آقامحمدخان مؤسس سلسله قاجاریه، پسر ارشد محمد حسن خان قاجار قوانلو و جیران است ،كه زنی‌ بسیار زیبا و شجاع بود.آقا محمدخان نوه فتحعلی‌ خان قاجار از طایفه آشاقه باش است. او در 2 محرم 1155ق. در گرگان چشم به جهان گشود و در سن شش سالگی‌ در سال 1160 ق. به دست علی‌ شاه یا عادل شاه برادرزاده نادرشاه مقطوع النسل گردید و به همین سبب دشمنان به او لقب اخته خان دادند.

 از سال 1193ق. كه كریم‌خان زند فوت كرد، او خود را از تحت نظر بودن و اسارت در شیراز رهانید و به تهران فرار كرد و مهیای‌ اعلام استقلال شد. وی‌ تا سال1211ق. كه كشته شد همیشه در حال جنگ و ستیز با مدعیان سلطنت و خوانین و سركردگان داخلی‌ در اقصی‌ نقاط ایران و دشمنان خارجی‌ بود، به همین دلیل فرصتی‌ برای‌ احداث بنا و عمران و آبادی‌  شهرها به دست نیاورد جز آن‌كه در ارگ سلطنتی‌ تهران اساس قصر معروف به عمارت خروجی‌ در زمان او نهاده شد كه به سال 1216ق. در عهد فتحعلی‌ شاه پایان یافت.
/ تاریخچه ساختمانهای ارگ سلطنتی، ص316.

درشرق میدان ارگ نیز برج آغا محمدخانی‌ را بنا كرد كه آن را در زمان ناصرالدین شاه خراب كردند.

 مورخین ایرانی‌ و خارجی‌ درباره وی‌ و سفاكی‌‌های‌ او بسیار نوشته‌اند. از قتل عام فجیع مردم در كرمان و در آوردن چندین هزار چشم كرمانیان تا كور كردن و كشتن برادرانش تا جایی‌ كه گروهی‌ خشونت‌های‌ تاریخی‌ وی‌ را چون چنگیز و تیمور بر شمرده‌اند و او را ممسك، ظالم، لئیم، شقی‌، كینه‌توز، قسی‌‌القلب توصیف كرده‌اند. گو این‌كه برخی‌ از نویسندگان صفاتی‌ پسندیده او، نظیر غلبه بر خشم و احساسات در موقع غیر ضرور، شجاعت، شهامت، عقل، كیاست، تدبیر و پشتكار، ستوده‌اند.

 

 

آقامحمدخان قاجار

 

  در ارزیابی‌ و سنجش شخصیت آقامحمد خان همانند اغلب مؤسسین سلسله‌های‌ حكومتی‌ كه صفاتی‌ بارز و در خور تأمل نسبت به دیگر پادشاهان سلسله خود دارند، باید صفحه‌ای‌ جدا برای‌ او گشود و نباید از نظر دور داشت كه از عیاشی‌‌ها و خوشگذرانی‌‌های‌ مرسوم پادشاهان قاجاری‌ و ترس از دشمنان و مماشات با آن‌ها كه در وجود یك یك آن قجریان نهادینه شده بود، هرگز در وجود آقا محمد خان نمی‌‌توان سراغ گرفت.

 سعید نفیسی‌ در سیرت وی‌ كه در واقع آخرین پادشاه صاحب اقتدار ایران است كه به فرمان بیگانه گردن ننهاد و تقریباً بر قسمت عمده فلات ایران حكم راند، نوشته است:

