پیشگفتار
سپاس و ستایش مر خدای را جل و جلاله که آثار قدرت او بر چهره روز روشن، تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درفشان. بخشاینده ای که آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و از برای هدایت و ارشاد رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت جهل و ضلالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور علم ومعرفت آذین بستند. (نقل از کلیه و دمنه به تصحیح استاد مجتبی مینوی.)
پیشرفتهای چشم گیر دانشهای کاربردی و صنعت سدهٔ هجدهم و نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم اروپا منجر به تحولی اساسی، در نگرش اندیشمندان به علوم و در نهایت زندگی انسان شد.
تحولات انقلاب صنعتی که باعث تغییرات و تحولات همه جانبه رو به گسترش امروز جهان، شده است، سیلی براه انداخته که دارد، با خود همه چیز را میبرد و دیگرگون میسازد. این هجوم سیل وار بی محابا گذشته انسان را نشانه گرفته، نه فقط متعلقات شرق، بلکه غرب هم که مبدع این تحولات بود، از این گزند، مصون نمانده، این تاراجگر خانه بربادده، رحم به صغیر و کبیر نکرده است.
محصول این تحولات، تجدد است. یعنی زندگی شتابان، یعنی جهانی شدن، یعنی تسلط کمپانی های عظیم فراملیتی بر زندگی بشر. این کمپانی ها، دین و آیینی مطابق آنچه در چهاچوب اخلاق انسانی تعریف شده، ندارند که بدان پایبند باشند. فقط به دنبال ثروت اند. بنابراین اسلام و مسیحیت و یهودیت و دیگر ادیان برایشان تفاوتی ندارد. آن ها وطن هم ندارند، امروز در اروپا منافع خود را مییابند، فردا در امریکا و روز بعد آسیا. در آسیا هم روزی در چین و روز دیگر در ویتنام و … خواهند بود. هر جا که مصلحت اقتصادی شان باشد، خیمه میزنند و خیمه نقطه دیگر را آتش.
شیوه زندگی جدید، خودخواهی نسل های جدید، غذاهای آماده، پوشش زنان و مردان، جایگاه غیردینی ازدواج، سستی ارتباط خانوادگی، بی انگیزه شدن در فرزند آوری، تمایل به تنهایی زیستن، زندگی ناشاد، شیوع افسردگی و غیره هیچ یک در سده های پیش، نه تنها در شرق که در غرب هم وجود نداشت. امروز بیش از نیمی از مردم آلمان تنها زندگی میکنند و در نقاط دیگر جهان صنعتی، وضع بهتر از این نیست. این آسیب ها از دشمنی نیست، بلکه محصول سودجویی کمپانی هاست. روزگاری، صنعت انسان در دوک نخ ریسی، خلاصه میشد. آن روز، نه کارخانه ای بود، نه استثمار کارگر و نه تغییرات شگفت آوربنیاد کن. در دوران کشاورزی چندین نسل از خانواده با هم زندگی میکردند. بعد از صنعتی شدن اروپا، کارخانه ایجاد شد. جامعه محروم کارگری متشکل از زن و کودک و مرد پدید آمد و جدایی اعضای خانواده از هم آغاز شد. یعنی انسان با گذار از دوران کشاورزی دیگر، زیستن با خانواده را از دست داد. مارکسی (و البته دیگرانی هم بودند.) پیدا شد، با اعلامیه حزب کمونیست در مقابله با نظام سرمایه داری، به دفاع از حقوق محرومان و به دنبال اتحاد کارگران جهان بر خاست. هفتاد سال هم کمونیست بر نیمی از جهان حکومت کرد، ولی نتوانست دردی از مردم دوا کند، بلکه دلهای بسیاری هم خون کرد و خونهای بسیاری هم ریخت. هنوز سرمایهداری یعنی کمپانیها یکهتاز میداناند و همه فرهنگهای بومی را دارند، نابود میسازند. در جهان نوعی بردهداری مدرن پیدا شده که به کسی فرصت فکر کردن نمیدهد. فقط باید چون مورچگان، در مسیر طراحی شده دوید. در این مسیر خورد و خوابید و مثلا تفریح کرد و سپس مرد. گو این که در کشورهای صنعتی با ظاهری دلفریب و آزاد مواجهیم، ولی آنجا سیستم بردهداری هم قدرتمندانهتر بشر را مهار کرده است.
در حقیقت اگر صد سال پیش و کمی بیشتر، بدون استفاده از کاربرد مظاهر مدنیت یعنی نیروی بخار، دوربین عکاسی، سینماتوگراف، تلفن، تلگراف، گرامافون، خودرو … . میشد زندگی کرد. امروز بدون اینترنت و گوشی تلفن و کارت بانکی و غیره نمیتوانی مایحتاج زندگی را تهیه و هزینه مصرفی برق و آب و گاز خانه را پرداخت نمود. دستیابی بشر امروزی به رایانه به طور اعجابانگیز و انفجارگونه ما را از گذشته دور کرده و گسستی وحشتآور میان اعضای خانواده پدید آورده است. سرعت رو به فزون این تغییرات، لحظه به لحظه آثار قدیم را میرباید
البته روح پویا و عزت خواه انسانی که عاملی در تکامل جامعه بشری است، نخواهد گذاشت، منزلت انسان پایمال این حوادث شود، به کمک انسان خواهد آمد و از این برهه هم به سلامت خواهد گذشت و راه رستگاری را خواهد یافت. تازه سحرگهان تمدن بشری است. باید تا آن روز به حفظ فرهنگ بومی خود همت گماشت. باید خیلی چیزها را حفظ کرد.
در این رهگذر تهران، میان دیگر شهرهای ایران که در دو سده گذشته مقابل نوک این حمله قرار داشته، دچار تغییرات فاحش شده است. تهران تا پیش از پایتختی هرچند به شهرت و آوازهای در خور توجه دست یافته و در میان دیگر شهرهای درجه دوم ایران سری بین سرها در آورده بود، اما در واقع متاع سزاوارانه قابل توجهی بیش از دیگر همتایان اطراف خود نداشت. اندک ساکنانی داشت که به لهجه اهالی دیگر آبادیهای قصران (آهار و شکراب و فشم و غیره) سخن میگفتند و مختصر دامداری و باغداری و کشاورزی داشتند که در خانههایی خشتی میزیستند و غیره. شهر کوچکی که اگر پایتخت نمیشد. امروز هم حال و روزش تفاوت زیادی نکرده بود.
پایتخت شدن تهران،عواملی را در پی داشت که گذشته این شهر را محو کرد. هجوم مهاجران، سرازیر شدن ثروت و از همه مهمتر، مواجهه تدریجی تهرانیها با مدنیت در عهد فتحعلی شاه و کم کم پیدا شدن مظاهر مدنی و تجدد در زندگی آنان در عصر ناصری، اهم این عواملاند. تجدد حمله سهمگین بیرحمانهای بود، بر پیکر نحیف سنت پیر و تنها مانده که لحظه به لحظه همه را، زیر نفوذ خود آورد. این هجمه افسونگرانه نیکونما آن قدر جذاب و فریبا بود که نه تنها کسی به فکر دفاع مقابل آن نیفتاد که مشتاقانه آغوشها برویش گشوده شد. این دشمن آزادی و راحتی انسان، مهاجم خود خواسته و خود ساختهای بود که با اختراعات فراوان و امکانات رفاهی روزافزون همراه شد و بدین ترتیب با زندگی مردمان در هم آمیخت. درحقیقت تجدد شد، پیشانی نوشت آدمها.
تهران فقیر و کوچک دیروز متعلق به اندک تهرانیهای روستایی بود و تهران عظیم و ثروتمند امروز به کسی تعلق ندارد. مانند دریای آزادی است که همه از آن ماهی میگیرند و میگذرند. تهران دیروز آسمانش آبی بود و درختانش سبز و پرندگانش با نشاط. تهرانی دیروز خود و درخت و پرندهاش از آب گوارای چشمه سنگلج
مینوشیدند و ساکنانش خود معابر را رفت و روب میکردند و خود میکاشتند و میخوردند و به کمک هم زندگی را میساختند و همه با هم داخل یک حصار با مهاجم میستیزیدند و هر تهاجمی را میپراکندند.
اما تهران امروز صاحب ندارد، آسمان آبی ندارد، پرنده چالاک و درخت سبز هم ندارد، خیابانش زباله از خودرو فروریخته فراوان دارد، آسمانش دود سیاه دارد، رهگذر بیاعتنایش غضب دارد، جوی آبش لجن دارد و موشهای گربه خور فراوان. تهران امروز پلی است، به کانادا و آمریکا و اروپا. باید در آن، ثروتی به چنگ آورد و گریخت.
