در دوران اشكانیان تهران و شهر رى روزگار درخشانى داشته؛ زیرا در این زمان رى پایتخت بهاره و اقامتگاه بهاره شاهان اشكانى بود وبه سبب اهمیت و ارزشى كه این سلسله براى رى قائل بودند، آن را «ارشكیه« منسوب به ارشك، مؤسس سلسله مزبور، مىخواندند. / ایران باستان، ج 3، ص 2645.
اَرْشَكیه[1] این نام نیز به موجب شرح سفرنامه كرپرتر، (سفرنامه، ج 1، ص 357) و سفرنامه سرگوراوزلى (سفرنامه، ج 3، ص 177) و دایرةالمعارف اسلامى به زبان فرانسوى و انگلیسى، و فرهنگ ژنرال (ج 2، ص 2250) و لاگراند آنسیكلپدى (ج 28، ص 305) و تطبیق لغات جغرافیایى اعتمادالسلطنه و ایران باستان، (ج 3، ص 2645) در زمان اشكانیان به هنگام پایتختى رى به آن داده شد.
ظاهراً اشكانیان نیز خرابىهاى رى را تعمیر و مرمت كرده بودهاند. در تاریخ سیاسى پارت تألیف نیلسن دوبواز[2]در این باب چنین نقل شده:
«تیرداد و یا سلطان جانشین او شهر رگا (رى) را تجدید بنا مىكرد.»
در دررالتیجان آمده:
«شهر دیگر كه مختار اشكانیان گردید، رى بود». / درر التیجان، ج 1، ص 132.
در ایران باستان آمده:
«در باب رى آتنه مىگوید: اقامتگاه شاهان اشكانى در بهار بوده، و این خبر باید صحیح باشد، زیرا رى را ارشكیه مىنامیدند.» / ایران باستان، ج 3، ص 2645.
حکومت اشکانیان
در بسیارى از منابع شرقى نیز رى پایتخت اشكانیان دانسته شده است. اینكه در پارهاى از منابع، مانند سفرنامه كرپرتر، به جاى ارشكیه ارزاسیا(25) ثبت شده، بدان سبب است كه یونانیان ارشك را ارزاكس نوشتهاند. ارشكیه یعنى شهر ارشك. / كتاب تطبیق لغات جغرافیایى، ص 54.
موسى خورن متوفى به سال 487 م. در تاریخ ارمنستان آورده: «تمام سلاطین پارتها را «آرشاك« یعنى شاه مىنامیدند، و سلسله آنان را «آرشاكانیانس، (اشكانیان) مىگفتند.» / ترجمه تاریخ ارمنستان، ص 54.
در تاریخ ایران قدیم آمده:
«ظّن قوى این است كه اشكانیان خود را ارشك نامیدهاند، تا نسب این سلسله را به اردشیر دوم هخامنشى، كه نیز نامش ارشك بود، برسانند و بعدها ارشكان اشكان شده. / تاریخ ایران قدیم، ص 122.
نام پارهاى از اماكن رى، همچون دزرشكان، باب بلیسان، نیز ظاهراً از عهد اشكانیان بازمانده است. / رى باستان، ج 1، ص 76.
«اشكانیان از 2250 سال پیش با حدود 475 سال زمامدارى در مقام یكى از دو ابرقدرت جهان، پیوسته مانع ورود مقدونیان و رومیان، ابرقدرت دیگر جهان، به آسیا بودند.
عدهاى از ایرانیان خراسانى به رهبرى خاندان اشكانى از شرقىترین نقطه ایران در حدود 256 پ. م شروع به عقب راندن سلوكىها به سوى غرب تا آن سوى فرات كردند. سرزمینهاى رغه (رى و تهران كنونى) در این زد و خوردها بارها بین ایرانیان و سلوكىها دست به دست مىشد تا در حدود 214 پ. م اشك دوم، اردوان اول آن را از تسلط سلوكىها آزاد ساخت. سلوكىها تا آن سوى همدان عقب نشستند. گرچه اشكانیان تمام ایران بزرگ را (كه در اوج عظمت اشكانى به حدود پنج میلیون كیلومتر مربع مىرسید) تا آن سوى فرات آزاد ساختند و پایتخت اصلى آنها تیسفون (یا به قول عربها مداین) بود، اما رغه یا رى با لقب ارشكیه پایتخت بهاره اشكانیان، مورد توجه بود و در مركز قلمرو آنها قرار داشت.» / نگاهى به تهران، ص 291.
در تاریخ بلعمى درباره ظهور اشكانیان آمده است:
«داراءالاكبر را پسرى بود نام او اشك، و این اشك به وقت اسكندر خرد بوده بود، به رى بود. چون اسكندر برادرش دارالاصغر ]كذا[ را بكشته بود، این اشك چیزى نتوانست كردن. آنگاه چون انطیخس رومى بیامد و ملك از لب دجله ازین سوى تا رى بازگرفت، این اشك بزرگ شده بود، برخاست از رى و بیرون آمد و سپاه با او گرد آمدند، و در ملوك طوایف هركس او را یارى كردند و حق نعمت پدرش بر خویشتن رعایت كردند و سپاه فرستادند وخواسته فرستادند. او سپاهى از رى بكشید و بیامد و با انطیخس رومى حرب كرد و او را بشكست و بكشت، و آن پادشاهى از رى تا لب دجله بگرفت…» / تاریخ بلعمى، ص 727.
