خداوند متعال در سوره انبیاء، آیه 29 می‌‌فرماید:

 «وَجَعَلنَا مِنَ الماءِ كل شَی‌ءَ حَی‌»

 (هر چیز زنده را از آب پدید آوردیم.)

 آب كم جو تشنگی‌ آور به دست

تـا بجوشد آبـت از بـالا و پست

 مولوی‌

 بی‌‌تردید آب را باید جزو ارزشمندترین نعمت‌های‌ پروردگار دانست، منابع آب تجدید ناپذیرند و هیچ عنصری‌ جانشین آب نخواهد بود. در قیاس با حامل‌های‌ انرژی‌، كه بشر توانسته است، منابع متعدد عظیمی‌ را كشف و برای‌ جانشینی‌ آنها معرفی‌ كند، لكن آب هرگز جایگزینی‌ ندارد. بر این اساس است كه می‌‌پندارند جنگ گریز ناپذیر آینده جهان برسر آب خواهد بود.

 اقتصاددانان حفظ و نگهداری‌ منابع آب را از آلودگی‌‌ها ضروری‌ و صادرات آن را بدون فرآوری‌ خاصی‌ حتی‌ برتر از نفت و دیگر منابع می‌‌دانند.

 شیمی‌‌دانان امروز بیش از 109 عنصر را درطبیعت شناخته‌اند، ولی‌ كیمیاگران قدیم تنها چهار عنصر آب، خاك، هوا و آتش را می‌‌شناختند. و «تالس» فقط به وجود یك عنصر كه آن هم آب بود، عقیده داشت و آن را خدا می‌‌دانست و جمله «ازآب هرچیززنده است» از او است.

 آب منشا حیات است و بدیهی‌ است زندگی‌ حیوان و نبات در هر نقطه از این كره خاكی‌ بسته به وجود این ماده حیاتی‌ در آنجا خواهد بود. به همین دلیل است كه كهن‌ترین تمدنهای‌ بشری‌ در كنار رودهای‌ بزرگ دنیا، نظیر نیل، دجله، فرات، كارون، یانگ تسه و… تشكیل یافته است.

 اهمیت و ارزش آب در كشورما به سبب قرار گرفتن در منطقه تقریباً خشك و كم آب كره زمین، بیشتر خودنمایی‌ می‌‌كند. از این روی‌ از دیرباز در فرهنگ مردم ایران زمین، آب ارج و قرب فراوان و اهمیت پرمعنایی‌ داشته و دارد. شعرا و نویسندگان نیز اشارات فراوانی‌ در این زمینه دارند. روانشاد «سهراب سپهری‌» در بیان همین معنا می‌‌گوید:

 آب را گل نكنیم.

 در فرودست انگار، كفتری‌ می‌‌خورد آب…

 هرگز نخورد آب زمینی‌ كه بلند است

 آب بهتر هزار بار ز می‌

 سنایی‌

 ترسم كه صرفه‌ای‌ نبرد روز رستخیز

نـان حـلال شیـخ زآب حــرام مــا

 حافظ

 چو باغ گشت خراب از خزان ماندش آب

نماند آب مرآن جـای‌ را  كه گشت خراب

 مسعود سعد

 كه گفته‌اند نكویی‌ كن و در آب انداز

 كمال اسماعیل

 كه آب روان باز ناید به جوی‌

 سعدی‌

 كلمه آبادانی‌ نیز جایی‌ را تداعی‌ می‌‌كند كه با صفا، پر رونق و سزاوار زندگانی‌ باشد و تنها زبان پارسی‌ است كه كلمه‌ای‌ زیبا بدین معنا را از تركیب آبِ زندگی‌ بخش در دامان دارد كه این خود نشئت گرفته از هوش و ذوق ایرانی‌ است.

 تهران تا زمانی‌ كه قریه‌ای‌ بیش نبود آب شرب و كشاورزی‌ ساكنان اندكش را به خوبی‌ تأمین می‌‌كرد، ولی‌ هنگامی‌ كه مورد توجه حاكمان قرارگرفت و ساكنانش افزایش یافت با معضل كمبود آب و سختی‌ زندگی‌ اهالی‌ رو به رو شد و هرچه بر جمعیت تهران وگستردگی‌ شهر افزوده شد، این مشكل بیشتر خود نمایی‌ كرد، تا جایی‌ كه فتحعلی‌ شاه قاجار برای‌ رفع بی‌‌آبی‌ در اندیشه آن بود كه آب رودخانه كرج را به تهران منتقل كند، كه البته در این كار موفق نشد./ مسافرت به ارمنستان و ایران، ص 254.

 در سال 1259ق. با افزایش جمعیت و توسعه شهر در داخل حصار، آب قناتهای‌ تهران تكافوی‌ شرب اهالی‌ و آبیاری‌ باغها و بستانهای‌ شهر را نمی‌‌كرد بدین جهت به فرمان محمد شاه قاجار بر آن شدند تا با انتقال نهری‌ از رودخانه كرج به تهران به این دشواری‌ خاتمه دهند اما در این كار موفقیتی‌ حاصل نشد تا سرانجام به دستور حاج میرزا آقاسی‌ این مهم صورت انجام گرفت و آب رودخانه كرج در شهر تهران روان شد. رضا قلی‌ خان هدایت در شرح چگونگی‌ انتقال آب رودخانه كرج و اقدام شایان تحسین حاج میرزا آقاسی‌ چنین نوشته است:

 «چون دارالخلافه تهران از بدو دولت ابد مدت حضرت آقا محمد شاه گردید و روز به روز در ظلال … از كثرت اجتماع خلایق و احداث و عمارات و خوانق و اكثار بساتین و حدایق سواد اعظم بلاد ایران آمد. به حكم علیكم به سواد الاعظم طبقات امم در آن شهر جنت بهر تمدن و تمكن جستند، آب قنوات سالفه ساكنین و قاطنین این شهر را مكفی‌ نبود. رای‌ بیضاضیای‌ راحت فزای‌ شاهنشاه عهد ابدالله دولته به اجرای‌ انهار و احداث آبار مصمم گشت تا به سهولت معاش و وسعت وجوه انتعاش عموم خلایق فزوده حكم سلطانی‌ كه نازل  منزله تقریر آسمانی‌ است جریان یافت كه از رود كرج كه تا شهر به هفت فرسنگ مسافت واقع است نهری‌ بریده آب به شهر جاری‌ كنند. مهندسین آگاه و معماران درگاه به امضای‌ آن حكم قضا مضا مسابقه و مطابقه پیشه كردند. پس از شانزده هزار تومان مخارج در این كار با شاهد یأس و حرمان هم آغوش شدند كه از نهر قریه وسفنارد كه اصل آن رود كرج است، نهری‌ بریده به شهر رسانند و چنین كردند . چون وسعت آن را وسعتی‌ چندان نبود آب آن كفایت نمی‌‌نمود، دیگر به دستورالعمل جناب فضایل مآب حاجی‌ میرزا آقاسی‌ پیشكار ایران، عباسعلی‌ خان ایروانی‌ و معمارباشی‌ مأمور شدند كه از اصل رودخانه كرج نهری‌ جدا كرده از خاك و سنگ و معابر سخت و تنگ گذرانیده به شهر رسانند. قریب دو سال در این خدمت مشقت و رنج بردند و دوازده هزار تومان به مخارج آن مصروف داشتند و از رودخانه نهری‌ بزرگ بریده از بالای‌ باغ نگارستان گذرانیدند كه از دروازه شمیران به شهر می‌‌نشست و به قوای‌ خارجه سودمند بود. لهذا به حكم حضرت شاهنشاهی‌ بر لب نهر شاهی‌ سرا پرده حشمت و اردوی‌ شوكت سر به ثریا افروخت. جشنی‌ بر پاكردند و شیلانی‌ شاهانه كشیدند و طوبی‌ بزرگ برآراستند. بار سلام عام دادند، خطبه و منقبت رانده شد و تاریخ و تهنیت خوانده آمد من بنده نیز به اشارات شاهنشاه دانش پناه نظمی‌ ترتیب كرده در خلوت معرض داشتم كه از آن جمله است:

خـدایگـان ملـوك جهـان محمـد شــاه

كـه فـر مملكـت و فخـر دوده  قـاجـار

چـو خشكسالی‌ در ری‌ بدید و كـم آبی‌

فــزود همــت انــدر فـزایــش  انهــار

ز كوه و سنگ  یكی‌ رود ساختن فرمود

بـر آن گماشته  چندین مهندس و معمار

به چند سال و به چندین هزار تومان زر

ز سنـگ رودی‌ ببریده  شد به صد تیمار

ز هفـت فرسنگ آن نهر را به شهر آورد

چنانكه خیـره در آن دیـده اولـو الابصار

به سالی‌ آمـد ایـن كار طرفه كز هجرت

دوصـد برفته و دوسی‌ و یك زبعد هزار

 «1262 ق.»

 / روضه الصفا، ج 10 ص 291، نقل از تهران به روایت تاریخ، ص 531.

 در زمان محمد شاه توسط سربازان فوج خلج، نهری‌ از رودخانه كرج برای‌ «یافت آباد» و «وسفنارد» كشیده شد كه بعدها موجب آبادی‌ «كلاك» و «گرم دره» و «میانجوب» شد. هر چند لُرد «كرزن» انگلیسی‌ در صفحه 235 جلد اول كتاب ایران و قضیه ایران چنین آورده است:

 «تلاش میرزا آقاسی‌ برای‌ انتقال آب كرج و جاجرود به تهران نتیجه‌ای‌ نداد.» لیكن در صفحه 586 جلد اول مرآت البلدان، آمده است كه در سال 1261ق. به فرمان محمد شاه از رود كرج تا شهر تهران، كه هفت فرسنگ راه بود،نهری‌ بزرگ احداث كردند و آب را از بالای‌ باغ نگارستان گذرانیدند و به همین سبب جشنی‌ برگزار كردند و این آب از دروازه شمیران، ابتدای‌ عودلاجان (اول پامنار، نزدیك چهارراه سرچشمه فعلی‌ در خیابان امیركبیر) به شهر می‌‌نشست.

 ماده تاریخ آن چنین است:

بـه سـالـی‌ آمد این كار طرفه كز هجرت

دوصد برفت و دوسی‌ و یك ز بعد هزار

 گویا از این نهر استفاده زیادی‌ نشد و بعد از مدت كوتاهی‌ بلا استفاده ماند تا اینكه در سال 1267ق، در سلطنت ناصرالدین شاه، امیركبیر فرمان داد:

 این نهر را دوباره تعمیر و نوسازی‌ كردند و آب كرج را به 84 سهم تقسیم كردند و نه سهم آن را به تهران اختصاص دادند و آن نهر آب نام «نهر شاهی‌» به خود گرفت. فریدون آدمیت در این باره در كتاب «امیر كبیر و ایران» شرح كاملی‌ آورده است.

 همچنین میرزا آقاسی‌، صدراعظم محمد شاه برای‌ تامین آب  تهران، اقدام به احداث قناتی‌ در شمال «وردآورد» كرد كه به «نهر میرزا آقاسی‌» معروف بود اما، كارآن ناتمام ماند.

 در سال 1278ق. یك رشته قنات برای‌ تأمین آب تهران در صحرای‌ «دوشان تپه» احداث و آب در آنها جاری‌ شد. / تاریخ اصفهان، ص 259.

 اینكه آیا نهری‌ را كه میرزا آقاسی‌ در دوره محمد شاه برای‌ انتقال آب كرج به تهران كَند مورد استفاده قرار گرفته، یعنی‌ آبی‌ از آن نهر به پایتخت رسیده یا خیر، باید دانست كه آب تا وردآورد جلوتر نیامد و تنها در دوره صدارت امیر كبیر آب به تهران رسید كه گویا بعدها قطع شد، زیرا مقدار آب بسیار اندك بود.

