آتشكده كه آذركده نیز گفتهاند، در مذهب زرتشت به پرستشگاه میگویند. معبدهای ایران قدیم بیشتر آتشكده نامیده میشد، آتشدان فروزان در این پرستشگاهها به منزله محراب در مساجد است.
آثاری از آتشكده ری در دوازده كیلومتری جنوب شرقی حضرت عبدالعظیم برفراز تپهای به نام «تپه میل» به جا مانده است. محل آتشكده را كه به عهد باستان «بركه» میگفتند، بدین زمان «تپه میل» نام دادهاند، ازآن جهت كه ازبنای عظیم آتشكده دو جزء به صورت دو میله برفرازتپه به جامانده است. این اواخر به وسیله اداره كل باستانشناسی مورد خاكبرداری و تعمیر و مرمت قرار گرفت و اكنون قسمتی از دیواره و طاقها و پیهای آن بنای عظیم مشهود است. اداره باستانشناسی برروی تخته سنگی منصوب در آن محل چنین نوشته است:
«در این محل كه به نام تپه میل خوانده میشود، بقایای آتشكده عظیمی از دوره ساسانیان است.»
تپه میل (آتشکده ری)
اداره كل باستانشناسی از سال 1331ش. به بعد كم و بیش به مرمت و تعمیر و خاكبرداری وحفاریهای آن پرداخته است. در صفحه پنج كتاب آینه آیین مزدیستی چنین آمده است:
«زرتشت در شهر ری زاییده شده» و به همین سبب گروهی بر این عقیدهاند كه عظمت این آتشكده در زمان حیاتش بدان علت بوده كه آن را در عصر زرتشت ساختهاند. لیكن شواهدی وجود دارد كه پیش از ظهور زرتشت این آتشكده بنا شده بود. بر این اساس آن سخن را اعتباری نیست.
در ترجمه تاریخ طبری آمده: «در ری آتشگاهی بود كه از آن قدیمیتر نبود.»
همینطور مسعودی مؤلف مروجالذهب احداث اولین آتشكده را به فریدون نسبت میدهد و میآورد:
«نخستین كسی كه گفتهاند آتشكده ساخت، فریدون شاه بود.»
و سپس شرح میدهد فریدون قومی را مشاهده میكند كه آتش را میپرستیدند و نیز علت پرستش آنان را بازگو میكند و میافزاید:
«… وقتی فریدون از آنچه بگفتم آگاه شد بگفت تاازآن آتش به خراسان برند و آتشكدهای در طوس ساخت و آتشكده دیگر در بخارا و یك آتشكده در سیستان ساخته شد. گویند بهمن پسر اسفندیار پسر ویشتاسب آن را بساخت. آتشكده ری نیز در سیروان و ری بود كه بتها داشت و انوشیروان بتها را برون ریخت. این آتشكدهها پیش از ظهور زرتشت پسر اسپیمان پیغمبر مجوس بوده است…»
در این باب كه نخستین آتشكده ری در فاصله سیروان (در نواحی ری) و ری واقع بوده است، كریستینسن، مستشرق غربی نیز در كتاب ایران در زمان ساسانیان اشارتی دارد بدین قرار:
«در تواریخ بسی از آتشكدههای جبال را كه سرزمین ماد قدیم باشد، نام بردهاند. از آن جمله آتشكده سیروان نزدیك ری و كوهش است.»
به موجب قول مسعودی این آتشكده به فرمان انوشیروان دراین محل پی افكنده شد و بیمارستان باستانی ری كه پزشك عالیقدر، محمد زكریای رازی بعدها چندی ریاست آن را به عهده داشت، جزو مؤسسات وابسته به آتشكده ری به حساب میآمده است و اگرچنین باشد، بانی این بیمارستان را نیز باید انوشیروان دانست.
در باب این مهم كه انوشیروان را به آباد كردن آتشكدهها همتی میبود در تاریخ بلعمی نیز اشارت رفته است و در ترجمه تاریخ طبری نیز این قول مذكور است.
صحرایی كه آتشكده ری آنجا بنا شده، صحرای ازدان نام داشته است كه ظاهراً به مناسبت وجود آتشكده (كه جایگاه پرستش ایزدان است) آنجا را «صحرای ازدان» میگفتهاند، به ظاهر مخفف ایزدان است.
این شهر پیش از اسلام پایگاه بزرگ مغان و مركز دینی زرتشتیان بوده و شهری مقدس به شمار میآمده است و نوعی حكومت دینی نظیر حكومت پاپ در واتیكان كه به وسیله موبدان كه عنوان «زرتوشترتمه«، یعنی همانند زرتشت داشتهاند، در آنجا برقرار بوده است.
پیش از اسلام در پهنه وسیع تهران امروزی، ری و دماوند، دین زرتشت رواج داشته است و آنجا یك كانون «موبدنشین» ایران به شمار میآمده است، به همین سبب در جای جای این عرصه به بناهای دینی متعددی برمیخوریم كه همه آنان به نام ناهید كه از ایزدان بزرگ زرتشتی است، منتسب بوده است. این بناها سه گروهند كه عبارتند از:
گروه اول، نظیر گنبد بیبی شهربانو در ری كه امروزه به غلط آنجا را مدفن مادر گرامی حضرت سجاد (ع) كه دختر یزدگرد سوم ساسانی بوده است، میدانند.
گروه دوم، آنها كه آثارشان هماكنون موجود است، نظیر بقایایی كه در سی كیلومتری از مركز تهران روی یكی از مرتفعات كوه توچال است كه مرحوم كریمان میگوید، با آزمایش تكهچوبی از آنجا توسط دانشگاه تهران، به دوران آغاز عهد ساسانی یعنی زمان اردشیر منسوب و تعیین شده است.
و دیگر، آتشكده عظیم ری است كه در دوازده كیلومتری جنوبشرقی حضرت عبدالعظیم بر فراز تپهای كه اكنون تپه میل خوانده میشود، قرار دارد.
آتشكده قبلی و قدیمی ری در فاصله میان ری و یكی ازنواحی آن موسوم به سیروان بوده است.
/ معجم البلدان، ج 3، ص 215.
در نزدیكی رباط كریم (شهریار) بالای تپهای آتشكدهای است موسوم به تخت رستم كه ظاهراً به دوران ساسانی مربوط است.
گروه سوم، آنها كه فقط نام و ذكرشان باقی لكن آثارشان محو شده است. نظیر خاتون بارگاه در ارتفاعات شمال تهران و قلعه هفت دختران وقلعههایی در كمر دشت دشتك در لار لواسان ازتوابع تهران و بنایی در دره اسبولك اوشان و معبدی كه در كنار دریاچه توچال جنب قله توچال بوده است و همین طور «قصر دختر» یا «قزل ماما» كه در سی كیلومتری شمال شهر تهران بوده است. دختر یا ماما مقصود همان ناهید است. این آثار بارها در طول تاریخ مورد هجوم و ویرانگری واقع شده است.