 «…دیگر از كارهای‌ مهم او در كشورداری‌ این بود كه سربازان و لشكریان را بسیار رعایت می‌‌كرد و همیشه جیره و حقوقشان را به موقع می‌‌رساند و در آسایش آن‌ها جَدی‌ داشت. در جنگ‌های‌ آن زمان كه هنوز غارت كردن جزو آیین رسمی‌ كشورگیری‌ بود، تا وی‌ اجازه نمی‌‌داد كسی‌ حق نداشت دست به یغما دراز كند. اما در برابر این سخت‌گیری‌‌ها منتهای‌ رعایت را نسبت به لشكریان خود داشت. چنان‌كه گفته‌اند در محاصره كرمان و جنگ با لطفعلی‌ خان، سپاهیانش عده‌ای‌ از زنان را اسیر كرده و با خود آورده بودند. پس از چندی‌ چند تن از محترمین كرمان با یك تن از علمای‌ بسیار محترم تهران نزد او آمدند و خواستار آن شدند كه اسیران را پس دهند. آقا محمد خان گفت: من هرگز راضی‌ نمی‌‌شوم آنچه در دست سپاهیان من است از ایشان پس بگیرم و از طرف دیگر هم مانع نیستم مردم كرمان اسیران خود را بخرند. لشكریان را راضی‌ كنند و هر كه را می‌‌خواهند با خود ببرند.» / تاریخ اجتماعی‌ و سیاسی‌ ایران، ج1، ص55.

 آقا محمد خان در آغاز استر آباد را برای‌ تختگاه خود برگزید ولی‌ هنگامی‌ كه غرب كشور را به تسلط خویش در آورد، شهر ساری‌ را به عنوان پایتخت انتخاب كرد تا بالاخره در 1202ق. (روضه الصفا:1200ق.) تهران را مقر حكومت خویش قرار داد.

 از سال 1195ق. (1781م.) كه روس‌ها به بهانه برقراری‌ روابط تجارتی‌ با ایران در مازندران یك پایگاه نظامی‌ ایجاد نموده بودند، آقا محمد خان از آن‌ها بیمناك شد و به حیله فرمانده روس و بعضی‌ از افسرانش را دستگیر كرد و امر كرد كه قلعه ایشان را خراب نمایند. / ایرانشهر، ص470.

 جمعیت تهران بدان روزگار حدود پانزده هزار تن بود و از جمله عوامل انتخاب تهران به پایتختی‌ نزدیكی‌ این شهر به استرآباد محل استقرار ایل قاجاریه و نزدیك بودن به عرب‌های‌ مستقر در ورامین، كه با آقا محمد خان دوستی‌ داشتند، و مركزیت نسبی‌ این شهر نسبت به كشور بود.

 حوادث زندگی‌ آقا محمدخان: در سال 1168 ق. محمد حسن خان قاجار قوانلو، كریم خان زند را در اصفهان شكست داد و اصفهان را فتح كرد و عازم شیراز گردید. اما در سال 1171ق. محمد حسن خان در شیراز از كریم خان شكست خورد و لشكرش پراكنده گشت. بنابراین خود را به صفحات شمالی‌ ایران رساند و در استرآباد به واسطه كینه دیرینه‌ای‌ كه با طایفه یوخاری‌ باش قاجار داشت، رؤسای‌ آن طایفه را برای‌ مذاكره و تبادل نظر به منزل خود دعوت كرد، اما پس از حاضر شدن، تمام آنان را از دم تیغ گذراند و احدی‌ از حضار از این مهلكه جان سالم به‌در نبرد. در این سال شیخ علی‌ خان زند از طرف كریم خان وكیل برای‌ دفع محمد حسن خان از تهران حركت كرد و محمد حسین خان دولو، رئیس طایفه یوخاری‌ باش به همراه ابراهیم خان بغایری‌ از دامغان برای‌ امداد شیخ علی‌‌خان به ساری‌ آمدند. سرانجام در سال 1172ق. محمد حسن خان كشته شد كه یكی‌ از كشندگان از طایفه یوخاری‌ باش بود و كریم خان زند بر تمامی‌ آن حدود تسلط یافت. آقا محمد خان پس از كشته شدن پدرش با همكاری‌ گروهی‌ از یاران او دست به اقداماتی‌ علیه كریم خان زند زد و راه مبارزه پدر را برای‌ كسب قدرت و استقلال ادامه داد.