ساختمانهای تهران در این دو سده بارها ویران و بازساخته شد و دیگرهیچ نشانی از گذشته بر پیکرشان نماند. مقابر صدها ساله گورستان هایش زیر خانه ها و مغازه ها مدفون شد. لهجه ساکنانش نابود و محو و زبان دیگری در این شهر رایج شد. لباس و غذا و رفتار و فرهنگ و … گذشته عوض شد. آن فاتح غدار صدها دارایی کهن مردمان این شهر را تسخیر کرد و تغییر داد. در این نزاع کهنه و نو تهران هستی خود را باخت. جلوهگریهای این پریوش نورسیده و خموشیهای آن پیر دیر، چیزی از گذشته این شهر را باقی نگذاشت. این را زمانی بهتر می-یابیم که گذشته را خوب بشناسیم. اگر اندک موارد ثبت و ضبط شده، نبود، از این تهمانده فرهنگ مردم هم اثری در میان نبود. زندگی مردم که قرنها بود، بدون تغییر اساسی ادامه یافته بود، طوری دچار دگرگونی شد که امروز باور برخی از واقعیت های فرهنگی – اجتماعی گذشته نه چندان دور، برای ما غیر ممکن مینماید.
حفظ زبان فارسی ضامن استقلال و هویت این ملت کهنسال و با فرهنگ است. باید در این طوفان فنآوری، هویت و ریشه خود را حفظ و البته رشد کنیم. وظیفه داریم دانش و توانایی پدران خود را بشناسیم و برای استمرار آن بکوشیم. برای ساختن آینده به شناسایی گذشته سخت نیازمندیم.
اکنون نیز اگر در ثبت و ضبط آنچه به گذشتگان تعلق دارد، دست و پا نکنیم، چه بسا، بسیاری از زوایای آن را برای همیشه از دست خواهیم داد. تاریخ تهران به ویژه در دوره قاجاریه که اساس و پایه تاریخ ایران را در این عصر تشکیل میدهد، بیش از دیگر شهرهای کشورمان اهمیت دارد. در ایران ورود مظاهر مدنی و اختراعات و استفاده از پدیدههای نوظهور از این شهر آغاز شد و دهها دلیل دیگر اهمیت تاریخ تهران را گوشزد میکند. گو این که تمام شهرها، نیازمند چنین مطالعه و تحقیقات منفردی است. اما این ضرورت در تهران بیشتر احساس میشود. به همین خاطر نگارنده با چنین اندیشهای عمر و سرمایه خود را در راه تصنیف و تالیف فرهنگ تاریخ تهران نهاده و به قصد حفظ امانت گذشتگان با وسواسی عاشقانه سطر به سطر آن را با پای قلم و ذوب جان در نوردیده است.
محدوده جغرافیایی انتخاب شده در این کتاب، از فراسوی دماوند تا کرانههای غربی کرج و از ارتفاعات البرز تا دشت جنوبی ری در نظر گرفته شده است. تقسیمات کشوری پیوسته در حال تغییر است. بنابراین گاه، یادداشتها از روزآمد شدن جا میماند. درانتخاب اعلام، شهرت و آوازه میان مردم خاص و عام ملاک انتخاب قرارگرفته است و لاغیر. از این روست که شهیر، خواه کریم شیرهای دلقک ناصرالدین شاه باشد، یا میرزا بزرگ فراهانی قایم مقام اول، سیاستمدار اندیشمند و وزیر عباس میرزا، در آن جای دارد. در این کتاب افرادی هم معرفی شدهاند که بسیاری از مشاغل و مناصب سیاسی کشور را احراز کردهاند، هم نخستوزیر بودهاند و هم سفیرکبیر شدهاند و هم وزیر بودهاند و … مانند حسین علا، محمود جم، امین السلطان، وثوق الدوله و غیره. زندگینامه این عده فقط در یکجا آمده است. ولی دیگر جایها ارجاع داده شده، تا پژوهنده را یاری بخشد.
هرچند بسیاری از رجال و سیاستمداران اواخر پهلوی در قید حیاتاند و نوشتن تاریخ آن دوران هنوز دشوار است و بیان واقعیتها نیاز به زمان و اسناد تکمیلی دارد. اما بررسی و مطالعه تا آن حوالی کشیده شده است.
در ثبت و ضبط متعلقات گذشتگان، بدون اغماض سعی در ثبت همه ابعاد، شده است؛ از ترانه مرا ببوس تا تصنیف خاله مظفر (هجویه مظفرالدین شاه)، از انقلاب مشروطه تا کمیته مجازات، از قراداد فین کن اشتاین و عهدنامه ترکمنچای تا اعتراض زنان چال میدان به ناصرالدین شاه در گرانی نان، از تکی دو قاشقه تا تکه همسایگی، از سکه پاپتی تا دیگر واژههای کهنه و متروک، از رود و تپه تا کتل و چشمه، از مسجد و امامزاده و خانقاه تا بازار و بازارچه، از آسیاب و آب انبار و سقاخانه و تکیه و گذر و راسته و خرابات تا قلعه شهرنو. از کارگاههای یک نفره مجمعالصنایع میرزا تقی خانی تا کارخانههای عظیم خودروی امروزی، از خانههای امام جمعه و حاج امین الضرب و پروین و بهزاد تا کاخهای سلطنتی و عمارات رجال و اشراف، از بانکها و بیمهها تا لوله-کشی آب تا تلفن و تلگراف و گاز و برق، از اراضی و باغها تا مدارس قدیم و جدید، از طاعون، کچلی و کوفت تا امراض جدید، از اعتمادالسلطنه تا شرابچی باشی شاهان، از صفی علیشاه تا ملاباشی، از عینالدوله تا یوزباشی، از کهن آبادیهای مهران و طرشت و دولاب تا دیهها و محلههای نوپا، از آش ابودردا و آش کشک کله بره تا پیتزا و فست فود و غذاهای امروزی، از نشریه میرزا صالح عصر محمد شاه تا مطبوعات جدید، از محلات عتیق تا شهرکهای امروزی، از داروغه و عسس تا نیروی انتظامی، از اولین آهنگ سلام و پختن اولین استانبولی پلوی عثمانیها تا غیره، از قاشق زنی تا جشن آب پاشان و کلوخاندازان، از پوست انارکوبی تا بوتیکها و لباسفروشیها، از جگرکی و سیراب شیردونی تا کاباره و کافه و کازینو.
این تالیف در پی ثبت وقایع تاریخی و نگاهداشت هر آنچه که به فرهنگ مردم تعلق دارد و در معرض فراموشی و نسیان است، میپردازد. ثبت و ضبط آنچه را که به طور یکجا در چهارچوب بسیاری از فرهنگها و دانشنامهها و یا کتب دیگر نمیگنجد. در حقیقت این کتاب موزهای از گذشته تهران و تهرانیان (شاید ایرانیان) است. اثری که از آن میتوان کتابها، نوشت و میتواند هر پژوهشگر این حوزه مربوط به قرون اخیر را یاری رساند.
ترتیب الفبایی تنظیم و تدوین آن، خواننده را یاری میدهد تا از این شیوه روشمند سریع و آسان بهره یابد.
مقدمه
گستره وسیع تهران که میتوان آن را از حوزه دماوند تا آن سوی کرج و از آبادی های ارتفاعات البرز تا دشت جنوبی ری و ورامین در نظر گرفت، بسیار کهنسال و دیرپاست. این خطه از خاک ایران زمین، بخشی از نجد (فلات) ایران است که روزگاری کف دریا را تشکیل میداد. زمانی که دوره خشکی در این قسمت از آسیای جنوب غربی آغاز شد، قاره اروپا یخبندان بود. با شروع این دوره بر اثر قطع شدن باران های معمول، کم کم سطح دریا فرو نشست و ابتدا کوه ها از آب سر بر آوردند و در پی آن با خشک شدن دریا دشت ها نیز آشکار شدند .
زندگی آدمیان با جانوران در کوه ها و غارها آغاز شد. سرسبز شدن دشت و سرازیر گشتن حیوانات به آن پهنه، آدمی نیز که زندگی اش تابعی از این متغیر بود، به دنبال حیوانات به دشت آمد. دیرگاهی گذشت تا خانه ساخت و سکنا گزید و زراعت را آموخت و حیوانات را اهلی نمود . نخست گرگ را اهلی کرد و به کمک آن (سگ) به شکار و تهیه غذا رفت.
گستره تهران که امروز به لطف پایتخت شدن تهران تهماسبی، از شهرت واهمیت فراوانی بر خوردار است، سوای یکی دو قرن اخیر که نقش بسیار مهمی در سرنوشت آن داشته است، دارای پیشینه ای کهن و آثار تمدنی پرشمار پیش از تاریخ و قرون اخیراست. این آثار بر اثر تحقیقات و پژوهش باستان شناسان و ایران شناسان اروپایی و نیز مطالعات و اکتشافات کارشناسان و اساتید ایرانی در سالهای اخیر کشف شده است.