در صفحه 153 از جلد سوم البدءالتاریخ آمده:
نظامی گنجوی در بیان حمله اسكندر به ایران چنین میسراید:
هـر آتشگهی كامد آنجا به دست
چو یخ سرد كردش بر آتشپرست
چـو بشكست بـر هیربد پشت را
بــرانــداخـت آییـن زردشـت را
ز گیـلان بـرون شد درآمد به ری
بـه افكنـدن دشمـن افكنــد پــی
بـر آتـشپـرستـان سیـاسـت نمود
بــرآورد از آن دوده یكبــاره دود
/ شرفنامه، صص 347 و 348.
یك بار هم زلزله عظیمی ری را لرزاند و بناهای آن را ویران نمود كه در این واقعه عبادتگاههای دینی مصون نماند.
با آمدن اسلام دراین گستره بسیاری از آن بناها خراب شد یا كاربری مذهبی – زرتشتی خود را به دلیل تغییر مذهب مردم از دست داد.
مهدی بازرگان هم راجع به آتشكده ساسانی مطلبی دارد:
در شرق حضرت عبدالعظیم در دامنه كوههای مسگرآباد در میان دره تنگنایی، یك آبادی كوچك هست كه این دیه را زندان گویند، (زندان هارون الرشید یا آتشكده ساسانی). / مهدی بازرگان، مجله صنعت، شماره 20، خرداد 1323.
بقایای آتشكده ری: در دوازده كیلومتری جنوبشرقی حضرت عبدالعظیم، برفراز تپهای به نام تپه میل، آثار بنایی كهنه از عهد ساسانیان به چشم میخورد. این آثار، بقایا و رسوم و اطلال آتشكده بزرگ ری است.
«آیین زرتشت را با آتش و آتشكده، ارتباطی تمام است . شهرهای معتبر پیروان این كیش را عموماً آتشكدهای بود و در آنجا آتش مقدس،كه به اعتقاد آنان از آسمان آمده بوده، پرتوافشانی میكرد. ساسانیان تصویر آتشكده را در پشت مسكوكات خویش نقش میكردند.» / تاریخ ساسانیان، ترجمه فروغی (ترجمه تاریخ راولینسن)، ج 2، ص 188.
هر چند بنای موجود را از عهد ساسانیان دانستهاند، لكن به موجب پارهای اسناد ظاهراً قدمت بنای آتشكده در ری به زمانهای پیش از زرتشت میرسد.
در ترجمه تاریخ طبری مذكور است:
«به ری آتشگاهی بود كه از آن قدیمتر نبود… .»
/ ترجمه تاریخ طبری، چاپ عكسی، ص 55.
مسعودی در مروج الذهب احداث آتشكده را در ری به فریدون نسبت میدهد و قصه ذیل را نقل میكند:
«… فاّول مایحكی ذلك عنه افریدون الملك، و ذلك انه وجدنا راً یعظمها اهلها، و هم معتكفون علی عبادتها، فسألهم عن خبرها و وجه الحكمه منهم فی عبادتها، فاخبروه اّنها:
واسطه بین الله و بین خلقه، وانها من جنس الالهه النوریه،… و جعلوا للنورمراتب، و فرقوا بین طبع النار والنور وان الحیوان یجتذب فیحرق نفسه كالفراش الطائر باللیل … و غیر ذلك ممایقع فی صید اللیالی من الغزلان و الطیر والوحوش … وان النورصلاح هذا لعالم، و شرف النار علی الظلمه ومضادته لها… فلما اخبرأفریدون بما ذكرنا، امر بحمل جز منها الی خراسان فاتخذ لها بیتا بطوس… / مروج الذهب، جزء 1، طبع 1283 ق.، ص293.
به دنبال این عبارت نام ده آتشكده را، كه ری نیز جزو آنهاست، ذكر میكند و سپس چنین ادامه میدهد:
«هذه البیوت العشره كانت قبل ظهور زرادشت بن اسبیمان نبی المجوس.» / مروجالذهب، جزء 1، طبع 1283 ق.، ص 294.
«گرچه درستی این خبر مسلم نیست، ولی متأخران نیز ری را از زمانهای دیرین و پیش از ظهور زرتشت شهری مذهبی و مركز مغان دانستهاند، هر چند آتشپرستی در مذهب زرتشت رنگی دیگر گرفت.» / مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی، تالیف دكتر محمد معین، ج 1، ص 81.
بنای آتشكده: دونالد ویلبر[1](17) بنای آتشكده را چنین توصیف میكند:
«معمولاً بنای یك آتشكده عبارت است از یك اطاق چهارگوشه كه سقف آن طاق ضربی است و گاهی اطراف آن را راهرو یا دالانی گرفته و درهریك ازچهار دیوار اطراف ورودیه طاقی ساخته شده كه به همین مناسبت این نوع بناها را بعد از اسلام چهارطاق میگفتند. قرار دادن گنبد كه مدور است بر روی بنای چهارگوشه و تكیهگاه دادن به آن در گوشهها با ایجاد طاقهای گوشهای سبك خاص ایران است. / ترجمه كتاب ایران، تألیف ویلبر، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص21.
گیرشمن در تاریخ ایران در بنای معابد در عهد ساسانیان چنین ذكر كرده:
«در بنای معابد تغییراتی صورت گرفت. تالار مركزی آتشكده، مربع ومحصور به چهار دالان بوده است… .» / ترجمه فارسی تاریخ ایران، گیرشمن، ص 327.
آثار بازمانده آتشكده ری: «چهارطاقی، قسمت اصلی بنا را تشكیل میداد و به منزله محراب در ابنیه مذهبی اسلامی بود، و خرابههای چهارطاقی قدیم دراطراف و نواحی فارس و اصفهان وآذربایجان دیده میشود.» / تاریخ عمومی هنرهای مصور، ج2، ص232.
دارمستتر در باب نگهداری آتش در آتشكده گوید:
«آتش باید همه وقت و هر زمان در معبد روشن باشد، و هیزم خشك و خوشبو در نگاهداری آن به كار رود، و به این وسیله برضد دیوها و عفریتان نامرئی مبارزه مینمودند… .» / وندیداد، دارمستتر، ص 292.
گفتهاند اسكندر چون ایران را فتح كرد، آتشكدهها را ویران ساخت، در البدء و التاریخ در این باب چنین آمده:
قالوا: فملك الاسكندر اربعه عشر سنه، وهدم بیوت النیران، و قتل الهرابذه، و احرق كتاب دینهم الذی جاءهم به زردشت. / البدء والتاریخ، ج 3، ص 153.
