لهجه تهرانی ها
گفتگوی داریوش شهبازی، تاریخ پژوه و تهران شناس با روزنامه همشهری مهر1399
لهجه تهرانیها همان لهجه و زبان سدههای پیش است؟
میرزاها لهجه تهرانیها را تغییر دادند. تهرانیها در گذشته با لهجه دیگری حرف میزدند؛ گویشی که در تمامی روستاهای قصران خارج رایج بود. ریشه آن زبان «رازی» یا راجی بود.اما با افزایش تدریجی ساکنان تهران در دوره قاجار و پس از پایتختی اندک اندک تغییر کرد.
************
خاستگاه لهجه تهرانی و یا به عبارت صحیحتر زبان تهرانی را باید در چه دوره تاریخی جستوجو کنیم؟
اولین نکتهای که باید بدانیم این است که زبان در هر جغرافیایی پیوسته در حال تغییر است؛ کلمات و واژه هایی افزوده و یا متروک می شود.
زبان تهرانی و به طور کلی زبان راجی یا رازی هم از این قانون جدا نیست.
در طول تاریخ تحولات سیاسی، جنگها، مهاجرتها و… در این گستره بر این زبان تاثیر داشته است. البته هرچه از شهرها به مناطق کوچک تر برویم سرعت دگرگونی کندتر خواهد بود به تعبیر دیگر روستاها به دلیل تاثیر ضعیف تر از جنگ و پیروزی و مهاجرت و غیره دچار تغییرات کمتری بوده اند.
با این بیان، خاستگاه لهجه تهرانی به کدام دوره تاریخی تعلق دارد؟
برای بررسی دقیقتر، باید تحولات زبانی در گستره وسیع تهران، ری و شمیرانات را در محدوده دماوند تا کرج امروزی بررسی کنیم. ابتدا باید سراغ دوران پیش از اسلام و زبان رایج این منطقه که به آن رازی یا راجی گفته میشد برویم. تهران در آن دوران روستایی بسیار کوچک در مجاورت شهری بزرگ به نام ری بود و زبان رایج در آن هم همان زبان رازی یا راجی نام داشت. یعنی زبان غالب روستاهای قصران خارج اما زبان رازی هم بر گرفته از زبان پهلوی است که در دوران پیش از اسلام در بخش وسیعی از جغرافیای امپراتوری ایران رایج بود و زیر شاخههای آن تاتی، لری، کردی، مازندرانی، گیلک و غیره است.
هرچند به دلیل از میان رفتن منابع مکتوب آن دوران، اطلاعات ما از این زبان در دوره پیش از اسلام محدود است، اما زبان پهلوی هم از زبان بومیانی که پیش از ورود آریاییها در این منطقه زندگی میکردند و نیز از زبان یونانیهایی که پس از حمله اسکندر مقدونی به ایران آمدند بی تاثیر نبوده است.
این تاثیرات در دوران اسلامی و حضور اعراب در ایران چگونه بود؟
در دوران اسلامی با فروپاشی امپراتوری ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران، زبان عربی به زبان غالب تبدیل شد. گو اینکه تا چند قرن در محدوده کوهستانی شمیرانات یعنی قصران داخل و طبرستان(مازندران و گیلان کنونی) زبان پهلوی رایج بود و حتی سکه ساسانی بکار میرفت. در دوره اسلامی و به ویژه در دوران خلافت امویان و عباسیان گروههایی از جمعیت شیعه از ترس آزار اکثریت سنی به شمیرانات و آبادیهای دور دست و گمنام پناه آورده و مسکن گزیدند. آبادیهایی که ساکنانش همگی سادات هستند یادگار آن دوران است. بنابراین زبان عربی هم در منطقه شمیران و تهران امروزی تاثیر گذاشت و شمار زیادی از واژگان عربی در زبان رازی جا خوش کرد. البته از یاد نبریم که خط با زبان تفاوت دارد زیرا اعراب خط نداشتند و خط کنونی فارسی و خط عربی هر دو بر گرفته از خط پهلوی است.
