از مشاغلی‌ بود كه غیر از محله ارگ در محله‌های‌ دیگر تهران هم وجود داشت. جعفر شهری‌ از آجیل‌فروشی‌ بازار كنار خندق (این بازار در جریان احداث خیابان ناصریه از میان رفت.) توصیفی‌ دارد:

آجیل فروش دوره قاجاریه

آجیل فروش دوره قاجاریه

 آجیل‌فروشی‌ كنار خندق: آجیل‌فروشی‌ این بازار نیز از آجیل فروشی‌‌های‌ ممتاز شهر بود كه ابتدا به ذكر قیافه دكان آن می‌‌پردازیم: معمولاً آجیل‌فروش‌ها از دكاكین پر زرق و برق و پرجلوه به شمار می‌‌آمدند كه هر بیننده‌ای‌ را مجذوب می‌‌ساختند؛ مخصوصاً دكان فوق كه جذابیت را در خود به نهایت رسانده بود. در این دكان‌ها اصولاً قفسه و جعبه آینه و چیزی‌ مانند این‌ها كه اجناس را در خود بپوشاند وجود نداشت و امتعه در دسترس و معرض دید قرار می‌‌گرفت. اطراف دكان مانند منبر، پله‌بندی‌ شده و روی‌ آن را با متقال قرمز پوشانده با طشتك‌های‌ برنجی‌ كوچك و بزرگ و بعضی‌ اسباب‌آلات دیگر زینت می‌‌دادند؛ به این ترتیب كه طشتك‌های‌ بزرگ در پله‌های‌ اول و كوچك‌تر و به تناسب در پله‌های‌ بعدی‌ گذارده شده به نسبت ارزش نیز جنس كم‌مصرف ارزان‌قیمت در بزرگ‌ترها و پُرقیمتِ كم‌مصرف در كوچك‌ترها قرار می‌‌گرفت. وسط هر دو طشتك را كه جنس در آنها كوت شده بود باز طشتك‌های‌ كوچك‌تر نهاده در آن‌ها اجناس پُربهاتر و خوش آب‌ورنگ مانند مغز پسته و خلال پسته و دیگر مغزها و خلال‌ها و نمونه‌های‌ اجناس ممتاز ریخته، گنبدی‌‌شكل می‌‌كردند و میان دو مثلث طرفین این طشتك‌ها شیشه‌های‌ شربت آلبالو، به‌لیمو، شربت ریباس (ریواس(، نارنج و امثال آن می‌‌گذاشتند. دیوار دكان را باز با همان متقال قرمز تا نیم ذرع به سقف مانده پوشانده، طاقچه‌های‌ چوبی‌‌ای‌ كه لبه آنها را هم با كاغذ روغنی‌ دالبر داده زینت كرده بودند كوبیده بر روی‌ آنها غرابه‌های‌ سكنجبین و شربت‌آلات و بلوتی‌‌های‌ مرباجات می‌‌گذاردند و نقاط خالی‌ دیوار را سینی‌، بشقاب‌های‌ كوچك و بزرگ نقش‌دار و آینه‌دستی‌‌های‌ عكس‌دار و بی‌‌عكس آویخته بالای‌ هر یك بادبزن گل آفتابگردان‌های‌ كاغذی‌ و پَرِ طاووس قرار می‌‌دادند.