 در سال 1175ق. آقا محمد خان با عده‌ای‌ تركمان به گرگان آمد و بر علیه كریم خان زند قیام كرد و به تاراج بعضی‌ از قرای‌ آن‌جا پرداخت. لكن محمد حسین خان حاكم استرآباد او را متواری‌ ساخت. اما سرانجام در جنگ و گریز پیش آمده آقا محمد خان دستگیر شد.

 در سال 1177ق. كریم‌خان زند، آقا محمد خان و برادرش حسین قلی‌ خان را به شیراز برد. در 13 صفر سال 1193ق. آقا محمد خان كه برای‌ شكار از شهر خارج شده بود هنگام بازگشت و پیش از ورود به شهر امیر محمد حسین خان ارجمندی‌ فیروزكوهی‌ كه مدت‌ها رئیس قراولان زند وكیل بود و با آقا محمد خان نیز آشنایی‌ پیدا كرده بود به وی‌ خبر داد كه كریم خان در حال احتضار است، پس وی‌ مراجعت را مصلحت ندید و بعد از آگاهی‌ از مرگ كریم خان از شیراز گریخت و خود را به سرعت به تهران رساند (21 صفر 1193 ق.)

 جعفر قلی‌ خان به برادرش آقا محمد خان كمك شایانی‌ كرد، به این ترتیب كه خوانین قاجار دولو كه از دشمنان سر سخت قاجار قوانلو بودند با درایت و وساطت جعفر قلی‌ خان با آقا محمد خان ملاقات كردند و در آن جلسه با او متحد شدند كه همین امر بعدها برای‌ پیروزی‌‌های‌ آقا محمد خان بسیار مؤثر واقع شد.

 در سال 1194ق. جعفر قلی‌ خان به مقابله مرتضی‌ قلی‌ خان برادر دیگرش كه در مازندران مدعی‌ سلطنت شده بود رفت، امانتیجه‌ای‌ از این نبرد حاصل نگردید. آقا محمد خان خود عازم مازندران شد.

 در همین سال امیرگونه خان آیرملوی‌ افشار طارمی‌ به سرداری‌ لشكر علی‌‌مراد خان زند برای‌ دفع آقا محمد خان رهسپار مازندران گردید و تا آمل هم رفت، اما در آن‌جا شكست خورد و كشته شد.

 در سال 1195ق. آقا محمد خان تصمیم به تسخیر گیلان و سركوبی‌ هدایت الله خان حاكم آن‌جا گرفت. به همین سبب برادرانش مصطفی‌ قلی‌ خان و جعفر قلی‌ خان را بدان سو گسیل نمود و مهدی‌ خان تنكابنی‌ جد اعلای‌ محمد ولی‌ خان سپهسالار اعظم را نیز با نفراتش به كمك آنها فرستاد.

 در سال 1196ق.  هدایت الله خان قوایی‌ فراهم كرد و برای‌ مقابله با آقا محمد خان آماده شد لیكن آقا محمد خان دوباره وی‌ را شكست داد. در این سال علی‌ مراد خان زند پس از فتح شیراز و كور كردن و كشتن صادق خان و پسرانش اثاث سلطنت را از شیراز به اصفهان منتقل نمود.

 در سال 1197ق. علی‌ مراد خان، باقر خان را به حكومت اصفهان گماشت و خود به عزم تسخیر استر آباد و غلبه بر آقا محمد خان به سوی‌ مازندران حركت كرد.

 در سال 1198ق. مرتضی‌ قلی‌ خان برادر آقا محمد خان در جنگ و گریز با آقا محمدخان نتیجه‌ای‌ نگرفت. سرانجام از ترس وی‌ به خاك روسیه فرار كرد و به كاترین دوم ملكه روس پناه برد.

 در سال 1199ق. علی‌ مراد خان زند در گذشت و آقا محمد خان در این سال با نجف خان زند و احمد خان پسر آزاد خان غلیجایی‌ سرداران جعفر خان در قم و كاشان به سمت اصفهان رفت و بدان شهر وارد گردید.

