از انجمنهاى تهران است كه به مدیریت میرزا عباسقلى خان اداره مىشد.
«… اگر چه شاه [مظفرالدین شاه] در انجمن آدمیت داخل شده و میرزا عباسقلى خان مدیر انجمن آدمیت پولى از شاه گرفت…» / تاریخ بیدارى ایرانیان، ج 2، ص 198.
این انجمن را جامع آدمیت و انجمن مخفى آدمیت نیز خواندهاند.
«میرزا عباسقلى گفت: باید پولى به آدمها بدهیم كه در مجالس بد بگویند و خودمان اعلانات نشر دهیم. حاج محمد اسماعیل گفت: آدمها به مجالس بزرگ راه ندارند. میرزاى یزدى گفت: مراد از آدمها اشخاصى باشند كه در انجمن آدمیت بودند…» / همان مرجع، ص 425.
«… به قیطریه رفتیم و با اتابك مذاكره كردیم. گفت: امروز صبح دوازده نفر از طرف انجمن آدمیت به من اطمینان دادند. ما تكذیب كردیم كه این عده ملت نیستند. درحالىكه نمىدانستیم ملت كیست.» / گزارش ایران، ص 194، نقل از جغرافیاى تاریخى شمیران، ص 685.
عباسقلی آدمیت
«… سه تیر به اتابك اصابت مىكند، عباس نامى هم تیرى در دهانش خورده از پشت سر، هم گفتند در میدان جلوى منزل معین السلطان پنجاه قدم دور از درب مجلس مىافتد و از بغلش تعرفه انجمن آدمیت بیرون مىآید. اطبا تشخیص دادند كه خودش نزده است و اگر او قاتل بود داعى نداشت كه در طرف دیگر میدان خودش را بزند…» / خاطرات و خطرات، ص 158.
تب تند استبداد ناصرالدین شاهى فروكش كرد. فرصت مناسبى نصیب افراد و نیروهایى شد كه سلطه گسترده نهاد سلطنت در طى نیم قرن، آنان را اسیر خویش ساخته بود. مظفرالدین شاه، پس از گذراندن دوره 37 ساله ولیعهدى و در آستانه سالخوردگى وارث سلطنت پدر شد، درحالىكه شروع سلطنت وى، با ایجاد تغییرات محسوسى در محیط سیاسى جامعه همراه شد. شاه جدید، به اعتراف تمامى منابع از خشونت و سنگدلى پدر، هیچگونه بهرهاى نبرده، ضعف جسمانى و بیمارى مزمن وى، به رقت قلب و سستىاش در تصمیمگیرى و اداره امور كشور و در نهایت كاسته شدن از شدت استبداد اواخر دوره شاه پیشین كمك موثرى كرده بود.
اصلاح طلبان و آزادىخواهان، با مشاهده این وضعیت، فرصت را غنیمت شمرده كم كم دور هم گرد آمدند و مجامع مختلفى تشكیل دادند. از جمله این افراد گروهى از شاگردان و پیروان مكتب ملكم بودند. اینان مجمعى تشكیل دادند كه در طول انقلاب مشروطیت اهمیت بسزایى پیدا كرد. این سازمان سیاسى سرّى، جامع آدمیت نامیده شد، كه پس از انحلال فراموشخانه ملكم خان و مجمع آدمیت وى، سومین سازمان سیاسى شبه فراماسونرى ایران بود؛ در واقع باید آن را فراموشخانه سوم نامید، زیرا اصول و مرام این جامع برگرفته از تعالیم ملكم خان بود. / فراموشخانه و فراماسونرى، ص 633.
از جامع آدمیت در منابع مختلف با چندین نام یاد شده، ناظم الاسلام در تاریخ بیدارى، جامع را «انجمن مخفى آدمیت»، مخبرالسلطنه هدایت و ملك زاده از آن تحت عنوان «انجمن آدمیت» یادكردهاند، میرزا عباسقلى خان آدمیت رهبر جامع، در قسمتى از نوشتههاى خویش آن را «حزب» نامیده؛ اما در تعهدنامههاى عضویت، همان نام جامع آدمیت درج شده است.
