شوراى سلطانیه – شوراى سلطانیه با هدف مشورت دادن به شاه و تصمیم گیرى در این خصوص برپا گردید و در نهایت هم تصمیم به جنگ گرفته شد.
تحت چنین شرایطى بود که در ژوئن و ژوئیه1826 /شوال و ذىقعده 1241 /خرداد و تیر 1205، گردهمایى (شوراى سلطانیه) معنى و مفهوم خاصى پیدا کرد و این شورا تبدیل به یک گردهمایى تاریخى گردید. از دیگر نشانه هاى اهمیت این شورا، ورود پرنس منچیکوف، فرستادة تزار جدید یعنى نیکولا به دارالخلافۀ تهران بود که گمان می رفت با سیاستگزاران تفلیسى چندان همسو و همدل نیست. انتظار می رفت که پرنس منچیکوف با دستورات تازه اى که ً مستقیما از سوى تزار جدید به همراه داشت، انعطاف بیشترى از خود به خرج داده یا راه حلى براى فیصله دادن به این بحران، ارائه نماید. از مدت ها قبل دو جناح عمده در دربار شاه شکل گرفته بود که به سیاست ایران در قبال روسیه، سمت و سو می بخشیدند. هر دو جناح به شدت در پى آن بودند که خواسته هاى خود را به شاه و فرمانده اصلى قشون، یعنى نایب السلطنه عباس میرزا القاء نمایند. مسائل عدیده اى هم در این بین وجود داشت؛ مهمتر از همه آنکه اگر روسیه حاضر به تخلیه مناطق اشغالى گوگچه و بلاغ لو نشد، چه باید بکنند. در این برهه از زمان، اسامى گوگچه و بلاغلو در ایران از اهمیت زیادى برخوردار شده بود، به طورى که یکى از ناظرین هم عصر با این وقایع می گوید (وزارت امــور خارجه2/60/FO)27 /60 برگرفته شــده از خاطرات کلنل مکنیل توســط ویلاك، (10 جولاى 1205 تیر 19 /1241 ذىحجه 4 / 1826) ص177): افزون بر این، چنان که ً قبلا «این اسامى نقل تمام محافل شده و در ایران بر سر زبان همه افتاده است.» هم اشاره شد، تا این زمان نیروهاى روسى تحت زعامت یرملوف از این موضع [گوگچه] براى دست زدن به تهاجمات وسیع ترى در مابقى نقاط خاك ایران بهره می بردند. مسئلۀ ثانوى دیگر، وضعیت جامعه مسلمانان تحت سلطۀ روسیه بود و سرانجام اینکه آیا روسیه به خاطر مشکلات داخلى ضعیف شده یا نه؟ [اگر آرى] به چه میزان؟ از این دو جناح شاید بتوان به عنوان حزب جنگ یا «جنگ طلبان» و حزب صلح یا «صلح جویان» یاد کرد. در میان جنگ طلبان شخصیت هاى مقتدرى به چشم می خورد. از جمله اینها می توان از ّالهیارخان قاجار دولو علماى بلندمرتبه اى که تحت زعامت حاج آقا سید محمد مجتهد اصفهانى بودند و )آصف الدوله) که توسط شاه به تازگى به منصب صدارت عظمى نائل گردیده بود، یاد کرد. در نهایت هم باید به خان هاى مهاجر اشاره نمود. اینها همان خان هاى قفقازى بودند که در نتیجۀ معاهدة گلستان( 1813م./ 1228ق./ 1192ش.) تبعید شده، یا خان هایى بودند که پس از انعقاد عهدنامه گلستان به ایران گریخته بودند. به خان هاى مهاجر وظایف جدیدى در ایران محول شده بود، اما هنوز ارتباط خویش را با منطقه تحت فرمانروایى سابق خود حفظ کرده بودند. در میان آنها، باید به حسینقلی خان بادکوبه، خان ِ خان منطقه قبه و دربند، مصطفى سابق باکو و پسر عموى وى ابراهیم خان بادکوبه، سلطان احمدخان ُقبه (جهانگیر میرزا، تاریخ نو، 21 -20.)جناح جنگ طلب بر این عقیده بود که توهینها و تجاوزات آشکارى از سوى روسیه سر زده است./ مازیار بهروز ترجمه حسین احمدزاده، پیام بهارستان، پاییز و زمستان 1393.