مجمع الصنایع ای که حاصل ذات اندیشه امیرکبیر بود.
نگارنده این سطور معتقد است هزاران سال است جریان خردورزانه ای در جامعه ایرانی در مسیرتطور و تعالی فرهنگ و تمدن این سرزمین شکل گرفته و همواره وجودش رو به تعالی است. جریانی که جدا از حیات سلسله پادشاهی ها و حکومت ها است و ارتباطی به فتح، پیروزی و شکست ها ندارد. جریانی که توانسته به برکت گهر و ذات خرد ایرانی جامعه ایرانی را از هزاره های پیشاتاریخ تا امروز تداوم و حیات بخشد و با کثرت اقوام گوناگون و صلایق متنوع همخوسازد.
در جامعه امروز شمه ای از آن جریان با روندی نوگـرا و علمــی، اجتماعــی و فرهنگــی از عصر عباس میرزا در کشور راه افتاد ولو بسیار بطئی و زیرپوستی که البته دلایل خود را دارد.
دارالفنـون و دارالصنایع (مجمع الصنایع= مدرسه مجمع الصنایع) و عوامل فراوانی دیگر تجلیگاه آن ذات گهرپرور است و در زمره ثمره آن تفکر قرار می گیرد. این سطور کوتاه در حد وسع خود و ظرفیت یادداشت می خواهد شمه ای از برقراری دارلصنایع امیرکبیر بازگونماید. بانى نخستین اندیشه آن مدرسه امير كبير(ذكاء،1342، 20؛ سعـدونديان، 1380،425) صدارات کوتاه این مرد بلند همت و عقاب آشیان وطن خواه اگر تداوم می یافت می توانست ایرانی آباد را در دورانی که هنوز فاصله غرب با ایران زیاد نبود، رقم بزند به قول قائم مقام«دریغ و درد که آسمان نخواست، ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد.»(شهبازی، عباس میرزا، 1400،11)
گواینکه می دانیم در تاریخ این سرزمین پیشتر هم تلاش هایی در تحکیم تجارت و صناعت انجام شده بود. اهميت و كاركردهاى تشكيلات بيوتات در دورة مغول افزايش يافت و با عنوان«كارخانه» از آن ياد مى شد(آل داود، 1383،ج 13 ،ذيل بيوتات، مارچينكوفسكى، 1385،388 ). سياست تيمور در جابه جايى و سازماندهى پيشه وران گزيده هر شهر در كارگاه هاى سلطنتى(بيوتات) حوزه هاى كاركردى اين نهاد را ترقى بخشيد(آل داود،همان) و شكوفايى فنون و صنايع را باعث شد. بعدها، اعقاب تيمور نيز روية تجميع سرآمدان هنر و صنايع ظريفه در بيوتات را ادامه دادند. تأمل در وضعيت كتابخانه هاى دربارى تيموريان ابعاد اين تجربه را بهتر نشان مى دهد (خواندمير،1372، 237-245 ). البته، گستره حمايت تيموريان از اصحاب فن و هنر فراتر از ضوابط بيوتات بود. در دورة صفويه، تحولى اساسى در ماهيت و سازماندهى و ساختار بيوتات رخ داد. رشد تشكيلات سلطنتى و ضعف بخش توليد شهرى در تأمين نيازمندى هاى گسترده و مجلل دربار وديوان سبب شد تأمين اقلام مورد نظر در تشكيلات سلطنتى و «اصناف شاهى» انجام شود(كيوانى، 1379، 275 ) در نتيجه، عملكردهاى بيوتات گسترش يافت و عنوان بيوتات همة تشكيلات دربار را در بر گرفت و شمار اجزاى آن تا حدود 33 دايرة توليدى و حدود پنج هزار نيروى كار افزايش يافت(رويمر،1380، 164؛ميرزا سميعا،1385، 12 ؛ كيوانى، 1379، 275 ؛ فلسفى،1353،ج2، 811-812 .