تاریخ دقیق تأسیس، این جمعیت سیاسى سرّى روشن نیست. آدمیت، كه با دسترسى به اسناد و مدارك خانوادگى مربوط به جامع آدمیت، در این خصوص مىتوانست كمك شایانى كند به ذكر این نكته قناعت كرده كه پس از كشته شدن ناصرالدین شاه در سال 1313 ق. و كاسته شدن از شدت استبداد در مملكت و با فراهم شدن فرصت براى فعالیتهاى آزادىخواهانه در این دوره عباسقلى خان دست به تأسیس جامع زد. / آدمیت، فكر آزادى، ص 372.
قدیمىترین ورقه عضویت جامع كه رایین از آن یاد كرده، به نام محمد پسر محمدحسن مازندرانى، و به تاریخ ششم جمادى الاولى 1322ق. است. اما بر اساس منابع، نخستین بارى كه فعالیتهاى جامع نمود پیدا كرد، در سال 1324 ق. اوج فعالیتهاى مخفى در جریان انقلاب است. ناظم الاسلام، ضمن نگارش خاطرات خویش، ذیل تاریخ پنجشنبه 19 جمادى الاولى 1324 ق. چنین مىنویسد:
«میرزا عباسقلى خان قزوینى كه مدیر انجمن مخفى آدمیت بود شنید سربازها را عوض نمودهاند و آنها را امر كردهاند، به قتل و غارت، لذا در ساعت سه از شب گذشته، خود را رسانید، در قراولخانه پاى قاپو كه صاحب منصبان، در آن جمع بودند و بر آنها وارد شد، تا ساعت پنج از شب گذشته مشغول اندرز و نصیحت آنها بود.» / تاریخ بیدارى ایرانیان، ص 282.
در هر حال قبل از این تاریخ، فعالیتى از جامع به چشم نمىخورد و این امر دور از واقعیت به نظر نمىرسد كه تكاپوهاى ناشى از جنبش مشروطه محرك و مشوق دستجات گوناگون سیاسى و از جمله جامع آدمیت، براى فعالیت جدى جهت كسب مشروطیت شده باشد. بدین ترتیب، تاریخ دقیقى را براى پیدایى این سازمان و تشكل سرى نمىتوان تعیین كرد، اما براساس شواهد، تأسیس آن احتمالاً در اواخر دوره سلطنت مظفرالدین شاه و همراه با پیدایش سایر سازمانهاى مخفى اصلاح طلب بوده است.
تشكیلات جامع آدمیت
1. جامع را یك هیئت مدیره دوازده نفرى به نام امناى آدمیت، اداره مىكرد و خود جامع در تهران از چهار مجمع یا حوزه تشكیل شده بود، كه به آنها مجامع اربعه مىگفتند. در رأس هر كدام از مجامع یك رئیس قرار داشته و رئیس هر یك از رؤسا، خود از اعضاى امناى دوازده گانه محسوب مىشدند. مجامع اربعه تهران عبارت بودند از:
1. مجمع آدمیت به ریاست مستقیم میرزا عباسقلى خان،
2. مجمعى كه بعدها عنوان انجمن حقوق یافت (این مجمع، در بحبوحه انقلاب تحت عنوان انجمنى مستقل از جامع منشعب گشت.)
3. مجمعى كه تحت رهبرى حاج میرزا غلامرضا نامى، اداره مىشد و در پاقوپوق قرار داشت. / همان، ص 222.