 در سال 1200 ق.كه تركمن‌های‌ یموت به حدود مازندران دست اندازی‌ كرده بودند، آقا محمد خان، جان محمد خان را كه از بزرگان قاجار دولو بود برای‌ دفع آنان فرستاد؛ وی‌ از عهده بر نیامد و تركمن‌های‌ كوكلان به هواخواهی‌ آقا محمد خان رسیدند و یموتی‌‌ها را دفع كردند. در همین سال محمد حسین خان قاجار قوانلو معروف به دوداغ از طرف آقا محمد خان به سمت حكومت مازندران منصوب شد.

 در سال 1201ق. آقا محمد خان، جعفر قلی‌ خان را با لشكر فراوان در اصفهان گذاشت و خود عازم همدان شد و بعد چون در بختیاری‌ اغتشاشات و بی‌ نظمی‌‌هایی‌ روی‌ داده بود، جعفر قلی‌ خان را مأمور انتظامات بختیاری‌ كرد.

 در همین سال هدایت الله خان دوباره با قوای‌ تازه نفس به گیلان باز گشته بود كه سرانجام در جنگ و گریزهایی‌ كه میان او و مصطفی‌ خان دولو سردار آقا محمد خان روی‌ داد، شكست خورد و هنگام فرار وقتی‌ كه در كشتی‌ نشسته بود تیر خورد و كشته شد.

 آقا محمد خان در سال 1202ق. زمانی‌ كه برای‌ سركوبی‌ جعفر خان زند از تهران به سمت شیراز می‌‌رفت باباخان ) فتحعلی‌ شاه ) را با پنج هزار سوار جهت سركوبی‌ تقی‌ خان به یزد فرستاد كه البته پس از چندی‌ محاصره، وی‌ از آقا محمد خان اطاعت نمود و از طرف ایشان حكومت تقی‌ خان تنفیذ گردید.

 در این سال آقا محمد خان برادر خویش مصطفی‌ قلی‌ خان را به جهت بی‌‌اعتمادی‌ از دو چشم كور كرد. درسال 1203ق. جعفر خان زند كه از مدعیان سلطنت و از دشمنان آقا محمد خان بود به دست خوانین زند كه در بند او بودند به قتل رسید و این خود گامی‌ در تحكیم قدرت آقا محمد خان بود.

 در همین سال بود كه خسروخان فرزند احمدخان ویكی‌ از امرای‌ معروف كردستان به كمك خوانین گروس و محمد حسین خان قراگزلو و علی‌ خان افشارخمسه‌ای‌ شتافت وجعفرخان زند را كه به عزم تصرف همدان به آن حدود آمده بود شكست داد و جعفر خان را مجبور كرد به اصفهان و سپس به شیراز بگریزد.

 در این سال (1203ق. / 1788م.) آقا محمد خان تهران راپایتخت خود قرار داد، اما هنوز مدعیان بسیار در اقصی‌ نقاط كشور و دشمنان فراوانی‌ در همسایگی‌ ایران وجود داشت.

 از وقایع سال 1203 ق. یكی‌ هم انتخاب محمد حسین خان پسر باقرخان خوراسكانی‌ به حكومت اصفهان بود. آقا محمد خان می‌‌دانست جعفرخان زند پدر او را كشته، بنابراین انگیزه لازم را در دفاع از شهر اصفهان در مقابل زندیه خواهد داشت، اگر چه می‌‌دانست كه جعفر قلی‌ خان، برادرش، انتظار دارد كه او را حاكم اصفهان نماید به همین سبب آقا محمد خان در صدد از بین بردن برادرش جعفر قلی‌ خان برآمد كه خدمات فراوانی‌ بدو كرده بود.

 در سال 1203ق. لطفعلی‌ خان زند پسر جعفر خان كه بسیار شجاع و دلیر بود، جانشین پدر شد و اعلام سلطنت نمود. آقا محمد خان هم جهت دفع او و گرفتن شیراز به سمت فارس رهسپار گردید ولی‌ در آن‌جا به این نتیجه رسید كه از راه جنگ و ستیز به هدف نمی‌‌رسد و لطفعلی‌ خان مغلوب نخواهد شد. بنابراین به تهران بازگشت.