(بيوتات در فضاى حريم سلطنتى استقرار داشت. بنا ِ به معمول، «ناظر ِ » بيوتات، پيشه وران استادكار را به بيوتات ملحق مى كرد (ميرزا سميعا،1385، 388؛شاردن،1345 ،ج7، 101-105) اهل بيوتات از شرايط كارى، دستمزد، و مزاياى خوبى نسبت به ديگران برخوردار بودند(فوران، 1377 ،62 ؛كيوانى، 1379، 274.) تشكيلات بيوتات زير نظر «ناظر» بيوتات اداره مى شد. وى داد و ستدها، پرداخت حقوق صاحب جمعان و عمله بيوتات (مارچينكوفسكى، 1385،197)تعيين سرپرست كارگاه ها و كارخانه ها(مارچينكوفسكى، 1385 ، 197؛ ميرزاسميعا، 1385، 388-389 ) و حتى صنف هاى بازار اصفهان(33 صنف)(كيوانى، 1379، 275 ) را زير نظر داشت. فعاليت هاى كارگاه هاى بيوتات مختلف بود: از توليد محصولات مختلف مانند قالى، پارچه حرير، وچينى سازى(فوران، 1377، 62 ) براى مصارف دربار و گاه براى صدور به خارج(هند و اروپا)، تا تدارك مايحتاج سفر و حضر دربار، اقمشه، البسه، مأكول، مشروب، خلاع فاخره و مانند آن والبته فعاليت هاى ديگرى كه خارج از منظور بحث حاضر است.
آشنایی ایرانیان با غرب و بویژه پیشرفت¬های جدید به عصر عباس میرزا و جنگ¬های روس باز می-گردد. (گواینکه در دوره صفوی بویژه عصر سلطنت شاه عباس نیز این دو فرهنگ به هم نزدیک شدند و مراوداتی داشتند.) زمانیکه در شروع جنگ¬ها سپاه ایران با روسیه ایرانیان با این تفاوت مواجه شدند. میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و عباس میرزا نخست بفکر گردآوری سخت افزار و تهیه اسلحه روز افتادند، اما کمی بعد به اهمیت تعلیمات و نرم افزار پی بردندو اگر خلاصه کنیم با توجه به اشراف و آگاهی قائم مقام و عباس میرزا به انباشت دانش پیوسته غرب از نکات ریزبینانه تری باخبر شدند. در دورانی که شرق در غفلت غوطه ور بود، آنها به جمع آوری این انباشت دست یازیده بودند و داشتند بر دیگر نقاط گیتی سیطره می یافتند.
عباس میرزا و مرشدش از تحولات و پیروزی های ناپلئون با خبر بودند و از زندگی پتر اول دریافتند که برای اصلاحات اساسی کشور باید از آموزش و از مدرسه آغاز کنند. عباس میرزا در مکتب قائم مقام با تاریخ اروپا آشنا و بدان علاقه مند شد و حتی عکس آنها (پتر و ناپلئون) را در اتاق خود نصب کرده بود. بنابراین او می¬دانست پتر در نخستین گام¬های تحول روسیه عقب مانده، آکادمی ایجاد کردو نخستین گام های تحول و ترقی روسیه را با آموزش روس ها از طریق آکادمی آغاز کرد.
