ذخایر سلاطین سَلَف خود را كه در دستگاه سلطنت موجود بود، به نادرشاه تقدیم كرد. این سه گوهر جزو آن گوهرهاست. دریاى نور امروز در خزانه ایران است و از حیث شكل به نیمه یك سیب شبیه است و 280 قیراط وزن دارد و معروف است كه قبل از تراش، 780 قیراط وزن آن بوده است. دریاى نور پس از نادر ظاهراً در تصرف نوه او شاهرخ درآمد و بالاخره به دست سلاطین قاجار افتاد و ناصرالدین شاه علاقه مخصوصى به آن گوهر گران‌‌بها داشت و گاهى آن را به جیفه خود و زمانى به بند ساعت وگاه به سینه خود مى‌‌زد و حتى تولیت دریاى نور را منصب مخصوصى قرار داده بود. در سال 1296 ق. تولیت آن به حاجى محمد رحیم‌‌خان خازن‌‌الملك مفوض شده بود.

 سنگ مزبور به موزه فرستاده شد و همان‌‌جا بود تا سال 1327 ق. كه محمدعلى شاه به سفارت روس پناهنده شد و آن الماس را همراه با جواهر دیگر سلطنتى با خود به آن‌‌جا برد و ادعا داشت كه گوهر مزبور ملك شخصى اوست و چیزى نمانده بود كه این گوهر بزرگ و یادگار عهد فتوحات نادرى نیز به روسیه برود؛ لیكن همت ملیون و مشروطه‌‌خواهان تهران آن را نجات داد. ظاهراً تكه‌‌اى از دریاى نور جدا شده كه وزنش 60 قیراط بوده و خود جزو الماس‌‌هاى نامدار است و نام آن «نورالعین» است.

 اورلف (به ضم لام)، شكل آن به دریاى نور شبیه است. این گوهر پس از قتل نادرشاه (1160 ق.) به یك ارمنى فروخته شد و او هم در سال 1186 در مقابل 450 هزار منات نقره و یك فرمان اعیانى به امپراتریس روس (كاترین دوم = خورشید كلاه) فروخت و بدین ترتیب این الماس از ایران جدا شد.

كوه نور، مشهورترین الماس‌‌ها و در حقیقت پادشاه الماس‌‌ها است. مى‌‌گویند دریاى نور خوش آب نیست و اورلف خوش آب است و خوش تراش نیست و این كوه نور است كه از حیث آب و تراش بى‌‌مانند است. كوه نور پس از قتل نادرشاه به دست احمدخان ابدالى افغانى از سرداران او افتاد و سپس از طریق كمپانى هند شرقى به ملكه انگلستان تقدیم شد و اكنون در دستگاه سلطنتى آن كشور است. / تاریخ تهران، حجت بلاغى.

 مادام كارلا سرنا در سفرنامه‌‌اش از دریاى نور یاد كرده و گفته آن الماس به وزن 168 قیراط به شكل هرم و معروف‌‌ترین جواهر خزانه ملى ایران است. گویا آغامحمدخان قاجار شخصاً آن را از بازو بند لطفعلى‌‌خان زند گشوده است.

 مورخین نوشته‌‌اند آقامحمدخان در سال 1209 ق. هنگام تاج‌‌گذارى خود را به تاج ماه و بازوبند دریاى نور آرایش نموده وسكه به نام خود زد. لرد كرزن انگلیسى ماجراى الماس‌‌هاى مزبور را چنین حكایت مى‌‌كند:

 «… بعد از مرگ نادرشاه، كوه نور به دست احمد شاه ابدالى افتاد واز او به شاه شجاع رسید. ورونجیب سنگ معروف به «شیر پنجاب» از او گرفت و از طریق فتح و پیروزى نصیب خانواده سلطنتى انگلیس شد… من تقاضا كرده بودم (وقتى در ایران بودم) دریاى نور را تماشا كنم معلوم شد در صندوق آهنى محفوظ است و وقتى كلید نباشد و صدراعظم حاضر نباشد نشان دادن آن ممنوع است.»

 دكتر پولاك، طبیب ناصرالدین شاه در اوایل سلطنتش مى‌‌نویسد:

 «.. از میان الماس‌‌هاى سلطنتى به دریاى نور برمى‌‌خوریم. آن را به صورت مسطح تراش داده‌‌اند وكاملاً پاك است اما به علت نوع تراش چندان تلألو ندارد. من اغلب از دیدن آن به یاد تكه‌‌اى یخ مى‌‌افتادم. شاه گاهى دستور مى‌‌داد آن را در بازوبندى كار بگذارند.»

 در ناسخ التواریخ درباره الماس دریاى نور آمده كه خوانین خراسان دو گوهر دریاى نور (هشت مثقال) و تاج ماه (پنج مثقال) را به محمدحسن خان قاجار پیشكش كردند. (البته این سخن درست نیست).

 اعتمادالسلطنه در مرآت‌‌البلدان از دریاى نور چنین مى‌‌نویسد:

 «در 1209 جشن و سلام نوروزى در تهران انعقاد یافت. حضرت آقامحمد شاه در این سلام به استدعاى امرا و اعیان و سران سپاه تاج شاهى مشهور به تاج ماه و بازوبند مكلل به الماس معروف به دریاى نور را از فرق و بازوى مبارك نامى فرمود و سكه به نام پادشاه ذى‌‌جاه زدند.»

 در كتاب تهران به روایت تاریخ، نحوه انتقال دریاى نور این گونه درج است:

 «این الماس پس از قتل نادرشاه، به نوه او شاهرخ رسید، سپس به دست امیر عَلَم‌‌خان خزیمه و بعداً به دست لطفعلى‌‌خان زند افتاد و پس از قتل وى به آقامحمدخان رسید.»

 دكتر فووریه، پزشك ناصرالدین شاه، در اواخر دوره ناصرى دریاى نور را دیده و از آن چنین مى‌‌نویسد:

 «امروز قطعه الماس دریاى نور را دیدم. شاه كه تازه از آنفلونزا راحت شده بود ولى هنوز ضعف داشت، آن را از جیب خود بیرون آورد و گفت كه چون همراه داشتن آن باعث تقویت مزاج است آن را در جیب خود گذاشته است. تمام سطوح آن صاف و یكنواخت است، جز یك طرف آن كه فتحعلى شاه نام خود را بر آن حك كرده است. اعلیحضرت به من مى‌‌گفت كه دریاى نور یكى از جواهرات تاج كوروش كبیر بوده است.»

 نویسنده ناسخ‌‌التواریخ [مورخ‌‌الدوله سپهر] درباره وضعیت این الماس در دوره محمد شاه مى‌‌نویسد:

 «… محمدمیرزا بدون زحمت به تهران رسید و در باغ نگارستان فرود آمد، از شهر خسرو خان گرجى شمشیر الماس‌‌نشان و دیگر آلات مرصع به جواهر و دریاى نور و… را از گنجوران ظل‌‌السلطان انتزاع نموده به خدمت حضرت آورد.»

 در دایرةالمعارف فارسى وزن آن 186 قیراط ذكر شده و شكل آن را هرم مانند نوشته و آن همراه دو الماس كوه نور و تاج ماه از جواهراتى است كه نادرشاه با خود از هندوستان آورده است. دریاى نور از قدیمى‌‌ترین جواهرات شناخته شده جهان به شمار مى‌‌آید كه اكنون در خزانه بانك مركزى ایران نگهدارى مى‌‌شود.