در این دوره چه تحولاتی در زبان رازی ایجاد شد؟
در دوره های بعد با تشکیل سلسله غزنویان و مسلط شدن زبان ترکی بر این زبان بود. سپس حکومت سلجوقیان و نیز دوران طولانی حکومت صفویه که همه ترک زبان بودند، باعث شد کلماتی از زبان ترکی هم در زبان رازی وارد شود.
آیا نشانههایی از زبان رازی در منابع مکتوب وجود دارد؟
بله. در آغاز قرن هفتم هجری و همزمان با ورود مغولها به ایران، شاعری به نام «بندار رازی» اشعاری به زبان رازی سروده و مکتوب کرده است. اما پس از حمله مغولها به ری و خرابیهای بسیاری که در این شهر به بار آمد، شمار زیادی از اهالی ری به روستاهای اطراف از جمله روستای کوچک تهران کوچ کردند. در این دوران بود که تهران به تدریج رشد کرد، به شمار جمعیت آن هم افزوده شد و زبان رازی هم در این محدوده قوت بیشتری گرفت.
آیا آثار مکتوب از لهجه تهرانی وجود دارد؟
بله. در دوران حکومت صفویه، شاعری به نام ملاسحری تهرانی اشعاری به لهجه تهرانی یا همان زبان رازی سروده است.
به نمونه ای از شعر ملاسحری رازی توجه کنید.
گل دیمم تا که یه ملا نمیشو سوته جانم به تماشا نمیشو
مده پیغام که اینها قصهاس تا ترا نینه دلم وا نمیشو
زفل را واکه اگر دل میبری مغر تا شو نوینه جا نمیشو
یعنی گل رخ من از وقتی که به مکتب نمیرود جان سوختهام به تماشا نمیرود. پیغام مده که اینها قصه است، تا تو را دلم نبیند وا نمیشود. اگر دل میبری زلف را باز کن، مرغ تا شب را نبیند جا نمیرود.
چگونه لهجه تهرانی از میان رفت؟
تحولات اساسی در لهجه تهران در دوران قاجاریه رخ داد. هرچند در دوران حکومت نادرشاه افشار هم سپاهیان متشکل از اقوام مختلف ایرانی مثل کردها، لرها، مازنیها و… در تهران مستقر شدند که خود از عوامل تاثیر گذار بر لهجه تهرانی است.
اماپس از پایتختی تهران است که روند پیدایی لهجه جدید تهرانی آغاز میشود.
برای بررسی دقیق این تغییر، دوره قاجار را به سه دوره مختلف تقسیم میکنیم. دوره آغاز حکومت قاجاریه با آقامحمدخان قاجار، دوره دوم عصر ناصری و سوم دوران مشروطه و سالهای پایانی قاجاریه است. آقا محمدخان پس از استقرار در تهران، طوایف مخالف حکومت زندیه را با خود همپیمان و به تهران آورد. یکی از این طوایف، اعرابی بودند که نادرشاه آنها را به ورامین منتقل کرده بود. او سپس سراغ افشارهای ساوجبللاغ و حتی یهودیان گیلعاد و… رفت و آنها را به تهران منتقل کرد. در آن دوران، روستای تهران حدود 15 هزار نفر جمعیت داشت که نیمی از این جمعیت، سپاهیان آقامحمدخان از طوایف مختلف ایران بودند. این در حالی است که جمعیت تهرانی تنها حدود 7تا8 هزار تن بیشتر نبودند.
حضور این طوایف چه تاثیری بر لهجه تهرانی داشت؟
اگرچه در دوران گذشته هم گذر طوایف و قومهای مختلف به تهران افتاده بود، اما در دوره آقامحمدخان سه طایفه بزرگ اعراب، افشارها و قاجارها و نیز سپاهیان شاه نیمی از جمعیت روستای تهران را تشکیل میدادند. در نتیجه اگر تا آن زمان، لهجه تهرانی زبان غالب مردم تهران بود، این لهجه با ورود اقوام مختلف به تدریج با افزایش مهاجران در اقلیت قرار گرفت.