آمدن عجولانه ژنرال گاردان و یارانش به ایران و بازگشت عجولانه تر آنان به فرانسه هرگز نتوانست تحولات و تعلیمات نصفه نیمه فرانسویان که دستخوش تلاطمات سیاست روز اروپا شد برای ایران گرفتار در بحران جنگ کاری از پیش ببرد. امیرکبیر دنیادیده و باتجربه شاه بیخبر و جوان را توانست همراه کند. بنابراین او بسیاری از کارهای برزمین مانده عباس میرزا را بازخوانی کرد و از تجارب پنجاه ساله خود و سفرهای ارزشمندش به عثمانی و روسیه و سال¬ها تامل بهترین شیوه کارکردی جامعه ایرانی را پیاده سازی کرد. یکی از نقدهای که می¬توان بر عباس میرزا شاهزاده شایسته قاجار گرفت. چرا او در دوره امارتش دانشگاه ایجاد نکرد البته مرگ زودهنگام قائم مقام فراهانی را باید یکی از دلایل منفی در نظر داشت، ولی بهرحال جمع این ناملایمات و تجارب ذی قیمت، امیرکبیر را بر آن داشت در شروع صدارت با شاه جوان که کاملا تحت سلطه روحی- روانی خود داشت، دست به اصلاحات اساسی بزند. کشور را قدرتمند سازد، قشون را سامان دهد، مالیات و امورمالی کشور به بهبود بخشد، نظم و ترتیب در جامعه حاکم کند، امنیت و آرامش را به ارمغان آرد. زیرساخت¬ها امنیتی اقتصادی اجتماعی برقرار کند. فاصله زیادی با غرب نبود، در فکر جبران آن باشد. در کنار خیل عظیم اقدامات موثر خود، دارالفنون را ایجاد کند و مدرسه دارالصنایع که در بسیاری از شهرها صاحب صنعت دیرپا نظیر کاشان، کرمان، تبریز و غیره که اوضاع بسامانی نداشتند(اوژن فلاندن می نویسد؛ اغلب کارخانه های ریسندگی کاشان یا تعزیل شده یا در حال ورشکستگی اند.) رونق دهد. تا تنها صنایع دستی ارزشمند کهنسال رایج در آنجا از میان نرود بلکه بروز رسانی شود تا بتواند ادامه حیات قدرتمندتری داشته باشند. امیرکبیر در عمر کوتاه صدارت و پر بار خود آموخته بود که جامعه ایرانی یک سیستم است و برای مدیریت موفق چنین جامعه ای باید توامان در تمامی زمینه¬ها به طور موازی و همزمان، دست بکار شود. او به تنظیم هزینه¬ها تا مرز تعدیل حقوق شاه و کسر حقوق مفتخوران دربار دست یازید. بسیاری از مفاسد و رشوه را ریشه کن کرد. در این مسیر هنوز تشکل مدرسه دارالصنایع شکل نگرفته بود که دست بکار شد. در ارتباط با مجمع الصنایع قسمتی از دوخت لباس قشون را به بانویی تهرانی به نام خورشیدخانم سپرد و از او حمایت کرد تا به موفقیت برسد. سماوری که هدیه روسیه به او بود به دست صنعتگر اصفهانی سپرد و از او خواست مانند آنرا بسازد و مدتها امتیاز آنرا بدو دادو کارهایی فراوان نظیر آنرا انجام داد. دارالفنون در زمان حیات او شکل گرفت گواینکه در افتتاح این مرکز ارزشمند حضور نیافت و بعدها نیز با حذف امیرکبیر یکی از شاخه های بسیار حیاتی که در طرح اولیه امیر کبیر وجود داشت، هرگز در میان دروس آن مدرسه تا پایان حیات ناصرالدین شاه تدریس نشد(ناصرالدین شاه از تنویر اذهان جوانان در علوم سیاسی و با خبر شده از سیاست روز اروپا بیم داشت.) و آن درس علوم سیاسی بود که بعدها در دوران مظفرالدین شاه با افتتاح مدرسه علوم سیاسی در کشور پدید آمد. مدرسه مجمع الصنایع در حیات امیرکبیر افتتاح نشد، اما پی ریزی شالوده آن حاصل گهر اندیشه این مرد بود. او در دوران حیاتش قسمتهایی از حرف مختلف را به افرادی واگذار کرده بود و با توصیه ها او مشغول کار شده بودند. در مجمع الصنایع اول بنابردستور امیرکبیر رشته های کاربردی و نظامی در فهرست صنوف قرار گرفت که افزون بر تعلیم در مدرسه، قرار بر اعزام توامان دانشجویان به فرنگ و آموزش عملی نیز در دستور کار قرار داشت.