 جدا از تلاش‌های‌ مقامات دولتی‌ برای‌ تأمین آب مورد نیاز ساكنان پایتخت، قنات‌هایی‌ هم توسط معمرین و خیرخواهان شهر تهران احداث شد و افزون بر این اقدامات، آب رودخانه‌های‌ فصلی‌ «دركه«، «دربند» و… نیز بخشی‌ از آب مورد نیاز اهالی‌ تهران را تأمین می‌‌كردند. لیكن با افزایش جمعیت و گسترش تهران این آب‌ها نیاز اهالی‌ تهران را برآورده نمی‌‌كرد و به همین دلیل به دستور ناصرالدین شاه «كنت دومونت فرت» رئیس پلیس وقت پایتخت و دو تن از مهندسان، مأمور تأمین آب تهران شدند، ولی‌ دولت بودجه لازم برای‌ انجام این كار را نداشت. به ناچاراعلانی‌ منتشركرد و از مردم كمك خواست كه درنهایت آن طرح هم اجرا نشد.

 حاج میرزا آقاسی‌ كه پس از قائم مقام فراهانی‌ وزیر محمد شاه غازی‌ قاجار پدر ناصرالدین شاه شده بود، در نظر داشت در محل زردبند در یك كیلومتری‌ رودك، در معبر تنگی‌ كه از دامنه كوه برجین و كوه تلهرز به وجود آمده، سدی‌ بر روی‌ جاجرود ببندد و آب این سد را به محل «پی‌ كردزانو» كه در سوی‌ جنوبی‌ گردنه قوچك و در فاصله سه كیلومتری‌ آن واقع است جاری‌ كند و از آنجا به طرف مجید آباد، سه كیلومتری‌ پی‌ كرد زانو روان سازد، و به زمینهای‌ «سیاه لوار» كه در جنب نارمك و سه كیلومتری‌ مجید آباد واقع بود ببرد، و از آنجا به شهر طهران در دوازده كیلومتری‌ برساند. وی‌ مقدمات امررا نیز فراهم آورد، لكن به اجرای‌ آن توفیق نیافت. / جغرافیای‌ دره رودبار قصران، ص 19.

 در اواخر دوره ناصری‌، چند اروپایی‌ به منظور تامین آب پس ازكسب امتیاز، شروع به حفرچاه در شمال تهران كردند كه در جریان كار، مته دستگاه حفرچاه شكست و با توجه به نبود جاده‌های‌ شوسه و عدم امكان تأمین مته جدید، این عملیات هم متوقف شد.

 زمانی‌ هم آب شرب اهالی‌ تهران به وسیله 48 قنات تأمین می‌‌شد كه درحال حاضر بیشتر این رشته قنات‌ها خشك شده است. گو این‌كه بخشی‌ از آنها هنوز حیات دارند و با دقت و توجه كارشناسانه می‌‌توان از آن‌ها استفاده كرد.

 ناگفته نماند كه آب انتقالی‌ به تهران از طریق جوی‌‌های‌ روباز، كه مردم آشغال و زباله نیز در آن می‌‌ریختند و به لجن آغشته بود، به منازل مردم می‌‌رسید كه كاملا غیربهداشتی‌ بود.

 آلودگی‌ آب تهران بدان روزگار با آن شیوه انتقال از طریق جوی‌‌های‌ روباز، بسیار مشكل آفرین بود و به لحاظ بهداشتی‌، مردم تهران همیشه از بروز بیماری‌‌های‌ مهلك در رنج و عذاب بودند.

 «ژاك موریه«، نایب سفارت انگلیس كه از سلامت آب تهران شكایت دارد، می‌‌نویسد:

 «آب تهران تعریفی‌ ندارد. اتباع سفارت ما اغلب به امراض مختلف مبتلا شدند.»

 در روزنامه «وقایع اتفاقیه» به تاریخ جمعه هفتم شهرجمادی‌ الثانی‌، مطابق سال تنگوزئیل سنه 1267 ق. نمره دهم، مطلبی‌ چاپ شده است، كه موضوع را روشن می‌‌كند:

 «شاه نهر بزرگی‌ در دارالخلافه در بالای‌ نگارستان حفر شده بود تا آب از رودخانه كرج به شهر بیاید در عهد شاهنشاه فردوس آرامگاه كنده شده و تاكنون آبی‌ به شهر از نهر مزبور جاری‌ نشده بود. در این اوقات كه اول بهار است و اهل شهر قدری‌ كم آبی‌ كشیدند و به سبب این‌كه تا حالا آب در نهر مزبور جاری‌ نبود قدری‌ خرابی‌ به او رسیده بود، محض رفاه رعایا و برایا و سكنه دارالخلافه، امنای‌ دولت علیه مخارج حفر و تعمیر و بنایی‌ نهر مزبور را كه قریب به ده سنگ آبگیر دارد، از دیوان اعلا داده و درست نموده‌اند، از آب كرج لبالب و مملو به شهر جاری‌ كرده، ده شبانه روز به كل محلات و خانه‌ها تقسیم شده و اغلب ساكنین كه هیچ وقت در خانه‌های‌ خود به این طور آب جاری‌ ندیده بودند و به آب چاه یا آب دستی‌ سقا گذران می‌‌كردند حوض‌ها و گودی‌‌ها در خانه‌های‌ خود ساخته و در این ده شبانه روز از آب جوی‌ پركرده‌اند و همگی‌ سیراب شده‌اند، شكرگزاری‌‌ها از ملاحظه امنای‌ دولت علیه به احوال اعالی‌ وادانی‌ دارند.»

 نقل چند خبر از روزنامه وقایع اتفاقیه درباره آب تهران مربوط به دوران سلطنت ناصرالدین شاه، ما را بیشتر به حال و هوای‌ آن روزگار می‌‌برد:

 به تاریخ پنجشنبه سیم شهر رمضان المبارك، مطابق سال تنگوزئیل سنه 1267، نمره بیست و دویم:

 «درباب آب، دارالخلافه تهران حقابه ازچند جا دارد و از یك جا نهرمخصوص معمول نیست. زیرا كه اگر همیشه از یك محل باشد، زراعات و باغات آن محل خشك و بی‌ آب می‌‌ماند. چند وقت پیش از این، ده شبانه روزآب از دربند و تجریش، كه حقابه قدیم داشتند، به شهر آوردند و بعد از آن چهارشبانه روزهم از نهرشاهی‌ آوردند و به جهت ماه مبارك رمضان بنا بود كه از دركه و اوین آب بیاورند، چون كه دیدند آب آنجا كم است و آن قدر پرزور نیست كه به شهر برسد و كفایت بكند، آب رودخانه كرج را از همان نهرشاهی‌ به شهرآوردند؛ سمت دروازه شمیران و بعضی‌ محلات دیگر آن اطراف از آب سیراب خواهند كرد… سبب شكرگزاری‌ و دعا گویی‌ فقرا و مساكین شده است كه درسال‌های‌ سابق بسیاری‌ از این اشخاص ازجهت آب در عسرت و تنگی‌ بودند… .»

 به تاریخ یوم جمعه سنه 1267، نمره شانزدهم :

 «از آب رودخانه دربند و تجریش اهل دارالخلاقه از قدیم حقابه داشتند كه هروقت محتاج می‌‌شدند، از نهر مشهور به حكم آباد آب به شهر می‌‌آوردند كه رفع عسرت اهالی‌ شهر می‌‌شد. در این اوقات، به جهت كم آبی‌ اهل شهر در تنگی‌ بودند. نواب، شاهزاده بهرام میرزا و مقرب الخاقان، آجودان باشی‌ حكم كردند كه ده شبانه روز آب مزبور را به شهر بیاورند.»

 سنه 1267، نمره های‌14تا17) قرار تقسیم آب محلات تهران):

 «چند وقت پیش، امنای‌ دولت علّیه قرار گذاشتند كه ده روز به ده روز، آب دركل محلات دارالخلافه جاری‌ بشود كه آب انبارها و حوض‌ها و غیره را از آب پر نمایند تا خلق به جهت آب، تنگی‌ وعُسرت نكشند.»

 سنه 1267، نمره بیست ویكم:

 «آب و هوای‌ این شهر نسبت به سابق بسیار تفاوت كرده است، به مرتبه‌ای‌ كه سببش درست معلوم نمی‌‌شود. بعضی‌ می‌‌گویند كه به سبب زیاد شدن باغات و اشجار و زراعات است و بعضی‌ می‌‌گویند به سبب زیادی‌ آب جاری‌ است.»

 به تاریخ یوم پنجشنبه، بیست و سیوم شهر شوال، سنه 1267، نمره بیست ونهم (بر اثر مساعی‌ میرزا تقی‌ خان امیركبیر تحول عظیمی‌ درآب رسانی‌ تهران رخ می‌‌دهد):

 «… وبه سبب ساختن قراول‌خانه‌ها و آوردن آب جاری‌ به كل كوچه‌ها و محلات شهر تهران، كه دراین تابستان كه حرارت كمال شدت را داشت، آب را به طوری‌ فراوان جاری‌ كردند كه هیچ كس تا این ایام چنین آب فراوان در تهران یاد ندارد.»

 درباره آب رسانی‌ و آب‌گیری‌ در «تهران قدیم» آمده است:

 «تهران شهری‌ بود كم آب و بلكه بی‌ آب و لاجرم آب آن ازرشته قنات‌هایی‌ تأمین می‌‌گردید كه مردم اهل خیری‌ آن‌ها را حفركرده وجهت باقیات صالحات وقف نموده، مورد استفاده عام قرار داده بودند و از آن جمله بود:

 1. قنات یا آب «حاج علیرضا» كه در (سرچشمه) ظاهر شده و خانه‌های‌ شرق و غرب و جنوب خود را مشروب می‌‌نمود .

 2. آب یا قنات «سردار» كه ابتدای‌ خیابان عین الدوله رو آمده شرق و غرب و جنوب خیابان عین الدوله و كوچه قجرها (كوچه آبشار) را آبیاری‌ می‌‌نمود.

 3. قنات «سپهسالار» كه مسجد سپهسالار و مجلس شورا و خیابان نظامیه بهارستان و كوچه‌های‌ پشت مجلس را مشروب می‌‌نمود.

 4. قنات باغ صبا كه آب آن به خیابان قدیم شمیران و دروازه دولت و كوچه‌های‌ جنوبی‌ و خیابان صفی‌ علیشاه می‌‌رسید.

 5. قنات‌های‌ «فرمانفرما» كه حدود شمالی‌ و باغات غربی‌ خارج شهر و آسیاب و باغ و خانه فرمانفرما (كاخ مرمروكاخ‌های‌ اطراف آن ومجلس سنا) و خیابان امیریه و شرق و غرب آن را سیراب می‌‌نمود.

 6. قنات «باغ شاه» و قنات «اكبر آباد باغ شاه» كه از آب‌های‌ آنها باغ شاه و جنوب آن و دارالمجانین تیمارستان و خیابان‌ها وكوچه‌های‌ محله شهرنو مشروب می‌‌شدند.

 7. قنات «وزیر» كه آب آن خیابان «سرآب وزیر» و خیابان «مهدی‌ موش» و خیابان «امیریه» و «شاهپور»، دروازه قزوین و خیابان «بلورسازی‌» و خیابان «مشیرالسلطنه» و خانه‌ها و كوچه‌های‌ اطراف آن را سیراب می‌‌نمود.

 8. آب «سنگلج» كه محله و كوچه‌های‌ سنگلج (پارك شهر و محدوده آن) را مشروب می‌‌ساخت.

 9. قنات‌های‌ سفارت روس وانگلیس و «علاءالدوله» كه حدود شمال مركزی‌ شهر و سفارت‌های‌ مورد بحث و خیابان فردوسی‌ وباغ علاءالدوله (بانك‌های‌ مركزی‌ و كارگشایی‌ و حدود آن) را آب می‌‌رساند.

