این بیماری ازدیرهنگام بشر را آزار داده و باعث مرگ و كوری بسیاری از انسانها شده است. بررسی تاریخی آبله نشان میدهد كه هزار سال قبل از میلاد در چین این بیماری را میشناختند و گزارشاتی از آن در خاندان سلطنتی آن كشور وجود دارد.
نخستین گزارش مربوط به 1157 سال قبل از میلاد است كه رامسس پنجم از فراعنه مصر از یك بیماری حاد در40 سالگی فوت میكند. با بررسی مومیایی وی (1979 م.) مشخص شده كه علت مرگ وی آبله بوده است.
در سال 312 بعد از میلاد بیماری آبله در محدوده امپراتوری روم به صورت همهگیری بروز كرد كه با تلفات سنگین همراه بود. مورخان عرب همهگیری آبله را در سرزمین عربستان و در سال 570 م. ذكر كردهاند. در همین سال همهگیریهایی از آبله در فرانسه و ایتالیا موجب تلفات سنگین شده است.
پزشك نامدار ایرانی ابوبكر محمد بن زكریای رازی در قرن چهارم هجری (910 م.) بیماری آبله را برای اولین بار در جهان به طور دقیق توصیف كرده و در رسالهای روش جلوگیری از ابتلا به آبله از راه مایه كوبی را توضیح داده است.
ژیلبرت در قرن سیزدهم میلادی مسئله مسری بودن بیماری را مطرح كرد كه درقرن هفدهم میلادی توسط سیدنهام تأیید شد. درسال1914 م. همهگیری آبله در سراسراروپا با 60 میلیون تلفات همراه بود.
ادوارد جنر در سال 1796 م. با روشهای علمی، تأثیر آبله گاوی را در حفاظت در مقابل آبله انسانی نشان داد و در سال 1798 م. كتابی درباره واكسیناسیون منتشر كرد. / بیماریهای عفونی در ایران، ص 275.
مردم تهران نیز چون دیگر نقاط ایران از گزند این بیماری مصون نبودهاند و در این ورطه بسیارمردهاند و اگر هم بیمار با سختی جان به در میبرد و زنده میماند، گاهی كور و كر میشد و یا باید تا پایان عمر از غم آثار آبله بر چهره زشت شده خود مینالید، تا جایی كه دختران آبلهگون (آبله چكونی) باید با پسران آبلهگون ازدواج میكردند و این هولناكترین آثار آبله بود، چون تنها وجه اشتراك دو جوان، چهره زشت شدهشان بود، بیآنكه بتوانند به دیگر خصوصیات یكدیگر توجه كنند. زشتتر از این همه آثار شوم، عقیده و تعصب بسیاری از مردم در دورانی بود كه راه مقابله با آبله شناخته شده بود اما، آنان با روش علمی مبارزه با آبله، یعنی آبلهكوبی (واكسیناسیون) مقابله میكردند و بر رفتن نزد دعانویس و رمال و فالگیربرای معالجه، احمقانه پای میفشردند و ابلهانه میمردند. در دوران صدارت امیركبیر برای مقابله با این خرافات قانونی وضع شد تا مردم را از آن رفتار بازدارد. هرچند كوتاهی عمر صدارت امیر و عمق خرافه در ذهن و اندیشه مردم مانع از ماندگاری این تغییر در اعتقاد ایرانیان شد.
با آنكه پارهای شواهد و قراین هست كه از مدتها قبل از آنكه دكتر ادوارد جنر انگلیسی در سال 1798 م. موفق به تهیه واكسن آبله شود، در ایران و عثمانی این امربه شكل تلقیح مقداری از ترشحات تاولها و جوشهای مبتلایان آبله به اشخاص سالم معمول بوده است اما، این امر مهم در ایران كمكم به فراموشی سپرده شد و این بیماری همه ساله قربانیان زیادی را میگرفت.
در گزارش جیمز موریه انگلیسی آمده است: «در زمستان 1228ق. اطبای سفارت انگلیس در تهران مصمم شدند كه طریقه جدید تلقیح را در ایران معمول دارند و در مرحله اول هم توفیق بزرگی نصیب ایشان شد، ولی كمی بعد به علت مخالفت اطبای ایرانی و عدم مساعدت اولیای امور عملیات آنها تقریباً خنثی شد.
اطبای انگلیسی كه ماده آبله گاوی را از استانبول با خود آورده بودند با كمال موفقیت در تهران كار تلقیح را شروع كردند و در ابتدا چنان پیشرفتی داشتند كه در عرض یك ماه قریب سیصد طفل را آبله كوبیدند. خانههای این اطبا پیوسته پر از زنانی بود كه اطفال خود را برای آبله كوبی میآوردند و امید آن میرفت كه این رحمت به زودی سراسر ایران را فراگیرد. لیكن دولت از پیشرفت این كار غفلتاً جلوگیری نمود «… از قبول این روش جدید معالجه كه نجات اطفال ایشان درآن است، استنكاف میورزند و روش خود را بر آن ترجیح میدهند.» / دومین سفر در ایران، ارمنستان و آسیای میانه، ص 68.
