لغت آدرَان از دو بخش «آدر» و «ان» تشكیل یافته است. بخش نخست به معنای آذر، یعنی آتش است. در برهان قاطع آمده:
«آدر بر وزن مادر همان آذر = آتش است.» در لغتنامه دهخدا نیز این معنا دیده میشود. اما پاره دیگر كه «ان» است در نامهای جغرافیایی، علامت نسبت فراوان است، از قبیل گرگان و… بنابراین تركیب آذر + ان جایی را تداعی میكند كه آدر= آذر= آتش در آن بسیار است و این یادگاری است از روزگار ایران باستان و رواج دین زردشت. در حقیقت «آدران» همان «آذران» بوده است.
به طور كلی آدران نامی عمومی است و از آنجایی كه در گستره تهران به روزگار باستان آبادیهای زیادی كه آتشگاه داشتند دایر بوده، نظیر ری، شهرستانك، ساوجبلاغ و … نام آدران را در نام آبادیهای این پهنه میتوان دید.
آدران قصران(قلعه دختر)
در صفحه 210 از كتاب تاریخ ایران قدیم در سخن از آتشكدههای عصر ساسانی آمده است:
«… هر ده نیز آتشی داشت موسوم به آذران…»
از شرحی كه گذشت مشهود است «آدران» در عصر ایران باستان نام عام یا «آتشكده» بوده است. بدین معنا كه در پهنه تهران آتشكدهها یا آدرانهایی برای عبادت و پرستش مردم مطابق آیین زردشت وجود داشته است، نظیر «آدران قصران» یا «آدران ری» و… .
اینكه آیا «آدریان» در معنا با «آدران» یكی است یا خیر باید گفت، در حقیقت، آدریان وابسته به آدران است. بدین ترتیب كه آدران نام پرستشگاهی بوده است كه قریب به اتفاق در بلندیها ساخته میشده و آدریان نزدیكترین نقطه بود كه محل تجمع خانههای روحانیان و خدمتگزاران آتشكده و محل زندگی ایشان بوده است. گواینكه در معنای وسیعتر مجموعه آدران و آدریان را آدریان هم گفتهاند، یعنی پهنهای كه آدران و آدریان در آن قرار دارد از سوی زرتشتیان آدریان خوانده شده است.
بهترین مثالی كه اكنون نیز در گستره تهران آثاری از آن میتوان یافت، آدران قصران است. این آدران را اهالی محل و بیشتر كوهنوردان قلههای رشته كوه البرز با نام « قزلماما = قلعه دختر = قصر دخترك» میشناسند. آدران قصران در نزدیكی و در غرب آهار و شكراب و بر گردنهای در شمال قله توچال و شرق شهرستانك واقع است.
«آدریان» در اصل، آبادی باستانی شكراب است. روستایی كه در انتهای راه فرعی آسفالتهای قرار دارد كه از جاده تهران – فشم جدا شده و پس از عبور از اوشان در قعر دره شمالی توچال شانه به شانه رودخانه آهار از ماهیچال، باغ گل، ایگل، آهار و شكراب میگذرد و از طریق راه مالرویی كه به تازگی تعریض شده تا پای گردنه قلعهدختر میرسد.
در مدخل آتشگاه و قریه شكراب، باز هم از چگونگی احداث آتشكدهها و آیین زرتشتیان به روزگار كهن و تاریخچه شكراب گفته خواهد شد و در اینجا به سبب تكرار و تفصیل از آن میگذریم و به وجه تسمیه «آدریان» مختصری اشاره میكنیم و به شرح «آدران» بازمیگردیم.
چنانكه گذشت آدران همان آذران است و بر همین اساس آدریان مترادف آذریان یعنی جایی كه آذریها (منسوبین آذر= آذربانان = خدمتگزاران = روحانیان آیین زرتشتی) گرد هم میآیند.
به نقل استرابن یونانی در صفحه 45 از كتاب پرستشگاه زرتشتیان، درباره اقامت روحانیان زرتشتی در آدریان آمده است:
«آذربانان (= موبدان) در آدریان در نزدیكی آتشكده منازلی مخصوص به خود داشتند.»