چهارمین مجمع نیز شناخته نشده است:
پذیرش اعضا، طى ترتیبات و تشریفات خاصى صورت مىگرفت، بدین ترتیب كه فردى كه قرار بود به عضویت جامع پذیرفته شود، در حضور رئیس سوگند یاد مىكرد كه اصول آدمیت را محترم بدارد. عضو جدید ضمن سپردن تعهدنامه عضویت، احتیاج به ضمانت یك یا دو نفر از اعضاى سابق جامع را داشت. تعهدنامه شامل نام شخص، نام پدر، و تاریخ عضویت وى بود. اینك براى نمونه، متن تعهدنامهاى از جامع درج مىشود:
«نام متعهد، از صمیم قلب تعهد مىنماید، اى پروردگار عالم، من اقرار كنم كه تو به من شرافت آدمیت عطا فرمودهاى، در اداى حقوق این موهبت با عظمت خدایى، هر قصورى كه كرده باشم، الان در حضور تو و به حق تو و به قدرت كبریایى تو قسم مىخورم كه شأن حقوق این رتبه شریفه را در هر مقام مادام الحیات، با تمام قواى خود محفوظ و محترم نگه بدارم. هرگاه از این تعهد خود نكول نمایم، از فیض و رحمت لایتناهى كبریایى حضرت تو در دنیا و آخرت بى نصیب بمانم. (محل مهر و امضا)».
ذكر این نكته ضرورى به نظر مىرسد كه این امر روشن نشده است، آیا مجامع اربعه هر كدام به طور مستقل عضو مىپذیرفتند و یا اینكه وظیفه بر عهده جامع اصلى بوده است.
جامع جهت حق عضویت مبلغ ده تومان را تعیین كرده بود (این امر به ویژه با گسترش پدیده انجمن سازى، پس از تأسیس مجلس شوراى ملى كاملاً رواج یافت). ملك زاده مبلغ عضویت یا ورودیه جامع را حداقل ده اشرفى و حداكثر هزار اشرفى نوشته است. / تاریخ انقلاب مشروطیت، مهدى ملك زاده، ص 611.
جلسههاى جامع به صورت هفتگى و روزهاى دوشنبه هنگام عصر منعقد مىشد. آدمیت وقتشناسى را از شرایط اساسى حضور در جلسات جامع عنوان كرده است. / آدمیت، فكر آزادى، ص 222.
دستورها، توسط میرزا عباسقلى خان آدمیت ریاست جامع، صادر مىشد. از او گاه با عنوان رئیس و مدیر جامع آدمیت و گاه با عنوان «جناب والى ولایت» یاد مىشده است. امضا و مهر وى «خادم آدم» یا «اولاد ایران» بود و گاهى فقط عدد 273 كه به حروف ابجد عباسقلى، و در بالاى نامهها و دستورها معمولاً عدد 131 نوشته مىشد كه به حروف ابجد «سلام» مىباشد. اعضاى جامع نیز آدم و یا اخوان خوانده مىشدند. / فراموشخانه، ص 638.
عضو فعالیت جامع، به تهران محدود نمىشد، بلكه شعبههایى نیز در ولایات مختلف ایران داشت، از جمله در كرمانشاه، گیلان، ماندران و ملایر. مدیر حوزه ملایر، میرزا محمد ناظم العلماء ملایرى فرزند حاج محمد جعفر ملایرى؛ میرزا عبداللهخان مصدق الممالك، از خانهاى نور [رئیس] حوزه جامع مازندران و فتح الله خان سردار منصور گیلانى (سپهدار رشتى اعظم) هم شعبه گیلان را تأسیس كردند.
شعبه كرمانشاه نیز در شعبان 1325 ق. توسط سلیمان میرزا اسكندرى كارمند گمرك وداعى فرقه در كرمانشاه تأسیس شد. وى فعالیت بسیارى در این حوزه كرده؛ با یارى اعضاى جامع شعبه كرمانشاه از جمله معتضدالدوله و قوامالتجار انجمن حقوق را در آن شهر تأسیس كرد و سپس با یارى انجمن، مدرسه كرمانشاهان را افتتاح كرد. جامع آدمیت در طول حیات و فعالیت خویش دو روزنامه منتشرساخت. یكى روزنامه حقوق، ارگان انجمن حقوق كه از شعبات جامع اصلى محسوب مىشد و دیگرى روزنامه آدمیت، كه ارگان جامع آدمیت بود. (جامع اصلى به ریاست عباسقلى خان).