 10. قنات‌های‌ شاه بنام «آب شاه وآب مهرگرد» كه كاخ گلستان وارك و خیابان‌ها و كوچه‌های‌ اطراف و مركز شهر و بازار و قسمت جنوبی‌ را آبیاری‌ می‌‌كرد و قنات‌های‌ دیگر مانندآب یوسف آباد، امیرآباد، بهجت آباد، جمشیدآباد، عشرت آباد، فرح آباد ورشته قنات‌هایی‌ دیگر كه هریك به بخشی‌ آب رسانده به همت صاحب خیری‌ به نیت خیروبه اقدام صاحب دولت یا مكنتی‌ جهت تكمیل تعین و تشخص كه در باغ و ملك و خانه خود صاحب قنات و آب خصوصی‌ می‌‌باشد حفرشده بود.

آب رسانی در تهران قدیم

آب رسانی در تهران قدیم

 اگرچه این قنات‌ها هر كدام از جهت محل حاجتی‌ به نقبشان اقدام شده، از هرخانه و عمارت بزرگی‌ یكی‌ از آنها سربیرون می‌‌نمود اما، هرگز تكافوی‌ آب شهر را ننمود. به همان مقدار كه ساكنان نزدیك به سرآب‌ها و سرچشمه‌ها بهره‌مندی‌ داشته گاهی‌ از كثرت آنكه رطوبت آب جاری‌ جوی‌‌ها خانه هایشان را تا كمروگاهی‌ تا سقف مرتبه دوم رطوبت رسانیده از صدماتش مجبوربه ترك می‌‌شدند، به همین مقدار و زیادتر سكنه دور از آب یعنی‌ پایین شهر، همواره درعطش بی‌ آبی‌ به سربرده، چه زحمت‌ها كه برسر به دست آوردن آب باید متحمل می‌‌شدند و همین تنگی‌ ومضیقه آب بود كه مخصوصاً درجنوب شهر و محلات دور افتاده كار را به ناهمواری‌‌ها و مشكلات فراوان می‌‌كشاند وآنگاه همین محرومیت مردم بود كه اهالی‌ خیرآن حوالی‌ را وادار به حفرآب انبارهای‌ بزرگ عمیقی‌ و آبگیرهای‌ پرظرفیت، مانند آب انبار سید اسماعیل و آب انبار بابانوروزعلی‌ و امثال آن می‌‌نمود.

 نویسنده تهران قدیم در این‌باره آورده: «… این آب‌ها كه در سرچشمه‌ها و آب نماها چون مروارید غلتان روشن وزلال به روی‌ خود غلتیده چشم را جلا می‌‌بخشد، كم كم در طول راه و حركت و عبور از نهرها و جوی‌‌های‌ كثیف و استعمال و رخت‌شویی‌ و ظرف شویی‌ و كهنه شویی‌ و خاك و زباله و ریختن آب حوض و آب انبار و بازی‌ اطفال و استحمام لشوش و شستشوی‌ و آب دادن دواب، مانند اسب و الاغ وگوسفند و غیره به صورت لجن و گند آبِ متعفنی‌ در می‌‌آمد كه حتی‌ شامه و بصر را آزار می‌‌رساند تا به آخر مسیر كه به شكل مایع غلیظی‌ از انواع نجاسات و كثافات، دروجه، تشابه كاملی‌ با آب چاه مستراح در می‌‌آمد و مورد استفاده قرار می‌‌گرفت.

 البته استحاله آن‌كه به كلی‌ از صورت و فایده آب خارج شده، بلكه با هیچ آلوده‌ای‌ قابل قیاس نمی‌‌آمد مانع آن نبود كه اهالی‌ از آن صرف نظر بكنند كه تشنگی‌ و عطش و بی‌ آبی‌ چنان مستأصلشان می‌‌ساخت كه همان را در نوبت آب محل چون آب حیات تا كوچه‌ها و گذرها در ظلمات پل‌ها و تنبوشه‌ها و راه آب‌های‌ خشك پر از خاكروبه و زباله و كثافت به پیشواز رفته، خُرد وكلان خود را چون ماهی‌ در خشكی‌ افتاده در آن انداخته برای‌ بردن به خانه‌ها و حوض و آب انبارها، گونی‌‌ها و كهنه‌های‌ راه آب‌هایشان را كشیده كنار آن به شستشوی‌ البسه و ظروف چند روز و هفته روی‌ هم كثیف مانده می‌‌پرداختند، با چنان هول و ولعی‌، ازترس بند آمدن كه یكی‌ كهنه‌های‌ بچه‌اش را در آن خیسانده پا می‌‌كوبید و یكی‌ كنار او استكان نعلبكی‌ و دیگری‌ دیگ و دیگوروبادیه گوشتكوب و بشقاب، كماجدان می‌‌شست و بالاتر آنها یكی‌ شلوار كهنه و فرش و لحاف كهنه خیسانده چوب می‌‌زد و یكی‌ طفلش را سرپا گرفته می‌‌شست و آن یك كنیف [ظرف ادرار [بچه‌اش را خالی‌ كرده، تمیز می‌‌نمود و یكی‌ لخت شده استحمام می‌‌كرد. همچنین تمام اهل كوچه كه هریك به نحوی‌ هجوم به آن می‌‌بردند و در همین احوال هم كه اگر هوا خوش و گرم و قابل بازی‌ بود بچه‌ها لُخت شده، در سرتاسر جوی‌ به بازی‌ و جست و خیز و گِل وكثیف تر كردن آن بر می‌‌خاستند. سوای‌ مؤمنین و مؤمنات كه از فرصتِ «آب كثیر» و آب «كر» استفاده كرده، یكی‌ دست و پا آب می‌‌كشید و آن دیگری‌ وضو ساخته، آب دربینی‌ ودهان گردانده، استنشاق وتنحنح می‌‌نمود، علاوه بر چهارپایان كه در آنها رانده و شسته شده بول و غایط می‌‌ریختند و چه بسا كه همین آب سیاه غلیظِ مخلوط به تمام زوائد كهنه و پِهن و پوست و میوه و خاكروبه و انواع كثافات و نجاسات هم بود كه هنوز كلمات شكرانه‌اش در دهان‌هایشان تمام نشده، كارهایشان سروسامان نگرفته، شستشوهایشان به آخر نرسیده، نصف ظرف و نصف رختشان باقی‌ مانده، حوض و احیاناً باغچه هایشان مشروب نشده بود كه آب، بند آمده محروم و پریشانشان می‌‌كرد و این همان زمان بود كه باید چون حشرات آبزی‌ به چاله چوله‌های‌ جوپناه برده، اگربه حد مقدور آبی‌ در آنها مانده بود، باقی‌ حوائج خود رفع كنند.

 و تا وضع آبِ راه جاری‌ محلات پائین شهر بهتر روشن شود باید گفت جوی‌ و نهرهایشان محل و مسیرهایی‌ كه طبق رسم، از سیراب تا آنجا هرچه از خاك و خاكروبه و زوائد و كثافات كوچه‌ها ودكاكین و خانه‌ها در آنها ریخته می‌‌شد و زباله‌های‌ دسته شده داخل خانه‌ها كه در زمان فترت آب محل دسته شده بود در آنها سرازیر می‌‌گردید و هر نوع آب ظرف، بنا به ملاحظه پر نشدن چاه و دستور صاحب خانه در جوی‌ آب ریخته می‌‌شد و آب حوض‌ها تماماً در جوی‌ آب ریخته شده، آب به تمامی‌ انبارها بلا استثنا آب و لجنشان در جو تخلیه می‌‌گردید. مانده آب‌های‌ حوضچه‌ها و حوض دستی‌‌های‌ آشپزخانه‌ها و چاله راه آب‌های‌ جلوی‌ خانه‌ها در آنها ریخته می‌‌شد. در رسیدن آب جملگی‌ در جوی‌ ریخته شده تجدید آب و تمیز می‌‌شدند وكسبه از بقال و ماست بند و میوه فروش و كله پز و آشپز و دیزی‌ پز و غیره زوایدشان امثال گندیده‌های‌ ماست و پنیر و پس چرخ شیر و آشغال میوه، آشغال سبزی‌ و پوشال سروته صندوق و خاكستر كوره‌ها و اجاق‌ها و آشغال كله و ته ظرف مانده و هرچه از این قبیلشان در جوی‌ آب ریخته می‌‌شد و فرش و رخت و لحاف و تشك و ظروفشان در جوی‌ آب شسته می‌‌شدند و كرِم و حشراتی‌ كه در تعطیلی‌ آب در گوشه و كنارجوی‌‌ها و سوراخ راه آب‌ها داخل گونی‌، كهنه‌ها و حوض و حوضچه‌ها زاد ولد كرده، با آمدن آب و بیرون كشیدنشان داخل مجرا و جوی‌ می‌‌شدند.

 اما آبِ شب، یعنی‌ از نیمه شب به بعد كه مردم ازپَروپا افتاده، شستشوی‌ وكثافات آن كم شده، دخل و تصرف در آن به اندك می‌‌رسید مخصوص آب انبار و ذخیره آبِ خوردن بود كه باید كشیك داده به آب انبارها برسانند، اگرچه هنوز از آلودگی‌ بركنار نمانده، چندان كه سه راه وچهار راهی‌ جلوی‌ آبِ طرفی‌ بسته شده، طرف دیگر باز می‌‌گردید زواید و كثافاتی‌ ازِ گل و لجن و برگ و پوشال و كهنه پیله و مانند آن كه برای‌ بستن جلوی‌ آب به كار رفته بود مخلوط با آب شده آن را نیز به صورت آب روز در می‌‌آورد و هنوز كثافات آن تمام نشده رنگ و بوی‌ طبیعی‌ نگرفته بود كه راه و مدخل و مخرج دیگر گشوده، مسدود می‌‌گردید و آلودگی‌ استمرار می‌‌گرفت و ناچار كه برای‌ جلوگیری‌ از دخول آنها به خانه و آب‌انبار جلوی‌ راه آب هایش را جارو و غربال و سرند و مثل آن می‌‌گذاشتند و هرچند دقیقه یك بار آن را برداشته تكان می‌‌دادند، به این دلخوشی‌ كه لااقل ازبول و غایط حیوان و آدم و كثافات فرش وكهنه بچه ورخت وسلفدان (گلدان مانندی‌ برای‌ افكندن اَخ و تف و اخلاط سینه بیماران ریوی‌ كه ته آن خاكستر ریخته كنار دست او می‌‌گذاشتند) و كنیف و خود شویی‌ و امثال آن بركنار مانده، آب طبیعی‌ ذخیره می‌‌نمایند اما، در همین اوقات هم بود كه كار كناس‌ها و خلا پاك كن‌ها كه در روز به اشكال جلو گیری‌ مردم و مأموران برخورد می‌‌كردند شروع می‌‌گردید و حداقل در هرشب چاه مبال خانه و محل وكاروانسرایی‌ خالی‌ شده، در جوی‌ آب سرازیر می‌‌گردید و بوی‌ عفونت و طعم مخالف آن بود كه آب بَران را متوجه امر ساخته، در صدد چاره جویی‌ از طریق پی‌‌گیری‌ یافتن محل تخلیه و جلوگیری‌ بر می‌‌آمدند، ولی‌ هرچه بود، چه برای‌ موارد اول كه هردم آب آغشته شده بود و چه برای‌ مرتبه ثانی‌ كه آب و فضولات مستراح در آن حتم شده بود، تا می‌‌خواستند جارو و سرند و مثل آن را از جلوی‌ تنبوشه برای‌ تكان دادن و پاك كردن دهانه مجرا بردار و بگذار بكنند، كثافات لازم داخل مجرا ونهایتا ً وارد حوض و آب انبار و آنچه نباید، بشود. چه بسا كه از آب روزكه شرحش خواهد آمد، آلوده تر نصیبشان می‌‌گردید!