آدران قصران جایگاه زندگی موبدان به روزگار رونق دین زرتشتی در محل روستای كنونی شكراب است كه در گذشتههای بسیار دور ارنگیزان نیز گفتهاند. بنابراین شكراب از آبادیهای كهن و مهم این پهنه و در حقیقت آدریان «آدران قصران» است. از این روست كه میتوان در متون كهن «تنگه آدریان» و «دره آدریان» و … را دید. اما درباره آدران قصران یا قلعهدختر، همانطور كه پیشتر آمد این محل بر فراز قلهای در غرب آهار و به فاصله هشت كیلومتری از آن ساخته شده است.
حسین كریمان در این باره تحقیقی ارزشمند دارد:
«… این محل در شمال طهران در نقطهای مرتفع بر روی قله كوهی از شاخههای توچال در مرز مشترك دیههای آهار و شهرستانك واقع است. فاصله آن تا تهران سی كیلومتر است، كه به حكم قراین موجود در اصل دو طبقه بوده است در پهنهای به مساحت تقریبی 110 متر مربع افتاده است، كه صخره ناهموار شیستی آن قله را بدین منظور تسطیح كردهاند. آدران قصران را در محل به نامهای «قصر دخترك»، «قلعه دختر» و نامهای تركی «قزل ماما» و «قزماما» میخوانند، و مقصود از دختر و ماما در این نامها ناهید است و تفصیل آن بیاید.
موقعیت جغرافیایی آتشگاه: این آتشگاه بر روی خطالرأس شمالی – جنوبی قلل و تیغه كوههای آن حدود كه از كوههای كلوم بستك شاخههای گاجره و شمشك تا توچال ادامه مییابد، واقع است. ارتفاع محل از سطح دریا، رقمی در حدود 3120 متر یا 10233 پاست. طول جغرافیایی آن 51 درجه و 24 دقیقه، و عرض جغرافیایی آن 35 درجه و 57 دقیقه و 30 ثانیه است. از قله توچال كمتر از ده كیلومتر فاصله دارد و با چشم غیرمسلح به راحتی از توچال دیده میشود، لكن به این عنوان تاكنون كسی بدان توجهی نكرده است. در شمال راه مالروی آهار به شهرستانك در ارتفاعی به فاصله 320 متر از گردنه آهار بشم واقع است و به سبب صخرهای و شنی بودن كوه و شیب تند آن، این فاصله كم را پیاده در مدت یك ساعت به زحمت میتوان پیمود. راه آن به خط مستقیم از سوی مشرق از دیه آهار 5/6 كیلومتر و از سوی مغرب از دیه شهرستانك 5/5 كیلومتر فاصله است كه مسافت آنها از راه مالرو به سبب پیچ و خمهای كوهستان قریب دو كیلومتر بر ارقام فوق افزوده میشود.
حال با توجه به این سوابق كاملاً منطقی و معقول مینماید كه گفته شود قصران كه به امر اردشیر پی افكنده شد هم بر طبق نظر وی به ناهید اختصاص یافت.
آبادیای كه به آدران قصران وابسته بوده و جایگاه روحانیان و مركز دینی آتشپرستان زرتشتی آن حدود بوده است، شكراب فعلی و آدریان یا ارنگیزان باستانی است كه اكنون متروك است. لكن در قدیم سخت آباد بوده است. همین محل را نیز باید مركز تعلیم و تعلم زرتشتیان باستانی آن حدود دانست كه به نسبت نیاز مردم معارف دینی و غیردینی زرتشتی بدیشان تعلیم داده میشده است، همان گونه كه به عهد اسلامی نیز سادات مقیم در آنجا چنین وظیفهای به عهده داشتند و هنوز هم سادات شكرابی در آن نواحی به ترویج آداب و شعائر اسلامی اهتمامی دارند.
دیههای بزرگ و بلوك را آدران و توسعاً آدریان مینامیدند، چون آدران نام است و آدریان نام دینی زرتشتی پهنهای است كه در آنجا آدران وجود دارد. / تقریر دانشمند زرتشتی مذهب، رشید شهمردان، مولف كتاب پرستشگاه زرتشتیان.
