در همان سالها سرگور اوزلی، سفیر وقت انگلستان نخستین سفارتخانه این کشور را در جنوب بازار برپا کرد. این سفارتخانه شامل باغ بزرگ و عمارتی بود که هرکدام در یک طرف گذری واقع شده بود که پس از آن به همین مناسبت گذر ایلچی نامیده شد.
جیمز موریه شمار کاروانسراها و حمامهای شهر را هرکدام ۱۵۰ باب بازگو کرده است. به گفته او دو میدان بزرگ، یکی داخل شهر و یکی در ارگ تهران وجود داشته است. مقصود از میدان بزرگ داخل شهر احتمالاً سبزهمیدان است. او ضمناً از دو عمارت ییلاقی سلطنتی خارج شهر: قصر قاجار و نگارستان نام میبرد که نگارستان را به تازگی بنا مینمودهاند. [۱۶۱] ژوبر قصر قاجار را چنین وصف کرده که بر فراز تپهای واقع و بنایی است آجری و بسیار زیبا و باغ بسیار وسیعی بر آن احاطه دارد. نهر آبی از وسط باغ میگذرد که پس از تشکیل حوضها و فوارهها در زمینهای هموار زیردست گم میشود. عمارت قصر قاجار در نهایت جلال و شکوه زینت شده است و نقاشیهایی که با کمال ظرافت و دقت در آن شده، زینتافزای قصر است. [۱۶۲] قصر قاجار طی سالهای بعد جلال و شکوه بیشتری پیدا کرد، چنانکه هاینریش بروگش (۱۲۷۷ق/۱۸۶۰م) مینویسد: قصر قاجار که معروف به قصر ورسای تهران است، [۱۶۳] بیشتر از نظر پلهها و تپهای که بر فراز آن ساخته شده است، به ورسای شباهت دارد. ساختمان قصر نسبتاً ساده، اما داخل آن مجلل است و محل ییلاقی و تفریحی مناسب مقام سلطنتی را دربر دارد. استخر بزرگ آنکه فوارههای متعدد و بسیار زیبایی دارد و زمستانها یخبسته و اروپاییان روی آن سرسره بازی میکنند، در چند جا ترک برداشته است، و معلوم نیست که چرا برخی از درختان کهن و زیبای آن را قطع کردهاند.
باغ و عمارت نگارستان تقریباً همزمان با قصر قاجار بنا شد. این باغ از بناهای فتحعلیشاه قاجار بود که در بیرون تهران آن عهد تأسیس شده، و تا عهد مشروطه باقی بود که بعدها آن را قطعه قطعه کردند. مدخل این باغ در جلو میدان بهارستان و خود باغ در شمال این میدان قرار داشت. قسمت مهم باغ، مدرسه نقاشی کمالالملک، و قسمتی از آن مدرسه صنایع مستظرفه شد. [۱۶۴]
اورسل (در ۱۸۸۲م) باغ نگارستان را در زمان ناصرالدین شاه، دارای دروازهای باشکوه و باغی بزرگ و پردرخت، خاصه درختان چنار که به عمارتی به شکل صلیب منتهی میشد، وصف کرده است. بالای این عمارت گنبدی ساخته بودند و تالار اصلی در وسط این صلیب قرار گرفته بود. تالار را با رنگآمیزی تند و اکلیلکاری زینت داده بودند و این قسمت در واقع ساختمان بیرونی بود. در باغ پشت این بیرونی، قصر چهارگوش اندرونی که یک طبقه بیشتر نداشت، دیده میشد. دیوار اندرونی پنجرهای نداشت و نور اتاقهای آن از حیاط وسیع سنگ فرششدهای که دورش را حوض بزرگی فرا گرفته بود، تأمین میشد. [۱۶۵]
ساموئل بنجامین (در ۱۸۸۵م) نیز آورده است [۱۶۶] که خیابانهای باغ به یک حوض مرمری و یک عمارت کوچک قشنگ که گچبری بسیار خوبی در آن شده است، منتهی میشود. داخل عمارت اتاقی مانند تالار وجود دارد. در سطوح این اتاق نقشهای بسیار قشنگی را گچبری نموده، و با رنگ سبز و سرخ یا طلایی مزین ساختهاند. تالار ۳ شاهنشین دارد که در هریک از آنها نیمکتهای بسیار ممتاز، تا نزدیکی پنجرهها قرار دادهاند. پنجرههای این اتاق طوری است که میتوان آنها را بلند کرد و آنوقت تمام یک طرف اتاق برای استنشاق هوا و تماشا باز میشود. از همینجا به حوض عریض دیگر و عمارتی که در قدیم شاه در آنجا اقامت میکرد، راه داشت. در این بنا هم تالار کوچکی هست که از دو طرف پنجره آن را میتوان بلند و باز کرد که به واسطه چادر از اشعه آفتاب محفوظ بود. در هر طرف اتاق صورتهای پسران فتحعلیشاه نقش شده است. این اتاق به یک حیاط بزرگ هشتی میرسد که در وسط آن حوض بسیار بزرگی که تقریباً ۸۰ پا طول دارد، واقع است. از آنجا خیابان دیگری از میان باغ به اندرون کشیده شده است که در قدیم برخی از همسران فتحعلیشاه در آن سکنا داشتند. نیز تالار پادشاه که در مرتبه تحتانی ساخته شده، نمونه بسیار تماشایی صنعت و سلیقه ایرانی است. دهلیز اتاقْ سقف پستی دارد و از تالار به وسیله ستونهای سبک چوبی جدا میشود. این سرستونها اگرچه بسیار کوچکاند، اما ستونهای عالی تختجمشید را به یاد میآورد. هر قسمت این اتاق به رنگ سبز و گلی و طلایی رنگآمیزی شده، و بر روی دیوارها تصویرهایی از شکار بر روی گچ کشیده شده است. از جمله نقشهای تاریخی باشکوه که نصف دیوار را گرفته، صورت گروهی است به اندازه طبیعی، مشتمل بر فتحعلیشاه که بر روی تخت خود نشسته است، و ۳۰ نفر پسر بر گرد او جمعاند و سفرای فرانسه، انگلیس و روس و اعیان و ارکان سلطنت نیز ایستادهاند.
در این مجموعه حمامی نیز وجود داشت که از مرمر ساخته شده بود و در وسط آن ستونهایی چند و در میان ستونها حوض مدوری واقع بود. روبهروی حمام، سرسره بسیار شیبداری از مرمر صاف ساخته بودند. باغ نگارستان از جمله نخستین باغهای سلطنتی بود که در دوره ناصرالدین شاه قاجار درهای آن بر روی عموم گشوده شد و طبقات مردم توانستند در آن به تماشا و تفریح بپردازند. [۱۶۷]
۱۶۱. ↑ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، ج۱، ص۸۵۵-۸۵۶، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۶۲. ↑ ژوبر، پا، مسافرت در ارمنستان و ایران، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۶۳. ↑ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳، ترجمه محمدحسین کردبچه، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۶۴. ↑ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، ج۱، ص۹۹، قم، ۱۳۵۰ش.
۱۶۵. ↑ اورسل، ارنست، سفرنامه، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۱، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، ۱۳۵۳ش.
۱۶۶. ↑ بنجامین، ساموئل، ایران و ایرانیان، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۲، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۶۷. ↑ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ج۱، ص۱۷۱، ترجمه محمدحسین کردبچه، تهران، ۱۳۶۷ش.