اعراب در فتح ری چون با مردم آنجا صلح كردند، آتشكده را باقی گذاردند، رافعی در التدوین درباب فتح ری و قزوین گفته:
«قزوین والری عشریتان لانهما فتحتا صلحاً الاتری انه ترك فیهما بیوت النیران…» / التدوین، رافعی، ص 9.
در ترجمه تاریخ طبری مذكور است كه یزدگرد پس ازشكست جلولا از حلوان به ری آمد و آتش مقدس را از آنجا برگرفت و به مرو برد.
استاد پورداود در صفحه 9 كتاب یزدگرد شهریار، از آتشكده ری و یزدگرد چنین یاد كرده است:
به ری رفت شه، شد بر آتشكده
دلش چاك چاك و به درد آزده
یكی بـاژ گفـت اندر آن دادگاه
گرفت آذر پاك و بر شد به راه
شتابان سـوی مـرو بنهـاد روی
در اندیشـه از دشمن كینهجوی
باژ را دعایی كه آهسته برزبان رانند معنی كردهاند.
در ذیل دادگاه نوشتهاند:
«دادگاه به معنی آتشكده است… آتشكده ری به خصوص مقدس شمرده میشده، یزدگرد از بیم اینكه ری به دست عربها افتاده آتشكده ویران شود، آذر مقدس را از آنجا برگرفته با خود به مرو برد و در آنجا در كاخی فرو نهاد.»
در صفحه 332 كتاب آناهیتا، نیز چنین ذكر كردهاند:
«یزدگرد سوم… به ری آمد و آتش آنجا را كه به ویژه ایرانیان آن را بزرگ میداشتند، از آنجا برگرفت… در سرزمین مرو در كاخی فرو نهاد.
«بهجا بودن قسمتی از جرزها و طاقهای این آتشكده درعصر ما خود دلیل بارزی است از اینكه این بنا در صدر اسلام خراب نشده بوده، و این امر میرساند كه فتح ری به صلح صورت گرفته بوده است، احكام بلاد مفتوحه عنه در باب آن صادق نتواند بود.» / ری باستان، ص 343 تا 347.
آتشكده ری از دیرباز تا عهد اسكندر: آتشكده معبد ایرانیانِ قدیم، و رونق و رواج آن وابسته به رونق و رواج كیش ایشان بوده است. پیشتر در ذكر بقایای موجود آتشكده ری واقع در تپه میل، اشارت رفت كه ظاهراً قدمت بنای آتشكده در ری به زمانهای پیش از زرتشت میرسد و روایت تاریخ بلعمی، ترجمه تاریخ طبری و مروجالذهب در این باب نقل شد؛ هرچند كه زمان بنای آثار موجود را از عهد ساسانیان بالاتر ندانستهاند، چنانكه لویی واندنبرگ در كتاب باستانشناسی ایران باستان گفته:
«آقای ژاك دمرگان درمحلی موسوم به تپه میل یك بنای مستحكم ساسانی مشاهده كرد، كه در فاصله چند كیلومتری مشرق چشمهعلی، نزدیك شهرچال ترخان قرار داشت.
«آقای اشمیت نیز از روی قلعهای از زمان ساسانی خاكبرداری كرد و در آن ستونها و گچبریهایی پیدا كرد كه مجالس شكار، خصوصاً شكار بهرام گور را كه آهویی را هدف تیر قرار داده بود نشان میداد.» / ترجمه باستانشناسی ایران باستان، ص 121.
آثار تپه میل همان بقایای آتشكده ری و متعلقات آن است. دلیل دیگر احتمال قدمت آتشكده درری آن است كه این شهر مقرّمغان و شهری مذهبی بوده است؛ و اگر معتقد باشیم كه نخستین آتشكده ری نیز درهمین حدود بنیان یافته بوده، و به قراین موجود و روایات كتب اعتماد كنیم، باید آن را به عهد ماد و هخامنشیان آباد بپنداریم و به موجب روایات منقول در زیر بپذیریم كه این آتشكده همچنان دایر و معمور بود تا زمانی كه اسكندر فرمان داد آتشكدهها را خراب كنند.
در باب توجه مغان ومردم ری درعهد دولت ماد و هخامنشیان به آتش و آتشكده، و احترام و ستایش این عنصر كه لازمه آن آباد بودن آتشكده است، تردیدی وجود ندارد، چنانكه استاد پورداود در مقاله خویش در موضوع آذر در كتاب یشتها، درباب اهمیت آن در ادیان آریایی چنین نوشتهاند:
«به ملاحظه آنكه درمیان عناصر آتش لطیفتر و زیباتر و مفیدتر است، به خصوص توجه اقوام روی زمین را به خود جلب نموده است. در ادیان آریایی مثل برهمنی و زرتشتی و بودایی – چنانكه در مذاهب سامی، مثل یهودی و عیسوی و اسلام، حتی نزد بتپرستهای افریقا – آتش دارای اهمیت مخصوصی است… .» / یشتها، ج 1، ص 505.
قول ایشان در باب نقش بازمانده ازعهد ماد در اسحق آوند، كه یك ایرانی را كه در مقابل آتش ایستاده نشان میدهد، درباره اهمیت آتش به عهد هخامنش علاوه بر آنچه از قول ایشان مذكور در یسنا در صحائف پیشین نقل افتاد در یشتها نیزگفته اند:
«در قرون بعد هم در آثار پادشاهان هخامنشی در فارس میبینیم كه پادشاه روبهروی آتشدان ایستاده است. بر روی مسكوكات عهد هخامنشی نقش آتشكده دیده میشود. / یشتها، ج 1، ص 507.
هرچند به درستی روشن نیست كه شاهان هخامنشی زرتشتی بودهاند یا نه، چنانكه جكسون در كتاب تتبعات زرتشتی گفته:
«بعضی دانشمندان بحث كردهاند در اینكه آیا شاهان اولیه هخامنشی ثنوی مذهب بودهاند یا نه، زیرا از سنگنبشتهها این معنی روشن نیست. برخی تصور كردهاند، اساساً اولین شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند… . از علمای معروف دارمستتر و گِلدنِر را عقیده بر این است كه داریوش زرتشتی بوده و مطالب راجع به دروغ در كتیبههای او به وضوح عقیده وجود شر را دربرابر خیرمی رساند.» / تتبعات زرتشتی، تألیف جكسون، ترجمه دكتر رضازاده شفق در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص 129.
هنری برستد در كتاب روزگار باستانی نوشته:
«از كتیبهها واظهارات داریوش پیداست كه هخامنشیان خداپرست و پیروان مؤمن دین زرتشتی بودند. و قدرت آنان، آن دین لطیف را در آسیای صغیرهم منتشر ساخت…» / روزگار باستانی، تألیف برستد، ترجمه دكتر رضازاده شفق، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص108.