آذربانان در آدریان در نزدیكی آتشكده منازلی مخصوص به خود داشتند. مورد سخن را نیز آذربانان و موبدانی بوده است كه خانه و جایگاه مخصوص ایشان در نزدیكترین آبادی آن حدود قرار داشته است، زیرا در قله كوه محل، آن نقطه مرتفع بیوسعت امكان منزل ساختن و ماندن بهویژه در فصل زمستان و سرما و یخبندان نبود. آن آبادی نزدیك نیز بدین سبب منتسب بوده است و نامی دینی كه وابستگی آنجا را برساند داشته است. این نام «آدریان» است و بر مزرعه و باغ شكراب فعلی كه در چهار كیلومتری به خط مستقیم قرار داشته، اطلاق میشده است كه ذكر آن بیاید.
طرح و نقشه و سبك این بنا نیز دلیل بر آدران یا بودن آن است: بنای این آدران به شرحی كه بیاید دو طبقه بوده است، كه از طبقه فوقانی آن جز گوشهای از یك دیوار اثری به جا نیست، لكن طبقه تحتانی كه نسبتاً سالم مانده است خود نشاندهنده این حقیقت است كه آنجا آبادان بوده است. در بیان این سخن آنكه اتاقهای زیرین بنای مورد بحث را در جهت شمال و مشرق و مغرب راه ورود نبوده است، و تنها مدخل آنها از درون دالان جنوبی بوده است و بدین قرار هنگام آبادی مطلقاً آفتاب به درون آنها نمیتابیده است و فضای درونی آنها تاریك بوده است؛ این نكته دلیل بر بودن آن بنا تواند بود؛ زیرا در آیین زرتشت به تدریج مقرر شد كه آفتاب بر آتش مقدس نتابد، بدین سبب شیوه بنای آتشكده به مرور به صورتی در آمد كه آفتاب به داخل بنایی كه آتشدان در آن قرار داشت نمیتابید. در باب جایز نبودن تابیدن آفتاب بر آتش مقدس در كتاب روایت داراب هرمزدیار چنین ذكر گردیده:
«آفتاب نشاید كه بر آتش افتد، چه هر گاه كه آتش بر آفتاب بگذرانی سه استیر گناه بود … چرا كه قوت آتش كمتر میشود كه آفتاب بر آتش میتابد … .»
/ روایات داراب هرمزدیار، ج 1، ص16.
این مهم در كتاب پرستشگاه زرتشتیان چنین ضبط شده:
«نهایت وجوب را داشت كه خورشید بر آتش نتابد؛ به همین سبب آن را در داخل آتشكده، در محوطهای كه بالمره تاریك و از نور خارج محروم بود، قرار میدادند.» / پرستشگاه زرتشتیان، ص 85.
كریستن سن نیز در كتاب ایران در زمان ساسانیان آورده:
«كمكم در شریعت زرتشت این قاعده مقرر شد كه آفتاب بر آتش نتابد.»
قصران به نام ایزد ناهید بوده است: ناهید به تفضیلی كه آمده است، از ایزدان بزرگ آیین زرتشتی است كه در ضمن عبادات و مراسم دینی مورد ستایش قرار میگرفت و پارهای از اینها به نام ناهید بوده است. بناهای ناهید احترامی مخصوص داشتند و پادشاهان و بزرگان در آراستن و تزیین معابد این ایزد كه آب و بركت به كشور میرساند افراط مینمودهاند. / خاتون هفت قلعه، ص 234؛ پرسشتگاه زرتشتیان، ص 141.
برای این معبد قصران از دیرباز علاوه بر نام «آدران» سه نام دیگر به جای مانده است. یكی «قصر دختر» یا «قصر دخترك» یا «قلعه دختر» و دیگر «قزلماما» كه هم اكنون در دیه آهار و شهرستانك بقایای این بنا را بدین نام میخوانند؛ دیگر «قزماما» كه در زبان پارهای از مردم دیه شهرستانك در باب نام این مكان ساری و جاری است.