میرآب: میرآب كسی‌ بود كه تقسیم آب محل را به عهده داشت و از افراد معززو شاخصی‌ بود كه هر خانه دار باید جهت حاجت بالاجبار به او احترام گذارده به قدرتوانایی‌ مالی‌، مقرری‌ ماهیانه‌ای‌ برای‌ او داشته باشد وكارش آن بود كه شب‌ها با بیل اسپره‌دار خود سرسه راه‌ها و تلاقی‌ معابر می‌‌نشست و آب كوچه‌ها را تقسیم می‌‌نمود اما، از آنجا كه او نیز نوكر دولت و تریشه از سربقیه چرم مأموران دولت بود كه باید از موقعیت خود حداكثر استفاده را بنماید و فعلا سررشته آب، یعنی‌ ریشه زندگانی‌ مردم به دستش افتاده بود، آبِ از نصف شب به بعد و نسبتاً تمیز او به كسانی‌ تعلق داشت كه دَم او را بهتر می‌‌دیدند و زیر سبیل وی‌ را زیاد چرب كرده باشند و آب سرشب او با این دروغ‌ها كه :

 ممكن است آب آن به همه اهل محل كفایت نكند و آب بعد از نصف شب حواله محل دیگر می‌‌باشد و دیگر اكاذیب برای‌ آنهایی‌ كه حقابه كم‌تری‌ پرداخته باشند و آب روز مخصوص بی‌‌بضاعت‌ها و بی‌ پول‌ها كه باید به جای‌ آب، گِل ولای‌ و لجن و آب حوض و مانند آن به حوض و آب انبارهای‌ خود بفرستند.

مناظر آبگیری‌: با این همه وقایع آب‌گیری‌ شب‌ها از مناظر دیدنی‌ و تأثرانگیزی‌ بود كه یكی‌، بعد از ساعت‌ها انتظار كه آب به جلوی‌ خانه او برسد كهنه راه آبش را كشیده تاغفلت كرده بود صاحب خانه بعدی‌ گِل و لجنی‌ و كهنه كاغذ به راه آبش تپانده، آب را روانه خانه خود می‌‌نمود و دیگری‌ با چند زحمت آب را از كوچه‌های‌ بالا و راه های‌ دور سرازیر كرده و برای‌ خانه خویش آورده بود و خانه جلوتری‌ كه حقِّ تقدم داشت و طبق قانون عرف ابتدا آب حق او بود توپی‌ سوراخ راه آبش را كشیده، تمام آب را تصاحب كرده داخل راه آب خود می‌‌نمود.

 یكی‌ كمین كرده، آبِ بالاتری‌ را دزدیده، پایین‌تری‌ از او دزدیده بود و آن یك پول داده از میراب خریده، سایرین خبر شده بر آن هجوم برده، هریك قسمتی‌ از آن را صاحب شده، بر سر آن به جان هم افتاده و جنگ مغلوبه می‌‌شد.» / طهران قدیم، (جعفر شهری)، ج 3، ص230.

 «… و نا گوارترین احوال زمانی‌ بود كه یكی‌ با تمام منازعه و مجادله‌ها نسبتاً آب زلالی‌! درته جو دیده آن را به حوض و آب انبار می‌‌فرستاد و فردای‌ آن بود كه بوی‌ عفونت آن تمام خانه را پرساخته معلوم می‌‌كرد كه آب مزبور آب تخلیه آب انبار یا مبالی‌ بوده كه چنانچه سابقاً ذكرش گذشت كوچه بالاتری‌ برای‌ تخلیه آن وقت را برای‌ فرار از چنگ مأمور و اعتراض مردم برگزیده است! كه تخلیه آن قوزِ بالاقوز و سربارِ گرفتاری‌‌های‌ دیگرش گردیده، اهل خانه به كشیدن و بیرون ریختن آن بپردازند، یا ناچار اگر آب محل قطع شده بود آن را جهت ظرف شویی‌ و رخت‌شویی‌ و مستراح و مثال آن گذارده، آب آشامیدنی‌ را تا دفعه دیگركوزه كوزه، با التماس و تمنا و با رعایت دقایق آن كه صبح زود و تنگ غروب و اول هفته و اول ماه نباشد كه در این ایام برای‌ خانه آب بِده – شئامت داشت و خبر رنج و خطر سلامت اهل خانه را می‌‌داد! – تأمین نماید و این صبح، روز آن با تعفن آن معلوم می‌‌گردید. علاوه بر نجاسات و پاره مدفوع‌های‌ كوچك و بزرگ كه بر روی‌ آب جمع شده، دو نوبت این واقعه گریبانگیر حقیر شده بود.!

 اگرچه آب‌های‌ پولی‌ و رشوه‌ای‌ هم كه با پول چای‌ و ناهار و خواهش و تمنای‌ میرآب به خانه‌ها رسیده همه گونه رعایت نظافت و پاكیزگی‌ آن شده،سحرگاهان و بدون دغدغه آن گونه حالات و قرار دادن غربال و سبد و جارو جلوی‌ آن‌ها در دسترس قرارگرفته بود، هنوز تا چند روز قابل استفاده چای‌ و سماور و آشامیدن نمی‌‌توانست باشد. از آن‌جا كه نهرها تماماً خاكی‌ و روباز و آب از روی‌ زواید و كثافات داخل آن‌ها عبور می‌‌نمود، اضافه بر گِل‌آلود بودن طبیعی‌ آن كه ازمسافات بعیده با دستكاری‌‌های‌ میراب‌ها و مردم می‌‌رسید، لازم بود تا با ماندن در آب انبارها ته نشین شده با دستوراتی‌ قابل شرب بشود. اما در تابستان‌ها این آب گیری‌‌ها صفا و خوشایندهایی‌ داشت كه اهل هرخانه پشت دیوار خود دركوچه فرش انداخته، چراغ آورده، سماور آتش كرده، شب چره گذارده دور هم جمع شده خوش وبِش و تجدید مودت می‌‌كردند.

تصفیه آب: این‌ها نیز طرق و دستوراتی‌ بود كه با آن آب را صاف و قابل مصرف می‌‌ساختند :

 1. هنگام آب‌گیری‌، حوض و آب انبار را كاملاً پر كرده مقداری‌ از آن سر ریز ساخته تا فضول و واردات به آن را دور بكنند.

 2. آهك و ذغال و نمك و خاكستر در آب یعنی‌ در حوض و آب انبار بریزند.

 3. تا چند روز شیر پا شیر را ترك كرده، از سر آب انبار آب بردارند .

 4. اگر آب انبارمحلی‌ و آب كهنه سراغ دارند برای‌ چند روز از آب آن‌ها استفاده بكنند.

 5. در صورت تعفن سركه و گلاب در آن بریزند.

 6. چنانچه آب طعم و مزه خود را ازدست داده تلخ وتند شده بود، آن را با سركه و خاك رس وگلاب جوشانده پس از ته نشین كردن به مصرف برسانند و برای‌ جلوگیری‌ از مضرات بیماری‌‌های‌ چنین آب‌هایی‌ سیر و پیاز و سركه فراوان یا كاهوی‌ زیاد بخورند.

البته این قواعد و دستورات تا زمانی‌ بود كه آب لااقل دارای‌ حشراتی‌ نبوده خاكشی‌ و امثال آن مانند كرم‌های‌ سنجاقی‌ كه شبیه بچه ماهی‌ با سر درشت و ته باریك در اكثر آب‌انبارها دیده می‌‌شدند، در آن از آب‌حوض آب انبارهای‌ دیگران كه به جوی‌‌ها ریخته می‌‌شدند. وارد نشده یا به‌وجود نیامده باشد كه در این صورت تكلیف آن بود كه پارچه نازكی‌ بر سر شیر آب انبار بسته حشرات را در پشت آن گذارده روزی‌ یك بار پارچه را باز كرده شسته تمیز و پشت و رو بكنند در حالت عفونت بی‌‌حد كه احتمال افتادن موش و گربه و مثل آن در آب انبار می‌‌رفت، چاره آن بود كه در آن آینه انداخته، یعنی‌ روز آفتابی‌ آینه‌ای‌ برابر آفتاب گرفته، نور آن را در آب انبار انداخته، حیوان را یافته وسیله زنبیل و آتش‌گردان و سرند و  غربال و مثل آن خارج كرده، آهك و سدر و خاك ذغال فراوان بپاشند! و این‌كه حرف آب حوض كمتر زده می‌‌شود از آن جهت است كه در وقتی‌ كه آب خوردن، یعنی‌ آب آشامیدن و پخت و پز دارای‌ چنان احوالی‌ باشد آب كهنه شویی‌ و ظرف‌شویی‌ و دست و روشویی‌ و وضو و مستراح كه از حوض استفاده می‌‌شد قابل گفتگو نمی‌‌باشد و تا از آن نیز نگذشته بی‌‌نصیب نگذاشته باشیم، باید بگویم كه آب حوض، یعنی‌ آبی‌ كه در روز لااقل ده‌ها بار ته آفتابه از مستراح بیرون آمده در آن خورده دخول و خروج نموده و صدها بار دست و پا و صورت در  آن شسته شده، از لباس رو تا زیر جامه و زیر شلوار و كهنه بچه و كهنه بی‌‌نمازی‌ (كهنه‌های‌ حیض) در آن شسته و آب كشیده شده، به جز ظرف و ظروف اهل خانه از استكان نعلبكی‌ تا دیگ و كماجدان و بادیه بشقاب و غیره وغیره كه در آن تمیز شده، در آخر، یعنی‌ در اواخر آب كه به صورت مایع غلیظ سبز رنگ متعفن پر چربی‌ و كف صابون و مَرق و كثافاتی‌ از نصفه حوض به پایین درآمده كه تازه عزیز شده، از ترس نرسیدن آب قدر و قیمت یافته و همان برای‌ بیرون بردن و آب كشیدن اشیا و شستشوی‌ اطفال و امور مستحبی‌ غدغن گردیده، باید هر كار را در خود حوض انجام داده از اسراف و تبذیل آن خودداری‌ نمایند و این همان آب بود كه در این روزها شاید مقدار حشراتش از جمله خاكشی‌‌های‌ قرمز و كرمك‌های‌ سبز و قرمز و حشرات لپه مانندِ سیاهش بر آب آن فزونی‌ گرفته، گاهی‌ كثرت جانوران مخصوص و خاكشی‌ (خاكشیر)های‌ آن به حدی‌ بود كه چون آفتاب بر حوض تابیده خاكشی‌‌ها رو آمده به یك طرف جمع می‌‌شدند، چنان بود كه لُنگ سرخ یا شلّه گُلی‌ به روی‌ آب افكنده، آب بود كه تا «كُر» بود یعنی‌ از صد من تبریز (سیصد كیلو) كم نشده بود پاك و طاهر و قابل كُروشُر و همه چیز بوده به مراتب برای‌ طهارت و وضو از آب قیل غیر كُر اگرچه از مظهر قنات و چشمه بوده باشد قابل قبول‌تر می‌‌آید و فقط كافی‌ بود كه قبلاً با زدن ته آفتابه یا پس و پیش كردن آن با سرپنجه جانوران را به سوی‌ دیگری‌ گریزانده راه را برای‌ رفع حاجت باز بكنند!

 بعد از آب خانه‌ها آب حمام‌های‌ محلات دور افتاده از آب بود كه چون حمامی‌‌ها هرگز جهت زیادی‌ مصرف و این‌كه چندان كه راه آبشان گشوده می‌‌شد تمام آبِ جو را یك جا می‌‌بلعیدند و مردم مانع می‌‌شدند، در شب‌ها كه مصرف خانه دارها بود به آن دست نمی‌‌یافتند و روزها نیز تا قابل استفاده بود اهل محل راه به آن نمی‌‌دادند، ناچار از بدترین آب‌ها یعنی‌ آبی‌ كه ابتدا به محل وارد شده از فرط نفرت و عفونت و فضول و زواید كه ته جوی‌‌ها را شسته با خود آورده بود و لجنی‌ بود و حتی‌ برای‌ شرب باغچه‌ها به كار نمی‌‌آمد كارگذاری‌ می‌‌كردند، یعنی‌ آبی‌ كه بدون دغدغه خاطر و نزاع و مرافعه و جنگ و جدال می‌‌توانستند روانه آبگیرهای‌ حمام نمایند، آبی‌ كه از فرط كثافت و بدبویی‌ و سیاهی‌، مردم برای‌ آب پاشی‌ و پای‌ درخت‌های‌ كوچه و خیابان دادن كه آن‌ها را می‌‌خشكانید [از مصرف آن] اجتناب می‌‌ورزیدند.

