حوضخانه مجلس طویله اسبان قزاق شد
در ۲۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۶، بهارستان را نیروهای قزاق به فرمان محمدعلی‌شاه به توپ بستند و بدین‌سان نهاد قانون‌گذاری در دوره‌ای از فترت قرار گرفت که تا چندی پس از فتح تهران (جمعه ۲۷ جمادی‌الاخر ۱۳۲۷ق.) و افتتاح دومین‌ دوره‏ی مجلس شورای ملی، در دوم ذیقعده‏ی ۱۳۲۷، تعطیلی مجلس ادامه یافت. در این مدت که به «استبداد صغیر» شهرت یافته است، به روایتی «همهٔ نشانه‌های مشروطه از میان برخاست، نه روزنامه‌ای، نه انجمنی و نه گفتاری» (کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۵۱، ص ۶۵۷.) و در واقع نشانی از جنب‌وجوش پارلمانی در چهار دیواری بهارستان نبود. استبداد، بر همه جا سایه گسترد، تهران در سکوت و وحشتی خاموش اما آماده‎ی التهاب فرو رفت. مشروطه‌خواهان منکوب، آزادی‌خواهان در غل و زنجیر و واعظان یا بر سر دار شدند و یا راهی تبعید گشتند. لعن مشروطه بر زبان‌ها افتاد و محمدعلی‌شاه به دست قزاق‌ها تاج و تخت خود را به دست آورد. بدین سان، مجلس در فترت هفده ماهه‌ای غنود که در این مدت بیغوله‌ای بیش نبود. در آن نشانی از آزادگی و حیات دیده نمی‌شد و صدای چکمه‎ی قزاق‌ها، آهنگ تنهایی ناموزونش بود. حوضخانهٔ بهارستان طویلهٔ اسبان قزاق شد و در و پنجره، سنگ و آجرش به تاراج رفت. بهارستان، گویی که در خزانی سرد، دل به تماشای لاله‌های خشکیده‌ای بسته بود که بر سنگ‌فرش‌های آن آرام گرفته بودند. محمدعلی‌شاه حتی از سرلوحهٔ «عدل مظفر» بر فراز «دارالشورای ملی ایران» نیز نگذشت و دستور کندن آن را داد، تا شاید، نشانی از شورا در ایران نماند؛ مجلس تسخیر شده بود و هیچ برخوردی در آن صورت نمی‌گرفت، اما با این همه دستور داده شد تا کتیبهٔ سردر که: «با گلولهٔ تفنگ به تمامه خراب و نابود نشده بود، نردبان گذاشته، آن را کاملاً از آنجا کنده و نابود کردند».(محمدآقا ایروانی، ابوالقاسم‏خان ناصرالملک، دو رساله دربارهٔ انقلاب مشروطیت ایران، به اهتمام عبدالحسین زرین‏کوب و روزبه زرین‏کوب، (تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۸۰)، ص100)

ارسال دیدگاه

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.