وجه قصر دختر خواندن این آدران آن است كه ایزد ناهید بنا به مندرجات اوستا، دختری است جوان، بلند بالا و زیبا چهره و نیكو اندام كه بازوان سفیدش به ستبری شانه اسبی است، با كمربند تنگ در میان بسته و سینههای بر آمده. چون از میان تمام ایزدان اوستا تنها این ایزد به صورت دختر ظاهر میشود از این رو نیز زیارتگاهها و حرمهایی كه به وی منتسب است به نام دختر «قصر دختر» یا «قلعه دختر» خوانده میشود.
تعریف بنا و وضع كنونی و نقشه قزل ماما یا قصران: این آدران بر روی صخرههای سست بنیان یافته است. انتخاب این محل تصادفی نبوده، بلكه در تعیین آن همه مناسبات و جهات رعایت گردیده است. در میان مرتفعات آن حدود، این نقطه تنها محلی است كه از آنجا آبادیها بیشتری از دیههای قصران پیداست و بر درههای بزرگ آن حدود همچون دره شهرستانك در مغرب و دره آهار و ایگل و اوشان در جنوب شرقی و دره میگون در مشرق مشرف است، و كوه دماوند و قله توچال و رشتههای كوه كلومبستك و گاجره و كسیل از آنجا به خوبی نمایان است.
پهنهای كه بر روی آن ساخته شده به شكل مربعی است كه اضلاع آن هر یك در حدود ده متر و شیب آن از جنوب به شمال قریب 1/80 متر است كه از مصالح فشرده سنگ و ملاط گچ شیب را پر كردهاند، و تمامت بنا نیز با همین مصالح ساخته شده است. ابعاد كل این بنای مربعشكل 10/95 * 9/90 است، كه به شرحی كه بیاید در اصل دو طبقه بوده است. اما آنچه اكنون مشهود است بقایای دو تالار و یك دالان از طبقه اول است. طول تالارها چهار متر و شصت سانتیمتر و عرض تالار غربی سه متر و پانزده سانتیمتر و عرض تالار شرقی دو متر و شصت سانتیمتر است. مدخل هر دو تالار از دالانی است كه در جنوب بنا شده است. طول این دالان هفت متر و عرض آن دو متر و نیمه شرقی آن از جنوب باز بوده است. و گویا دری نیز از سوی مغرب داشته است كه محل آن نیز اكنون باز است. نیایش در فضای باز انجام میپذیرفته است. روكاری دیوارهای به جا مانده، بر اثرِ گزند فراوانی كه در طی اعصار و قرون از باد و باران و تابش آفتاب دیده، نرم وخرد شده و ریخته است. پوشش تالارها و دالان كه هنوز اندكی به جاست از طاق گهوارهای بوده است. ارتفاع بنا از كف تا روی بام حدود چهار متر و نیم و تا زیر سقف سه متر و پنجاه و هشت سانتیمتر و كلفتی طاق نود و دو سانتیمتراست. اصل بنا كه قسمت عمدهای از طبقه اول و تمامت طبقه دوم آن از بین رفته است، از سنگ لاشه و ملاط گچ به طریق معمول در آغاز عهد ساسانیان با قالب دیه ساخته شده است. مغز دیوارها بسیار سخت و محكم است اما قسمتهایی از قشر دیوارها و تیزیها و گوشهها و زوایای خارجی آنها پوسیده و نرم شده و ریخته است. پارهسنگها و كلوخهای ملاط و گچ و خاك سقف دیوارهای خراب شده در پای بنا و نیز در فواصل دورتر بهجاست. گوشههایی از بنا و كف آن از آسیب كلنگ گنججویان بیكاره منهدم و ویران شده است. گویا ظاهراً این آدران را به عهد آبادی یك یا دوبنای فرعی سبك جنبی نیز بوده است كه درطی یازده قرن كه از خرابی آن میگذرد، در آن قله مرتفع پر از حادثههای جوّی از باد و طوفان و رعد و تگرگ و برف و یخبندانِ سخت و تابش آفتاب گرم روز به كلی نابود و آثار آن محو گردیده است.