 یك سال بعد یعنی‌ در 1204ق. آقا محمد خان دوباره در اندیشه تسخیر شیراز بدان سامان عزیمت كرد و لطفعلی‌ خان زند هم برای‌ كمك گرفتن از مشایخ بنادر و رؤسای‌ دشتی‌ و دشتستان به آن نواحی‌ رفت. در غیاب او اعیان و متنفذین شیراز و در رأس آن‌ها حاج ابراهیم كه لطفعلی‌ خان زند او را به وزارت خود برگزیده بود، پنهانی‌ از طریق افراد مطمئن آقا محمد خان را به علت نامناسب بودن وقت جنگ از آمدن به شیراز منصرف كردند.

 پس آقا محمد خان از میان برداشتن لطفعلی‌ خان را به وقت دیگری‌ موكول كرد و در همین سال به خاطر علاقه مفرطی‌ كه به بابا خان جهانبانی‌ فتحعلی‌ شاه برادر زاده خود داشت، به رغم داشتن چند برادر، او را به ولیعهدی‌ خویش برگزید. در سال 1205ق. مرتضی‌ قلی‌ خان برادر آقا محمد خان كه در نواحی‌ قفقاز بود پس از آگاه شدن از كوری‌ مصطفی‌ قلی‌ خان برادر اعیانی‌ خویش برای‌ انتقام گرفتن از آقا محمد خان برای‌ بار سوم با لشكری‌ مجهز از نواحی‌ قفقاز به گیلان آمد (روسیه در این امر دخالت داشت(. لشكر آقا محمد خان از طالشی‌‌ها شكست سختی‌ خورد و سركردگان لشكر اسیر شاه پلنگ، خان طالش گردید. آقا محمد خان به‌ناچار خود باسپاهی‌ عازم آن‌جا شد. مرتضی‌ قلی‌ خان چون می‌‌دانست حریف او نمی‌‌شود به طالش باز گشت و به كلی‌ از آن حدود خارج شد. از طرف دیگر در همین زمان لطفعلی‌ خان كه از ماجرای‌ ورود مرتضی‌ قلی‌ خان از خاك روسیه به ایران و گرفتاری‌‌های‌ وی‌ مطلع بود، موقع را مغتنم شمرد و با قوایی‌ رو به اصفهان نهاد، غافل از این‌كه حاج ابراهیم شیرازی‌ وزیرش علیه او پنهانی‌ با آقا محمد خان سازش كرده و او به كلی‌ از این موضوع بی‌‌اطلاع بود.

 در این هنگام عبدالرحیم خان برادر بزرگ حاج ابراهیم كه در لشكر لطفعلی‌ خان فرمانده فوج پیاده بود به اتفاق سایر سركردگان موافق و معاهد و به دستور سری‌ حاج ابراهیم آشوب و بلوایی‌ در اردو راه انداخته و به طرف سراپرده لطفعلی‌ خان شلیك كرده، لطفعلی‌ خان از همه‌جا بی‌‌خبر برای‌ این‌كه دستگیر نشود سوار اسب شده و به اتفاق چند نفر به خیال این‌كه شیراز با حصار آجری‌ محكمش پناهگاه او خواهد بود به آن‌جا می‌‌رود كه متوجه می‌‌شود حاج ابراهیم سران زند را دستگیر كرده و شهر را به تصرف خویش در آورده است.

 در سال 1205و 1206ق. آقا محمد خان دوبار سكته كرد كه با كمك و تلاش دو نفر از اطبا به نام‌های‌ میرزا مسیح تهرانی‌ و میرزا احمد طبیب اصفهانی‌ پس از سه روز صحت یافت.