روزنامه حقوق، در جمادى الاخر 1325 ق. به مدیریت شاهزاده سلیمان میرزا از مؤسسین انجمن حقوق و از رهبران آن منتشر شد. این نشریه به صورت هفتگى چاپ مىشود؛ محل توزیع آن در كتابخانه تربیت بود. جریده حبل المتین طى اعلانى غیرتمندان را به مطالعه این روزنامه توصیه كرده بود. / روزنامه حبل المتین، ش 85.
محیط طباطبایى عقیده دارد: «… سلیمان میرزا كه در كرمانشاه، كارمند گمرك وداعى این فرقه بود، چون از انحراف عباسقلى مرشد فرقه باخبر شد، شتابان به تهران بازگشت. افرادى كه از عباسقلى خان جدا شده بودند متشكل ساخت و روزنامه حقوق را با شعار آزادى، برابرى و برادرى، شعارهاى خاص فراماسونها تأسیس كرد… .» / تاریخ تحلیلى مطبوعات، محیط طباطبایى، ص 143.
به رغم این ادعاى طباطبایى، آدمیت از همكارى میان عباسقلى خان و روزنامه حقوق خبر داد؛ مىنویسد كه در اولین شماره این روزنامه به تاریخ بیست و نهم جمادى الاولى 1325ق. رئیس جامع مقالهاى با عنوان «صیحه آسمانى» به امضاى «اولاد ایران، 273» نوشت، مقالات دیگرى نیز از وى تحت عنوان «بانگ بیدارى» و «فریضه آدم» در همین روزنامه به چاپ رسید. بنابراین انتشار روزنامه حقوق آنگونه كه محیط طباطبایى خاطر نشان ساخته، پس از بروز اختلاف میان انجمن حقوق و ریاست جامع نبوده بلكه، روزنامه مدتها پیش از بروز اختلاف میان اعضاى جامع، منتشر مىشد. روزنامه آدمیت به مدیریت میرزا عبدالمطلب یزدى كه سخنگوى جامع آدمیت نیز به حساب آمد، به صورت هفتگى و در هشت صفحه چاپ و منتشر مىشد. اعلان تهنیت روزنامه حبلالمتین به مناسبت تأسیس این روزنامه در تاریخ چهارشنبه هشتم رمضان 1325 ق. درج شد، به احتمال قوى تاریخ تأسیس روزنامه نیز در طول همین ایام بوده است. حبلالمتین، در همین اعلان، میرزا عبدالمطلب یزدى را از اجله دانشمندان، كه هم در علوم قدیمه و هم جدید تسلطى تام دارد، معرفى كرده است و خاطر نشان ساخته است كه روزنامه آدمیت از نظر سبك نگارش و محتواى مطلب، با اقبال عمومى مواجه شده است. / حبل المتین، ش 143.
همكارى میرزا عبدالمطلب یزدى با جامع و میرزا عباسقلى خان تا پایان فعالیت جامع ادامه یافت. وى بنا به نوشته ادوارد براون یكى از اعضاى محكمه باغشاه بود و به بازپرسى و شكنجه و كشتار آزادى ژخواهان اشتغال داشت؛ پس از استقرار مجدد مشروطه و فتح تهران، بازداشت و به مدت یك سال زندانى شد. / تاریخ مطبوعات، ادوارد براون، ص 36.