دیوارهای بنا به صورت مستقل از یكدیگر ساخته شده، و در مقاطع به هم اتصال ندارند. ظاهراً نخست دیوارهای شرقی و غربی و دیوارهای میانی را به وجود آورده بودهاند كه گنبدهای تالارها بر روی آنها گذاشته شده بوده است، و سپس دیوار شمالی و جنوبی و دیوار داخلی راهرو را ساختهاند كه بعداً بر فراز آن گنبد نهادهاند. در بهوجود آوردن این بنا، چوب، چه به صورت قالب دبه[1] و چه به صورت قالب كمربندی[2] فراوان به كار گرفته شده بوده است.
دیوار میانین بین دو تالار را هنگام ساختن گنبدها در قالب ریخته و ساختهاند. نشانه تخته چوبهای قالبها بر روی دیوارها كاملاً پیداست و بخشی از ملاطی كه در قالب میریختهاند و در روی سطح كوچك جنوبی و شمالی این دیوار برگشته است به وضوح دیده میشود. همچنین دیوارهای شرقی و غربی از داخل قالبگیری شده بوده است.
دیوار جنوبی و دیوار داخلی را چنانكه ذكر شد بعداً ساختهاند. گنبدها بیضیشكل با تختهسنگها روی قالب هلالی طاق گذاشته شدهاند.
گنبدها بر روی دیوارها با پیشآمدگی به میزان 0/05 متر آغاز شده است. بر روی هر دیوار سه حفره با قطر 0/20 متر وجود دارد، كه برای تحمل چوببست طاقها و كفهای موقتی بوده است. آنچه از چوبها در این بنا به جا مانده همه با پوششی از ملاط مخصوص پوشانیده شده است تا ازعوارض طبیعی، نظیر پوسیدگی و آسیب موریانه محفوظ بماند. از این چوبها تا سنوات اخیر مقداری باقی بود و اكنون جز اندكی، همه از بین رفته است. معمار این بنا به كیفیت تهیه ملاط توجهی مخصوص داشته است، و در این باب بیش از تهیه سنگهای دیوار كوشش داشته است. سنگها ورقههایی از شیست كمضخامت است. این سنگ به راحتی ورقهورقه میشود و همین نكته دلیل سنگ چینی به شكل پشت ماهی است كه به وضوح در دیوارهای شرق و غرب مشهود است. از آثار به جا مانده نمیتوان دانست كه این بنا تزییناتی داشته یا نه. راهرو و دُورسازی تالار كه در بالا قرار دارد امكان تصور ساختن نوعی تزیین به صورت منبت یا مولور[3] را میدهد؛ بعید نیست كه درون ساختمان به شیوهای مطبوع و ظریف گچكاری بوده است. در تمام بناهای بازمانده از عهد ساسانی آرایش نخستین از بین رفته و اندود زیر آن نیز فرو ریخته و درنتیجه، اصل دیوار با مصالح اولیه نمایان است. / معماری ایرانی، ص 71.
كفهای داخلی بنای آدران قصران كه تا حدودی دست نخورده مانده است از قشر ضخیمی از ملاط (4 تا 5 سانتیمتر) كه بر روی پِی یا سكویی سنگی قرار گرفته، پوشیده شده است. مدخل بنا چنانكه قبلاً اشاره شد از ایوان، یا دالان جنوبی است كه ظاهراً از درگاه غربی یا جنوبی وارد آن میشدهاند. این وصفی از بقایای موجود از طبقه اول قصران بود، لكن ظاهراً به حكم نشانههای موجود در محل، این آدران دو طبقه بوده است و بزرگترین این نشانهها بلندتر بودن بقایای دیوار شمالی – جنوبی واقع در میان دو تالار این آدران از حد یك طبقه است، و چون این دیوار در وسط بنا واقع و از حوادث دورتر بوده، سالمتر مانده است. دیگر از نشانههای دال بر دو طبقه بودن این آدران، بقایای سنگ و كلوخ موجود در پای بناست كه تا نقطههایی دور در آن اطراف پراكنده شدهاست و با آنكه در طی اعصار و قرون، حوادث طبیعی مانند باد و برف و یخ و باران و آفتاب، مقادیری از این سنگها و كلوخها را خرد و نرم و محو كرده، آنچه هم اكنون موجود است از اندازه خرابه یك بنای یك طبقه زیادتر است. دیگر از نشانهها نبودن محلی چهار گوشه یا چهار طاقی كه عادتاً آتش مقدس در آنجا مورد نیایش قرار میگیرد، در بقایای آثار موجود است كه ظاهراً باید چنین پنداشت كه این چهارطاقی در طبقه فوقانی قرار داشته است و چون مردم آنجا به آیین شریف و مقدس اسلام گرویدند، آن چهار طاقی را كه اساس اصلی در هر آتشگاه است به عمد خراب كرده و آن را محو ساختهاند.