در سال 1900 میلادی، ارنست آملیوس رنی دبیر سفارت انگلیس در ایران، در تپههای قلهک نزدیک اقامتگاه آن سفارتخانه، مجموعهای از سفال و غیره پیدا کرد، وی آنها را پنهانی و بیخبر از دولت ایران از ایران برد و تحویل موزه لندن داد. سالها این خبر توسط انگلیسیها مخفی ماند. تا این که 90 سال بعد، با تصمیم دولت انگلیس، این راز فاش شد. این آثار تمدنی محدوده قلهک به هزاران سال پیش تعلق دارد.
سالهاست باستان شناسان و ایران شناسان اروپایی در ایران دست به پژوهش و مطالعه باستانشناسی زدهاند، کسانی چون؛ لوئی و اند نبرگ، کابلر. ت. یانگ، دکتر کنتنو، گیرشمن و غیره این حقیقت را بازگو کردهاند که گستره تهراناز کهنترین نقاط تمدنی عالم است. چشمه علی نخستین باردست کم هشت هزار سال پیش میزبان مردمانی با تمدنی در خور تامل بوده است. این چشمه پیش از اسلام با نام «سورن» خاندان مشهور ساسانی خوانده میشد و بعدازورود اسلام به نام حضرت علی(ع) نامگذاری شد.
به استناد بررسیهای زمینشناسان و داغی که بر سنگ دیواره در مظهر چشمه هویداست و قراین دیگر، آب چشمه در هزارههای پیش از تاریخ بسیار افزون تر بوده است. پوسته زمین در این قسمت از کره خاکی یعنی پهنه دماوند در حال فشردگی و تغییراست و همین تغییرات موجب بروز زلزله و کم شدن آب چشمه علی شده است .
شهر ری که در روزگار باستان «راگا» و یا برخی اسامی دیگر میخواندند، خود یکی از کهنترین شهرهای عالم است و مانند بابل و نینوا درمیان رودان (بین النهرین) پیشینهای چند هزار ساله دارد. نام این شهر در تورات نیز آمده است. اسکندر مقدونی (سال 331 قبل از میلاد) که در تعقیب داریوش سوم از ری میگذشت پنج روز با سپاهیانش در این منطقه اقامت کرد. یعنی این شهر آن چنان بوده است که بتواند پذیرای آن سپاه باشد. شهر ری پر آوازه در کنار کهن راه دوهزار و پانصدساله شاهی هخامنشی که بعد بخشی از آن ابریشم نام گرفت، خود موجب اعتبار و شهرت این راه شرقی – غربی جهان قدیم بود .
در تپه ازبکی در ۷۰ کیلومتری غرب تهران نیز آثاری از زندگی مردمانی کشف شده که ۹ هزار سال پیش در آن حدود میزیستند. در این گستره دماوندی قرار دارد که خود از شهرهای قدیمی دنیاست و در دوران مغان، پیش از رواج زرتشتی مرکز دینی و محل استقرار مسمغان بوده است. در قیطریه سفالها و گورهایی کشف شده که به سه هزار و دویست سال پیش تعلق دارد. در جای جای این گستره کهنسال پر هیبت سرزمینمان آثاری کشف شده است که حکایت از دیرینگی تمدن بشری در ادوار مختلف در آن دارد. به تازگی در خیابان مولوی اسکلت هفت هزار ساله کشف شده است .
این آثار پیش از تاریخ و آثار دورههای پادشاهی پیش از اسلام و نیز حکومتهای عصر اسلامی و بخصوص از دوران صفویه تا انتخاب تهران به پایتختی و بناهای قاجاریه و پهلوی در شهر تهران و در این گستره، این محدوده را به موزهای گرانسنگ و کم نظیر تبدیل کرده است.
آثار پیش از تاریخ و پیش از اسلام بیشتر به شهر ری و گستره تهران و آبادیهای رشته کوه البرز، یعنی قصران تعلق دارد، محلهایی چون؛ دروس، چندار، خوروین، پشند، خجیر، تهرانپارس، خیابان پاسداران، گورستان ایگل، ارتفاعات شمیران، حصارک شمیران، پل رومی، فرودگاه امام خمینی، پردیس، فشاپوبه، بهشت زهرا، کهریزک .
تهران صفوی یا بهتر بگوییم هسته مرکزی تهران اگر چه جوان است، لیکن در دامان مادری چشم به جهان گشوده است که خود داعیه مهتری و سروری در پیشینهوری تمدن بشری در عالم دارد و به تعبیری دیگر تهران این نوزاد دویست ساله اگر در میان شهرهای بزرگ جهان، سر بر آسمان تفاخر میساید، پای بر دوش غولی هزاران ساله نهاده است.
بنابراین، گو اینکه تهران دویست ساله هم خود دارای پیشینهای دست کم هزار و چهارصد ساله است، اما ناگهان و به یکباره در کویر بی آب و علفی سر برنیاورده، بلکه این آبادی در گسترهای دیرپای چشم به جهان گشوده که با محو شدن تدریجی شکوه ری باستان، اندک اندک به اعتبار و آوازه ای دست یافته و عاقبت سزاوارانه آقا محمد خان آن را به پایتختی برگزیده است.
رشد و توسعه آبادی تهران:
از قراین و نشانههایی که در دست است، چنین بر میآید که نطفه سکونتی این آبادی (حدود محله سرپولک)، اواخر عصر ساسانی و کمی پیش از اسلام (جدا از محاسبه عمر اسکت تازه یافته) تشکیل و رفته رفته بر ساکنان و خانههایش افزوده شده است. تا جایی که اواخر قرن دوم هجری آنقدر اعتبار بر این آبادی مترتب بود که خانوادهای تهرانی، فرزند طالع داری پروراند که بعدها آوازه و شهرتش فراگیر شد. به سال ۴۶۳ قمری برای نخستین بار، نام «طهران» در کتاب «تاریخ بغدادی» از ثبت نام او در اوراق تاریخ ایران سر بر آورد.
ابوعبدالله محمد بن حماد تهرانی رازی، محدث قرن سوم هجری فرزند نامدار روستای نوپای تهران است که به سال ۲۶۱ قمری (یا۲۷۱) در ۸۱ سالگی چشم از جهان فروبست. ابی بکر خطیب بغدادی به سال ۴۶۳ قمری، در کتاب خود واقعه مرگ او در عسقلان شام (سوریه و لبنان و…) را ثبت کرد .
با گذشت زمان، تهران رفته رفته رشد و توسعه یافت و آباد شد. آبادانی تهران بدان روزگار مرهون آب فراوان و خاک حاصلخیزش بود، به طوری که اوایل قرن ششم آوازه میوههایش، ایران زمین را در نوردیده بود. ابن بلخی در «فارسنامه» به سال ۵۰۰ تا ۵۱۰ قمری، از انار مرغوب تهران چنین یاد میکند:
«… همه میوههای آنجا به غایب نیکوست، خاصه انار، کی مانند انار طهرانی است… »
پیش از حمله مغول به ری تهران کم کم شهرتی یافته بود. هم به لحاظ وجود باغهای انبوه و میوههای مرغوبش و هم به سبب یاغیگری مردمش که بر کاروانیان ثروتمند ری در عبور از حوالی تهران دستبرد میزدند. از این روی بود که تهرانیان خانههایشان را در انبوه درختان و در زیر زمین میکندند تا از تعقیب ماموران حکومتی مصون باشند.
آبادی تهران داشت گامهای آبادانی را با آهنگی ملایم بر میداشت که اوایل قرن هفتم، حادثهای عظیم سرنوشت شهر ری، منطقه و حتی سراسر خاک ایران را دگرگون ساخت و این دگرگونی، انقلابی را در تاریخ تهران پدید آورد که عظمت تهران امروز را باید حاصل تداوم تحولاتی مهم دانست که آن اتفاق نقطه آغازش بود .
آن حادثه شوم، حمله وحشیانه و ویرانگرانه مغول بود که همه چیز را چون آتش سوزاند و چون سیل ویرانه ساخت و طوفانگونه برانداخت. در این حمله، ری باشکوه، تلی از خاکستر و ویرانهای از خرابهها و پشتهای از کشتهها شد. حمله آن وحشیان بار دیگر و باردیگر آخرین رمق تن نیمه جان شهر را گرفت. از اتفاق زلزله هم بر خرابی افزود. گو اینکه بعد از فروکش کردن تاخت و تاز متجاوزان، شهر زندگی نیمه جانی را دوباره آغاز کرد و جمعی از شهروندان گریخته، اندک بازماندگان صدمه دیده را همراه شدند تا زندگی را به شهر بازگردانند، لیکن بخت از ری برگشته بود و نوشدارویی بر زخم مهلک تن بیرمق کهن شهر این گستره پیر نشد و تنها به برکت وجود مرقد حضرت عبدالعظیم در قرن یازدهم ازآن شهر نام «روستای شاه عبدالعظیم» باقی ماند. آبادی خردی که تا عصر پهلوی هم هنوز با همین نام خوانده میشد.