در ایران باستان مذكور است:
«این مسئله كه شاهان هخامنشی و ایرانیان این دوره چه مذهبی داشتهاند، روشن نیست، جهت این است كه ازكتیبههای شاهان هخامنشی اطلاعات كافی راجع به این مطلب به دست نمیآید و مورخین یونانی هم نه در این مسئله دقیق شده و نه لااقل به شرح آن پرداختهاند… / ایران باستان، ج2، ص1515.
باری ازاین مجموع چنین استنباط توان كرد كه تقدیس آتش به عهد هخامنشیان رواجی كامل داشته و آتشكدهها به ویژه آتشكده ری – مركز مغان – معمور و دایر بوده است.
خرابی آتشكدهها و بیرونقی آیین زرتشت از زمان اسكندر تا عهد ساسانیان: پس از آنكه اسكندر بر ایران دست یافت، به همراه دیگر خرابیها كه به دست وی بر كشور ایران وارد آمد، در امور دینی ایرانیان نیز اختلالی عظیم پدید گردید؛ و اوستا بسوخت، و آتشكدهها خراب شد. نویسنده كتاب البدء والتاریخ را در باب تخریب آتشكدهها بدین عهد قولی است كه پیشتر نقل شد. اسكندر در تعقیب داریوش چند روز در ری بماند كه بحث آن در ذكر وی در مبحث تاریخ ری بیاید. بیگمان شدت عمل اسكندر در این شهر مقدس زرتشتیان بیش ازدیگر بلاد بود.
خلفای اسكندر نیز در ایران به ترویج یونانیگری اهتمام داشتند و مذهب اصلی ایرانیان را خوار میگرفتند و بر پیروان كیش زرتشت خفت روا میداشتند. در كتاب ایران باستان آمده:
بعد از آمدن اسكندر به ایران و انتشار یونانیت در ایران، صور یا علامات ارباب انواع یونانی هم بر مسكوكات اشكانی پدید آمد. / ایران باستان، ج 3، ص 2688.
در تاریخ ساسانیان فروغی ثبت شده:
«[خلفای اسكندر] به توهین مذهب عجم پرداخته، بلكه در اواخر فاش به آیین ایشان بیاحترامی مینمودند… خلفای او [اسكندر] این مسئله [احترام به كیش زرتشت] را مهم و قابل اعتنا ندانسته بلكه اپیفان چنانكه گفتیم آشكارا دست به توهینِ دین عجم زد…» / تاریخ ساسانیان، فروغی، ج 1، ص 9.
خلاصه بدین عهد همچنانكه اوستای اصلی، كتاب دینی زرتشتیان، از بین رفت و احكام آن ازذهنها به تدریج فراموش میشد، كانون آتشكدهها نیزتاریكی میگرفت وآن فضاهای گرم مقدس به سردی میگرایید؛ لكن مصیبت شهركهن ری ازاین حدود هم فراتر رفت، زیرا به زمان سلوكیان زمین لرزهای شدید همه بناهای شهررا درهم كوبید، كه به یقین بقایای آتشكده را نیزبا خاك یكسان ساخت. گرچه شهربه دست سلوكوس اول – كه مانند همه یونانیان به ارباب انواع معتقد بود – تجدید بنا یافت و نام اورپس به خود گرفت لكن، ظاهراً چنانكه بیاید آتشكده، كه سلوكوس بدان اعتقاد و اعتنایی نداشت، به بتخانهای برای یونانیان مقیم ری مبدل شد. به عهد اشكانیان نیز بر طبق قراین آتشكدههای كشور عمرانی نیافت. شهر ری، پایتخت بهاره اشكانیان بود، لكن احوال این سلاله از نظر مذهب روشن نیست، و در این باب اقوالی متناقض به چشم میخورد در كتاب ایران باستان مذكور است:
راجع به مذهب پارتیها و شاهان اشكانی باز اطلاعات خیلی كم است، با وجود این از كلیه اطلاعاتی كه به ما رسیده، چنین برمی آید كه پارتیها قبل ازاینكه به ایران بیایند، وزمانی كه با سكاها معاشر یا همجوار بودند، مانند سایرآریان هاعناصررا میپرستیدند، و پرستیدن آفتاب و ماه و ستارگان در مذهب آنها داخل بود بعد كه به ایران آمدند و با مردمان دیگر ایرانی معاشر شدند، هرمزد پرستی مذهب آنها گردید، ولی اثراتی هم از مذهب سابق پارتیها در آنها ماند… / ایران باستان، ج 3، ص 2687.
شیوه سلاطین اشكانی ارمنستان نیز در این باب همین گونه بوده و در تاریخ ساسانیان آمده:
سلاطین اشكانی ارمن به آتش متبرك اورمزد اعتنایی نكرده، تا در آتشكدهها خاموش شد؛ چنانكه موسی خورنی مورخ قدیم ارمنی گوید: وقتی كه اردشیر بابكان ارمنستان را فتح كرد، دید آتش مبارك منطفی گشته، حكم كرد آن را دوباره روشن كنند.
/ تاریخ ساسانیان، ج1، ص10.
به عهد ساسانیان: به عهد ساسانیان كیش زرتشت رسمیت یافت و به همراه پیشرفتهای دیگر شئون این دین كانونهای آتش مقدس در آتشكدهها نیز بار دیگر نور و فروغ خویش را از سر گرفت. ویلبر در كتاب ایران در گذشته و حال ضمن بیان كارهای مهم اردشیر در این باب چنین اشارت كرده:
این پادشاه بعد از جلوس، دین زرتشت را دین رسمی قرار داد… / ایران در گذشته و حال، تألیف ویلبر، ترجمه دكتر رضازاده شفق، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص 18.
و نیز:
دین زرتشت چنانكه گفتیم دراین عهد قوام یافت، و آیین تقدیس آتش معمول شد، و آتشكدههای مهم در ایران وجود پیدا كرد، آتشكدههای محلی را آتشكده وهرام (بهرام) مینامیدند… / همان مرجع، ص 20.
و نیز: در سنوات اخیر آتشكدههای متعدد هم در نقاط مختلف پیدا شده… / همان مرجع، ص 21.
در تاریخ ایران قدیم آمده: اردشیر (پاپكان) برای اینكه حسّیات مردم را با خود موافق كند به جمعآوری اوستا پرداخت؛ با این مقصود مغها را ترویج، و آتشكدههای خاموش را روشن، و مذهب زرتشت را مذهب رسمی ایران كرد؛ و رئیس روحانیان را، كه به لقب مؤبذان مؤبذ ملقب بود، به یكی از بلندترین مقامهای دولتی ارتقاء داد. / تاریخ ایران قدیم، ص 153.