 پس ازحمام‌ها هم، آب انبارهای‌ وقفی‌ بود كه یكسره راه آب آن گشوده تا چه آبی‌ از مصرف وحاجت اهالی‌ به دورمانده خود به خود به آن‌ها برود وبا اندك توجه به اوضاع و احوال خانه‌دارها و حمامی‌‌ها كه همراه رشوه و پول ناهار و چای‌ و پیشكش، تعارفات قبا و عبا و مثل آن، آبشان آن مایعات بود می‌‌توان به سهولت پی‌ به آبِ آب انبارهای‌ وقفی‌ بی‌ صاحب وباعثی‌ برد كه آب آن را باید پس مانده‌های‌ مردم، حتی‌ حمامی‌‌ها و آب بارانی‌ كه پس از شستن كوچه و معبر داخل نهر شود تأمین كند كه باید دارای‌ چه وضع بوده باشند؟» / طهران قدیم (جعفر شهری‌) ج 3، ص 223.

 آب پاشی‌ خیابان‌ها: پیاده‌روهای‌ خیابان‌های‌ ناصریه و باب همایون و لاله زار كه با ارگ شاهی‌ مجاورت داشت جهت كم كردن گرد و غبار با همین سنگ‌های‌ قلوه‌ای‌ فرش شده بود و سطح آن‌ها كه تردد چهارپایان و اسب و الاغ وگاری‌ و درشكه و این اواخر اتومبیل بود و خاك زیادتر بلند می‌‌نمود، در صدارت سید ضیاءالدین دستور شد صبح و عصر آب پاشی‌ بشود و برای‌ این كار، سپورها با پاچه‌های‌ تا بالای‌ زانو لوله كرده، در جوی‌‌ها رفته با دلوچه‌های‌ دسته درازِ متحرك آن‌ها را آب می‌‌پاشیدند.

 پس از آن اداره قورخانه به فكر آبپاش خودكار برآمده، منبع آهنی‌ بشكه مانندی‌ كه در عقبش لوله دراز سوراخ كرده‌ای‌ كار گذاشته، شیری‌ بر آن تعبیه كرده بود برروی‌ یك گاری‌ اسبی‌ نصب كرده، به كار گُمارد. با این صورتِ كار كه بشكه‌اش را سپورها با دلوچه از آبراهی‌ پركرده به محل آب پاشی‌ می‌‌آوردند و در آن‌جا شیرش را باز نموده، اسب‌ها را به تاخت می‌‌آوردند و هنوز اسب‌ها دور برنداشته آب بشكه تمام و لازم به تجدید و پر كردن می‌‌گردید… .»
/ همان، ص 240.

اولیویه در تاریخ اوایل قاجاریه در این باره می‌‌نویسد:

 « …علاوه بر ناسازگاری‌ هوا، بدی‌ آب است كه در مذاق، طعم آب مرداب‌ها را دارد. این از بابت اهمال در تنقیه قنوات و مجاری‌ آب هاست كه درست پاك نمی‌‌كنند. عموماً آب‌های‌ ایران ملین و غیرهاضم است. آب تهران نیز چنین باشد. اما در مزاج اهالی‌ مملكت به جهت اعتیاد، چندان اثری‌ ندارد. آب تهران تمامی‌ از جانب كوه البرز می‌‌آید و فراوان است.

ایرانیان به استعمال یخ بسیار مایل و راغب هستند، لهذا در تمامی‌ شهرها یخچال دارند و در فصل تابستان به وفور و ارزان می‌‌فروشند. ما هر پوند یخ را یك فلوس می‌‌خریدیم. ایرانیان لمحه لمحه یخ را چنانچه قند و نبات خورند، می‌‌خورند.چون آب و شربتی‌ نوشند، قطعه یخی‌ در آن افكنند تا خنك گردد.»
/ سفرنامه، ص 70.

 لیدی‌ شیل در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه می‌‌نویسد:

 «… وضع آب در این محدوده به قدری‌ ناجور است كه اجباراً آب آشامیدنی‌ مردم را روزانه از نقاط دیگر به این‌جا حمل كنند.

27مه [1850] امروز اتفاقی‌ افتاد كه ما را كاملاً به قدر و قیمت آب در مملكت ایران واقف نمود، به این ترتیب كه:

 دو باغبان گبر همراه سه تن از سربازان ایرانی‌ محافظ در ورودی‌ سفارتخانه، دوان دوان خود را به اتاقی‌ كه ما در آن نشسته بودیم افكندند و من متوجه شدم كه یكی‌ از باغبان‌ها مشتی‌ از موهای‌ ریشش را كه كنده شده بود، دردست دارد و یكی‌ از سربازان نیز دستمالی‌ روی‌ دهانش گرفته كه نشان می‌‌داد دندان‌هایش شكسته است. لباس‌های‌ زیر و روی‌ همه آن‌ها از بالا تا پایین پاره پاره بود و اردشیر – پیر مردی‌ كه ریشش كنده شده بود، مدام فریاد می‌‌زد:

برای‌ نگهداری‌ باغ وزیر مختار،كشته شدم، مردم! این چه رفتاری‌ است كه با باغبانان وزیر مختار می‌‌كنند؟ كاملاً معلوم بود كه به خاطر آبیاری‌ باغ سفارتخانه این معركه برپا شده است.

مقداری‌ از آب مورد مصرف شهر تهران از چاه تأمین می‌‌شود، كه بسیار كثیف و غیر قابل شرب است، و مقداری‌ نیز از قنات‌هایی‌ است كه از اطراف، به داخل شهر هدایت شده اند. هر هفته به مدت دو روز و دو شب نوبت آب سفارتخانه ماست كه باید به وسیله یكی‌ از همین قنات ها، آب مورد لزوم به سمت سفارتخانه جاری‌ شود. ولی‌ چون آب این قنات‌ها معمولاً از شمال شهر می‌‌آید و سفارتخانه ما در منتهی‌ الیه جنوب تهران [باغ ایلچی‌] قرار دارد، لذا باید پس از عبور مسافتی‌ در حدود یك مایل و نیم درمیان جوی‌‌های‌ مختلف و محلات لب تشنه تهران به ما برسد كه البته امر مشكلی‌ است و برای‌ جلوگیری‌ از انحراف مسیر آب، ما محافظین متعددی‌ قدم به قدم در سر راه می‌‌گذاشتیم تا مواظب باشند كه در بین راه، آب به سوی‌ دیگری‌ هدایت نشود و دست نخورده به مقصد برسد. مسلم است كه این كار به آسانی‌ انجام پذیر نبود و می‌‌بایستی‌ تمام تمهیدات لازمه را به كار بست تا در نوبت آب، به آن دسترسی‌ یافت، وگرنه به مجردی‌ كه یكی‌ ازمحافظین غفلت كند یا از سر پست خود دور شود و یا این‌كه به طریقی‌ سبیل او را چرب كنند، آناً مسیر جریان آب تغییر می‌‌كند و هر كس كه زورش برسد برای‌ پركردن حوض و آب انبار خود به تكاپو می‌‌افتد، كه نتیجه آن بی‌ آب ماندن سفارتخانه و عدم استفاده از جیره نوبتی‌ آب خواهد بود.

 ایرانی‌‌های‌ زرنگ برای‌ استفاده كامل ازآب، مجرایی‌ در زیر زمین از محل جوی‌ تا حوض منزل خود تعبیه كرده‌اند تا بتوانند به این وسیله تمام جریان آب را از جوی‌ به داخل منزل هدایت كنند و البته با توجه به حیاتی‌ بودن مسئله آب و نیاز همگانی‌ به آن، این گونه سوءاستفاده از آبِ مورد احتیاج مردم باعث ناراحتی‌ دیگران می‌‌شود و غالباً كار را به زد و خورد می‌‌كشاند و نمونه آن همین بلایی‌ بود كه بر سرباغبان‌ها و محافظین سفارتخانه آمد و آن‌ها به دلیل آن‌كه موضع ضعیف‌تری‌ در برابر سارقین آب – كه معمولاً از پشتیبانی‌ عده‌ای‌ برخوردارند – داشتند، كتك مفصلی‌ خورده بودند و نالان و مجروح برای‌ تظلم نزد ما آمدند.

 در این باره، ما عرض‌حالی‌ به عنوان شكایت و درخواست تنبیه مقصرین واقعه مزبور تهیه كردیم، تا مگر از آن پس، چنین حوادثی‌ رخ ندهد و باغ سفارت علیاحضرت ملكه از تشنگی‌ نسوزد و البته لازم می‌‌نمود كه برای‌ حصول نتیجه، دنباله كار رها نشود و هرچه بیشتر درباره آن اصرار و پی‌‌گیری‌ گردد، زیرا مسئله‌ای‌ كه بیشتر از همه باعث خشم و رنجش ما شد، این بود كه نوكران ما به خاطر به دست آوردن آبی‌ كتك خورده بودند كه اصولا به سفارتخانه تعلق داشت و كلنل شیل به رغم این موضوع اجازه داده بود كه در غیر ساعات مورد استفاده، به صورت هدیه‌ای‌ رایگان در اختیار مردم تهران گذاشته شود و علاوه برآن، یك نفر میراب نیز برای‌ نظارت بر امر تقسیم عادلانه آن گماشته بود. ولی‌ من شخصاً معتقدم كه این میرآب با چنین وظیفه‌ای‌ – كه باعث اهمیت فراوانش می‌‌شد – جز پركردن جیب و به مزایده گذاردن آبی‌ كه در اختیار داشت اندیشه دیگری‌ به خود راه نمی‌‌داد و سعی‌ می‌‌كرد كسی‌ را سیراب كند كه سبیل او را چرب‌تر نماید و با اطمینان می‌‌گویم كه اگر چنین عملی‌ از او سر نمی‌‌زد، مسلماً نمی‌‌توانست یك ایرانی‌ كامل‌العیار باشد!

 همان‌طور كه قبلاً  توضیح داده‌ام، زارعین نیز برای‌ تصاحب آب به همین گونه رفتار می‌‌كنند. ولی‌ چون هستی‌ و زندگی‌ آن‌ها به محصول مزرعه و آبیاری‌ آن بستگی‌ دارد، لذا برخورد و مراجعه آنان بر سر آب معمولاً شدیدتر و بی‌ رحمانه تر است. اگر شخص خیری‌ هم – كه بانی‌ احداث قناتی‌ شده – پیدا شود كه به خاطر خیرات و كمك به همسایگان ضعیف‌تر، مجرایی‌ از قنات خود را به سوی‌ آن‌ها هدایت كند، معمولاً این نیكوكاری‌ دوامی‌ نمی‌‌یابد و صاحب قنات از حفر مجرایی‌ برای‌ سرازیر نمودن این آب به سمت خودش غافل نخواهد بود. مرافعه بر سر آب، چه در محل و چه در محكمه قاضی‌ معمولاً نتیجه یكسانی‌ دارد و آن، پیروزی‌ كسی‌ است كه قوی‌‌تر باشد.»
/ خاطرات لیدی‌ شیل، ص 107.

 نویسنده جغرافیای‌ تاریخی‌ تهران هم مختصری‌ از تاریخچه آب تهران را چنین روایت می‌‌كند:

آب‌های‌ تهران: در گفتگو از قنات‌ها چند بار سخن از آب‌ها به میان آمد. همچون آب سردار، آب فرمانفرما، آب ارگ، … علت این نام‌گذاری‌ مشخص نیست و شاید از تصوری‌ كه ما از قنات داریم ناشی‌ شده باشد. در واقع، در تصورما آب قنات به صورتی‌ آرام از دهانه چاه مظهر بیرون می‌‌آید، برخلاف چشمه كه بیرون می‌‌جهد. لذا از آن‌جا كه آب بعضی‌ از قنات‌ها با فشار از دهانه بیرون می‌‌جسته است، به جای‌ قنات نام آب بر آن‌ها گذاشته شده است، به ویژه كه در مظهر برخی‌ از قنات‌ها تنبوشه‌هایی‌ كار می‌‌گذاشتند كه قطر آن‌ها كمتر از مقدار آب قنات بود و سبب می‌‌شد كه آب با فشار و سرعت از دهانه آن‌ها بیرون بزند .