هر چه گذر زمان پیکر شهر ری را میآزرد، براعتبار تهران افزوده میگشت. هجوم مغول عدهای از مردمان ری را پناهنده روستای تهران کرد. این افراد در آینده خود موجب اعتلای فرهنگ شهرنشینی تهرانیان و افزایش سرعت توسعه در این آبادی شدند. با آوردن شیوه معماری شهری و حتی مصالح خرابههای ری، خانهسازی شهری را در آن آبادی رایج کردند. هسته اولیه بازرگانی و تجارت را پدید آوردند که بعدها خلاء بازار از میان رفته شهر ری را در این گستره وسیع بیش و کم پر کردند و دهها اقدام عمرانی دیگر را باعث شدند.
آهنگ توسعه و اعتبار یافتن تهران چنان افزون شد که به سال ۸۰۶ قمری برابر ۱۴۰4 میلادی تهران دیگر روستای گمنامی نبود. بلکه خان تهران، بابا شیخ، نماینده تیمور مأمور پذیرایی از کلاویخو، سفیر پادشاه اسپانیا که برای دیدار او به ایران آمده بود، در باغ خود شد. باغ بابا شیخ، در شمال غربی تهران آن روزگار و جنوب میدان توپخانه فعلی بود و اولین عمارت بزرگ و شاید توان گفت؛ قصر تهران، بود. جایی که بعدها ارگ سلطنتی گردید. کلاویخو، در سفرنامهاش آورده:… شهر تهران محلی است بسیار پهناور و بر گرد آن دیواری نیست. میگویند در تابستان گرمای آن بسیار زیاد است…
آهنگ توسعه این آبادی در آینده باز هم تندتر شد، بدین ترتیب که در همین قرن نهم، نخستین بقاع امامزادههای آن نیز بنا شدند. امامزادههایی چون سید اسماعیل، یحیی، زید، سیدنصرالدین صاحب بنای متناسب شدند که افزایش شمار زایران را در پی داشت. اکنون دیگر آوازه تهران از همطرازانش چون؛ مهران، دولاب، طرشت و… به طور چشمگیر فزونی گرفت .
با شروع قرن دهم و ظهور سلسله پادشاهی صفویان، تهران از جرگه روستاها خارج شده و در زمره شهرها و یا باید گفت باغ شهرها در آمده بود. در این دوره برگی زرین بر تاریخ آن افزوده و گامی مهم در راه توسعه این شهر برداشته شد و اعتبار آن افزونتر گشت.
به استناد کتب «لب التواریخ» و «تاریخ جهان آرا»، در اوایل قرن دهم شاه اسماعیل صفوی پس از تصرف آذربایجان به ری آمد و آنجا و قلعه فیروزکوه را به اختیار در آورد.
نویسنده «حبیبالسیر» مینویسد:
شاه اسماعیل در سال 924 قمری، در ری بیمار شد و پس از چند روز بهبودی حاصل نمود.
پس از در گذشت شاه اسماعیل پسرش شاه تهماسب، به سال 944 قمری، در بازگشت از هرات چند روزی در تهران اقامت کرد. این زمان ری، هیچگونه نشانی از آبادانی و شهریت نداشت، اما تهران صاحب شهرت و اعتباری در خور توجه، شده بود، وی درآن سالها برای زیارت جد اعلایش امامزاده حمزه، در حضرت عبدالعظیم و نیز گهگاه برای شکار سلطنتی در جلگه خوش آب و هوای گستره تهران اردو میزد.
به سال ۹۶۱ قمری/1554میلادی، شاه تهماسب در پی آمد و شدی که به تهران داشت، حصاری گرداگرد شهر بنا کرد. حصاری که بیش از سیصد سال دوام یافت و شهر و ساکنانش را از هجوم دشمنان، راهزنان مصون داشت. حصاری با طول شش هزار گام با ۱۱۴ برج بود. هر ۵۳ گام یک برج و در پای هربرج، سورهای از قرآن کریم دفن شد و مجاور جبهه بیرونی آن نیز خندقی کندند .
برای شهر تهران چهار دروازه (دروازههای شمیران اول پامنار، قزوین اول بازارچه قوامالدوله، حضرت عبدالعظیم اول بازار حضرتی و دولاب اول بازارچه نایب السلطنه) در نظر گرفتند. دروازههایی که امروز برای تفکیک از دروازه-های هم نام عصر ناصری به نام عتیق میخوانیم.
شاه تهماسب را سبب این اقدام مهم بنابر اظهار نظر نویسنده کتاب «جنت النعیم» دو چیز بوده است؛ یکی زیارت امامزاده حمزه، جد اعلای پادشاهان صفویه و حضرت عبدالعظیم و دو، وجود شکار فراوان در دشتهای مهران و تهران. گواینکه موقعیت بسیار حساس و استراتژیک تهران در دفاع از پایتخت (قزوین) مقابل حمله وحشیانه مداوم ازبکان مهاجم از سویی و قابلیت و استعداد تهیه غلات از مزارع حاصلخیز منطقه را نمیتوان در این تصمیم بیتاثیر دانست.
با احداث حصار، داخل شهر هم ساخت بناهایی آغاز شد و ساخت و ساز آهنگی تازه یافت. نویسنده «هفت اقلیم» درباره ساخت حصار و بازار مینویسد:«تهران در زمان شاه تهماسب صفوی به زینت باره و زیور اسواق آراسته گردید. »
در این عصر خواهر شاه تهماسب مدرسه و تکیه و حمامی برای استفاده عموم در محله چال میدان بنا کرد که بعدها آن ابنیه با نام «خانم» شهرت یافت . این زمان، تهران دیگر نامی آشنا در حکومت صفویه بود. به سال 985 قمری، سلطان حسین میرزا فرزند محمد شاه خدابنده به دستور شاه اسماعیل ثانی در تهران به قتل رسید. اعتماد السلطنه در «مرآت البلدان» مینویسد:
«شاه عباس در سال 995 قمری پدرش را که قبلاً در تهران زندانی کرده بود، در این شهر فرا خواند و مورد بزرگداشت قرار داد. »
تهران دوره شاه عباس، آبادتر از پیش شد. نویسنده «زینت المجالس» به سال ۱۰۰۴ قمری، در عصر او مینویسد: «آب و هوای تهران از دیگر ولایات ری نیکوتر است. از ارتفاعاتش غله و میوه نیکو میآید و از آن جمله خربزه و انگور و انجیر او به غایت لطیف میباشد. »
امین احمد رازی نیز به سال ۱۰۰۲ قمری، در ستایش تهران مینویسد:
«تهران به واسطه انهار جاریه و کثرت اشجار مثمره و باغات متزهه نظیر بهشت است. »
شاه عباس، گامی بلند، در جهت توسعه تهران برداشت و بر اعتبار آن بیش از پیش افزود. گو اینکه شخص وی در یکی از اقامتهایش در تهران بیمار شد و نفرین کرد، کسی را که از بیرون به این شهر بیاید و آنجا بماند. وی باغی را با غرس چنارهای فراوان در تهران ساخت که چهار باغ عباسی نام گرفت و همان ارگ سلطنتی دورههای بعد شد. هنوز برخی از چنارهای عباسی زینت بخش باغ گلستاناند. از آن مهمتر وی برای تهران و اطراف آن بیگلربیگی تعیین کرد و این نخستین بار بود که تهران دارای بیگلربیگی که مقام پر اهمیتی در تشکیلات حکومتی – اداری کشور بود، شد . اهمیت منصب بیگلربیگی آن قدر بود که در عصر شاه عباس، ایران وسیع آن روز چهار والی و سیزده بیگلربیگی داشت .
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی به سال ۱۰۲۶ قمری /۱۶۱۷ میلادی، ازتهران این گونه یاد میکند:
«تهران شهر بزرگی است که از کاشان وسیعتر است. تهران، پایتخت ایالتی است که به همین نام خوانده میشود و مقر خان است. باید واقعا ً تهران را شهر چنارها بنامیم. »
سرتوماس هربرت انگلیسی ده سال بعد از دلاواله تهران را دیده، مینویسد:
«این شهر سه هزار خانه دارد. زیباترینشان خانه خان و بازار است، ولی هیچکدام قابل تحسین نیست. »
فازغ از میزان صحت و سقم آمار اعلام شده هربرت، اظهار نظر وی، اهمیت یافتن تهران را در مقابل سرعت یافتن خرابی شهر ری بیشتر آشکار میکند. تاورنیه فرانسوی هم در سخن از تهران، این شهر را در سال 1074قمری، شهری متوسط که هیچ چیز قابل ملاحظهای ندارد، توصیف کرده است. شاه سلیمان صفوی (1109-1078 قمری)، در جایی که در عصر قجر ارگ سلطنتی (باید محل عمارت باباشیخ باشد.) تهران شد، قصری بنا کرد، همان قصری که بعدها سفیر عثمانی در آن پذیرایی شد.
این کاخ همان عمارتی است که شاه سلطان حسین، به سال 1135 قمری هنگام ترک اصفهان در مقابل سرپیچی و هجوم افغانها در آن اقامت گزید و تهران را به مقر موقت حکومتی (= پایتخت) انتخاب کرد و بنابر نوشته اعتمادالسلطنه در «مرآت البلدان» درّی افندی سفیر عثمانی (۱۱۳۴ قمری) را در همین کاخ به حضور پذیرفت .