 در سال 1206ق. آقا محمد خان وارد شیراز شد و خاندان زندیه را قتل عام كرد و یكی‌ از روزها در سر قبر كریم خان وكیل به سلام عام نشست و چون برخاست به میرزا محمد خان لاریجانی‌ كه همراه وی‌ بود دستور داد جنازه كریم خان را از گور بیرون بیاورد برای‌ دفن در كریاس خلوت كریم‌خانی‌ در تهران آن را حمل نماید. و علت دفن استخوان‌ها در این مكان برای‌ این بود كه هر روز كه آقا محمد خان از آن‌جا می‌‌گذرد پا روی‌ قبر او بگذارد و در همین سال دستور داد ابراهیم خان متخلص به انور پسر چهارم كریم خان زند را از دوچشم نابینا كنند.

 در سال 1207 ق. وقتی‌ آقامحمد خان از شیرازبه تهران باز می‌‌گشت، جان‌محمد خان را مأمور نمود كه تمام قلعه شیراز را كه كریم خان زند در مدت چند سال آن را با گچ، سنگ و آجر بسیار محكم و كوه مانند ساخته بود به كلی‌ خراب كند و او هم چنین كرد و از آن پس شیراز بدون حصار گردید.

 به همین دلیل بود كه در سال 1208ق. لطفعلی‌ خان با تهور و شجاعت خارق‌العاده با عده كمی‌ برای‌ تسخیر شیراز به آن‌جا رهسپار گردید. در سال 1209ق. لطفعلی‌ خان زند را در بم با خیانت دستگیر و كور كردند و نزد آقا محمد خان آوردند و چنان رفتار فجیعی‌ با وی‌ كردند كه عفت قلم شرح آن پلیدی‌ را بر نتابد. در همین ایام آقا محمد خان فجایع و سفاكی‌ مشهور خود را در كرمان صورت داد و سرانجام لطفعلی‌ خان مجروح و كور شده را به تهران آوردند. لطفعلی‌‌خان پس از چندی‌ در تهران درگذشت و هم اكنون در امامزاده زید مدفون است.

 در سال 1210ق. آقامحمد خان پس از گرفتن گرجستان و باز گشت از قفقاز در اواخر سال به خراسان رفت و برای‌ ضمیمه كردن آن‌جا به سایر نقاط ایران شاهرخ شاه افشار كور را كه چندان اقتداری‌ نداشت از سلطنت خلع و با كسانش به مازندران كوچاند و تصمیم قطعی‌ داشت كه به طرف افغانستان و تركستان رهسپار شود و آن قسمت‌هایی‌ كه سابق جزو ایران بود، دوباره ضمیمه ایران نماید كه خبر تجاوز روس‌ها به قفقاز به خصوص به حدود آذربایجان به او رسید. وی‌ محمد ولی‌ خان قاجار را با ده هزار نفر سواره و پیاده در خراسان گذاشت و خود عازم تهران شد.

 وی‌ در رمضان همین سال در تهران به طور رسمی‌ جلوس كرد و تاج‌گذاری‌ نمود (برخی‌ از مورخین سال 1209ق. یعنی‌ پس از كشتن لطفعلی‌ خان را سال تاج‌گذاری‌ وی‌ می‌‌دانند) و سكه به نام خود زد. سكه اولیه او همان سكه كریم خان زند است كه عبارت بود از:

 تا زر و سیم در جهان باشد

سكـه صـاحـب الزمان  باشد

 تغییری‌ كه بر این سكه‌ها پدید آمده بود تغییر «یا كریم» به «یامحمد» بود، اما چندی‌ بعد بیت ذیل بر سكه هایش حك گردید:

 شد آفتاب و ماه زر و سیم در جهان

  از سكـه امـام بـه حـق صاحب الزمان

 و در بالای‌ آن مانند سابق یا محمد را گذاشت. سجع مهر و نقش نگین آقامحمد خان «افوض امری‌ الی‌‌الله عبده محمد» بوده است. (برای‌ اطلاع بیشتر به كتاب تاریخ سكه نگارش مؤلف مراجعه كنید).