 آب باغ صبا كه از یك فرسنگی‌ سرچشمه می‌‌گرفت و از شمال وارد تهران می‌‌شد، از آن جمله بود / تاریخ تهران حجت بلاغی‌، ج 2، 239.

 و نیز «آب باغ گلشن» كه در وسط حوض وسیع باغ (در تقاطع امیریه و ارامنه) از دهانه یك سنگ بیرون می‌‌جهید. / دوستعلی‌ معیرالممالك، رجال عصر ناصری‌، ص 163.

 آب داودیه در طرف شمال باغ داودیه از كوه جاری‌ می‌‌شد و آب سردار كه در محل آب سردار، در شمال خیابان ژاله (شهدا) از زمین خارج می‌‌شود. باغ و قنات سردار، ساخته عبدالحسین خان قاجار فخرالملك سردار و خان باباخان سردار از فرزندان صارم الدوله (متوفی‌ در 1305ق.)، است. در قدیم، در خارج از شهر و در گوشه شمال شرقی‌ آن قرار داشت و از حدود كوچه میرزا محمود وزیر در خیابان ری‌ تا شمال خیابان عین‌الدوله را در برمی‌‌گرفت. بعد از بزرگ شدن شهر، عبدالحسین خان قاجار، آب قنات را میان قسمت‌های‌ هفتگانه باغ تقسیم كرد و مازاد آن را به خانه‌های‌ همسایه می‌‌فروخت، و آب فرمانفرما كه در خیابان  پاستور ظاهر می‌‌شود.

 آب ارگ: ارگ در مقام مركز حكومت و سلطنت و به عنوان قلب شهر در تمام طول عمر خود تافته جدا بافته از بقیه شهربود، جایی‌ كه نارنجستان از آن جمله بود و در میان آن نهری‌ بود از آب گوارا و چهل فواره بلند از میان آن می‌‌جهید. / اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات.

 علاوه بر آن، آب قنات‌های‌ ارگ به مصرف حمام‌های‌ اندرون می‌‌رسید كه تعدادشان ده عدد بود. آب این قنات چندان زیاد بود كه پس از سیراب كردن ارگ، از جلوه بازار كنار خندق یا بازار شترگلو، یعنی‌ جنوب میدان شمس‌العماره در ابتدای‌ بازارچه مروی‌ به وسیله تنبوشه بیرون می‌‌جهید و در حوضچه می‌‌ریخت، آبی‌ حاجت روای‌ سكنه كه سقاها مشك‌های‌ خود را از آن پر می‌‌كردند و كسبه با آن رفع حاجت می‌‌كردند و تابستان‌ها محل آب تنی‌ بچه‌ها بود. / تاریخ تهران حجت بلاغی‌، همان، 2/27.

 چاه آرتزین یا چاه پیكانی‌: حفر این نوع چاه و استفاده از آن در زمان ناصرالدین شاه رواج یافت. اعتمادالسلطنه درباره «مقاوله نامه چاه آرتزین» كه بین ایران و آمریكا امضا شده بود، می‌‌نویسد:

 «علمای‌ بزرگ این قرون اخیراً حفر چاه و اجرا میاه را اختراعی‌ عظیم كرده‌اند و به عالم آبادانی‌ این جهان خدمتی‌ بس خطیر فرموده‌اند … بر عهده حكیم فرزانه دكترطرانس آمریكایی‌ كه یكی‌ از افتخارهای‌ دولت جمهوری‌ اتازونی‌ است، مقرر فرموده‌اند تا اسباب كارخانه این صناعت كبری‌ را از ینگی‌ دنیا صادر سازد و به ایران وارد نماید. قرارنامه این مقاوله مقارن جمع و تألیف این عجاله به امضای‌ قضاءِ اقتضاءِ مزین گردید. / المآثروالآثار، ص 114.

 بعداً آمریكایی‌‌ها دركلیسای‌ انجیلی‌ واقع در خیابان قوام‌السلطنه یك حلقه چاه آرتزین حفركردند كه مورد استفاده قرارگرفت و در نقشه تهران محل آن به طور وضوح نشان داده شده است.

 از یك عبارت دیگر اعتماد السلطنه بر می‌‌آید كه یك چاه پیكانی‌ (آرتزین) دیگر در خانه موسیو طرانس حكیم حفر شده بوده و ناصرالدین شاه یكی‌ دوبار به تماشای‌ آن رفته است.

 آب كرج: فعالیت برای‌ آوردن آب به داخل حصارتهران و ایجادقنات‌های‌ تازه و مخصوصاً آوردن آب از نهركرج، از همان اوایل روزگار قاجار آغاز شد و سبب آن كمبود آب پایتخت بود كه در دوره محمد شاه صورت جدی‌ پیداكرد. چه در سال 1260 ق. به امر همایون اعلیحضرت محمد شاه از رودكرج تا شهر تهران- كه هفت فرسنگ مسافت است – نهری‌ بزرگ با مخارج گزاف به طرف شهر جاری‌ كرده از بالای‌ باغ نگارستان گذرانیدند كه از دروازه شمیران [تقاطع خیابان‌های‌ امیركبیر و پامنار] به شهر می‌‌نشسته و بر سر نهر تیمناً جشن ملوكانه گرفتند. / مرآتالبلدان، ج 1، ص 939.

آب این نهر گویا به مصرف شهر اختصاص داشته است، زیرا در دوره ناصرالدین شاه در1267ق. ناگزیر شدند برای‌ احیای‌ باغ نگارستان كه حدوداً در حد فاصل خیابان هدایت و میدان بهارستان قرار داشت، از كرج تا آن‌جا نهر حفركنند و آب رودخانه كرج را به آن‌جا برسانند. / المآثروالآثار، ص 60.

 از سوی‌ دیگر میرزا یوسف مستوفی‌‌الممالك پس از آن‌كه زمین‌های‌ واقع در شمال خیابان فرمانفرما (شاهپور) را خرید و در 1268ق. اجازه گسترش تهران را از ناصرالدین شاه گرفت، برای‌ آبادانی‌ ناحیه علاوه بر احداث چند قنات در سال 1288ق. «شق نهری‌ عظیم از رودخانه كرج الی‌ بهجت‌آباد… و از بهجت‌آباد تا به دارالخلافه طهران، و بستن سدی‌ محكم برای‌ همین مصلحت و منظور در آزادبر كه جمیعاً به همت مرحوم مبرور صدر اعظم مذكور در سال بیست وپنجم سلطنت از جلوس همایونی‌ انجام یافت.» / المآثروالآثار، ص 88.

 حجت بلاغی‌ هم در باب بنای‌ بهجت آباد همین قول را گرفته و نوشته است: «بانی‌ این قریه نهری‌ بزرگ از رودخانه كرج منشعب كرد تا بهجت آباد و از بهجت آباد تا تهران، و برای‌ همین منظور در آزادبر سدی‌ محكم به سال 1288ق.بست».

 اما ظاهراً این نظر نادرست است. زیرا ایجاد سد در ده آزادبر، در آن روزگار ناممكن بوده است به سبب آن‌كه آزادبر دهی‌ است در حدود اولین سرچشمه رودخانه كرج، در آن سوی‌ تونل كندوان كه قریب هفتاد كیلومتر از كرج دور است و امكان انتقال آب آن به تهران وجود نداشته است. در عین حال مستوفی‌‌الممالك احداث نهر از رودخانه كرج را انجام داده است.

 آخرین نهرآب كرج به تهران در سال 1299ش. احداث شد. در آن سال با آن‌كه 48 قنات دایر در تهران وجود داشت، آب حاصل از آن‌ها كفاف آب مشروب شهر را نمی‌‌كرد. لذا به حفر نهر كرج اقدام كردند كه 53 كیلومتر طول داشت و سالانه معادل چهل میلیون متر مكعب آب به تهران می‌‌رساند. این نهر از طرف غرب وارد زمین جلالیه می‌‌شد از آن‌جا به خط مستقیم از سمت غرب به شرق از محل كنونی‌ آب بولوار كشاورز می‌‌گذشت به حدود میدان ولی‌ عصر می‌‌رسید و در آن‌جا به نقاط مختلف شهر پخش می‌‌شد.

 مسائل و مشكلات: مسائل آب تهران بیشتر از تهیه و تقسیم آن ناشی‌ می‌‌شد. در اواخر عهد ناصری‌ آب تهران به طور عمده از منابع زیرزمینی‌ البرز سرچشمه می‌‌گرفت و از شمال داخل شهر می‌‌شد و خانه به خانه، از منازل اغنیا گرفته تا خانه‌های‌ فقرا را مشروب می‌‌كرد. به این معنی‌ كه هرخانه راه‌آب اختصاصی‌ نداشت، بلكه در هر محل و گذر، آب از جوی‌ یا نهروارد اولین خانه می‌‌شد و پس از پركردن حوض خانه و آب انبار و مشروب كردن باغچه و باغ، از حوض سرریز كرده از راه یك جوی‌ سرباز یا سرپوشیده به خانه بعدی‌ می‌‌رفت و همین گونه تا آخرین خانه محله كه در گودترین قسمت محله واقع بود، جریان می‌‌یافت. به قول دكتر فوریه، پزشك [ناصرالدین شاه]:

 «… ولی‌ البته فقرا غالب اوقات فدای‌ اغنیا می‌‌شوند و عموماً در تابستان كه از همه فصول احتیاج به آب بیشتر است، طهران گرفتار بی‌‌آبی‌ است. در نتیجه وضع ناپسند توزیع آب به توسط مجاری‌ روباز، غالب اوقات بعضی‌ از امراض به سرعت تمام سراسر شهر را می‌‌گیرد و ابتلای‌ عمومی‌ دست می‌‌دهد. در محلات قدیمی‌ و بازار آب در وسط كوچه‌ها در جوی‌ تنگ و كم عمق سرپوشیده‌ای‌ جاری‌ است. هر چند قدمی‌، سوراخ گشادی‌ در آن ترتیب داده‌اند كه هر خانه [و خانه‌های‌ زیرآن] از آن‌جا آب می‌‌برد. اكثر اوقات اشیای‌ آلوده خود را هم در آن‌جا [سوراخ سرگشاده] می‌‌شویند. به علاوه، كثافات كوچه و راه هم از همان‌جا داخل آب می‌‌شود. با این وضع، حال آبی‌ كه مردم بدبخت محلات دور از مركز طهران می‌‌نوشند معلوم است كه چیست / سه سال در دربار ایران، صص 142 و 143.

 آب خیابان‌ها و منازل نزدیك به خیابان سپه و چراغ برق بهتر از خانه‌های‌ بازار یا پایین‌تر از میدان شاپور فعلی‌ بود.

 اوژن فلاندن، ضمن اشاره مختصری‌ به وضع آب تهران همین نكته را یادآوری‌ كرده كه:

 «وضع طبیعی‌ تهران را مشكل می‌‌توان تشخیص داد. تهران در دشت پستی‌ به دامنه شمیران قرار گرفته و از بادهای‌ شمالی‌ استفاده می‌‌كند. آبش بارانی‌ است كه در چشمه‌ها جمع می‌‌شود. مدت شش ماه سال راگرمای‌ خیلی‌ شدید دارد… نداشتن آب كافی‌ آن را به خطر می‌‌اندازد. وضع داخلی‌ شهر هم ناسازگار است.

 از كوچه‌ها و بازارها كه حرارت آفتاب تابستان بدان‌ها می‌‌تابد بر اثر داشتن آب‌های‌ متعفن بخارات نامطبوع متصاعد می‌‌شود كه تولید تب و بیماری‌‌های‌ خطرناك می‌‌نمایند.» / سفرنامه، صص 111 و 112.