بنا بر قول سانسون در اواخر دوره صفوی، تهران دیگر از شهرت و اعتبار شایستهای در میان شهرهای ایران برخوردار بود، وی معتقد است، در عهد آخرین پادشاهان صفوی، بعضی اوقات تهران مقر موقتی دربار شد. در دوره صفویه باغ نگارستان، مسجد جامع، مدرسه رضاییه، مدرسه حکیم باشی، مدرسه محمدیه، مدرسه چال، مسجد و مدرسه چال حصار، مدرسه امامزاده زید، تکیه و حمام خانم، موقوفات چهارده معصوم، قنات مهرگرد و قنات سنگلج بر پا و مرمت شد.
به سال ۱۱۳۷قمری اشرف افغان تهران را محاصره کرد و با شکستن مقاومت تهرانیها، دروازه شهر را گشود و در کاخ شاه سلیمان مستقر شد. افاغنه در تهران حصار ارگ را بنا کردند و در شمالی ارگ (= دروازه اسدالدوله = دروازه دولت بعد) را برای راه گریز ساختند. آنان در این هجوم پارهای از سران و بزرگان شهر را از سر کین کشتند و بسیاری را رنج دادند .
نادرشاه، پیش از سلطنت به سال ۱۱۴۲ قمری، قوای اشرف افغان را در هم شکاند و با شدت تنبیهشان کرد و گوش مالی شان داد. وی در سال 1148 پس از پادشاهی، مشهد را مرکز حکومت خویش کرد، ولی اهمیت تهران را نیز از نظر دور نداشت. انجمن نوروز را که کنگرهای از حکام سراسر کشور بود، به سال ۱۱۵۳ قمری، در تهران برگزار نمود. پسرش رضا قلی میرزا را به ولایت عهدی برگزید و او را حاکم تهران کرد. نادر، خود نیز مدتی در تهران اقامت داشت که طی آن گروهی از کلیمیان را در بیرون حصار شهر اسکان داد. نادر به جامعه یهود محبت و توجه داشت و به خواست او علمای یهود زبور حضرت داوود را به فارسی ترجمه کردند. این کار در تهران انجام گرفت. به سال 1158 قمری/ 1745میلادی ورود یهودیان به تهران سبب تأسیس جامعه یهود، در تهران شد. محله یهودیها بیرون از محدوده مسکونی آن زمان در محله عودلاجان بود. تهرانیان، با آمدن نادر و دوری از دوران افاغنه به آرامشی نسبی رسیدند ولی با کور شدن رضاقلی میرزا به دستور شاه و بعد کشته شدن نادرشاه و نزاع مدعیان برای تسلط بر تهران دیگر بار آرامش این مردم بر هم خورد.
نخستین بار در دوره افشاریه نام تهران در نقشه ایران که به خط انگلیسی چاپ شده، ترسیم شده است.
بعد از نادر تهران مدتی به اشغال الهیارخان ازبک که از طرف نادر حاکم لاهور شده بود، در آمد. او به پاره ای از بناهای شهر آسیب رساند و مردمانی را عذاب داد. تهران بعد از آنکه به شهرت و اعتبار رسید. بیش از پیش مورد توجه فاتحان قرار گرفت. علاوه بر قابلیت های ذاتی تهران، وقوع آن برسر راه مهم و حیاتی شرق به غرب دلیل علاقه مفرط فاتحان در به اختیار داشتن تهران بود. به همین دلایل غیر قابل گذشت، پس از فروپاشی صفویه، این شهر مدام بین مدعیان دست به دست میشد. در میان وارثان افشاریه و محمدحسن خان قاجار و سرداران زندیه، سرانجام کریم خان فاتح این نزاع شد. او در تهران استقرار یافت و این شهر را به صورت مرکز عملیات سپاه خود در آورد .
در «تاریخ گیتی گشا» علت این انتخاب آمده:
«… چون بلده تهران که وسط محال عراق و آذربایجان و دارالمرز (مازندران) و خراسان واقع است… »
روز ۱۵ جمادی الثانی ۱۱۷۲ قمری، کریم خان در تهران بود که سربریده محمد حسن خان قاجار، پدرآقا محمد خان، رقیب دیرینه اش را به حضور آوردند .
اعتمادالسلطنه میگوید:
«کریم خان، سر محمد حسن خان را با گلاب شسته و برای دفن به حضرت عبدالعظیم فرستاد… »
کریم خان، در دیوانخانه تهران برتخت شاهی نشست، ولی خود را وکیل الرعایا نامید. او در سال ۱۱۷۳ قمری، بنای عمارت سلطنتی و دیوانخانه بزرگ و باغ جنب دیوانخانه و یک دست حرمخانه در ارگ سلطنتی ساخت . بنای خلوت کریم خانی که ناصرالدین شاه نیز گاهی در آنجا خلوت میکرد و قلیانی میکشید، در شمال غربی محوطه ارگ سلطنتی مشرق عمارت تخت مرمر، از بناهای اوست .
کریم خان، هنگام اقامت در تهران، فرمان داد، آقا محمدخان، پسر ارشد محمد حسن خان قاجار، را در ظاهر برای ادای احترام، لیکن به دلیل آسودگی خیال در دربار اقامت دهند. در حقیقت او را «تحت الحفظ» گردانید.
کریم خان، ابتدا خواست، تهران را پایتخت کند. زیرا این شهر موقعیت مناسبی برای مقابله با همسایگان متجاوز در شمال و غرب و شرق داشت. بنابراین در دوران اقامت، ارگ را با احداث بناهایی مناسب حضور خاندان سلطنت کرد، ولی در سال ۱۱۷۶ قمری، ناگهان از اندیشه پایتختی تهران در گذشت و این شهر را به قصد شیراز که نزدیک موطن طایفه اش بود؛ ترک کرد و حکومت تهران را به غفورخان تهرانی سپرد .
آقا محمدخان، تا زمان مرگ کریم خان، روز سه شنبه 13 صفر ۱۱۹۳ قمری، در دربار او زیر نظر بود. لیکن در روزهای پایانی عمر پادشاه زند، با هماهنگی قبلی با عمه خود که در حباله نکاح شاه بود، به بهانه شکار بیرون شهر بسر میبرد، تا اینکه با علامتی پیش قرارنهاده ازمرگ کریم خان با خبر شد و از شیراز گریخت و در راه تهران به استرآباد با تنی چند از همراهانش با حمله به کاروان حامل وجوه مالیات دولتی آن مبالغ را ربودند. وقتی به استرآباد رسید، برادرش مرتضی قلی خان که خود مدعی سلطنت بود، او را زندانی کرد، لیکن از زندان رهیدوبا کمک ایل خودسپاهی فراهم آورد و روزهایی که مدعیان تاج وتخت خاندان زند به جان هم افتاده بودند و یکدیگر را میکشتند، قدم در راهی نهاد که منتهی به انقراض خاندان زندیه و ظهور سلسله قجر در ایران زمین شد.
وی تا سال ۱1۹۹ قمری، بارها به تهران حمله برد، اما غفورخان حاکم زندی تهران سد راهش بود، تا عاقبت براثر شیوع بیماری وبا در تهران، وی از بیماری درگذشت و محمدخان جانشین او تاب حملات پیاپی خان قجر را نیاورد و مقهور اراده سخت وی شد و تهران به تصرف آقامحمدخان درآمد. این زمان (1199) علی مرادخان زند، دشمن اصلی آقا محمد خان تهران را به قصد سرکوبی جعفرخان زند در اصفهان ترک کرده بود. آقا محمدخان، به تلافی آزردگی در فتح تهران، سران و بزرگان شهر را پس از غلبه سخت تنبیه کرد و جمعی را کشت.
تصرف تهران هدف بزرگی برای آقا محمد خان بود که توانست وی را در پی اهداف دیگر مصمم تر کند. او در سال ۱۲۰۰ قمری در حالی که بسیاری از مدعیان سلطنت نظیر لطفعلی خان زند و حتی برادران ناتنی مخالف خودش زنده بودند، در ارگ سلطنتی جلوس کرد، سکه زد، خطبه خواند و تهران را به پایتختی برگزید و آن را دارالخلافه نامید. او پیش تر ساری را در استرآباد مرکز حکومت کرده بود،ولی با گسترش متصرفاتش، تهران را مناسب پایتختی دید .
آقامحمد خان در سال ۱۲۰۹ قمری/1165 خورشیدی جدیترین مدعیان سلطنت را از میان برداشت ودر تهران تاجگذاری کرد، کاری که هنگام اعلام پایتختی تهران به سال ۱۲۰۰ قمری، انجام نداده بود.