بعدها یكی از ارامنه استانبول به نام آوانس مرادیان كه با روش جدید تلقیح آبله آشنا بود در فاصله سالهای 1237 و 1238 ق. در تهران این عمل را رواج داد. در دوره صدارت امیر كبیر به مسائل بهداشتی و حفظ سلامت اهالی، توجه خاص مبذول شد. / تهران به روایت تاریخ، ص 602.
امیرکبیر به اقدامات مؤثری در بهبود وضع بهداشت شهر تهران دست زد، از آن جمله: یکی آبلهکوبی کودکان و دیگر توجه به امر جمعآوری زباله، دیوار کشیدن دور یخچالها و سرپوشیده کردن نهرها بود که در ۱۲۶۷ق./۱۸۵۱م. محمود خان کلانتر مأمور آن گردید. (مرآة البلدان، ج۲، ص۱۰۵۰و۱۰۵۲و۱۰۵۶) مطالب روزنامه وقایع اتفاقیه در ۱۲۶۷ق مشحون از پیدا شدن آگاهیهای تازه درباره رابطه آلودگی آب و محیط زیست شهری با شیوع بیماریهای واگیردار و کوشش برای رعایت بهداشت عمومی است (شم ۱۴، مورخ ۷ رجب ۱۲۶۷).
در دوران صدارت امیركبیرهمگام با دیگر امور، تحولات خوبی برای مقابله و جلوگیری از سرایت این بیماری روی داد و اقدامات مؤثری انجام گرفت كه از آن جمله با چاپ و توزیع رسالهای درباب بیماری آبله، مردم را با مخاطرات این بیماری آشنا كردند. همچنین روزنامه وقایع اتفاقیه درباره عواقب این بیماری مردم را آگاه كرد. / امیركبیر و ایران، ص 324.
امیركبیر قانونی وضع كرد كه مردم را موظف میكرد كودكان خود را آبله كوبی كنند و كسانی كه در این زمینه قصور میكردند و فرزند ایشان بر اثر آبله كشته میشد به پرداخت جریمه محكوم بودند. درروزنامه وقایع اتفاقیه آمده است:
«در ماه صفر سال 1267 ق. به امیركبیر اطلاع داده شد كه درتهران چند بیمار مبتلا به آبله فوت كرده و امیر از شنیدن این خبر به شدت افسرده شد و فوراً فرمان داد به منظور جلوگیری از گسترش آبله، كلیه مردم تهران و ولایات نزدیك آبلهكوبی شوند…
چند روز بعد از آغاز آبلهكوبی به امیر خبر رسید كه عدهای از مردم به دلیل ترس یا جهل، حاضر نیستند مایهكوبی شوند و در همان حال خبر رسید كه پنج تن دیگر از مبتلایان به آبله درگذشتهاند. امیركبیر مقرر داشت هركس حاضر به آبلهكوبی نشود باید پنج تومان جریمه به صندوق دولت بپردازد. به دنبال صدور این فرمان، عده زیادی كه امكان پرداخت جریمه را داشتند پول میدادند و قبض مربوط را دریافت میكردند و به مأموران ارائه میكردند تا آبلهكوبی نشوند. كسانی كه استطاعت پرداخت جریمه را نداشتند، درجایی مخفی میشدند تا مورد آبلهكوبی واقع نشوند. در آن روزها پینهدوزی را كه فرزندش بر اثر بیماری آبله مرده و توانایی پرداخت جریمه را نداشت به حضور امیر آوردند. امیر لحظاتی به جسد طفل خردسال نگریست و آنگاه گفت: ما كه برای نجات جان بچههایتان آبلهكوب فرستادیم! پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر! به من گفته بودند كه اگر بچه را آبلهكوبی كنیم جنزده میشود. امیر فریاد كشید وای از جهل و نادانی. حال گذشته از اینكه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بپردازی. پیرمرد با التماس گفت: باور كنید كه هیچ ندارم. امیركبیر دست در جیب خود كرد و پنج تومان به او داد و گفت حكم برنمیگردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه بعد بقالی را آوردند كه بچه وی نیز به مرض آبله مرده بود. امیركبیر این بار دیگر نتوانست تحمل كند، روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن كرد. دراین هنگام میرزا آقا خان نوری وارد شد و وقتی امیررا درحال گریستن دید علت را سؤال كرد. یكی از حاضران دلیل گریه وی را شرح داد. میرزا آقا خان با شگفتی گفت: عجب من تصور میكردم كه میرزا احمد خان پسر امیر مرده است كه ایشان این چنین میگرید. بعد به امیر نزدیك شد وادامه داد: گریستن آن هم به این شكل برای دو بچه بقال و كفاش در شأن حضرت امیر نیست! امیركبیر سر برداشت و با خشم به او نگریست. آن چنان كه میرزا آقا خان از ترس به خود لرزید. امیر اشكهایش را پاك كرد و گفت: تا موقعی كه سرپرستی این ملت را به عهده داریم مسئول مرگشان هم هستیم. میرزا آقا خان به آهستگی گفت ولی اینان خودشان بر اثر جهل آبله نكوبیدهاند. امیر با صدایی رسا جواب داد: مسئول جهلشان نیز ما هستیم.» / تهران قدیم (حسن بیگی)، ص 203.