[1] . Donald N. Wilber
آتشكده كه آذركده نیز گفتهاند، در مذهب زرتشت به پرستشگاه میگویند. معبدهای ایران قدیم بیشتر آتشكده نامیده میشد، آتشدان فروزان در این پرستشگاهها به منزله محراب در مساجد است.
|
|
آتشکده ری
آثاری از آتشكده ری در دوازده كیلومتری جنوب شرقی حضرت عبدالعظیم برفراز تپهای به نام «تپه میل» به جا مانده است. محل آتشكده را كه به عهد باستان «بركه» میگفتند، بدین زمان «تپه میل» نام دادهاند، ازآن جهت كه ازبنای عظیم آتشكده دو جزء به صورت دو میله برفرازتپه به جامانده است. این اواخر به وسیله اداره كل باستانشناسی مورد خاكبرداری و تعمیر و مرمت قرار گرفت و اكنون قسمتی از دیواره و طاقها و پیهای آن بنای عظیم مشهود است. اداره باستانشناسی برروی تخته سنگی منصوب در آن محل چنین نوشته است:
«در این محل كه به نام تپه میل خوانده میشود، بقایای آتشكده عظیمی از دوره ساسانیان است.»
تپه میل (آتشکده ری)
اداره كل باستانشناسی از سال 1331ش. به بعد كم و بیش به مرمت و تعمیر و خاكبرداری وحفاریهای آن پرداخته است. در صفحه پنج كتاب آینه آیین مزدیستی چنین آمده است:
«زرتشت در شهر ری زاییده شده» و به همین سبب گروهی بر این عقیدهاند كه عظمت این آتشكده در زمان حیاتش بدان علت بوده كه آن را در عصر زرتشت ساختهاند. لیكن شواهدی وجود دارد كه پیش از ظهور زرتشت این آتشكده بنا شده بود. بر این اساس آن سخن را اعتباری نیست.
در ترجمه تاریخ طبری آمده: «در ری آتشگاهی بود كه از آن قدیمیتر نبود.»
همینطور مسعودی مؤلف مروجالذهب احداث اولین آتشكده را به فریدون نسبت میدهد و میآورد:
«نخستین كسی كه گفتهاند آتشكده ساخت، فریدون شاه بود.»
و سپس شرح میدهد فریدون قومی را مشاهده میكند كه آتش را میپرستیدند و نیز علت پرستش آنان را بازگو میكند و میافزاید:
«… وقتی فریدون از آنچه بگفتم آگاه شد بگفت تاازآن آتش به خراسان برند و آتشكدهای در طوس ساخت و آتشكده دیگر در بخارا و یك آتشكده در سیستان ساخته شد. گویند بهمن پسر اسفندیار پسر ویشتاسب آن را بساخت. آتشكده ری نیز در سیروان و ری بود كه بتها داشت و انوشیروان بتها را برون ریخت. این آتشكدهها پیش از ظهور زرتشت پسر اسپیمان پیغمبر مجوس بوده است…»
در این باب كه نخستین آتشكده ری در فاصله سیروان (در نواحی ری) و ری واقع بوده است، كریستینسن، مستشرق غربی نیز در كتاب ایران در زمان ساسانیان اشارتی دارد بدین قرار:
«در تواریخ بسی از آتشكدههای جبال را كه سرزمین ماد قدیم باشد، نام بردهاند. از آن جمله آتشكده سیروان نزدیك ری و كوهش است.»
به موجب قول مسعودی این آتشكده به فرمان انوشیروان دراین محل پی افكنده شد و بیمارستان باستانی ری كه پزشك عالیقدر، محمد زكریای رازی بعدها چندی ریاست آن را به عهده داشت، جزو مؤسسات وابسته به آتشكده ری به حساب میآمده است و اگرچنین باشد، بانی این بیمارستان را نیز باید انوشیروان دانست.
در باب این مهم كه انوشیروان را به آباد كردن آتشكدهها همتی میبود در تاریخ بلعمی نیز اشارت رفته است و در ترجمه تاریخ طبری نیز این قول مذكور است.
صحرایی كه آتشكده ری آنجا بنا شده، صحرای ازدان نام داشته است كه ظاهراً به مناسبت وجود آتشكده (كه جایگاه پرستش ایزدان است) آنجا را «صحرای ازدان» میگفتهاند، به ظاهر مخفف ایزدان است.
این شهر پیش از اسلام پایگاه بزرگ مغان و مركز دینی زرتشتیان بوده و شهری مقدس به شمار میآمده است و نوعی حكومت دینی نظیر حكومت پاپ در واتیكان كه به وسیله موبدان كه عنوان «زرتوشترتمه«، یعنی همانند زرتشت داشتهاند، در آنجا برقرار بوده است.
پیش از اسلام در پهنه وسیع تهران امروزی، ری و دماوند، دین زرتشت رواج داشته است و آنجا یك كانون «موبدنشین» ایران به شمار میآمده است، به همین سبب در جای جای این عرصه به بناهای دینی متعددی برمیخوریم كه همه آنان به نام ناهید كه از ایزدان بزرگ زرتشتی است، منتسب بوده است. این بناها سه گروهند كه عبارتند از:
گروه اول، نظیر گنبد بیبی شهربانو در ری كه امروزه به غلط آنجا را مدفن مادر گرامی حضرت سجاد (ع) كه دختر یزدگرد سوم ساسانی بوده است، میدانند.
گروه دوم، آنها كه آثارشان هماكنون موجود است، نظیر بقایایی كه در سی كیلومتری از مركز تهران روی یكی از مرتفعات كوه توچال است كه مرحوم كریمان میگوید، با آزمایش تكهچوبی از آنجا توسط دانشگاه تهران، به دوران آغاز عهد ساسانی یعنی زمان اردشیر منسوب و تعیین شده است.
و دیگر، آتشكده عظیم ری است كه در دوازده كیلومتری جنوبشرقی حضرت عبدالعظیم بر فراز تپهای كه اكنون تپه میل خوانده میشود، قرار دارد.
آتشكده قبلی و قدیمی ری در فاصله میان ری و یكی ازنواحی آن موسوم به سیروان بوده است.
/ معجم البلدان، ج 3، ص 215.
در نزدیكی رباط كریم (شهریار) بالای تپهای آتشكدهای است موسوم به تخت رستم كه ظاهراً به دوران ساسانی مربوط است.
گروه سوم، آنها كه فقط نام و ذكرشان باقی لكن آثارشان محو شده است. نظیر خاتون بارگاه در ارتفاعات شمال تهران و قلعه هفت دختران وقلعههایی در كمر دشت دشتك در لار لواسان ازتوابع تهران و بنایی در دره اسبولك اوشان و معبدی كه در كنار دریاچه توچال جنب قله توچال بوده است و همین طور «قصر دختر» یا «قزل ماما» كه در سی كیلومتری شمال شهر تهران بوده است. دختر یا ماما مقصود همان ناهید است. این آثار بارها در طول تاریخ مورد هجوم و ویرانگری واقع شده است.