اعتماد السلطنه در این باره مینویسد:
«حضرت آقا محمدشاه … به استدعای امرا و اعیان و سران سپاه تاج شاهی مشهور به تاج ماه و بازوبند مکلل به الماس معروف به دریای نور را از فرق و بازوی مبارک نامی فرمود… »
آقا محمدخان از زمان فرار از شیراز تا پایان عمر با این مدعیان سلطنت با بیرحمی و قساوت جنگید؛ علی مراد خان زند، جعفرخان زند، لطفعلی خان زند، تعدادی از برادرانش (جعفر قلی خان در تهران به دستور او کشته شد، مصطفی قلی خان به دستور او کور شد، مرتضی قلی خان به روسیه گریخت، رضا قلی خان به مشهد گریخت و آنجا در گذشت)و حاکمان ولایات دور و نزدیک ایران از قبیل بخارا، گرجستان، خیوه، شیشه و … (که مورد حمایت روسیه بودند)، ازبک ها و افاغنه و افزون بر این ها روسیه و عثمانی(دشمنان ایران که همیشه مترصد حمله و آسیب و … بودند.)
از اراده آهنین آقا محمدخان سخن ها گفته اند. بیگی جان، حاکم بخارا گفته است:
«اخته خان (دشمنان او را اخته خان مینامیدند.) گوید و کند. »
او در جنگ ها برای حفظ آمادگی با چکمه و لباس نظامی میخوابید.
حاکم شیشه (شماخی) از اطاعت مرکز سر پیچید و چون از حمله آقامحمد خان به شهرش با خبر شد، برای زمین گیری سپاه او آب رودخانه را به دشت باز کرد، تا سپاه وی از حمله باز ماند، ولی خان تسلیم ناپذیر با تلفات فراوان از آن جهنم باتلاقی گذشت و با نبوغ نظامیاش فاتح جنگ شد. آوازه نبوغ نظامی و سماجت او در سرکوبی مدعیان بود که در جریان یاری طلبیدن حاکم گرجی از روس ها، کاترین امپراتریس روسیه از رویا رویی با خان قجر هراسید و قوا به یاری گرجیان نفرستاد. بعدها همین حسن شهرت،سبب نزدیکی ناپلئون به ایران شد. وی به قصد تصرف هندوستان منبع قدرت دولت رقیبش انگلیس با ایران پیمان همکاری بست و رسولش به دربار فتحعلی شاه آمد. گواین که پس از شناختن شاه ایران که مویی از غیرت و همت عم خود بر تن نداشت، پای پس کشید و پیمانش (فین کن اشتاین) را با فتحعلی شاه نادیده انگاشت .
انگیزه آقا محمدخان درانتخاب تهران به پایتختی این موارد بوده است:
الف) نزدیکی تهران به استرآباد محل استقرار ایل قاجار .
ب) مرکزیت تهران نسبت به ولایات شمالی و غربی و شرقی کشور و امکان دسترسی بهتر از این شهر برای سرکوبی نافرمانی حکام آن ولایات. تهران در محل تقاطع راه شرقی – غربی و شمالی – جنوبی کشور بود که به لحاظ نظامی اهمیت سوق الجیشی داشت .
ج) نزدیکی محل سکنای عرب های ورامین که شاه قجر را در مقابل دشمنان حمایت میکردند .
دلایل موفقیت آقا محمدخان را میتوان چنین خلاصه کرد:
الف) فتحعلی خان و محمدحسن خان، جد و پدر آقا محمدخان روسای ایل قاجار بودند، ایلی که دو سه قرن از تاثیر گذاران در صحنه سیاسی – نظامی کشور بود.
ب) وجود مادر کاردان و لایق .
ج) سماجت های کینه توزانه از نادرشاه و کریم خان که او را در رسیدن به پیروزی یاری رساند.
د) رنج دوران کودکی بر اثر خصی شدن و جنگ و گریزهای اجدادش با مدعیان حکومت داشتند.
ه) اراده قوی، اعتماد بنفس، بیرحمی، حفظ آرامش هنگام خشم، خستگی ناپذیری و شجاعت بسیار، خصوصیاتی که وارثان حکومت تازه تاسیس اش حلول نکرد.
موسیو اولیویه در عصر آقامحمدخان مینویسد:
«هوای تهران سالم نیست. امراض خطرناک و نوبه و تب و لرز صفراوی عمومیت پیدا کرده… »
پایتخت شدن تهران، روند گسترش کمّی و کیفی این شهر را متحول کرد و در مدّت ۲۲۰ سال جمعیّت آن از حدود ۱۵۰۰۰ نفر در سال ۱۱۶۴ خ. به بیش از ۷ میلیون نفر در سال ۱۳۸۴ (امروز 12 میلیون) رسید و وسعتش از حدود ۴ کیلومتر مربّع به بیش از ۷۳۰ کیلومتر مربّع افزایش یافت.
در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار موج آشنایی ایران با فرنگ راه افتاد و بر اثر جدایی بخشی عظیم از خاک کشور، مهاجرت جمعی از مردم شهرهای آن بخش به سرزمین مادری آغاز شد که سهم تهران بیش از دیگر شهرهابود.
قدیمی ترین نقشه طهران، به دوران فتحعلی شاه قاجار (1826 میلادی) تعلق دارد. آن را سروان ناسکوف، افسر ارتش روسیه تهیه کرده است. این نقشه در سال۱۸۲۶میلادی /۱۲۰۵ خورشیدی از تهران عتیق داخل حصار صفوی تهیه شده است. نقشه در بین جنگِ دومِ ایران و روس (۱۲۰۵ تا ۱۲۰۷ خورشیدی) برای مسیریابی روس ها و تشخیصِ موقعیتهای استراتژیکِ شهر ترسیم شده، گواین که از دقت و صحتِ کافی برخوردار نیست،به لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند است. جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه20 تا 25 هزار تن و در انتهای سلطنت وی بین 50 تا 70 هزار تن بود. در دوره سلطنت فتحعلی شاه محلات تازه و ساختمانهای چندی در تهران ایجاد گردید که از آن جمله عمارت بادگیر، عمارت چشمه، عمارت خورشید، اندرونی، عمارت عشرت آیین، مسجد امام خمینی (شاه)، مسجد سید عزیزالله، مدرسه مروی، قصر قاجار باغ نگارستان و لالهزار را میتوان نام برد.
در دوره محمد شاه روند افزایش جمعیت که مهاجران جدید سهم بسزایی در آن داشتند، ادامه یافت و سبب توسعه شهر(عباسآباد و غیره) و احداث دروازه محمدیه در سال 1263 قمری شد.
دومین نقشه تهران، را بره زین روسی فراهم کرده است. او برداشت و ترسیم این نقشه را در سال 1258ق دوران سلطنت محمدشاه انجام داد ولی ده سال بعد آن را به سال ۱۸۵۲ (۱۲۶۹ق)، در روسیه به زبانِ روسی به چاپ رساند.
در سال 1264 قمری /1848 میلادی آغاز سلطنت ناصرالدین شاه تهران 80 هزار تن جمعیت داشت و در سال 1269 تهران صاحب 120 هزار نفر شد. به کوشش امیر کبیر نهادهایی چند از جمله مدرسه دارالفنون، بازار امیر، بازار کفاشها و سرای امیر پدید آمد. در سال ۱۲۷۵ق. /1237خورشیدی/1858میلادی با سرپرستی اعتضادالسلطنه موسیو کرشیش معلم توپخانه و چندین نفر از شاگردان دارالفنون نقشهای از تهران تهیه کردند. از آنجایی که امکانات و وسایل فنی در اختیار هیئت تهیه نقشه نبوده از اینرو فاصلهها با گام و زاویهها با تقریب اندازهگیری شدهاست، بر این پایه نقشه مزبور از جهت نشان دادن شکل و موقعیت شهر و محلههای درون آن و دروازهها در نوع خود نقشه موفقی بوده و چهره تهران قدیم را کاملاً در برابر دیدگان مجسم میسازد.
عصر ناصری مواجه با ورود مظاهر مدنی و اختراعات جدید به پایتخت و افزایش چشمگیر جمعیت شد. نخستین خط آهن ایران، ماشین دودی شهرری و واگن اسبی و تلفن و تلگراف و بسیاری از پدیده های جدید زمان ناصرالدین شاه ساخته شد. معتمدالدوله فرهاد میرزا در کتاب جام جم جمعیت تهران زمان ناصرالدین شاه، را صد و پنجاه هزار نفر آورده است.
در سال ۱۲۶۱ خورشیدی / ۱۸۸۳ میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت.
وسیله نقلیه قاطر، الاغ، اسب و یا شتر، کجاوه و پالکی و هودج بود. واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت میکرد.
بعد از تهیه نقشه کرشش، روند ازدیاد جمعیت، ناصرالدین شاه را واداشت تا فرمان گسترش شهر را صادر کند. مستوفیالممالک به شاه پیشنهاد کرد حاضر است، هزینه حصار جدید را پرداخت نماید. در عوض زمینهای بلاصاحبی که داخل شهر میافتد را او تصاحب کند. شاه موافقت کرد. بین سالهای 1284 تا 1286 باروی شهر طول کشید.