این مدرسه در جنوب غربی سبزه میدان در کاروانسرایی فرسوده پس از مرمت افتتاح شد، ولی همان دستورالعمل امیرکبیر اعمال شد. شوربختانه متون تاریخی کافی در دست نیست که تا چه زمانی و به چه شکلی این مدرسه ادامه حیات داده است، اما پس از یک فاصله زیاد شاهدیم که مجمع الصنایع دوم با ماهیتی دیگر در خیابان الماسیه (باب همایون) در سال 1299ق. در داخل ارگ سلطنتی بر پا شد. مدرسه دوم به دست معیرالممالک که مباشر بیوتات سلطنتی است اداره می شود. بررسى حاضر نشان داد تجربة تأسيس و مديريت مجمع الصنايع تابعى از وضعيت عمومى اقتصادى، اجتماعى، سياسى، و فرهنگى ايران در دورة قاجار بود. محتوای دروس با آنچه امیرکبیر در اندیشه داشت کاملا متفاوت بود «میان ماه من با ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.» روند تأسيس اولين مدرسه و احياي آن در دورة بعد نشان دهندة چگونگى شكل گيرى ايده ها و روند اجرايى كردن آنها در ايران سدة سيزدهم قمرى است. تجربة اين مركز حكايت از آن دارد كه در دورة قاجار تصميم گيرى هاى حكمرانان در قالب الگويى مشخص صورت مى گرفت: از يكسو تداوم سنت ها و ساختارهاى كهن، قالب رفتارهاى تصميم گيران را تعيين مى كرد و چارچوب عملكردى آنان را نشان مى داد. در حالى كه، به طور موازى، ضرورت هاى نوگرايى در فضاهاى اجتماعى و اقتصادى، برخى الگوهاى غير سنتى را الزامى مى كرد كه حكمرانان از توجه به آن گريزى نداشتند. بر اساس چنين زمينه اى بود كه چون در نيمة آن قرن لازم شد چاره اى براى توليد فكر و دانش و برخى مصنوعات جديد انديشيده شود لاجرم ساختارهاى مربوط(دارالفنون و مجمع الصنايع) در ساختار بيوتات تعبيه شد. مقتضيات آن زمـان تجربه اى نوين در عرصـة تصميم گيرى مسـائل مربوط را رقم زد: حكومت، بنا به روال كهن، نقش مديريت فناورى و توليد دانش پايه را از طريق برقرارى حمايت از اصحاب دانش و فن و نهادسازى براى فعاليت آنان ايفا مى كرد و از سوى ديگر، در جهت اخذ و كاربست فناورى ها و دانش نوين توليد شده در غرب تلاش هايى را انجام مى داد. در اين ميان، ميزان توفيق اقدامات فوق به وجود و كاربست راهبردهاى مؤيد نظام توليد دانش و فناورى در دورة مورد نظر بستگى داشت. ارزيابى مجمع الصنايع نشان داد فشار تغييرات و نيازهاى اجتماعى، اقتصادى، و سياسى به بخش حكومت در شكل ايجاد نهادهايى مربوط جلوه مى كرد؛ اما به دلايل ساختارى و فكرى، بخش هاى حكومت و اصحاب آن قادر نبودند سياست هاى پيگير و خلاقانه اى را دربارة اين مسائل در پيش گيرند. و البته اين وضعيت سرنوشت مقدر كشور در مسير اخذ و اقتباس و سازگارى ساختارهاى كهن يا مقتضيات جديد بوده است. مجمع الصنایع (تجربۀ نوگرایی در مشاغل کارگاه های سلطنتی دورۀ قاجار)