شمار دقیق اعضاى جامع روشن نیست. بنا به تعداد تعهدنامههاى عضویت به دست آمده در اسناد و مدارك، جامع داراى 310 عضو بوده است. آدمیت معتقد است كه این تعداد فقط به پارهاى از اعضا اشاره دارد و تعهدنامه بعضى از كسانى كه خود ضمانت عضویت دیگران را كردهاند، پیدا نشده است و همچنین در مدارك اسامى كسانى مشاهده مىشود كه تعهد نامههاى آنها موجود نیست. / آدمیت، فكر آزادى، ص 240.
ملك زاده، مىنویسد كه اكثر رجال در آن روزهاى توفانى كه روزهاى كشمكش میان شاه و مشروطه خواهان بود، با پرداخت حق عضویت به راحتى به جرگه اعضاى جامع پذیرفته مىشدند. همانگونه كه قبلاً اشاره شد، اداره جامع را یك هیئت دوازده نفرى به نام امناى آدمیت بر عهده داشتند، كه ریاست آنها با میرزا عباسقلى خان قزوینى بود.
یك انقلابى تندرو و افراطى، در عضویت جامع بود. داودخان علىآبادى در روزهاى آخر حیات مجلس از جمله چند تنى بود كه محمدعلى شاه خواستار تبعید آنان شد. / مقدمات مشروطیت، هاشم محیط مافى، ص 212.
از شرایط ارتقاى اعضا به مراتب و مدارج بالاتر در جامع و از جمله مقام نیابت جلب حداقل دوازده نفر عضو جدید به جامع بود. / همان منبع.
در پایان این قسمت ذكر صورت اسامى نمایندگان دوره اول مجلس كه در عضویت جامع بودند خالى از فایده نیست: میرزا محمود خان احتشامالسلطنه، شیخ ابراهیم زنجانى، میرزا جواد خان سعدالدوله، یحیى میرزا، میرزا طاهر تنكابنى، سید نصرالله اخوى، میرزا محمدناظم العلماء ملایرى، سید هاشم احتشام الاطبا، میرزا سید یحیى سیدالحكما، اسدالله میرزا شهابالدوله، اسدالله میرزا مبشرالسلطان، میرزا ابراهیم كلانتر شرفالدوله، میرزا سید ابراهیم خان عمیدالحكماء، میرزا محمود خان اصفهانى، میرزا حسین قزوینى طبیب. / فكر آزادى، آدمیت، ص 241.
مرامنامه جامع آدمیت، همان اصول آدمیت و دفتر حقوق اساسى فرد، نوشته میرزا ملكمخان بود. اصول آدمیت پیامى در رستاخیز بنى آدم، دین انسان دوستى و قیام علیه جور و بیدادگرى است و دفتر حقوق اساسى یا صراط المستقیم در شناسایى و تشریح حقوق اساسى فرد است. / همان منبع.
در اصول آدمیت، جامع، اجتماع آدمها تحت امانت یك امین واحد تعریف شده است كه در آن از هیچ مطلبى به غیر از علم و آدمیت، نباید صحبت شود. هر جامع باید یك امین داشته باشد؛ این امین، خادم مخصوص و مباشر مطلق جامع است. هر چه تعداد آدمیان یا اعضاى جامع بیشتر باشد معنى آدمیت در آن جامع بیشتر بروز مىكند و آدمیت به اعتقاد ملكم یعنى خدمت دنیا و آدم كسى است كه طالب حیات حقیقى است.
تكالیف آدمیت در اصول آدمیت ملكم، اجتناب از بدى، اقدام به نیكى، رفع ظلم، اتفاق، طلب علم و ترویج آدمیت و حفظ نظام شمرده شدهاند. وى ضمن آنكه هر چیز خلاف حق را ظلم دانسته، بر آدم تكلیف كرده است كه دشمن ظلم بوده، با تمام قوا در صدد رفع آن باشد، چه این ظلم بر وى رفته باشد و یا بر دیگرى. ملكم هنر آدمى را در این مىدانست كه هم مانع از ظلم دیگران شود و هم خود به كسى ظلم نكند. / آدمیت…، ص 210.