و نیز: «و هم آنقدر ملك كه از دست آن رومى بیرون كرد از رى تا لب دجله بدان بسنده كرد و بیش طمع نكرد.» / همان، ص 728.
و نیز: «… اشك آن سپاهها همه با ملوك طوایف بازگردانید و خود به ملك بنشست از لب دجله تا رى…» / همان، ص 731.
در ذكر طول مدت میان اسكندر و ساسانیان نقل شده:
«.. از وقت ذوالقرنین تا بدان وقت كه اردشیر آمد، 523 سال بود، آن مدّتها كه ذكر آن كردیم، كه مدّتى از لب دجله تا رى اشكانیان داشته بودند…» / همان، ص 733.
مؤلف نخبةالدهر نیز مستقّر اشكانیان را رى دانسته و گفته: «.. كان مستقر هم [الاشغانیه] بالرّى…» / نخبة الدهر فى عجایب البر و البحر، ص 257.
«اردوان اول بعد از پدر به تخت نشست و از گرفتارى انتیوخوس سوم (كبیر)، برادر سلوكوس سوم، استفاده كرده ولایت مردها (مردها در تپورستان سكنى داشتند) و رى و همدان را گرفت؛ ولیكن بعد كه پادشاه مزبور با قشون زیاد به ایران آمد. اردوان عقب نشسته، پایتخت خود را هم به سلوكىها داد…» / ایران قدیم، ص 123.
اردوان اول ظاهراً به سال 211 پیش از میلاد به تخت نشست. / تاریخ سیاسى پارت، ص 12.
رى در سلطنت فرهاد اول، اشك پنجم، رسماً به تصرف اشكانیان درآمد و تا پایان روزگار آن دودمان همچنان در اختیار ایشان بماند. مؤلف دررالتیجان به نقل از منابع خویش ذكر كرده:
«[فرهاد اول] از حد متصرفات طبیعى خود قدم بیرون گذاشت و جلگه رى را تا دشت قزوین تملك و تصاحب كرد…» / دررالتیجان، ج 2، ص 33.
و نیز بعضى از مورخین گویند: «اشك پنجم رى و قزوین را ضمیمه مملكت پارت نمود و او اول پادشاه اشكانى است كه به این مقصود نائل گشته؛ چه اگر پیش از او عساكر اشكانیان در این دو ناحیه آمده باشند. بهطور تاخت و تاز بوده، یا ازین حدود عبور مىنموده به طرف عراق عرب مىرفتهاند، یعنى چون زورى داشته، مردم این دو ولایت به آنها راهى و آذوقه مىداده، نه آنكه خود را رعیت آنها مىدانسته و آنها را مالك مملكت؛ فرهاد اول به این تملك و تصاحب فایز آمد… .» در هر حال ضمیمه شدن رى و قزوین به ممالك اشكانیان از نتایج قدرت و دلایل عظمت فرهاد اول یا اشك پنجم است…» / همان، ص 35.
در تاریخ ایران باستان در بیان احوال فرهاد اول چنین ثبت شده:
«… پس از تسخیر صفحه ماردها نظر فرهاد به طرف رى متوجه گشت…» / ایران باستان، ج 3، ص 2216.
در منابع هر جا ذكرى از قصر (كاخ) شاهان اشكانى در رى به چشم مىخورد، اشارتى به رفعت و بلندى آن دارد و این خبر نیز در دررالتیجان به نقل از لسانالملك از منابع خارجى در سلطنت خسروبن بلاش بن نرسى درج افتاده:
«بعد از بلاش خسرو بن بلاش بن نرسى پادشاهى یافت و در دارالملك رى در قصرى رفیع كه او را بود به لهو ولعب و شرب مدام پرداخت…» / ناسخ التواریخ، ج 1، هبوط آدم، ص 574.
این روایت، كه در ناسخ التواریخ مبسوط تر است، مؤید دیگر شرحى است كه در مجلد اول كتاب حاضر براى دزرشكان، و نیز كاخ اشكانیان (ج 1، صص 350 – 347) درج شده است.
در شاهنامه فردوسى و تاریخ گزیده، محلّ ملاقات اردشیر ساسانى با اردوان و دزدیدن اردشیر، كنیزك او و نبرد آن دو تن و كشته شدن شاه اشكانى، رى مذكور آمده؛ در شاهنامه آمده است:
ز پیش نیا كودك نیك پى [اردشیر]
به درگاه شاه اردوان شد به رى
چو آمد به نزدیكى بارگاه
بگفتند با شاه از آن بارخواه
/ نقل در رى باستان
رى به عهد اشكانیان پایتخت بهاره ایشان بود. آن خاندان را عادت چنان بود كه كاخ خویش را بر بلندى مىساختند و پلهاى بلند براى آن قرارمىدادند. در پهنه رى پیش از اسلام نقطه مرتفعى كه خوش آب و هوا باشد و آب فراوان داشته باشد و نیز آثار كهنه در آنجا بتوان یافت، جز كوه سرسره وجود ندارد. نام این محل دزرشكان (مخفف دزارشكان، منسوب به اشكانیان) بوده است. / قصران، ص 300.