شوربختانه از کارکرد و فعالیت مجمع الصنایع اول خبر کافی نداریم و جز آنچه در مطالب فوق الذکر آمد. می دانیم حرفه هایی که در مدرسه اول مطرح و دایر شد اغلب رشته های کاربردی و ضروری بود نظیر کالسکه سازی و شاخه های نظامی، اما در مجمع الصنایع دوم که در سال 1299ق. برقرار شد دیگر از این رشته ها خبری نیست و گاه معيـرالممـالك (افشار، 1378،9؛ تكميـل همـايون، 1381، ج2،79 ) ذكر مى كنند ؛يا فعاليت هاى آن را منحصر به تعليم نقاشى مى دانند(افشار1383 ، 25) و بیشتر به بر طرف کردن نیاز مایحتاج درباریان پرداخت نه به صنعت ملی. بيوتات سلطنتى، مجموعه اى از بخش ها و كارگاه ها بود كه مأموريت هاى مختلفى چون تدارك وسايل و كالاهاى مورد نياز بخش هاى مختلف دربار را برعهده داشت. تشكيلات بيوتات كه ريشه در الگوى كهن تشكيلات سلطنتى داش عوامل اصلى بيوتات، عمله «خلوت» شاه بودند و «ريش سفيد خلوت»-ناظر بيوتات و وزير حضور بعدى- بر آنها رياست داشت. وى، بعدها به «وزير حضور» و «وزيردرباراعظم»،ملقب شد. هريك از ادارات بيوتات در عصر ناصرى، نام «خانه»داشت، مانند شربت خانه، آبدارخانه، كشيك خانه، وامثال آن(اعتمادالسلطنه،1363،ج1،44- 45؛ مستوفى ،بى تا،ج1 ، 380-420؛ آل داود، 1383،ج13،ذيل بيوتات).خاندان معيرالممالك مسئوليت خزانه و ضرابخانه را داشتند، خزانه اندرون (خاصه)،ضرابخانه، آشپزخانه(خوانسالارى) و شربت خانه، آبدارخانه، قهوه خانه، فراش خانه، سرايدارخانه، بناخانه و فخارخانه، صندوقخانه و رختدار خانه، ايشيك خانه، كشيك خانه، واسلحه خانه. در دورة مظفرى، نام بيوتات به «ادارة خاصة سلطنتى»، تغيير يافت و دواير وزارت خلوت همايونى، ادارة مهرسلطنتى، باغات سلطنتى، عكاس خانه، و دوايرى ديگر بر آن افزوده شد(مستوفى،بى تا، ج1 ،صص380-420؛ آل داود،1383،ج13،ذيل بيوتات). برخى از رشته هاى داير مجمع الصنايع دوم به دليل آنكه اقبال بيشترى به آنها مى شد از رونق برخوردار بودند. «…بر نقاشان كتاب الف ليلي بسيار جا تنگ مي باشد به واسطة آن كه نقاشي زياد شده و علاوه يك حجره هم به جهت مذهب و صحاف گرفته شد»(اقبال، 1327، 67-70) (سعدونديان، 1380، 427-430) در این مرکز حجره اي به نقاشان اختصاص داشت که با 34 نقاش به مجلس سازي كتاب الف ليلي مشغول بودند. زنده ياد ايرج افشار گزارشى از تأثيرگذارى مكتب نقاشى مجمع الصنايع در جامعه تا هنگام برپايى وزارت صنايع مستظرفه به دست داده است(1383، 25-31 .) یکی از مشاغل مدرسه نقاشى و نیز تذهيب بود. برخی از تولیدات این مدرسه عبارتند از: «پرده شبيه همايوني در شكارگاه؛ ايضا تمثال مبارك دو پرده؛ پرده هاي نقاشي متفرقه و ساير تصاوير مختلفه». در حجرة ميرزا مصطفي؛«آينه مصور مربع تذهيب شده؛ آينة دستي مصور تذهيب شده؛ در حجرة ميرزا رضي مذهب؛ «جلد آلبوم عكس تذهيب كرده؛ قلمدان هاي تذهيب شده اعلي؛ در حجرة ميرزا آقاي نقاش؛«چرم براق طرز چرم فرنگي؛ پردة بزرگ نقاشي». (ايران، رجب1299ق، ش487، 3-2.)