در صفحه 153 از جلد سوم البدءالتاریخ آمده:
نظامی گنجوی در بیان حمله اسكندر به ایران چنین میسراید:
هـر آتشگهی كامد آنجا به دست
چو یخ سرد كردش بر آتشپرست
چـو بشكست بـر هیربد پشت را
بــرانــداخـت آییـن زردشـت را
ز گیـلان بـرون شد درآمد به ری
بـه افكنـدن دشمـن افكنــد پــی
بـر آتـشپـرستـان سیـاسـت نمود
بــرآورد از آن دوده یكبــاره دود
/ شرفنامه، صص 347 و 348.
یك بار هم زلزله عظیمی ری را لرزاند و بناهای آن را ویران نمود كه در این واقعه عبادتگاههای دینی مصون نماند.
با آمدن اسلام دراین گستره بسیاری از آن بناها خراب شد یا كاربری مذهبی – زرتشتی خود را به دلیل تغییر مذهب مردم از دست داد.
مهدی بازرگان هم راجع به آتشكده ساسانی مطلبی دارد:
در شرق حضرت عبدالعظیم در دامنه كوههای مسگرآباد در میان دره تنگنایی، یك آبادی كوچك هست كه این دیه را زندان گویند، (زندان هارون الرشید یا آتشكده ساسانی). / مهدی بازرگان، مجله صنعت، شماره 20، خرداد 1323.
بقایای آتشكده ری: در دوازده كیلومتری جنوبشرقی حضرت عبدالعظیم، برفراز تپهای به نام تپه میل، آثار بنایی كهنه از عهد ساسانیان به چشم میخورد. این آثار، بقایا و رسوم و اطلال آتشكده بزرگ ری است.
«آیین زرتشت را با آتش و آتشكده، ارتباطی تمام است . شهرهای معتبر پیروان این كیش را عموماً آتشكدهای بود و در آنجا آتش مقدس،كه به اعتقاد آنان از آسمان آمده بوده، پرتوافشانی میكرد. ساسانیان تصویر آتشكده را در پشت مسكوكات خویش نقش میكردند.» / تاریخ ساسانیان، ترجمه فروغی (ترجمه تاریخ راولینسن)، ج 2، ص 188.
هر چند بنای موجود را از عهد ساسانیان دانستهاند، لكن به موجب پارهای اسناد ظاهراً قدمت بنای آتشكده در ری به زمانهای پیش از زرتشت میرسد.
در ترجمه تاریخ طبری مذكور است:
«به ری آتشگاهی بود كه از آن قدیمتر نبود… .»
/ ترجمه تاریخ طبری، چاپ عكسی، ص 55.
مسعودی در مروج الذهب احداث آتشكده را در ری به فریدون نسبت میدهد و قصه ذیل را نقل میكند:
«… فاّول مایحكی ذلك عنه افریدون الملك، و ذلك انه وجدنا راً یعظمها اهلها، و هم معتكفون علی عبادتها، فسألهم عن خبرها و وجه الحكمه منهم فی عبادتها، فاخبروه اّنها:
واسطه بین الله و بین خلقه، وانها من جنس الالهه النوریه،… و جعلوا للنورمراتب، و فرقوا بین طبع النار والنور وان الحیوان یجتذب فیحرق نفسه كالفراش الطائر باللیل … و غیر ذلك ممایقع فی صید اللیالی من الغزلان و الطیر والوحوش … وان النورصلاح هذا لعالم، و شرف النار علی الظلمه ومضادته لها… فلما اخبرأفریدون بما ذكرنا، امر بحمل جز منها الی خراسان فاتخذ لها بیتا بطوس… / مروج الذهب، جزء 1، طبع 1283 ق.، ص293.
به دنبال این عبارت نام ده آتشكده را، كه ری نیز جزو آنهاست، ذكر میكند و سپس چنین ادامه میدهد:
«هذه البیوت العشره كانت قبل ظهور زرادشت بن اسبیمان نبی المجوس.» / مروجالذهب، جزء 1، طبع 1283 ق.، ص 294.
«گرچه درستی این خبر مسلم نیست، ولی متأخران نیز ری را از زمانهای دیرین و پیش از ظهور زرتشت شهری مذهبی و مركز مغان دانستهاند، هر چند آتشپرستی در مذهب زرتشت رنگی دیگر گرفت.» / مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی، تالیف دكتر محمد معین، ج 1، ص 81.
بنای آتشكده: دونالد ویلبر[1](17) بنای آتشكده را چنین توصیف میكند:
«معمولاً بنای یك آتشكده عبارت است از یك اطاق چهارگوشه كه سقف آن طاق ضربی است و گاهی اطراف آن را راهرو یا دالانی گرفته و درهریك ازچهار دیوار اطراف ورودیه طاقی ساخته شده كه به همین مناسبت این نوع بناها را بعد از اسلام چهارطاق میگفتند. قرار دادن گنبد كه مدور است بر روی بنای چهارگوشه و تكیهگاه دادن به آن در گوشهها با ایجاد طاقهای گوشهای سبك خاص ایران است. / ترجمه كتاب ایران، تألیف ویلبر، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص21.
گیرشمن در تاریخ ایران در بنای معابد در عهد ساسانیان چنین ذكر كرده:
«در بنای معابد تغییراتی صورت گرفت. تالار مركزی آتشكده، مربع ومحصور به چهار دالان بوده است… .» / ترجمه فارسی تاریخ ایران، گیرشمن، ص 327.
آثار بازمانده آتشكده ری: «چهارطاقی، قسمت اصلی بنا را تشكیل میداد و به منزله محراب در ابنیه مذهبی اسلامی بود، و خرابههای چهارطاقی قدیم دراطراف و نواحی فارس و اصفهان وآذربایجان دیده میشود.» / تاریخ عمومی هنرهای مصور، ج2، ص232.
دارمستتر در باب نگهداری آتش در آتشكده گوید:
«آتش باید همه وقت و هر زمان در معبد روشن باشد، و هیزم خشك و خوشبو در نگاهداری آن به كار رود، و به این وسیله برضد دیوها و عفریتان نامرئی مبارزه مینمودند… .» / وندیداد، دارمستتر، ص 292.
گفتهاند اسكندر چون ایران را فتح كرد، آتشكدهها را ویران ساخت، در البدء و التاریخ در این باب چنین آمده:
قالوا: فملك الاسكندر اربعه عشر سنه، وهدم بیوت النیران، و قتل الهرابذه، و احرق كتاب دینهم الذی جاءهم به زردشت. / البدء والتاریخ، ج 3، ص 153.