 دكتر ادوارد پولاك اتریشی‌ كه از نخستین معلمان دارالفنون است نیز به مسئله كم‌آبی‌ تهران توجه داشته و راه حل آن را هم ارائه كرده است:

 «كمی‌ آب را می‌‌توان با ایجاد قنات و یا حتی‌ به مقدار زیاد با گرفتن انشعابی‌ از رودخانه جاجرود و كرج و دریاچه تار، كه در بالای‌ كوی‌ دماوند، قرار دارد جبران كرد.» / ایران و ایرانیان، ص 60.

 راه حل پیشنهادی‌ دكترپولاك امروز عملی‌ شده است نهایت این‌كه دریاچه تار در ارتفاعات كوه‌های‌ شهر دماوند است و هیچ ارتباطی‌ به تهران ندارد، ممكن است منظور دكتر پولاك دریاچه آهار بوده است.

 دكتر پولاك در آن زمان شمیران را «پرآب‌ترین، سالم‌ترین و مرتفع ترین محله‌های‌» تهران دانسته و نوشته كه محله جنوب ارگ [بازار] پرجمعیت‌ترین، ولی‌ كم آب‌ترین محله‌هاست.

  … چنان‌كه در گفتگوازقنات الهیه به یك مورد از آن، كه كشمكش میان دربار، سفارت روس و امین الدوله بود، اشاره شد. در حقیقت كشمكش بر سر قنات بیشتر میان بزرگان روی‌ می‌‌داد و اعتمادالسلطنه در نوشته‌های‌ خود به چند مورد از آن‌ها اشاره كرده است؛ در روز شنبه 9 رمضان 1303.

 «امین‌الدوله هم درباب تعدیات ظل‌السلطان در مسئله قنات میرزا محمد علی‌ خانی‌ كه حق امین الدوله است دادوبی‌ اعتدالی‌ می‌‌كند. به شاه شكایت كرد، اعتنایی‌ نشد / روزنامه خاطرات، ص 43.

 توزیع آب به صورت‌های‌ مختلف انجام می‌‌گرفت. البته چیزی‌ شبیه سازمان آب وجود نداشت، اما تقسیم آب سامان و سازمان داشت. به این معنی‌ كه شهر به محله‌ها و گذرها و كوچه‌ها]ی‌[ مختلف تقسیم می‌‌شد و حق آب هر محله و گذر به تناسب میزان آبده قنات یا نهررا میراب و دستیارانش، تعیین می‌‌كردند: از حق آب شبانه روزی‌ گرفته تا حق آب یك روز در میان،دوروز درمیان، یك هفته در میان، ده روز در میان و حتی‌ یك ماه درمیان، یعنی‌ نوعی‌ جیره بندی‌ به وجود آمده بود كه خصلت عرفی‌ و سنتی‌ داشت و عملاً در همه جا اجرا می‌‌شد.

 اعتماد السلطنه در وقایع روز جمعه 8 ذیحجه 1310 ق. به موردی‌ به شرح زیر اشاره كرده است:

 «… امروز صبح سلطنت آباد رفتم. امام جمعه و بعضی‌ از علما به حضور آمدند. در باب تقسیم آب میرزاعیسی‌ هنگامه بر پا شده است. در طهران یك سنگ آب را از عوض پنج سنگ آن مرحوم به مردم فروخته و حالا در میان مشتریان كشمكش است.
/ روزنامه خاطرات، ص 883.

 قنات همچنین وسیله‌ای‌ بود برای‌ سود جویی‌ و اعمال نفوذ و ستمكاری‌. چنان‌كه به نوشته اعتماد السلطنه، در روز چهارشنبه 6 ربیع الثانی‌ سال 1305. امین السلطان [كه صدراعظم و همه كاره كشور بود] قنوات را به ناظم خلوت سپرده، و قرار داده [بود كه] هیچ مقنی‌ بدون اجازه او در هیچ جا كار نكند و هر چرخی‌ كه كار كند یك قران به او بدهند. حساب كردیم در سال ده، دوازده هزار تومان می‌‌شد. / همان مرجع، ص 530.

 دوازده هزار تومان برابر است با 120هزار قران یعنی‌ 120 هزار چرخ (و 120 هزار حلقه چاه) و اگربه طور متوسط هر قنات دارای‌ پنجاه حلقه چاه بوده باشد معلوم می‌‌شودكه درآن سال در هر سال معمولاً 2400 قنات حفر (یا لایروبی‌) می‌‌شده است و نیز معلوم می‌‌شودكه فقط اسم حاجی‌ میرزا آقاسی‌ – به حفر قنات – به بدی‌ دررفته بوده است!

 البته آنچه گفته شد در واقع مسائل داخلی‌ آب قنات به شمار می‌‌آید ولی‌ مسائل آب و قنات به همین‌ها محدود نمی‌‌شد بلكه مسائل خارجی‌ هم وجود داشتند كه غالباً خطرات بیرونی‌ و پیش‌بینی‌ نشده بودند. مثلاً در مواقع جنگ و آشوب، دشمن با پركردن یك حلقه از چاه‌های‌ قنات، آب شهر)یا ده(محاصره شده را قطع می‌‌كرد. در مواقع صلح و آرامش هم ناسازگاری‌ طبیعت به قنات آسیب می‌‌رساند. در سال‌های‌ آخر سلطنت ناصرالدین شاه قنات‌های‌ تهران چند بار از ناسازگاری‌ طبیعت آسیب دیدند كه اعتمادالسلطنه، به چند مورد از آن‌ها اشاره كرده است. «در روز جمعه 25 رجب 1303 خبردادند كه سیل قنات دوشان تپه را خوابانده است و قنات قصر را هم سیل زرگنده پركرده» / روزنامه خاطرات، ص 431.

 و یا «در دهم رجب 1313 به واسطه باران شب جمعه، چاه‌های‌ قنات حاجی‌ علیرضا فرو ریخت، آب بالا زد.» / همان.

 اقوال مسافران فرنگی‌: اروپاییانی‌ كه در عصرناصرالدین شاه و به طوركلی‌ در دوره قاجاریه به ایران آمده‌اند، به چگونگی‌ تأمین آب مشروب شهر چندان توجهی‌ نشان نداده‌اند و تعداد آنان كه به این مسئله پرداخته‌اند، بسیار اندك است.

 دكتر فوریه، كه پیش از این قول او را درباره توزیع آب در شهر نقل كردیم، در مورد منبع تأمین آب تهران نوشته است:

 «آب مشروب تهران مثل غالب شهرهای‌ دیگر ایران از قنات است و تمام آن از دامنه البرز می‌‌آید. دهانه‌های‌ چاه‌های‌ این قنوات راكنده و دورادور آن‌ها خاك را تپه كرده‌اند كه در تمام جلگه بیرون شهر مخصوصاً در بیرون دروازه‌های‌ شمیران و دوشان تپه نمایان است. آب تهران چون از البرز می‌‌آید از شمال داخل شهر می‌‌شود و خانه به خانه از منازل اغنیا گرفته تا خانه‌های‌ فقرا همه را مشروب می‌‌كند. یخ نیز مثل آب در ممالك گرم مخصوصاً ایران اهمیتی‌ خاص دارد و بیشتر آن را از كوه‌های‌ البرز به‌خصوص دماوند می‌‌آورند و تقریباً در تمام مدت سال قاطرها آن را از دماوند به تهران می‌‌رسانند و مردم عادت دارند كه حتی‌ زمستان هم شربت و آب را با یخ استعمال كنند. غیر از این منبع در اطراف باروی‌ تهران نیز یخچال‌های‌ زیاد هست كه عمقی‌ چندان ندارد و آن‌ها را روزها در زمستان آب می‌‌اندازند و شب‌ها یخ می‌‌گیرند بعد یا آن یخ را برای‌ فروش به بازار می‌‌فرستند یا در گودال‌های‌ زیرزمینی‌ یخچال كه سقفی‌ ضخیم دارد برای‌ تابستان انبار می‌‌كنند.

 یك عده از اعیان طهرانی‌ در طرف مغرب شهر یعنی‌ در محله سنگلج و اراضی‌ بین دروازه قزوین و دروازه باغ شاه پارك‌ها و باغ‌های‌ بزرگی‌ ساخته‌اند كه یكی‌ از آن‌ها، امیریه، متعلق به نایب السلطنه است.

 چون تمام زیبایی‌ این باغ‌ها از بركت مقدار آبی‌ است كه به آن‌ها می‌‌رسد، آن‌ها را مخصوصاً در محلاتی‌ ساخته‌اند كه آب شهر ابتدا به آن‌جا وارد می‌‌شود تا بتوانند بیشتر و بهتر از آن استفاده كنند. در تهران بهتر از هر درختی‌، چنار رشد دارد و این‌كه یكی‌ از سیاحان قدیمی‌ تهران را «شهر چنار» نامیده بی‌‌سبب نبوده است.» / سه سال در دربار ایران، صص 230 و 231.

 دكتر فوریه همچنین در مورد كار مقابله مردم با گرما و كم آبی‌ در فصل تابستان نوشته است:

 «طرف مشرق نیاوران است كه قصر سلطنتی‌ صاحبقرانیه مقر اقامت اعلیحضرت در آن‌جا ساخته شده و كامرانیه نایب السلطنه هم كه تا رستم آباد ممتد است در همان آبادی‌ قرار دارد. نه این‌كه فقط شاه و همراهان او و سفارتخانه‌ها تابستان عازم  ییلاقات می‌‌شوند بلكه در این فصل گرمای‌ شدید كه حتی‌ در تهران آب مشروب هم به قدر كافی‌ یافت نمی‌‌شود قریب به ثلث مردم شهر به این ییلاقات مهاجرت می‌‌كنند و بیشتر به شمیران می‌‌روند. همین كه فصل گرما نزدیك می‌‌شود، مردم تهران به دهات شمیران هجوم می‌‌آورند و در هر گوشه و كنار دامنه‌های‌ كوه چادر می‌‌زنند و كسانی‌ كه از مسافرت ترسی‌ ندارند، باروبنه خود را به دره لار می‌‌برند و بعضی‌ دیگر به كنار چشمه‌های‌ آب معدنی‌ كه از دماوند بیرون می‌‌آید به آبادی‌‌های‌ ایرا و اسك و آب گرم می‌‌روند. در فصل تابستان كنار این چشمه‌ها پر از چادر است.» / همان، ص 235.

 اما ژان دیولافوا كه در همان زمان به تهران آمده، فقط اشاره كوتاهی‌ به وضع آب تهران كرده است :

 «…داخل دروازه شده از مقابل گمركچیان عبور كردیم و راه محله اروپاییان را پیش گرفتیم. اكنون ناچاریم كه از بازارهای‌ طولانی‌ عبور كنیم كه عرض آن‌ها بیش از چهار متر نیست و در میان آن‌ها هم جابه‌جا چاله‌هایی‌ است كه به قنات‌های‌ آب مشروب اتصال دارند. گداها و اطفال در روی‌ توده‌های‌ زباله و كثافات هیاهویی‌ راه انداخته‌اند و الاغ‌ها با بارهای‌ علف سبز راه رفت و آمد عابرین را مسدود كرده‌اند و با اسبان و چرخ‌های‌ درشكه‌ها تماس پیدا كرده و به یكدیگر تنه می‌‌زنند و گاهی‌ هم الاغ‌ها با بار به زمین می‌‌خورند و صاحبان آن‌ها كلمات ناشایستی‌ بر زبان می‌‌آورند. سگ‌ها در زیر پای‌ حیوانات پایمال می‌‌شوند و صدای‌ گوش‌خراش آن‌ها بلند می‌‌شود. صاحبان چهارپایان تنه زده و تنه خورده با هم گلاویز شده دشنام‌های‌ ركیكی‌ رد و بدل می‌‌كنند و با مشت به سرو كله هم می‌‌كوبند. خلاصه هنگامه غریبی‌ بر پا شده بود كه به وصف در نمی‌‌آید.» / ایران، كلده و شوش، ص 168.