مکان مجمع الصنایع نخست:
در جنوب غربی میدان سبزه میدان کاروانسرایی ناشایست و نامناسب در جنوب بازارچه صندوقدار و غرب جبه خانة مباركه(محل ساخت يا نگهدارى اسلحه و مهمات) که کسبه دوره گرد غذا فروش نظیر جگری، بلالی، و غیره بودند به این کار اختصاص یافت. کاروانسرا را آراستند و سپس مدرسه را در آن دایر کردند.(نقشه تهران، ترسيم كرشيش(1275ق.) مكان مزبور به شكل «سرا» يى بزرگ در ابتداى بازار توتون فروشان،با نام مجمع الصنايع شناخته مى شد(اقبال، 1327،66؛ ذكاء، 1342، 20 .) يك در كاروانسرا به خيابان بوذرجمهرى و ديگرى به بازار منوچهر خان باز مى شد(بازارچه هاى تهران، 1336، 41 .) اين مكان حجره هاى فراوان و گوناگون داشت كه در هر حجره هنرمندان و صنعتگران با شاگردان و دستيارانشان مشغول بودند(ذكاء، 1342، 20 .) بعد از امیر بسیاری از اقدامات او از رونق افتاد و رفته رفته از مسیر اصلی کار خود دور شد. وقتى فعاليت مجمع الصنايع به ركود كشيده شد در دوره ای که آنجا باردیگری وضعی رقت بار پیدا کرد. منيرالسلطنه (همسر ناصرالدين شاه) مكان آن را خريدارى كرد و در ايام محرم و صفر در آنجا روضه خوانى برپا مى شد (بازارچه هاى تهران،1336 ، 41)
بدین ترتیب مجمع الصنایعی که امیر با آن آمال و آرزوی مشعشع بنا کرده بود به روز اسفباری تبدیل شد و از میان رفت. مدرسة مجمع الصنايع اول در 1269ق. در حاشية فضاى سبزه ميدان تهران تأسيس شد و مدتى بعد در كش و قوس دگرگونى هاى سياسى، اجتماعى و فكرى به محاق رفت.
دشمنی آشکار روس و انگلیس که کاملا بر دولت ایران احاطه داشتند و به اندازه کافی ایرانی مزدور داخلی را در تطمیع به اختیار داشتند هرگز اجازه نداد رادمردی چون امیرکبیر بتواند به مقاصد عالیه خود دست یابد. بنابراین با ازمیان برداشتن او تمامی برنامه این بزرگمرد را بی اثر کردند. مجمع الصنایع یکی از اقدامان بیشمار اوست.
خلاصه اینکه:
– در صورت تدام اندیشه امیر تأثیر در این مدرسه کاملا فضای فنی و صنعتی کشو را دگرگون می ساخت.
– فناوری نو و فرهنگی جدید را به جامعه سنتی ایران تزریق می کرد.
-بسیار از صنایع کهنسال و سنتی و فرسوده را بازسازی و نوسازی می کرد و حیاتی نو می بخشید.
– می توانست کالای های نو بروز شده و مقرون به صرفه و قابل رقابت به بازار داخلی و بین المللی عرضه کند که در این صورت رقیب قدرتمندی برای کالاهای وارداتی روس و انگلیس بود.
– پیشه ها و صنایع نوین ترویج پیدا می کرد. هم صاحبان صنایع به قدرت مالی مناسب دست می یافتند و قدرت اقتصادی کشور به طور چشمگیری تقویت می شد.
– عدم موفقیت این سیاست باعث رکود صنایع داخلی و ورشستگی آنان شد و با بسته شدن آن تجار فراوانی ورشکسته و خزانه دولت تهی گردید.
-امواج نوگرايى دورة صدارت امیر تغييراتى در سازمان و كاركرد آن پدید آورد. تأسيس مجمع الصنايع یکی از نتایج آن بود.
– مجمع الصنايع تلفيقى از تجربة بيوتات كهن با گرايشات تجددخواهانه دستگاه حكومت بود.
-اهداف اين مدرسه نوگرایی و اشاعه فنون جديد بود.
– این مدرسه مؤسسه علمـى- ترويجـى و توليدى به قصد توليـد مصنوعات نو و اروپایی بود.
منابع:
آل داود،على، بيوتات، در دايره المعارف بزرگ اسلامى(ج13).(كاظم موسوى بجنوردى،زير نظر) تهران:بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامى. 1383
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، تاريخ منتظم ناصري(ج3).(محمد اسماعيل رضواني،مصحح). 1363
المآثر و الآثار(ج3 ).(ايرج افشار،كوششگر).تهران: اساطير. ………… 1367
مرآه البلدان(3ج).(عبدالحسين نوايى،ميرهاشم محدث،كوششگران). تهران: دانشگاه تهران. افشار،ايرج،1383
از مجمع الصنايع تا صنايع مستظرفه، نقد و بررسى كتاب فرزان، بخش اول،ش7 ، 25-31 . افشار،ايرج،1383
افشار، ايرج، صحافى فرنگى ساز در ايران، فصلنامه كتاب،10)1 ،(7-14) 1378
اقبال، عباس، سبزه ميدان و مجمع دارالصنايع، يادگار،4 )9-10 ،(59-70) 1327
ايران(روزنامه)، سنه دويم،رجب المرجب، نمره 487،ص ص1و2، 1299ق.
ايران(روزنامه)، سه شنبه، 5 شهر رجب المرجب، نمره 710 ،ج3 ،ص4. 1307ق.
بازارچه هاى تهران، مجله اطلاعات ماهانه،41 ،29 -28. 1336
بيانى،خانبابا، پنجاه سال تاريخ ايران در دورة ناصرى(3ج).تهران: نشر علم. 1375
تاورنيه،ژان باتيست، سفرنامه(چ4).(ابوتراب نورى،مترجم).تهران:كتابخانه سنايى. 1369
تكميل همايون، ناصر، تاريخ اجتماعي فرهنگي تهران(3 ج).تهران:دفتر پژوهش هاي فرهنگي.1378 خواندمير،غياث الدين بن همام الدين حسينى،1372 .
ذكاء،يحيى، ميرزا ابوالحسن خان صنيع الملك غفارى؛موسس نخستين هنرستان نقاشى در ايران. هنر و مردم، 1)10 ،(14-27. ……….1342
رويمر،ه. و ديگران، تاريخ ايران در دورة صفوى( يعقوب آژند،مترجم). تهران،جامى. 1380
سعدونديان، سيروس، اولين هاي تهران.تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى. 1380
شاردن،جان، سياحتنامه شاردن(10ج).(محمد عباسى،مترجم).تهران:اميركبير.1345
شهبازی، داریوش، عباس میرزا، ماهریس، 1401
فرهنگ اصطلاحات دوره قاجار،قشون،نظميه.(يحيى مدرسى،حسين سامعى،زهرا صفوى،كوششگران). تهران:دفتر پژوهش هاى فرهنگى.1380
فلسفى،نصراالله، زندگانى شاه عباس اول(ج5.)تهران:دانشگاه تهران. 1353
فوران،جان، مقاومت شكننده،تاريخ تحولات اجتماعى ايران از صفويه تا سال هاى پس از انقلاب اسلامى( احمد تدين،مترجم).تهران:رسا. 1377
كيوان،مهدى، اصناف در: دايره المعــارف بزرگ اسلامــى (ج9 )تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامى،271-279. 1379
كريم زاده تبريزي، محمدعلي، احوال وآثار نقاشان قديم ايران(2ج).تهران: مستوفي. 1376
مستوفى،عبداالله(بى تا). شرح زندگانى من يا تاريخ اجتماعى و ادارى دورة قاجار(چ2).(ج1 .(تهران: زوار.
ميرزا رفيعا، دستورالملوك( محمد اسماعيل مارچينوكوفسكى،كوششگر).(على كردآبادى، مترجم). تهران،مركز اسناد و تاريخ ديپلماسى.1385
نجمى،ناصر، ايران قديم و تهران قديم(چ2 .(تهران:جان زاده. وقايع اتفاقيه(1269 جمادى الثانى 6 .)ش 111. 1363
يوسفى فر،شهرام، سرگذشت بازار بزرگ تهران و بازارچه هاى آن در دويست سال اخير. تهران، بنياد ايرانشناسى. 1389

ارسال دیدگاه

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.