شاه بیت تغییرات لهجه تهرانی در عصر ناصری آغاز شد. در این دوره از جنگهای گذشته خبری نبود و تهران قاجاری به آرامش رسید، امکانات زندگی بیشتری نصیب تهران شد. پایتخت با سیل مهاجرت اقوام مختلف روبرو شد تا جاییکه شاه به دلیل افزایش جمعیت پایتخت، دستور تخریب حصار صفوی و ساخت حصار ناصری و گسترش شهر را صادر کرد. ورود آذربایجانیها، مازندرانیها، زرتشتیها، بهاییها، یهودیها، مسیحیها (آشوریان نسطوری، ارمنی و کاتولیک) و دیگر شهرهای ایران به تهران، جمعیت پایتخت را به صدو پنجاه هزار نفر رساند. این جمعیت همه مهاجر بودند و تهرانی ها با توجه به متوسط نرخ رشد جمعیت کشور که صفر بود همان 7 یا 8 هزار نفر قبل بوده است.
کوچههای جدید تهران به اقوام مختلف اختصاص یافت. آنقدر که هر کوچه با نام اقوام مختلف مثل قمیها، کاشیها، آذریها، افشارها، باجمانلوها و… شناخته میشد. هر طایفه ای و جمعیت هر شهری با یکدیگر به زبان خود صحبت می کردند. مثلا در کوچه آذری ها همه آذری و گروه های دیگر هم همینطور و البته اقلیت تهرانی هم با خود به همان لهجه باستانی یا زبان راجی سخن می گفتند. تهرانی ها اغلب ساکن محله های مرکزی یعنی چهارمحله عتیق تهران بودند.
وقتی در هر کوی و برزن تهران یک زبان محلی گفتوگو میشد، به تدریج لهجه تهرانی که تا پیش از این زبان غالب تهران بود کاملا در حاشیه قرار گرفت.
آخرین نشانههای لهجه تهرانی در کوچه و خیابانهای پایتخت وجود داشت. آیا در عصر ناصری نمونه مکتوبی از لهجه تهرانی داریم؟
بله. در کتاب «زبده الآثار» به سال 1300 هجری قمری، شعری منصوب به زبان رازی با این مطلع وجود دارد:« در ایلخی شاه اسب کروک دبو/ در قافله….»
برای آشنایی با لهجه باستانی تهرانی به نمونه ای از گویش شمرونی از کتاب «مستانه» حسین عامری صفحه 379 توجه کنید:
دی شو بیامم خونتون خو دبوی یا مون گندم زار عقب او دبوی
در این صورت، مردم کوچه و بازار به چه زبانی با یکدیگر سخن میگفتند؟
از همین دوره است که در زبان ساکنان تهران اتفاق مهمی رخ میدهد. نه زبان ترکی، نه گیلکی، نه مازنی و نه هیچ زبان محلی دیگری جای زبان رازی را نمیگیرد. در واقع به تدریج در کوی و برزن، زبان نوشتاری ملاک زبان عمومی پایتخت نشینان می شود که منصوب به زبان میرزاها بود.
میرزاها چه کسانی بودند؟
میرزاها همان منشیان، نویسندگان و افراد باسوادی بودند که بیشترشان اصالت تفرشی، آشتیانی و فراهانی داشتند. آنها علاوه بر اینکه جمعیت زیادی در تهران داشتند، باسواد هم بودند. از طرفی به دلیل بیسوادی عموم مردم، نوشتار و نگارش بسیاری از متون به دست آنها افتاد. با ادبیات فارسی آشنا بودند و مهمتر از همه اینکه کلمات و واژگان فارسی را به خوبی میشناختند. شاخص این تغییر زبان اما کتاب منشآت قائم مقام فراهانی است که او را سعدی دوم گویند و منشآت او یادآور گلستان سعدی است.
در حقیقت این جمعیت در تغییر زبان پایتخت نشینان و اشاعه و ترویج زبان جدید تاثیر زیادی داشت.