 ارنست اورسل هم اشاره‌ای‌ بس كوتاه و گذرا به آب تهران دارد، به این صورت كه ضمن توصیف وضع عمومی‌ بازار نوشته است: «…جاهای‌ گود روبازی‌ كه در فواصل معین، حتی‌ درست در وسط كوچه‌ها ساخته بودند، به آن عده از ساكنان محل كه دسترسی‌ به آب نداشتند، امكان می‌‌داد تا بدون ایجاد مزاحمت برای‌ همسایه‌ها، از آب قنات استفاده كنند. این منابع آب، با وجود حُسن بزرگشان، پرتگاه خطرناكی‌ برای‌ عابران نابلد به شمار می‌‌رفتند، ولی‌ ظاهراً ایرانی‌‌ها به این‌گونه مسائل چندان اهمیت نمی‌‌دهند، چون‌كه در اغلب جاها،بناهایی‌ كه مشغول ساختمان بودند، وسط كوچه راكنده بودند تا شن‌های‌ موجود در خاك را به مصرف كار بنایی‌ برسانند»
/ سفرنامه، ص 118.

 در این میان می‌‌توان گفت كه مفصل ترین شرح و وصف مربوط به آب تهران در سفرنامه رابرت گرانت واتسن یافت می‌‌شود كه ضمن گزارش اوضاع تهران در مورد آب آن چنین آمده است:

 «…آب در ناحیه تهران به وسیله حفر چاه‌های‌ عمیق متعدد و ارتباط زیرزمینی‌ بین آن‌ها از سطح بلندتر به پایین فراهم می‌‌گردد. بدین ترتیب كه بعد از مسافتی‌ آب در روی‌ زمین ظاهر و در یك مجرای‌ باز به طرف مقصد جاری‌ می‌‌شود. این گونه تولید آب را قنات می‌‌نامند و سراسر جلگه تهران پوشیده از این قنات‌هاست.

 اگر به جای‌ سكنه تهران كه تا این حد زیاد آب برای‌ ایشان گرانبهاست مردم فعال‌تری‌ در آن‌جا بودند، خیلی‌ پیش از این به جای‌ نهرهای‌ مصنوعی‌ سرگشاده مجرای‌ سرپوشیده می‌‌ساختند تا مقدار آب مورد نیازشان را هفت برابر سازد. وسایل دیگری‌ هم هست كه در صورت توسل به آن‌ها امكان دارد در موسمی‌ كه هیچ گونه احتیاجی‌ به مقدار آب اضافی‌ نیست، اگر منابعی‌ در مسیل سنگی‌ كوه‌ها بسازند – كه به آسانی‌ هم ساختنی‌ است – این جریان آبِ قیمتی‌ ذخیره و برای‌ مصرف در ماه‌های‌ آینده از آن استفاده خواهد شد.

 برای‌ تأمین آب ناحیه تهران حتی‌ به مقدار خیلی‌ زیادتر از آنچه به وسیله فوق ارائه شد می‌‌توان به وسایل دیگر نیز اقدام كرد. درسرزمین شمالی‌ جبال البرز رودخانه‌های‌ پر آب همان قدر فراوان است كه جنوب رشته‌های‌ مزبور عاری‌ از آن است.

 بنابراین اگر دولت ایران در كنار تمام مجاری‌ آب جلگه تهران درخت و در دامنه‌های‌ جبال البرز كه تمام تابستان به واسطه ذوب شدن برف‌ها مرطوب است نهال صنوبر می‌‌كاشت، امكان داشت به آسانی‌ پیش بینی‌ كرد كه در ظرف چند سال بر اثر افزایش میزان باران سالانه نتیجه بزرگی‌ به دست آید.» / تاریخ ایران در دوره قاجاریه، صص 5 و 6؛ نقل در جغرافیای‌ تاریخی‌ تهران، صص 558 – 566.

 مامونتف روس كه در دوران مشروطه به تهران آمده است از آب تهران چنین یاد می‌‌كند :

 «آب شهر فراوان است ولی‌ تقریبا ً تمام آن به مصرف آبیاری‌ باغ‌ها می‌‌رسد و برای‌ آب پاشی‌ خیابان‌ها چیزی‌ نمی‌‌ماند. حق مشروب شدن را از میراب كه مستخدم مخصوصی‌ است، می‌‌خرند و از روی‌ ساعت و روز حق مزبور مشخص می‌‌گردد.»
/ خاطرات، ص 294.

 جوی‌‌ها علاوه بر این‌كه مملو از كثافات و فضولات حیوانات و گاه سگ و گربه مرده می‌‌بود، آب كثیف حاصل از شستن لباس و ظروف خانه‌ها و غیره نیز بدان اضافه می‌‌شد كه مجموع این عوامل وضع وحشتناكی‌ را پدید می‌‌آورد كه بسیار اسفناك بود. بیماری‌‌های‌ مسری‌ فراوانی‌ از این آب آلوده گریبانگیر تهرانیان می‌‌شد كه برخی‌ از آن‌ها عبارت بودند از: اسهال خونی‌ (دسانتری‌)،حصبه (تیفوئید)، وبا و كچلی‌.» / همان، صص 11 و 297.

 در این باب ابوالقاسم حالت شاعر و نویسنده معاصر در مقابل عده‌ای‌ از عوام كه به سبب اعتقادات آیینی‌ با لوله كشی‌ آب مخالفت می‌‌كرده‌اند در سال 1324 ش. شعری‌ سروده است با عنوان «به جای‌ آب می‌‌نوشیم ما زهر»:

 «یكی‌ می‌‌گفت كاین زهر كشنده است

و یـا در جـویبـار آب رونـده  است؟

بـه دسـت مـردمـی‌  عـاری‌ ز فرهنگ

شـود آب روان بــا قیــر همــرنــگ

زنـــی‌ در آب ریـــزد خــاكــروبــه

چـو انـدر سـوپِ سبـزی‌، زردچـوبـه

فـلان حـاجـی‌ چـو بیند جوی‌ پیشش

در آن تـف می‌‌كند، ای‌ تف به ریشش!

زنـی‌ چــون دیــد طفلــش دارد ادرار

لـب جـویـش بـرد از بهـر ایـن كــار

چـو افتـد كلفتـی‌ چشمـش بـه پشكل

به جارو سوی‌ جـوی‌ آن را دهـد قـل

در آب جـو، پس از یك سرفه مسلول

دو صـد خلـط افكنـد بـر طبق معمول

بـه جــوی‌ آب آخــر ایــن كثـافـات

شـود سـرمــایــه امــراض و آفــات

دمــادم حصبــه و اسهـــال خـونــی‌

ز راه آب مــی‌‌یـــابـــد فـــزونـــی‌

اگـر بــا شیــوه علمــی‌ زهــریــاب

شــود از آلــودگــی‌‌هــا تصفیـه آب

سپــس گــردد درون لــولــه جـاری‌

بـه  كلــی‌ مــانــد از آفــات عــاری‌

به هر صورت كمبود آب در تهران همچنان ادامه داشت تا سرانجام در سال1310 ش. (برخی‌ گفته‌اند 30 مرداد 1307ش.) درحكومت رضا خان با احداث نهرجدیدی‌ از كرج به تهران این كاستی‌ تامدتی‌ برطرف شد كه هم اكنون قسمتی‌ از مسیر این نهر در بلوار كشاورز كه سابقاً به بلوار الیزابت  یا آب كرج، شهرت داشت، باقی‌ مانده است.

آداب ایرانیان باستان؛ احترام به آب: اگروضع آب ورفتارمردم درتهران قدیم متأثرازعقب ماندگی‌‌های‌ تاریخی‌ و… چنان بود كه بیش و كم وصفش آمد اما ایرانیان باستان دیگرگونه می‌‌اندیشیدند و چنان آب را محترم می‌‌داشتند كه مورخان یونانی‌ در بسیاری‌ از موارد بدان اشاره كرده‌اند. از هرودوت مورخ شهیر یونان در حدود 2500 سال پیش گرفته تا آگاسیاس مورخ یونانی‌ حدود 1400 سال پیش، آنان ستایش این عنصرزندگی‌ ساز را به ایرانیان نسبت داده اند. هرودوت در این باره می‌‌نویسد:

 «ایرانیان آب را آلوده نمی‌‌كنند و در آن دست نمی‌‌شویند. در میان آب بُول نمی‌‌كنند و در آن تف نمی‌‌اندازند و راضی‌ نمی‌‌شوند دیگران نیز آن را آلوده به كثافات كنند.»

 استرابن هم دراین زمینه روایتی‌ دارد:

 «ایرانیان در آب جاری‌ استحمام نمی‌‌كنند. در آن لاشه مردار نمی‌‌اندازند. آنچه ناپاك است در آن نمی‌‌ریزند. زمانی‌ كه ایرانیان می‌‌خواهند برای‌ آب نیاز و فدیه بفرستند به كنار دریاچه یا نهرآب می‌‌روند. در كنار آن خندقی‌ حفر و قربانی‌ می‌‌كنند و مراقبند كه آب را به خون نیالایند.»

 آنچه هروودت و «استرابن» درمورد محترم شمردن آب نزد ایرانیان قرون پیش از میلاد نوشته اند، نزد مورخان قرون چهارم تا ششم میلادی‌ یعنی‌ دوران ساسانی‌ نیز در رفتار ایرانیان فراوان دیده می‌‌شود. از آن جمله است :

 «ایرانیان در آب جاری‌ دست و رو نمی‌‌شویند و به آن جز برای‌ نوشیدن یا آب دادن به گیاهان دست نمی‌‌زنند.»

 برخی‌ از شرق شناسان نیز گمان می‌‌كرده‌اند كه آب دریا، به علت شوری‌، مورد احترام ایرانیان قدیم نبوده است. اما براساس مدارك و اسناد موجود و تحقیقات انجام شده مسلم شده است كه دریا نیز نزد ایرانیان در قدیم مقدس بوده است. همچنان كه امروزه نزد زرتشتیان مقدس است. برای‌ نمونه، آب دریاچه ارومیه (اورمیه) با وجود شوری‌ و تلخی‌ بسیار، مقدس بوده و در اوستا با نام «چئچست» ازآن یاد شده است. به طوركلی‌، آب یكی‌ از چهار عنصر مقدس یعنی‌ آب، خاك، باد، آتش بوده است.

 درباره قداست آب در ایران باستان در صفحه 72، شماره 174 پژوهشنامه میراث فرهنگی‌، چنین می‌‌خوانیم:

 «… در آیین زرتشت آناهیتا یا ناهید نگهبان آب بوده و از احترام و قداست ویژه‌ای‌ برخوردار بوده است… . در كتاب اوستا فرشته آب «ایم پناتا» به همراهی‌ «ایزدباد»، « فرّ» و «فروهر» نیكان مقدار معینی‌ از آب را در جهان میان ممالك تقسیم كردند…

 همچنین جشن‌های‌ بسیاری‌ با آب ارتباط تنگاتنگ دارد و برگزار می‌‌شود از جمله این جشن‌ها می‌‌توان به جشن خوردادگان، جشن تیرگان یا آبریزان، جشن آبانگان و… اشاره كرد.»

 به طور كلی‌ در آثار قلمی‌ قدما از رود، نهر، جوی‌، چشمه، قنات و دریاچه با نام «آب» یاد شده است، نظیر آبِ زمزم = چشمه زمزم، آبِ علاء = چشمه علای‌ دماوند، آبِ گرم = چشمه آبِ گرم. آب سردار، آب باغ صبا، آب ارگ، آب فرمانفرما، آب شاه.

 پس از گذشت سال‌های‌ طولانی‌ كمبود آب در تهران، رفته رفته گفتگوهایی‌ برای‌ لوله كشی‌ آب در تهران آغاز شد و در سال‌های‌ 1315 و 1316 و 1317 ش. آگهی‌ مناقصه لوله‌كشی‌ آب منازل و اماكن تهران از طرف شهرداری‌ اعلام شد ولی‌ اجرای‌ آن به سال‌های‌ بعد از1330 ش. منتهی‌ گشت. برای‌ آگاهی‌ كامل از آن بنگرید به مدخل لوله كشی‌ آب.

برچسب‌ها: