بابا شيخ – كلاويخو سفير پادشاه اسپانيا در دربار تيمورلنگ درباره بابا شيخ مىنويسد:
«يكشنبه ششم ژوئيه 1404 م. (برابر با 25 ذيحجه سال 806 ق) بعداز ظهر به شهرى رسيديم كه تهران نام داشت. در آنجا باباشيخ را در انتظار خويش يافتيم و در حقيقت وى به پيشواز ما آمده بود و ما را به شهر، به مهمانسرايى برد كه تيمور خود هنگام گذشتن از اين حدود در آن منزل كرده بود. دوشنبه، يعنى فرداى ورودمان، باباشيخ كس فرستاد و ما را دعوت كرد كه نزد او برويم. چون به سراى او نزديك شديم خودش به استقبال ما آمد و ما را راهنمايى كرد و در شاهنشين نشاند و خود نيز در كنار ما نشست… ضيافتى شاهانه براى ما ترتيب داده بود… به مجرد آنكه از سر سفره برخاستيم باباشيخ به ما گفت كه فرداى آن روز بايد از تهران حركت كنيم…» / سفرنامه كلاويخو، نقل شده از تهران قديم، ص 37.
پيش از رسيدن به تهران كلاويخو از باباشيخ چنين مىنويسد: «… ميان روز به شهرى رسيديم كه شهرقان [خرقان يا خارقان – توضيح مترجم] نام داشت. در آنجا خانهاى عالى به ما دادند و آنچه از خوراك نياز داشتيم به ما دادند. ضمن توقف در آنجا پيامى از يكى از بزرگان به نام باباشيخ به ما رسيد كه تيمور بزرگ ولينعمت او فرمان اكيد صادر كرده است كه [در تهران] از ما سفيران پذيرايى شايان و مهمان نوازى شايسته به عمل آورد…». / سفرنامه كلاويخو، ص 175.
در حقيقت باباشيخ را بايد نخستين مأمور دولت و حكومت وقت در امور مديريتى تهران دانست كه به مثابه كدخدا ايفاى نقش مىكرد. او نخستين خانه يا عمارت بزرگ را كه به حاكم تهران تعلق داشته در محل ارگ ساخت كه بعدها ارگ سلطنتى در همانجا شكل گرفت.
عمارت او آنقدر بزرگ بوده تا بتواند از تيمور و مهمان او سفير اسپانيا پذيرايى كند.
بايد گوشزد كرد كه برخى از درختان كهنسال ارگ سلطنتى تهران مىتواند به دوره او يعنى اوايل قرن نهم هجرى و يا حتى پيشتر تعلق داشته باشد هر چند كه مىدانيم عمده درختان چنار محوطه كاخ گلستان در دوره شاه عباس غرس شده است.
خانه باباشیخ كه بهتر است بگوييم «قصر» از ديگر خانههاى تهران بزرگتر و عظيمتر و مستحكمتر و از همه مهمتر، خارج از مركز تجمع مسكونى تهرانيان آن زمان بوده است. گوشه شمال شرقى محله بازار و جنوب غربى محله عودلاجان و شمال غربى محله چال ميدان را بايد هسته مركزى سكونتى تهران دانست كه به حكم قراين و شواهد و البته دلايل مقتضى چند، پيشينه اين محله به دوران باستان و پيش از اسلام بر مىگردد.
اولين قصر تهران كه خانه حاكم بوده است، به باباشيخ تعلق داشته است و اين خانه سنگ بناى عظيمترين قصرهاى اين شهر را در دوره زنديه و به خصوص دوران طولانى پادشاهى قاجاريان تشكيل داده است، قصرهايى نظير خلوت كريمخانى و ديگر عمارات متعدد كاخ گلستان.
محل اين خانه تقريباً در مركز محله ارگ در دوران قاجاريه بوده است. موقعيت دقيقتر جغرافيايى آن را بايد چنين حدس زد، ضلع غربى حصار مستحكم آن خيابان صور اسرافيل، ضلع جنوبى ميدان ارگ و ضلع شرقى آن امتداد خيابان باب همايون بوده است.
عمارت باباشيخ در حصار مستطيل شكلى با طول شمالى – جنوبى و طولانىاش پر از درختان چنار بوده و در دورههاى بعد براى احداث بنا تخريب شده و اثرى از آن باقى نمانده است.
چرا «خان» عمارت، خود را در اين محل بنا كرده است، دلايلى چند وجود دارد:
1. مهمترين دليل احداث بنا و هرگونه آبادانى از گذشته تا به حال تغيير نكرده و آن نزديكى به منابع طبيعى آب است و اينجا دقيقاً كنار شاخهای از رودخانه پس قلعه بوده است. رودخانه پسقلعه كه متأسفانه از ميان رفته است از دره پسقلعه سرچشمه مىگرفت و با كمى اغماض تقريباً به موازات جاده قديم شميران به تهران مىرسيد و از ميدان توپخانه كنونى و از كنار امامزاده غيبى (اين امامزاده كنار دروازه قديم دولت بود كه در جريان توسعه ميدان توپخانه از ميان رفت) مىگذشت و با عبور از حدود مركز محله ارگ در مسير خيابان بوذرجمهرى به سمت هسته مركزى و سر پولك تهران ادامه مىيافت.
2. دليل ديگر، مرغوبيت زمينهاى اين حوالى نسبت به اراضى هسته مركزى ده تهران، يعنى حوالى سرپولك، به لحاظ مواردى چند بوده است، نظير: بلندى اين ناحيه، سيل گير نبودن آن و واقع بودن در كنار و بالادستى نهر آب…
3. فاصلهاى معقول از هسته مركزى دارد تا هم از محاسن دور بودن از توده مردم كه براى حاكمان متصور است، بهرهمند باشد و هم از كفايت نزديكى به جهت بهرهگيرى از نيروى انسانى براى آبيارى و باغدارى و خدمتهايى ديگر سود برد.
شايد بتوان گفت، بابا شيخ، اولين حاكم تهران بوده كه پس از شكلگيرى آبادى تازه سر و سامان گرفته تهران به نحوى مأموريت دولتى در اداره آن پيدا كرده بود. يعنى او كاردار حكومت تيمور بوده است (تيمور لنگ 736 – 807ق. ). بابا شيخ از طرف تيمور لنگ، مأمور پذيرايى از گونزالس كلاويخو، سفير پادشاه اسپانيا مىشود. كلاويخو در سال 1404 م. به تهران مىرسد. در اين زمان باباشيخ عمارت ديگرى نيز در مجاورت خانهاش ساخته بود كه توانست همزمان در دو عمارت از كلاويخو و داماد تيمور جداگانه پذيرايى اميرانه و ضيافتى شاهانه انجام دهد.
اما درباره مشخصات خانه خان تهران بايد متذكر شد، به احتمال بسيار قوى آن بنا از آجر ساخته و با كاشى تزئين شده بود. رى كه حدود دويست سال پيش از اين تاريخ در حمله مغولان ويران شده بود، خرابه هايش مملو ا ز آجر و ديگر مصالح ساختمانى بوده كه به كار خانهسازى تهرانيان مىآمد.
چنانكه در سدههاى اخير هنوز از بازمانده بناهاى رى تهرانيان استفاده مىكردند. اين معنا را سياحان دوره قاجاريه اشارت دارند و از طرفى ياقوت حموى، در حوالى همان دوران به خانههاى آجرى و كاشى كارى و… اشاره كرده است.
براى تعيين مشخصات دقيقتر بناى باباشيخ حتى مىتوان گمان برد كه پشت بام آن مسطح بوده باشد. دليل نخست آنكه چوب در تهران پوشيده از درختان سرسبز فراوان بوده و نيازى به سقف گنبدى نبوده است و ديگر اينكه توماس هربرت در سال 1627 م. مىنويسد، تهرانىها عادت دارند با تمام اعضاى خانواده خود در پشت بام بخوابند، يعنى بام خانهها گنبدى شكل نبوده و مسطح بوده تا در تابستانها بشود در آنجا خوابيد.
مشخصه ديگرى كه از اين خانه بايد شرح داد، وجود حصار مستحكم آن است. تهران در آن زمان يعنى پيش از صفويه، فاقد حصار بوده و براى حفاظت اين خانه در ميان انبوه درختان آن حدود، نياز به حصار محكمى بوده است و بدين ترتيب خانه بابا شيخ حكم قلعهاى مستقل داشته است. قلعهاى كه بعدها در ميان ارگ شهر تهران قرار گرفت و هسته مركزى و اوليه ارگ سلطنتى گرديد.
اسناد و متونى كه براى اثبات اين سخنان مىتوان بر شمرد كم نيست و از سوى ديگر مطالعه دقيق و تفحص در تاريخ و جغرافياى تهران اين بينش را به محقق مىدهد تا از قراين و شواهد بتواند اين ادعا را ثابت نمايد، اما در اين مجال كوتاه فرصت شرح مفصل آن نيست. گو اينكه بدانها اشاراتى خواهد شد.
دومين چيزى كه در قرون 5 و 6 تهران را شهره خاص و عام كرد، بعد از نام ابوحماد تهرانى رازى، «انار» مرغوب تهران است كه در نخستين سالهاى ششم، ابن بلخى، از آن مىنويسد و قبل و پس از آن بسيار است، نوشتههايى كه از فراوانى درختان ميوه و انبوهى اشجار تهران ياد كردهاند، تا آنجا كه تهرانىهاى ياغى مىتوانستند پس از چپاول كاروانيان مسافر رى به زيرزمينهاى ميان آن درختان پناه برده و پنهان شوند، بدون آنكه مأموران دولتى به ايشان دست يابند.
در مورد چنارهاى خانه بابا شيخ هم بايد افزود كه پيترو دلاواله كه در سال 1617 م. همراه شاه عباس تهران را ديده از چنارهايى با عمر بيش از دويست سيصد سال (دو مرد با دستهاى باز دور آن چنارها حلقه مىزدند) سخن گفته است يعنى هنگام ورود شاه عباس به تهران كه بعد فرمان مىدهد تا درختان چنار فراوانى در آنجا غرس كنند و چهار باغ احداث نمايند، درختانى آنجا بوده است كه دويست سيصد سال قبل (عصر بابا شيخ) كاشته شده بود.
كلاويخو هم در سفرنامهاش از ديدار از تهران به عمارت خان اشارتى دارد كه مىتواند در اين باره در كنار ديگر اسناد مورد توجه قرار گيرد.