حقوق اساسى فرد، در رساله صراط المستقیم ملكم بر چهار ركن استوار بود:
1. اطمینان، شامل اطمینان جانى و مالى.
2. اختیار یا آزادى، شامل، اختیار زبان، اختیار قلم، اختیار خیال، اختیار كسب و اختیار جماعت.
3. مساوات كه به معنى مساوات در بنى نوع انسان، و بر دو قسم است، مساوات در نفوس، مساوات در حدود و حقوق.
4. امتیاز فضلى، بدین معنى كه برترى هر كس به واسطه افزونى هنر او باشد و این افزونى یا در علم است یا در عمل. / همان منبع.
با توجه به این مطالب كه جامع، مرامنامه خویش را به طور كلى از افكار، اندیشهها و آموزههاى ملكم اقتباس كرده بود، نمىتوان آن را از لحاظ اندیشه و تئورى سیاسى یك جمعیت مستقل به حساب آورد. از این رو رهبر جامع نیز نقشى فراتر از ریاست اجرایى جامع نداشته؛ در واقع سرچشمه تئوریك جامع، میرزا ملكم خان به شمار مىرفت. ولى وى مدتها بود كه رحل اقامت در اروپا افكنده و ارتباطى با جامع نداشت، كه این امر، تغذیه آن را به لحاظ اندیشههاى نو و پویا دچار مشكل مىكرد.
پیش از پرداختن به شرح فعالیتهاى جامع در طول انقلاب، ذكر آرا و عقاید سیاسى این جمعیت كه به زعم برخى تنها گروه متشكل داراى فلسفه سیاسى خاص در دوران بلافصل انقلاب بوده، ضرورى به نظر مىرسد.
اندیشه سیاسى جامع بر اساس سلطنت مشروطه و محدود كردن قدرت سلطنت و تفكیك قواى دولت بنا شده بود و این امر در نوشتهها و اسناد به جا مانده از جامع تكرار و تأیید شده است. رئیس و مؤسس جامع میرزا عباسقلى خان طى نامهاى كه به تاریخ نوزدهم ذیحجه 1325 ق. به سیدمحمد طباطبایى، از سران روحانى انقلاب نوشته بود، فلسفه سیاسى جامع را به روشنى در این جمله عنوان مىكند:
«جهد باید كرد تا در ایران سلطنت مشروطه و پارلمان ملى، وزراى مسئول، استقلال دیوان قضا بر پا گردد». / آدمیت، ص 247.
آدمیت در شرحى كه درباره نقش ملایان در انقلاب مشروطیت دارد، با یادآورى نقش برجسته آنان، در كشاندن مردم به صحنه مبارزه علیه استبداد، نقش روشنفكران را نیز به عنوان تنها نیروى انقلابى آشنا با افكار سیاسى جدید، مفهوم آزادى و اصول حكومت ملى، بررسى كرده است. وى معتقد است كه در واقع روشنفكران، كه اعضاى جامع نیز از این قشر بودهاند، مفهوم صحیح حقوق اساسى فرد و تساوى افراد را درك كرده و منشأ قدرت دولت را اراده ملت مىدانستهاند و معتقد بودند كه اجراى اصل تفكیك قوا و جدایى قدرت روحانى از قدرت سیاسى الزامى است. در نامهاى كه رئیس جامع روز پس از صدور فرمان مشروطیت به مظفرالدین شاه نوشت، هفده ماده را بیان كرده بود. سپس نكتههایى را به شاه گوشزد كرده است:
«رؤساى روحانیون كه به قول خود حیات بخش ایران هستند باید اجراى مطلب صادره از مجلس ملى را تصدیق و تمكین كنند.»