در بناهای مذهبی ایران پیش از اسلام چهار طاقی قسمت اصلی بنا را تشكیل میداد و آتش مقدس در آنجا میسوخت… و آتش مقدس در طبقه زیرین نگهداری میشد و در طبقه فوقانی در چهارطاقی هنگام خود مورد تقدیس قرار میگرفت.
مهندس سیروی فرانسوی كه از این آدران دیدن كرده و مقالاتی نیز در باب آن دارد به دو طبقه بودن اصل بنا توجه نكرده است.
تاریخچه بنای قصران و خرابی و طول مدت دایر بودن آن: بنای این آدران به حكم قراینی كه بیاید از آغاز عهد پادشاهی ساسانیان بالاتر نمیرود و در آثار بازمانده در آنجا هیچگونه نشانی از زمان پیش از ساسانیان به چشم نمیخورد. روزگار آل ساسان دوره تجدید حیات آیین زرتشتی است، آتشگاههای خاموش روشن شد، دین زرتشتی رسمیت یافت، مردم قصران گرچه به تبع مغان ری و دماوند از روزگار خیلی باستانیتر از این آیین تبعیت داشتند، لكن در این پهنه تاكنون بنایی قدیمیتر از عهد ساسانیان شناخته نشده است. قصران را به ظن متأخم به علم، به عهد اردشیر بابكان و به فرمان وی ساختهاند.
با شیوه اندازه گیری به روش كربن 14 بر تكه چوبی از این آتشكده، مركز اتمی دانشگاه تهران عمر آن را مربوط به سال 265م. تعیین كرد و نیز بنابر شباهت تمام بین این آدران با بناهای اواخر اشكانیان و آغاز سامانیان و دلایلی دیگر این بنا را باید از مستحدثات اردشیر دانست.
این قراین همه تأییدی است برای این مهم كه نه تنها قصران به فرمان اردشیر بنیان یافت، بلكه آتشگاههای دیگر سرزمین ری باستان نیز به دستور او ساخته و یا تجدید عمارت شد. چنانكه مؤلف كتاب پرستشگاه زرتشتیان نیز بنای بزرگ ری را از اردشیر دانسته، آنجا كه گفته:
«[اردشیر] به ری رهسپار [شد] و با اردوان مصاف داد، او را بكشت، و پایتخت را متصرف شد، و آتشكده بزرگی در آنجا بنهاد. / پرستشگاه زرتشتیان، ص 30.
چون منطقه كوهستانی قصران به شرحی كه در مبحث تاریخ گذشت ظاهراً از سوی اردشیر به جشنسف، شاه طبرستان واگذار بود، میتوان گفت كه بنای قصران نیز به امر اردشیر و به دست وی انجام یافته باشد.
آتشگاه قصران ظاهراً از همان آغاز تأسیس به نام ناهید (ایزد دختر زرتشتی) نامزد بود: در مجموع، این حقیقت وضوحی تمام دارد كه امر نیایش ایزد ناهید در این پهنه سخت به رونق و آنجا به نام این ایزد بوده است. / قصران، صص 710-21.
آدران (= آذران) همان آتشگاه یا آتشکده است. به روزگار ایران باستان این کلمه تشکیل یافته از دو بخش «آدر» و «ان»است. بخش نخست به معنای آذر یعنی آتش است. در برهان قاطع آمده: آدر بر وزن مادر همان آذر=آتش است. در لغتنامه دهخدا نیز این معنا دیده میشد و اما پاره دیگر که «ان»است که در نامهای جغرافیایی علامت نسبت فراوان است، از قبیل گرگان و … بنابراین ترکیب آذر+ان جایی را تداعی میکند که آدر= آذر= آتش در آن بسیار است و این یادگاری است به روزگار ایران باستان و رواج دین زردشت. در حقیقت با این توصیف «آدران»همان آتشگاه بوده است.حسین کریمان در اینباره تحقیق ارزشمندی دارد که در ری باستان، قصرانو تهران در گذشته و حالاشاره کرده است.