 زیر منبر كه كته‌مانند به صورت انبار در آمده بود، اجناس اضافی‌ را جا داده، جلو آنها را باز متقال قرمز می‌‌كشیدند و گونی‌‌های‌ لب برگردان كرده امتعه را جلوشان قرار می‌‌دادند و به صورت داخل دكان، بیرون دكان را منبروار از پشت پیشخوان گونی‌‌های‌ امتعه چیده، طشتك لاوك‌ها را به ترتیب منبر جلو آن‌ها نهاده، بساط را با زیبایی‌ هرچه تمام‌تر تا وسط بازار و معبر می‌‌كشیدند كه در این‌جا باز اجناس كم‌ارزش را جلو دست و قیمتی‌‌ها را عقب‌تر، تا پُربهاترین را كه دورتر قرار می‌‌دادند. پیشخوان نیز عبارت بود از میز طویلی‌ كم‌عرض یا سكویی‌ ساخته‌شده از آجر كه رویش قالیچه یا متقال قرمز كشیده شده، تخته الوار رنده‌دیده‌ای‌ از درازا رویش نهاده شده ترازویی‌ شائینی‌ (شاهینی‌) كه كفه‌هایش روی‌ الوار قرار می‌‌گرفت با زنجیرها و كفه‌های‌ برنجی‌ از بالای‌ آن می‌‌آویختند و سنگ‌وزنه‌های‌ هشت‌ضلعی‌ منقش مفرغی‌ كه روی‌ آن جلو ترازو گذاشته طشتك برنجی‌‌ای‌ برای‌ دخل پول كنار دیگر كه سنگ‌خرده‌های‌ «سیر» و «نیم سیر» و «چهارمثقال» را در آن می‌‌ریختند و جعبه گزها و قوطی‌ سوهان‌ها را كه اطراف پیشخوان مثلثی‌‌شكل بالا آورده وسیله جلب نظر می‌‌ساختند.

 طاق دكان را اگر چوبی‌ یا از تیر و حصیر بود با پارچه‌هایی‌ مانند چیت‌های‌ گلدار پوشانده، اگر ضربی‌ و پوشش آجر بود و سفید و رنگ و نقاشی‌ نموده… و زرورق‌های‌ نازك‌بریده كه با اشكال خاصی‌ به آن‌ها شكل داده از لابه‌لای‌ آن‌ها گذرانده تا بیرون دكان را آذین می‌‌كردند، علاوه بر چراغ‌های‌ كوچك و بزرگ بلور و بارفتن حباب‌دار كه گُله به گُله بر روی‌ اجناس طشتك‌های‌ داخل و خارج می‌‌گذاردند همراه گلدان‌های‌ چینی‌ و شیشه و بلور الوانِ گل كاغذی‌‌دار كه كنار و گوشه طاقچه چوبی‌‌ها قرار می‌‌دادند، غیر از سرطاس‌های‌ برنجی‌ دسته‌دار و بی‌‌دسته و چوب‌پرهای‌ پارچه‌ای‌ و پرِ طاووس كه برای‌ كشیدن جنس و گردگیری‌ به كار می‌‌بردند.

 و اما خود آجیل‌فروش لازم بود به دلایل ذیل مردی‌ پاكیزه صورت و ظاهرالصلاح بوده باشد، از آن‌جا كه اكثر فروش آجیل‌فروش را آجیل‌های‌ خیراتی‌ و نذری‌ و مخصوصاً آجیل مشكل‌گشا در بر می‌‌گرفت، چنانچه از شرایط دكان او بود كه باید رو به قبله یعنی‌ درش به طرف جنوب باز شود، چه این نیز از شروط خریدن آجیل‌های‌ نذری‌ بود كه از دكان‌های‌ خلاف آن كه درهایشان به طرف شرق و شمال و مغرب بوده باشد راست نمی‌‌آمد؛ بنابراین، در این صورت تماماً آجیل‌فروش‌ها با سرِ تراشیده و ریش یك‌قبضه و دوقبضه و عرقچین و عمامه شیرشكری‌ و در صورت سیادت با سرپیچ‌های‌ سبز و سیاه دیده می‌‌شدند، همراه قبای‌ بلند سه چاكی‌ و شال كمر و دست‌های‌ حنابسته و موی‌ خضاب‌كرده و دستمال روی‌ شانه و لنگ جلو كمر در میان كسبه از نظیف‌ترین به شمار می‌‌آمدند.
/ تهران قدیم، (جعفر شهری)، صص 137-9.