در سال ۱۲۸۴ با همکاری مهندس هلر فرانسوی و تعدادی از مهندسان و معماران ایرانی نقشه دیگری از تهران طرح ریزی شد
پیرامون شهر را به وسیله خندق ها و باروهای نو به شکل هشت ضلعی ساختند.
ساختمان حصار و حفر خندقهای جدید تهران قریب ده سال طول کشید و شهر چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق 13دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. دروازهها عبارت بودند از:دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال)، خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق)، باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب)، غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب) و دروازه ماشین دودی.
حصار ناصری تهران محدود بود؛از شمال به خیابان انقلاب، از غرب به خیابان کارگر، از جنوب به خیابان شوش و از شرق به خیابان ۱۷ شهریور.
عودلاجان، ارگ، چال میدان، سنگلج و بازار محلات پنجگانه دارالخلافه ناصری بهتدریج گسترش یافت و از محاصره برج و باروی تهماسبی خارج شد. هنوز بسیاری از محلاتی که در داخل این محدوده بودند با همان نام خوانده میشوند.
قدیمیترین مهاجرانی که به تهران آمدند، عبارت بودند از؛ باجمانلوها، افشارها، افراد ایل قاجار از گرگان، مرویها، ایروانیها، گرجستانیها، آذربایجانیها، مردم شهرهای عراق عجم؛ قم، اراک، تفرش، آشتیان، اصفهان، کاشان و یزد و غیره بودند.
اغلب مشاغل تهران قدیم اینگونه میان مهاجران تقسیم شده بود: امور اداری و دبیری و دفتری بیشتر مردم آشتیان و تفرش و اراک، بناها قمی و یزدی، فرشفروشها آذربایجانی و کاشی و قمی، دباغها همدانی، گرمابهدارها مازندرانی و دامغانی، سلمانیها گیلانی، شیرینیپزها آذری و یزدی، صیفیکارها قمی و یزدی و اصفهانی و غیره بودند.
در سال ۱۳۰۵ نجمالدوله معلم دارالفنون با عدهای از معلمان و شاگردان آن مدرسه از شهر و حصار جدید به مقیاس ۱:۲۰۰۰ نقشه برداری کردند و محیط شهر را به میزان ۱۹۲۰۰ متر اندازهگیری کردند و جمعیت تهران را در حدود ۲۵۰ هزار نفر سرشماری نمودند. تهیه نقشه ۴ سال طول کشیدتا در سال ۱۳۰۹ق. به چاپ رسید که در سنجش با نقشههای قبل پایتخت از دقت بیشتری برخوردار بود. در این نقشه نخستین بار نام خیابان بر معابر تهران نامیده شد. اولین خیابان های تهران الماسیه، باب همایون، ناصریه، علاالدوله، چراغ برق، لاله زار، امیریه، بهارستان احداث شد.
ناصرالدین شاه مانند دیگر شاهان قاجاریه گو این که مقهور قدرت دولت روس و انگلیس بود اما مردم ایران را زورگویانه مهار کرده بود و راه را برای آزادی خواهان بسته بود.
خیابانهای تهران تنگ و پر از گل و خاك است. شترها، قاطرها و الاغها و چه بسا یك یا دو فیل سلطنتی، مدام از اینجا به آنجا میروند و خیابانها را مسدود میكنند.
خزانه تهی و قرض های بهره سنگین و هزینه گزاف سفرهای مظفرالدین شاه به فرنگ باعث شد در دوره این پادشاه کاری برای عمران و آبادانی پایتخت صورت نگیرد. نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران شد.
الکساندر فردریشاشتال Alexander Friedrich Stahl در سال ۱۲۷۹ خورشیدی/۱۹۰۰ میلادی کمی پیش از امضای فرمان مشروطه به سفارش وزارتخانه پست نقشهای از دشت تهران (تقریباً همارز استان تهران امروز) ترسیم کرد. این نقشه به زبان آلمانی است و با دقت بالا شکل و مختصات آبادیها و شهرهای منطقه ترسیم شده است. همچنین توصیف موقعیت کاروانسراها، قهوهخانهها، چاپارخانهها، معادن، باغها و امامزادهها را دارست. گستره نقشه از قله دماوند در شرق تا زرند در غرب را دربر دارد. این نقشه در دانشگاه شیکاگو نگاهداری میشود.
دوران سلطنت محمدعلی شاه مواجه با مبارزات مشروطه خواهان شد و بدین ترتیب فرصت و بودجه ای برای عمران و آبادانی پایتخت نبود و شهر بدون تغییر تحویل احمد شاه شد.
همزمانی جنگ جهانی اول با سلطنت احمد شاه و فقر دولت ایران و مشکلات فراوان که به سقوط مداوم کابینه های دولت میانجامید، دوران سختی را برای تهرانی ها رقم زد. در این زمان هیچ فخر و غروری برای تاج و تخت ایران باقی نمانده بود و اگر نقشه شوم انگلیسی 1919 میلادی عملی شده بود، استقلال کشور هم بر باد رفته بود. تهران در این زمان توسعه ای نداشت. در سال های پایانی این دوره با قبضه قدرت توسط رضاخان پایتخت شاهد اندک عملیات عمرانی نظیر احداث دروازه باغ ملی و غیره بود.
تهران دوره پهلوی اول (1320-1304)
بی شک سقوط قاجاریه و ظهور رضا شاه از حوادث بزرگ و تاثیرگذار تهران است که باعث هجوم تازه ثروت و مهاجران به پایتخت شد.
کودتای سال1299 اگر چه با نام سید ضیاء بود اما به کام رضاخان شد و او بر مسند قدرت نشست. ایرانیان خسته از حوادث روزگار و جویای زندگی نو هیچ رقبتی به ایل قجر نداشتند. این عامل و موافقت نهایی دو استعمارگر روس و انگلیس و عواملی چند، سبب شد تا احمد شاه ناتوان، نتواند تاج و تخت موروثی را مقابل تاخت و تاز این سردار بی رقیب، نگهدارد و سرانجام مصوبه سال 1304مجلس موسسان با انقراض سلسله قاجار،رضا خان تازه نفس، تشنه قدرت رابه پادشاهی رساند.
تهران بعد از جنگ جهانی اول پر بود از خارجیها و اقتصاد نوظهور نفتی تحرک تازهای به کشور داده بود. قرار بود که کشور توسعه یابد. تهران هم مرکز این توجهات بود و باید نخستین اتفاقها در تهران رخ میداد. آهنگ تغییرات و تحولات در زمینه شهرسازی به گونه ای غیر منتطره شتاب گرفت. سال 1306 تخریب حصار ناصری و دروازهها (که به صورت خرابه درآمده بودند) آغاز شد و سالها پر کردن خندق طول کشید. در سال 1311 خورشیدی جمعیت تهران به 306537 تن رسید و یک سال بعد مساحت آن 11 برابر دوره فتحعلی شاه و دو و نیم برابر زمان ناصرالدین شاه شد.
در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شهر گسترش و تغییر قابل توجهی یافت. با وضع قوانین کاربردی، توسعه و احداث معابر در بلدیه خیابان کشی های معروف به رضاخانی آغاز شد. سرهنگ کریم آقا بوذرجمهری، کفیل بلدیه دوران پهلوی اول خیلی زود توانست، چهره پایتخت را عوض کند. فروریزی دیوارهای ناصری و گسترش تهران نخستین گام ازاقدامات شهردار دیکتاتور مآب بود. محدوده شهر تهران در عرض کمتر از 15سال توسعهای حیرتآور داشت و برخی از خیابان ها شکل منظم و هندسی یافت.
موج ساخت و ساز به اراضی مظفری در بیرون دروازه باغشاه و در ضلع غربی شهر هجوم برد و سلسبیل با خیابان ها و محله های نواب، بریانک، هلالاحمر، قزوین، هاشمی، دامپزشکی، نواب و جمهوری ساخته شد و به محلات پایتخت پیوستند. کمی بعد در جهت شمال، تهران تا خیابان های تخت جمشید و فاطمی پیش رفت و اراضی جلالیه(پارک لاله= میدان اسب سواری) بلوار کشاورز و در شرق محلههای اتابک، تیردوقلو، خراسان، امامحسین و برخی از نقاط دماوند و در جنوب نیز محله شوش و انبار نفت نیز به تهران افزوده شد. ساختمانهای کهن و قدیمی همچون بخشهای بزرگی از ارگ سلطنتی، تکیه دولت، میدان توپخانه، استحکامات نظامی و قلعههای قدیمی، تخریب و ساختمانهای مستحکم و مدرن با سبکهای ایرانی پیش از اسلام و اروپایی، از جمله ساختمان امنیّه، ساختمان تلگراف و تلفن و دانشکده نظامی، بانک ملی، وزارت امور خارجه، شهربانی کل کشور، ایستگاه راهآهن، دانشگاه تهران و ایستگاه فرستنده رادیو تهران باشگاه افسران، ساختمان ثبت و چند بیمارستان و … ساخته شدند و به تهران وقار پایتختی دادند.
