پيشگامى ِ بخش هايى از دربار و ديوان در اخذ و ترويج علوم و حر كمبود آگاهى ها در اين خصوص و نياز به سرمايه گذارى هاى اوليه براى شروع اينگونه فعاليت ها مربوط بود، ضمن آنكه ترويج علوم و فنون جديد به پشتوانه سياسى نياز داشت. اين سياست، به شكل اعزام كارآموزان به خارج تجلى يافت«…كه بايد از استادان فن صنايع و بدايع آموخته، و در ايران اشاعه مى شد» (اعتمادالسلطنه،1363، ج1،162.( اولين كارگاه هاي جديد(صنايع نظامي) يا مدارس نوين(دارالفنون و مجمع الصنايع) در ساختار بيوتات و در منطقة سلطنتى (خالصه) برپا شدند. دارالفنون، نماد آموزش و ترويج علوم نوين در ايران شد،اما مدرسة مجمع الصنايع باظهور نوگراترين بخش(صنعت و از جمله صنايع نظامى و تجملاتى) در گمنامى فرو رفت. برپايى مدارس دارالفنون و مجمع الصنايع براساس تجربة علمى و فنى اروپاييان بود و طرز اداره و سازماندهى آنها الگويى دو بخشى داشت: از يكسو در ساختار بيوتات تعريف شدند و از سوى ديگر، تابع مقتضيات خاصى بودند؛ بديهى است در ارزيابى ساختار و عملكرد تشكيلات مزبور بايد به اين مهم توجه كرد. طرح تأسيس مدرسه اى براى تأسيس و ترويج برخى رشته هاى فنى جديد، با عنوان«مجمع الصنايع»، در سال 1269ق. عملى شد تا به موازات آموزش علوم پزشكى و پايه در مدرسة دارالفنون، آموزش و ترويج «فنون و هنرها»ى جديد در اين مدرسه انجام پذيرد. مأموريت اين نهاد آموزشى- حرفه اى بسيار هوشيارانه تعيين شده بود واعزام دانشجو و كارآموز براى فراگيرى فنون جديد و مورد نياز در پيگيرى فكر تأسيس مدرسة مجمع الصنايع مؤثر بود. تا آن هنگام در رشته هاى نقاشى، ريخته گرى،كاغذ سازى، زرگرى،چينى سازى،نجارى، و نظاير اينها كارآموز به خارج اعزام شده بود (آدميت،1355، 295-299.)