اعراب در فتح ری چون با مردم آنجا صلح كردند، آتشكده را باقی گذاردند، رافعی در التدوین درباب فتح ری و قزوین گفته:
«قزوین والری عشریتان لانهما فتحتا صلحاً الاتری انه ترك فیهما بیوت النیران…» / التدوین، رافعی، ص 9.
در ترجمه تاریخ طبری مذكور است كه یزدگرد پس ازشكست جلولا از حلوان به ری آمد و آتش مقدس را از آنجا برگرفت و به مرو برد.
استاد پورداود در صفحه 9 كتاب یزدگرد شهریار، از آتشكده ری و یزدگرد چنین یاد كرده است:
به ری رفت شه، شد بر آتشكده
دلش چاك چاك و به درد آزده
یكی بـاژ گفـت اندر آن دادگاه
گرفت آذر پاك و بر شد به راه
شتابان سـوی مـرو بنهـاد روی
در اندیشـه از دشمن كینهجوی
باژ را دعایی كه آهسته برزبان رانند معنی كردهاند.
در ذیل دادگاه نوشتهاند:
«دادگاه به معنی آتشكده است… آتشكده ری به خصوص مقدس شمرده میشده، یزدگرد از بیم اینكه ری به دست عربها افتاده آتشكده ویران شود، آذر مقدس را از آنجا برگرفته با خود به مرو برد و در آنجا در كاخی فرو نهاد.»
در صفحه 332 كتاب آناهیتا، نیز چنین ذكر كردهاند:
«یزدگرد سوم… به ری آمد و آتش آنجا را كه به ویژه ایرانیان آن را بزرگ میداشتند، از آنجا برگرفت… در سرزمین مرو در كاخی فرو نهاد.
«بهجا بودن قسمتی از جرزها و طاقهای این آتشكده درعصر ما خود دلیل بارزی است از اینكه این بنا در صدر اسلام خراب نشده بوده، و این امر میرساند كه فتح ری به صلح صورت گرفته بوده است، احكام بلاد مفتوحه عنه در باب آن صادق نتواند بود.» / ری باستان، ص 343 تا 347.
آتشكده ری از دیرباز تا عهد اسكندر: آتشكده معبد ایرانیانِ قدیم، و رونق و رواج آن وابسته به رونق و رواج كیش ایشان بوده است. پیشتر در ذكر بقایای موجود آتشكده ری واقع در تپه میل، اشارت رفت كه ظاهراً قدمت بنای آتشكده در ری به زمانهای پیش از زرتشت میرسد و روایت تاریخ بلعمی، ترجمه تاریخ طبری و مروجالذهب در این باب نقل شد؛ هرچند كه زمان بنای آثار موجود را از عهد ساسانیان بالاتر ندانستهاند، چنانكه لویی واندنبرگ در كتاب باستانشناسی ایران باستان گفته:
«آقای ژاك دمرگان درمحلی موسوم به تپه میل یك بنای مستحكم ساسانی مشاهده كرد، كه در فاصله چند كیلومتری مشرق چشمهعلی، نزدیك شهرچال ترخان قرار داشت.
«آقای اشمیت نیز از روی قلعهای از زمان ساسانی خاكبرداری كرد و در آن ستونها و گچبریهایی پیدا كرد كه مجالس شكار، خصوصاً شكار بهرام گور را كه آهویی را هدف تیر قرار داده بود نشان میداد.» / ترجمه باستانشناسی ایران باستان، ص 121.
آثار تپه میل همان بقایای آتشكده ری و متعلقات آن است. دلیل دیگر احتمال قدمت آتشكده درری آن است كه این شهر مقرّمغان و شهری مذهبی بوده است؛ و اگر معتقد باشیم كه نخستین آتشكده ری نیز درهمین حدود بنیان یافته بوده، و به قراین موجود و روایات كتب اعتماد كنیم، باید آن را به عهد ماد و هخامنشیان آباد بپنداریم و به موجب روایات منقول در زیر بپذیریم كه این آتشكده همچنان دایر و معمور بود تا زمانی كه اسكندر فرمان داد آتشكدهها را خراب كنند.
در باب توجه مغان ومردم ری درعهد دولت ماد و هخامنشیان به آتش و آتشكده، و احترام و ستایش این عنصر كه لازمه آن آباد بودن آتشكده است، تردیدی وجود ندارد، چنانكه استاد پورداود در مقاله خویش در موضوع آذر در كتاب یشتها، درباب اهمیت آن در ادیان آریایی چنین نوشتهاند:
«به ملاحظه آنكه درمیان عناصر آتش لطیفتر و زیباتر و مفیدتر است، به خصوص توجه اقوام روی زمین را به خود جلب نموده است. در ادیان آریایی مثل برهمنی و زرتشتی و بودایی – چنانكه در مذاهب سامی، مثل یهودی و عیسوی و اسلام، حتی نزد بتپرستهای افریقا – آتش دارای اهمیت مخصوصی است… .» / یشتها، ج 1، ص 505.
قول ایشان در باب نقش بازمانده ازعهد ماد در اسحق آوند، كه یك ایرانی را كه در مقابل آتش ایستاده نشان میدهد، درباره اهمیت آتش به عهد هخامنش علاوه بر آنچه از قول ایشان مذكور در یسنا در صحائف پیشین نقل افتاد در یشتها نیزگفته اند:
«در قرون بعد هم در آثار پادشاهان هخامنشی در فارس میبینیم كه پادشاه روبهروی آتشدان ایستاده است. بر روی مسكوكات عهد هخامنشی نقش آتشكده دیده میشود. / یشتها، ج 1، ص 507.
هرچند به درستی روشن نیست كه شاهان هخامنشی زرتشتی بودهاند یا نه، چنانكه جكسون در كتاب تتبعات زرتشتی گفته:
«بعضی دانشمندان بحث كردهاند در اینكه آیا شاهان اولیه هخامنشی ثنوی مذهب بودهاند یا نه، زیرا از سنگنبشتهها این معنی روشن نیست. برخی تصور كردهاند، اساساً اولین شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند… . از علمای معروف دارمستتر و گِلدنِر را عقیده بر این است كه داریوش زرتشتی بوده و مطالب راجع به دروغ در كتیبههای او به وضوح عقیده وجود شر را دربرابر خیرمی رساند.» / تتبعات زرتشتی، تألیف جكسون، ترجمه دكتر رضازاده شفق در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص 129.
هنری برستد در كتاب روزگار باستانی نوشته:
«از كتیبهها واظهارات داریوش پیداست كه هخامنشیان خداپرست و پیروان مؤمن دین زرتشتی بودند. و قدرت آنان، آن دین لطیف را در آسیای صغیرهم منتشر ساخت…» / روزگار باستانی، تألیف برستد، ترجمه دكتر رضازاده شفق، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص108.