در تجریش و برخی آبادی های شمیران نیز پاره ای از دولتمردان بناهایی جدید ساختند. مهمترین محور رشد تهران در شمال حوالی خیابان ولیعصر بود. در سال 1316خورشیدی ایجادمنقطه ای اداری و نظامی و اقتصادی به تخریب کامل محله کهن ارگ و کاخهای قاجاری انجامید. در این دوره معماران فرنگی و معماران ایرانی فرنگ درس خوانده، معماری تلفیقی ایران باستان و اروپایی را اشاعه دادند.
اولین مجله معماری ایران در سال1325خورشیدی نوشت؛ عللی چندسبب افزایش جمعیت تهران شد. نظیر؛ عملیات شهرسازی و توسعه خیابانها، ازدیاد دانشگاهها و مراکز تفریح و غیره.
با سقوط حکومت رضاشاه، سلطنت پسرش محمدرضا آغاز شد. سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ همزمان با جنگ جهانی دوم پایتخت اشغال شده ایران توسط قوای روس و انگلیس و امریکا، تغییرات و توسعه ای را شاهد نبود. اما در فاصله سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ تهران به سرعت توسعه یافت و ساختمانها و شهرکها و باغراهها (بلوارها)ی تازهای ساخته شد و جمعیت شهر در سال 1345 به 2720000نفر و بر پایه آمار سال ۱۳۵۵ به ۴٫۳۵۰٫۰۰۰ نفر رسید.
بسیاری از شهرکهای تهران مربوط به این دوره است. بخشی از آنها با مشورت برخی از مشاوران خارجی پی ریزی شدند. از جمله نارمک، در این دوره با برنامهریزی مشاوران آلمانی سر و شکلی گرفت.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ (دورۀ محمدرضا پهلوی)، تهران به سرعت توسعه پیدا کرد و طرحهای زیادی فراهم شد. ساختمانهای جدید، بیش تر شدند و خیابانها گسترش پیدا کردند. تا سال 1355 خورشیدی 108 روستا در کلان شهر تهران ادغام شده اند.
کویگیشا و بسیاری از بزرگراههای تهران نیز در این دوره پیریزی شد. تهرانسر در غرب نیز در این دوره رشدی چشمگیر داشت.
در غرب، شهر به سمت مهرآباد و محلههای سیمتری جی، 21متری و آذری تهرانسر، شهرکهای ژاندارمری، دریان نو و شهرآرا،آریاشهر، و در شمال داوودیه و محله قلهک و رستمآباد و اراضی شمال بزرگراه صدر و نیاوران و اقدسیه و آجودانیه، یوسفآباد، اختیاریه، حسینآباد، مبارکآباد، لویزان، شمیران نو، شمسآباد و بخشهای بزرگی از کامرانیه، اقدسیه، ولنجک،درکه، کوی مکانیزه، ازگل، الهیه و جردن در این دوره رشدی عجیب داشت.
در شرق تهران اراضی سلیمانیه در امتداد خیابان دماوند و تهران نو، نارمک محله دولاب و آهنگ و خراسان توسعه یافت. مرحله نخست تهرانپارس نیز در این دوره آغاز شد.
در جنوب ابوذر، فلاح شهرک ولیعصر، محله تولید دارو و یافت آباد در این دوره کاملا توسعه قابل توجهی یافت و در جنوب شرقی تهران محله افسریه، محدوده خاوران و حوالی بزرگراه اسبدوانی محله اصفهانک، محدوده بزرگراه شهید محلاتی،حوالی قصر فیروزه ساخت و سازهایی انجام شد.
در این دوره شهر ری گسترش بیش تری یافت و تا جاده ورامین نیز پیش رفت. محدوده محله سیمان دولتآباد و حوالی کارخانه برق و آرامگاه، یاخچیآباد، خانیآباد نو، یافتآباد و محدوده قلعهمرغی به تهران پیوست.
طرحهای محمدرضا پهلوی با انقلاب ۱۳۵۷ ایران بیش و کم متوقّف شد. در طول جنگ ایران و عراق، تهران بارها مورد حملات موشکی و هوایی قرار گرفت و جمعی از تهرانیان در این حملات کشته و مجروح شدند. پس از جنگ ایران و عراق، رشد عمرانی تهران از سرگرفته شد. در زمان غلامحسین کرباسچی شهردار تهران، ساخت و ساز شدت زیادی یافت. مترو تهران در این دوره حفّاریهای گستردهای داشت و پروژههایی نظیر پروژۀ خیابان نواب صفوی، در این دوره تکمیل شد. در زمان محمدباقر قالیباف نیز توسعه ساختمان سازی به طور سرسام آوری افزایش پیدا کرد، تونل توحید، پل جوادیّه و برج میلاد در این دوره افتتاح شدند.
افزایش بی حد جمعیت و شمار خودرو و تراکم ساختمان ها و … سبب ایجاد معضلات اجتماعی و اقتصادی بیشماری برای شهروندان تهرانی شده است که از آن جمله به اختصار میتوان آلودگی محیط زیست، راهبندانها و مشکلات ترابری شهری، پیشههای کاذب و بسیاری مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیستی را برشمرد.
تهران مرکز کلیه وزارتخانهها و ادارات و مراکز علمی کشور است و هم اکنون نمایندگیهای سیاسی بیش از ۹۰ کشور جهان در تهران است. تهران امروز 745 کیلومتر مربع وسعت و بیش از 12 میلیون نفر جمعیت دارد.
خلاصه اینکه تهران اگر چه جوان است، لیکن در دامان مادری چشم به جهان گشوده است که خود داعیه مهتری و سروری در پیشینه وری تمدن بشری در عالم دارد. در حقیقت این نوزاد دویست ساله اگر در میان شهرهای بزرگ جهان سر بر آسمان تفاخر میساید، پا بر دوش غولی هزاران ساله نهاده است.
گستره تهران، دارای پیشینه تمدنی دست کم 9 هزار ساله است. در این گستره دماوندی قرار دارد که خود از شهرهای قدیمی دنیاست و به وقت مغان، پیشاز رواج زرتشتی، مرکز دینی و محل استقرار مسمغان بوده است.
ری شهر دیگر این پهنه بود که با سابقه چند هزار ساله جزو شهرهای بزرگ آسیا بلکه عالم بود.
روستای تهران، پس از ویرانی ری در حمله مغول روبه آبادانی نهاد. محو شدن تدریجی ری بعد از آن حمله ویرانگر، مردم این خطه را واداشت تا نیاز خود را به وجود شهری در این پهنه به دوش تهران نهند که اندک اندک توسعه پیدا میکرد و آباد میشد و به لحاظ حکومتی اعتبار مییافت.
مراحل و اسباب رشد و توسعه تهران در بستر زمان چنین است:
۱. ویرانی ری، سبب انتخاب تهران به جانشینی آن شد .
۲. آب فراوان (به نسبت جمعیت و مساحت) و خاک حاصلخیز در آن قرون، سبب برتری تهران در برابر دیگر روستاهای این گستره در این انتخاب بود .
۳. ساخته شدن حصار تهران به فرمان شاه تهماسب که بدان اهمیت داد.
۴. تعیین بیگلر بیگی، برای تهران توسط شاه عباس که بر اعتبار آن، بسیار افزود. شاه عباس را در این کار دلایلی چند بود:
الف) وجود تهرانی با قدرت مقابل حمله احتمالی ازبکها.
ب) تهران بزرگ و آباد میتوانست، تامین کننده غلات و میوه و … پایتخت نشینان باشد.
۵. وقوع تهران بر سر راه ابریشم در جانشینی ری.
۶. ساختن اولین کاخ در تهران به وسیله شاه سلیمان.
۷. مرکزیت یافتن موقتی کشور توسط شاه سلطان حسین، هنگام تسلط افاغنه بر اصفهان.
۸. اشغال تهران توسط افاغنه خود تاییدی بر نقش مهم وحیاتی آن در اداره کشور بعد از اصفهان بود.
۹. پذیرفتن نادر شاه بر اهمیت تهران و تداوم یافتن مرکزیت نظامی – ادارای آن.
10. افزودن بناها سلطنتی به فرمان کریم خان زند که قصد پایتختی تهران را داشت.
این موارد باعث آبادی تهران و رشد و توسعه گام به گام شهر به لحاظ سیاسی، سوق الجیشی، اقتصادی و اجتماعی شد. موقعیت ممتاز و این عوامل خود باعث انتخاب پایتختی تهران توسط آغا محمدخان، شد و بعد از آن روند توسعه و گسترش شهر تا امروز توقف ناپذیر گردید. اما آنچه امروز مهم است و نیاز به تصمیمی حیاتی دارد اینکه تهران چه وضعی پیدا کرده و آیا باید روند رشد و توسعه متوقف شود؟ و بایدهایی دیگر که سخت منتسب به تصمیم کارشناسان است.