آدریان وابسته به آدران بود. بدین ترتیب که هر آدران یک آدریان وابسته به خود داشته است. ایرانیان زردشتی آتشگاههای خود را بر فراز بلندیها و قلهها برمیافروختند. جایی که به سبب سختی راه در حمل مصالح ساختمانی و نیز سطح کم برای احداث بنا فقط امکان برپایی بنای آتشگاه (آتشکده= آدران) بود، نه چیزی افزون بر آن. حال آنکه هر آتشگاهی بنا به ضرورت آیینی، روحانیون، موبدان و خدمتگزارانی داشت که نیاز به تامین محل زندگی برای ایشان بود. اغلب در نزدیکترین مکان مناسب به فاصلهای معقول از آدران خانههایی برای سکنان موبدان اختصاص مییافت که محل گرد آمدن آنها را آدریانمیخواندند. آدریان در حقیقت محل تجمع آذربانان =(موبدان و…) و کسانی که به خدمت آذر (آتش) در میآمدند، بوده است.
این آدران یکی از آتشگاههای گستره تهران است به روزگار ساسانی و بر فراز قلهای با بیش از سه هزار متر ارتفاع از سطح دریا در غرب آبادی شکراب و شرق شهرستانک و شمال توچال واقع بوده که اکنونآثار خراب شده بقایای آن در محل باقی است. به روزگار آبادانی آدران قصران، روحانیون خدمتگزار آن در آبادی شکراب سکنی داشتند، یعنی این آبادی آدریانآدران قصران بوده است.
قلعه دختر، قز ماما، قصر دخترک، قلعه دخترک و قزل ماما ؛ تمامی این نامها، نامهایی بوده است که بعدها به آدران قصران دادهاند. اکنون بسیاری از کوهنوردانی که با قلل مختلف شمیران آشنایی دارند، آدران قصران را با نام قلعه دخترکه در شمال قله توچال قرار دارد میشناسند، حال آنکه تمامی نامهای یاد شده را در متون قدیم و نوشتههای جدید میتوان یافت. قلعه دختر در انتهای راه آسفالتهای است که از راه تهران- فشم جدا شده و با گذشتن از اوشان، ماهیچال، باغ گل، ایگل، آهار و شکراب می رسد و از آن جا باید پیاده به گردنه شهرستانک و قلعه دختر رفت.
قلعه دختر در عصر ساسانی و به فرمان اردشیر و به نام ناهید ایزد دختر زردشتی بنا شده است. ساختمان آن را دو طبقه و از سنگ و کلوخ ساختهاند که در آن تزئینات گچبری نیز به کار رفته است. آنچه اکنون از آن بنا دیده میشود بقایای دو تالار و یک دالان از طبقه اول است. طول تالارها ۴ متر و ۶۰سانتیمتر و عرض تالار غربی ۳ متر و ۱۵ سانتیمتر و عرض تالار شرقی ۲متر و ۶۰ سانتیمتر است. پهنهای که آتشگاه روی آن ساخته شده به شکل مربعی است که اضلاع آن هر یک حدود ۱۰ متر و شیب آن از جنوب به شمال قریب به ۸۰/۱ متر است که از مصالح فشرده سنگ و ملات گچ شیب را پر کردهاند. ابعاد کل این بنای مربع شکل ۱۰ متر و ۹۵ سانتیمتر در ۹ متر و ۹۰ سانتیمتر است.
بر اساس آخرین کاوشها و حفاریهای باستانشناسی ایران و خارجی در این گسترده چهار آتشکده شناخته شده است:
۱.آتشکده شهر ری
۲.آتشکده قصران
3.آتشکده تخت کیکاوسدر کوهستانهای غرب شهریار.
4. آتشکده تخت رستمدر غرب شهریار