 آقامحمد خان تمام جواهرات ارزشمند شاهرخ شاه راگرفت و در مدت بیست روز توقف خود در مشهد به خیالات دیگر افتاد و بیشتر نظرش بر این بود كه حدود مملكت ایران را به مرزهای‌ زمان سلاطین صفوی‌ و نادرشاه برساند و دوباره آن‌ها را به ایران ملحق كند. از این رو محمد حسن خان قراگوزلو و اسماعیل آقای‌ مكری‌ را كه از سركردگان و مورد اعتماد او بودند به كابل نزد شاه زمان و به هرات پیش شاه محمود پسران تیمور شاه فرستاد. از شاه زمان بلخ را كه یكی‌ از چهار شهر خراسان است و از شاه محمود اطاعت و تمكینش را به دولت ایران و از امیر معصوم پادشاه بخارا تسلیم مرو و پس فرستادن اسرایی‌ را كه از مرو به بخارا برده بود خواست. همگی‌ با در خواست‌های‌ آقامحمد خان روی‌ موافقت نشان دادند و (بنا به گفته بیگی‌‌جان پادشاه بخارا؛ «اخته خان گوید و كند») تا زمانی‌ كه آقامحمد خان زنده بود بیگی‌ جان در تشویش و نگرانی‌ به سر می‌‌برد. اما با ورود ناگهانی‌ سپاه روس به اراضی‌ قفقاز و آذربایجان و سازش امرا و خوانین آن نواحی‌ از روی‌ نادانی‌ با روسیه نقشه آقا محمدخان نقش بر آب شد و ناگزیر گردید فوراً از خراسان برای‌ دفاع در برابر تجاوزات دولت روس به نواحی‌ مزبور رهسپار گردد.

 در این میانه كاترین دوم، امپراتریس روسیه در گذشت و پسرش پل اول امپراتور روسیه شد. لشكریان روسیه بر گشتند. آقا محمد خان از سازش خوانین با روسیه بسیار خشمگین شد و برای‌ بار دوم با سپاهی‌ مجهز عازم قفقاز شد. ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاكم قراباغ كه پنهانی‌ با روسیه سازش نموده بود به محض آگاهی‌ از عزیمت آقامحمد خان دستور داد پل رودخانه ارس را خراب كردند و آب رودخانه را به اراضی‌ قراباغ انداخت، اما این‌ها مانع از عزم آهنین آقامحمد خان نشد و او دستور داد مشك‌ها و قایق‌هایی‌ برای‌ عبور از رودخانه ساختند و با این‌كه تعدادی‌ از سربازانش غرق شدند، لشكریان از رودخانه عبور كردند و شهر شیشه در 17 ذیحجه به تصرف آقامحمد خان در آمد و ابراهیم خلیل خان هم به داغستان گریخت، اما بخت با آقا محمد خان یاری‌ نكرد و در همان شهر پس از چهار روز در شب21 ذیحجه 1211ق. به دست گماشتگان خود در سن 57 سالگی‌ كشته شد.

 بیشتر مورخین21ذیحجه1211ق. را تاریخ كشته شدن او اعلام كرده‌اند اما سپهر در ناسخ التواریخ 21 ذیحجه 1212 را نوشته و هدایت در جلد نهم روضه الصفا به جای‌ 21ذیحجه 21ذیقعده ذكر كرده كه اشتباه است. جنازه او را به تهران آوردند، سپس در 26 جمادی‌ الاولی‌1212ق. به نجف حمل و در مسجد پشت ضریح حضرت امیرالمومنین علی‌(ع) دفن كردند.

 امان الله میرزا معروف به آق لی‌ لی‌ پسر پنجاه و نهم فتحعلی‌ شاه بیشتر عمر خود را (تا سال 1301ق.) در نجف به عنوان متولی‌ مقبره آقامحمدخان قاجار گذرانید و در سال 1301ق. به تهران آمد. / شرح رجال ایران، ج3، ص 256.