از افراد با نفوذ فراهانی خاندان قائم مقام است که از دوران صفویه صاحب مقامات درباری بوده اند و میرزا ابوالقاسم قائم مقام خود از نخبگان صاحب سبک در ادب فارسی است که در توصیف او «سعدی دوم» ش خوانده اند. دیگر شخص مشهور این گستره «آقا محسن» است. که همعصر کریمخان بوده و فرزندانش مستوفی الممالک ها، قوام الدوله، وثوق الدوله، قوام السلطنه، سلیمان میکده، متین دفتری، دکتر مصدق و غیره اند که صدو پنجاه سال در سیاست ایران تاثیر گذار بودند و مشهورترین شخصیت عصر قجر مرحوم امیرکبیر نیز اهل این سامان است.
یعنی زبان امروز تهرانیها، ریشه در کلام سعدی دارد؟
بله. پس از مهاجرت اقوام مختلف و اغتشاشی که در زبان مشترک پایتخت نشینان پیش آمد، هر خانوادهای در خانه و طایفه خود به زبان خودش صحبت میکرد و در کوچه و خیابان برقراری ارتباط مشکل بود. تا اینکه زبان نوشتاری که ملاکش زبان سعدی و همچنین زبان دیوانیان و مستوفیان و میرزاها بود، زبان مشترک ساکنان شهر شد و ملاک گفتوگو و ارتباط اقوام و طوایفی قرار گرفت که از نقاط مختلف کشور به تهران ناصری کوچ کرده بودند.
پس لهجه امروز مردم تهران، همان لهجه تهرانی یا زبانی نیست که قرنها در منطقه تهران، ری و شمیران وجود داشته است؟
بله. لهجه تهرانی در اواخر دوره ناصری از بین رفت. زیرا جمعیت تهران به صد و پنجاه هزار نفر رسید که تنها هفت هشت هزار نفر تهرانی بودند در حقیقت تهرانی ها اقلیت بودند. به عبارت دیگر در شهر تهران، امروز هیچ نشانی از آن زبان قدیمی در محاوره مردم تهران وجود ندارد. هرچند نشانههایی از برخی واژگان آن زبان در روستاها و آبادیهای شمیران شنیده میشود، اما در همان لهجهها هم رگههای زیادی از زبانهای مازنی، ترکی، عربی و… وجود دارد.
نشریات و مکاتبات از دیگر عوامل مهم و تاثیر گذار در این فرایند است که تعدادشان از دوره ناصری روبه افزایش نهاد و در عصر مشروطه به طور خارق العاده افزایش و عمومیت یافت.
مدارس جدید و کتابهایی چون یک کلمه، سیاحتنامه و نوشته های جمالزاده، صادق چوبک، صادق هدایت و نثر نو و شعر نو از عوامل هدایت کننده، موثر و انکارناپذیر در این روند تغییر هستند.
نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد وسعت کلمات و واژه هاست. هرگز لهجه روستایی تهران دارای این وسعت واژه ها که زبان امروز تهرانی هاست نبوده و نیست.
اما در دوره پهلوی به ویژه در میان جماعت لوطیها و باباشملها لهجهای رایج بود که در گفتار عامه، منصوب به لهجه تهرانی است. نظر شما در اینباره چیست؟
عدهای به اشتباه تصور میکنند لهجه منصوب به لوطیها و باباشملها همان لهجه تهرانی قدیم است. لهجهای که منصوب به این جماعت است و واژگان خاصی مشتمل بر مرام و مسلک لوطیها دارد، از اواخر دوره قاجار میان این گروه شکل گرفت و ارتباطی به لهجه و زبان تهرانی که خاستگاهش همان زبان رازی است، ندارد. در واقع، قشرهای مختلف تهرانی این زبان را در اواخر قاجاریه به شیوههای خاص خود به کار بردند. تصور عام براین است که این شیوه گفتار همان لهجه قدیم تهران است که اشتباه است. این گروه کلماتی را در گویش تغییر می دهند مانند: قیدیم بجای قدیم، کیشمیش بجای کشمش، غلوم بجای غلام،جیگر بجای جگر که هیچ ربطی به لهجه روستایی تهران قدیم ندارد.