در ایران باستان مذكور است:
«این مسئله كه شاهان هخامنشی و ایرانیان این دوره چه مذهبی داشتهاند، روشن نیست، جهت این است كه ازكتیبههای شاهان هخامنشی اطلاعات كافی راجع به این مطلب به دست نمیآید و مورخین یونانی هم نه در این مسئله دقیق شده و نه لااقل به شرح آن پرداختهاند… / ایران باستان، ج2، ص1515.
باری ازاین مجموع چنین استنباط توان كرد كه تقدیس آتش به عهد هخامنشیان رواجی كامل داشته و آتشكدهها به ویژه آتشكده ری – مركز مغان – معمور و دایر بوده است.
خرابی آتشكدهها و بیرونقی آیین زرتشت از زمان اسكندر تا عهد ساسانیان: پس از آنكه اسكندر بر ایران دست یافت، به همراه دیگر خرابیها كه به دست وی بر كشور ایران وارد آمد، در امور دینی ایرانیان نیز اختلالی عظیم پدید گردید؛ و اوستا بسوخت، و آتشكدهها خراب شد. نویسنده كتاب البدء والتاریخ را در باب تخریب آتشكدهها بدین عهد قولی است كه پیشتر نقل شد. اسكندر در تعقیب داریوش چند روز در ری بماند كه بحث آن در ذكر وی در مبحث تاریخ ری بیاید. بیگمان شدت عمل اسكندر در این شهر مقدس زرتشتیان بیش ازدیگر بلاد بود.
خلفای اسكندر نیز در ایران به ترویج یونانیگری اهتمام داشتند و مذهب اصلی ایرانیان را خوار میگرفتند و بر پیروان كیش زرتشت خفت روا میداشتند. در كتاب ایران باستان آمده:
بعد از آمدن اسكندر به ایران و انتشار یونانیت در ایران، صور یا علامات ارباب انواع یونانی هم بر مسكوكات اشكانی پدید آمد. / ایران باستان، ج 3، ص 2688.
در تاریخ ساسانیان فروغی ثبت شده:
«[خلفای اسكندر] به توهین مذهب عجم پرداخته، بلكه در اواخر فاش به آیین ایشان بیاحترامی مینمودند… خلفای او [اسكندر] این مسئله [احترام به كیش زرتشت] را مهم و قابل اعتنا ندانسته بلكه اپیفان چنانكه گفتیم آشكارا دست به توهینِ دین عجم زد…» / تاریخ ساسانیان، فروغی، ج 1، ص 9.
خلاصه بدین عهد همچنانكه اوستای اصلی، كتاب دینی زرتشتیان، از بین رفت و احكام آن ازذهنها به تدریج فراموش میشد، كانون آتشكدهها نیزتاریكی میگرفت وآن فضاهای گرم مقدس به سردی میگرایید؛ لكن مصیبت شهركهن ری ازاین حدود هم فراتر رفت، زیرا به زمان سلوكیان زمین لرزهای شدید همه بناهای شهررا درهم كوبید، كه به یقین بقایای آتشكده را نیزبا خاك یكسان ساخت. گرچه شهربه دست سلوكوس اول – كه مانند همه یونانیان به ارباب انواع معتقد بود – تجدید بنا یافت و نام اورپس به خود گرفت لكن، ظاهراً چنانكه بیاید آتشكده، كه سلوكوس بدان اعتقاد و اعتنایی نداشت، به بتخانهای برای یونانیان مقیم ری مبدل شد. به عهد اشكانیان نیز بر طبق قراین آتشكدههای كشور عمرانی نیافت. شهر ری، پایتخت بهاره اشكانیان بود، لكن احوال این سلاله از نظر مذهب روشن نیست، و در این باب اقوالی متناقض به چشم میخورد در كتاب ایران باستان مذكور است:
راجع به مذهب پارتیها و شاهان اشكانی باز اطلاعات خیلی كم است، با وجود این از كلیه اطلاعاتی كه به ما رسیده، چنین برمی آید كه پارتیها قبل ازاینكه به ایران بیایند، وزمانی كه با سكاها معاشر یا همجوار بودند، مانند سایرآریان هاعناصررا میپرستیدند، و پرستیدن آفتاب و ماه و ستارگان در مذهب آنها داخل بود بعد كه به ایران آمدند و با مردمان دیگر ایرانی معاشر شدند، هرمزد پرستی مذهب آنها گردید، ولی اثراتی هم از مذهب سابق پارتیها در آنها ماند… / ایران باستان، ج 3، ص 2687.
شیوه سلاطین اشكانی ارمنستان نیز در این باب همین گونه بوده و در تاریخ ساسانیان آمده:
سلاطین اشكانی ارمن به آتش متبرك اورمزد اعتنایی نكرده، تا در آتشكدهها خاموش شد؛ چنانكه موسی خورنی مورخ قدیم ارمنی گوید: وقتی كه اردشیر بابكان ارمنستان را فتح كرد، دید آتش مبارك منطفی گشته، حكم كرد آن را دوباره روشن كنند.
/ تاریخ ساسانیان، ج1، ص10.
به عهد ساسانیان: به عهد ساسانیان كیش زرتشت رسمیت یافت و به همراه پیشرفتهای دیگر شئون این دین كانونهای آتش مقدس در آتشكدهها نیز بار دیگر نور و فروغ خویش را از سر گرفت. ویلبر در كتاب ایران در گذشته و حال ضمن بیان كارهای مهم اردشیر در این باب چنین اشارت كرده:
این پادشاه بعد از جلوس، دین زرتشت را دین رسمی قرار داد… / ایران در گذشته و حال، تألیف ویلبر، ترجمه دكتر رضازاده شفق، در كتاب ایران از نظر خاورشناسان، ص 18.
و نیز:
دین زرتشت چنانكه گفتیم دراین عهد قوام یافت، و آیین تقدیس آتش معمول شد، و آتشكدههای مهم در ایران وجود پیدا كرد، آتشكدههای محلی را آتشكده وهرام (بهرام) مینامیدند… / همان مرجع، ص 20.
و نیز: در سنوات اخیر آتشكدههای متعدد هم در نقاط مختلف پیدا شده… / همان مرجع، ص 21.
در تاریخ ایران قدیم آمده: اردشیر (پاپكان) برای اینكه حسّیات مردم را با خود موافق كند به جمعآوری اوستا پرداخت؛ با این مقصود مغها را ترویج، و آتشكدههای خاموش را روشن، و مذهب زرتشت را مذهب رسمی ایران كرد؛ و رئیس روحانیان را، كه به لقب مؤبذان مؤبذ ملقب بود، به یكی از بلندترین مقامهای دولتی ارتقاء داد. / تاریخ ایران قدیم، ص 153.