شایان توجه است كه در میان نخستین كتابهایی كه در تبریز چاپ حروفی شد رساله آبلهكوبی در فواید تلقیح و لزوم تعمیم آن بود كه در حدود سال 1241ق. انتشار یافت و احتمالاً اساس آشنایی امیركبیربا بیماری آبله ولزوم مقابله عمومی با آن، این كتاب بوده است. / از صبا تا نیما، ص 231.
فروغی از شعرای دوره فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه شعری دارد كه از آبله چنین یاد كرده است:
«دوش به هیچم خرید از خواجه و ترسم
بــاز پشیمـان در ایـن معــاملــه بـاشـد
رهــرو عشــق بــایـد از پــس مقصـود
از قــدمــش صــد هــزار آبلـه بـاشـد»
در اواخر دوره ناصری با انتشار كتاب تعلیم نامه در آبله زدن ترجمه میرزا محمد نبی عبدالصبور، پدر ناصرالحكمای خویی و كتابهای دیگر، مردم تهران را تا حدودی با اطلاعات پزشكی آشنا كردند. اما هنوز بسیار بودند مردمی كه مقابل روشهای علمی معالجه و مداوا، جاهلانه میایستادند.
اشارهای چند به برخی كتب و مطالب روزنامه وقایع اتفاقیه كه در آن روزگار به چاپ رسیده، اهمیت این بیماری خطرناك را آشكار میكند.
دكتر هینریش بروگش، ایلچی پروس (آلمان)، در سفرنامهاش كه مربوط به سالهای 1859 تا 1861 م. است، درباره آبله مینویسد:
«… البته این تعداد با احتساب تلفات زیادی است كه زلزلهها، طوفانها و بیماریهای خطرناك مانند آبله و وبا به اهالی این شهر وارد كردهاند و این تلفات هم قابل توجه بوده است.» / سفری به دربار سلطان صاحبقران، ص 192.
ناصرالدین شاه نیز در این باره مطلبی دارد:
«… یك چشمش هم باباقوری بود، كور بود، میگفت آبله كوركرده است… .» / خاطرات ناصرالدین شاه درسفرسوم فرنگستان، ص 53.
در نامه وزارت خارجه به كاشف السلطنه كارپرداز بمبئی، تاریخ21 ذی الحجه سال 1317 قمری:
«از بروز آبله در هندوستان و اتلاف مرض، شرحی در ضمن راپرت نمره 58 مورخه 16 شوال 1317 نگاشته بودید. استحضار حاصل شد خوب كردید كه شما هم آبله كوبیدهاید انشاالله تعالی از این مرض امین خواهید بود.» / اسنادی از روابط ایران وهند، ص 95.
دكتر پولاك[1] طبیب ناصرالدین شاه درباره این بیماری مینویسد: «چون امیر (میرزا تقی خان امیركبیر) به افزایش جمعیت مملكت علاقهمند بود، علیه بیماری آبله كارها كرد. آبله كوبی را در سرتاسر ایران مرسوم كرد. رسالهای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ كرد و آبله كوبانی با حقوق كافی به ولایات فرستاد.» / امیر كبیر و ایران، ص 325.
«روزنامه وقایع اتفاقیه به تاریخ جمعه نوزدهم شهر ربیعالثانی سنه1276، نمره سیم: «در ممالك محروسه، ناخوشی آبله عمومی است كه اطفال را عارض میشود كه اكثر را هلاك میكند یا كور و معیوب میشوند؛ چنانكه بسیار دیده شده و حالا میشود اشخاصی كه در كودكی این آبله را بیرون نیاوردهاند، در بزرگی بیرون میآوردند و به هلاكت میرسند، خصوص اهل دارالمرز كه در همین دارالخلافه ملاحظه میشود كه از قشون قراول آنها در سن پنجاه سالگی آبله بیرون آورده و بعضی هلاك میشوند. اطبا چاره این ناخوشی را اینطور یافتهاند كه در طفولیت از گاو آبله بر میدارند و به طفل میكوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون میآورد و بیزحمت خوب میشود. اولیای دولتِ علّیه، كسان برای یاد گرفتن این فن شریف گماشتهاند كه بعد از آموختن به جمیع ممالك محروسه مأمور نمایند كه در هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبلهشان را بكوبند و از تشویش هلاك و عیب، آسوده گردند.»
روزنامه وقایع اتفاقیه سنه 1267 ق. نمره نهم:
در روزنامه جمعه، نوزدهم ربیع الثانی، در باب ناخوشی آبله نوشته شده بود «كه محض از برای ثواب و رعایت رعیت، امنای دولت علّیه بنا گذاشتند كه اطفال را از گاو آبله برداشته، بكوبند و صب الحكم، از اول ماه گذشته تا بیست و هشتم در خود تهران سیصد و سیزده نفر طفل را آبله كوبیدهاند.»