در جریان تصویب متمم قانون اساسى و مخالفت عدهاى از روحانیان از جمله شیخ فضلالله با بعضى مواد آن از جمله اصل تساوى مطلق افراد در برابر قانون كه مسلمان و غیرمسلمان را شامل مىشد، لزوم استفسار از علماى نجف به وسیله صنیعالدوله مطرح شد كه بنا به ادعاى آدمیت با مخالفت شدید جامع روبهرو شد و ضمن صدور بیانیهاى در تاریخ جمادى الثانى 1325 ق. اعتراض خود را به دخالت بى حد و حصر قشر روحانى و تشكیل كمیسیونى متشكل از علما جهت رسیدگى به مواد مدوّنه و همچنین پیشنهاد صنیعالدوله اعلام كرد. در این بیانیه میرزا عباسقلى خان، از اینكه تشكیل كمیسیون علما باعث خواهد شد كه آنان در اجراییات امور مملكتى براى خویش، حقى اثبات كرده و در امور سیاسى رخنه كنند، ابراز نگرانى كرده بود. آدمیت همچنین مدعى است كه جامع خواهان اصلاحات عمومى و تأسیسات سیاسى اجتماعى نوین به سبك كشورهاى اروپایى، استقرار حكومت انتخابى به وسیله تأسیس دو مجلس شوراى ملى یا مجلس وكلاى ملت و مجلس سنا و انتخاب وزرا از میان اعضاى مجلس ملى بوده است. از لحاظ مسلك سیاسى نیز جامع داراى مرامى اعتدالى و معتقد بود كارهاى تندروانه و افراطى، نهضت آزادى را از مدار طبیعى خود منحرف مىسازد. اندیشه و مرام معتدل جامع وقتى نمود بیشترى پیداكرد كه نخست امین السلطان و سپس محمدعلى شاه را به عضویت پذیرفت و به دنبال آن، خصومت و ستیزه جویىهاى انجمنهاى تندرو را به جان خریدار شد.
فعالیتهاى جامع آدمیت، تاریخ آغاز فعالیت جامع سرّى آدمیت، در جریان انقلاب مشروطیت، به طور دقیق مشخص نشده است، كه سرّى بودن جامع، خود دلیل عمدهاى براى روشن نبودن بسیارى از فعالیتهاى آن است.
نخستین بار، ناظم الاسلام كرمانى، به شرح جریانى پرداخته كه بیانگر فعالیت آن است. در آستانه پیروزى مشروطه خواهان و صدور فرمان مشروطه از سوى شاه در تاریخ 19 جمادى الاول 1324 ق. عینالدوله صدراعظم دستور داد كه در صورت اجماع مردم، سپاهیان به آنان شلیك و از اجتماع آنان جلوگیرى كنند. وى ضمن نصیحت فوج شقاقى آنان را از اینكه بخواهند مانند فوج قزوین كه قاتل سید عبدالحمید بودند مورد لعن ونفرین و تنفر عمومى واقع شوند، برحذر داشته و سرانجام، از آنان تعهد گرفت كه به مردم متعرض نشوند و تیراندازى نكنند، ناظم الاسلام خاطر نشان ساخته كه به این جهت مردم در آن دو روز دسته دسته در بازار و خیابان و سبزه میدان و حتى تا نزدیك ارگ هم رفته؛ اما احدى به آنان معترض نشد.
پذیرفتن اتابك از سوى جامع به عضویت، از نكات برجسته فعالیت این جمعیت سرّى در طول انقلاب مشروطیت است. اتابك سیاستمدارى كار كشته بود، كه پس از عزل از صدارت توسط مظفرالدین شاه، سیرى را در جهانگردى آغاز كرده، سپس در اروپا سكونت گزیده بود. وى در بحبوحه كشمكش شاه و مجلس و بحران دولت كه منجر به سقوط پى در پى كابینهها مىشد، از سوى محمدعلى شاه براى تشكیل كابینه به ایران دعوت شد. زندگى در اروپا، نتوانسته بود كارنامه سیاه دوران صدارت طولانى اتابك را در دورههاى پیشین از ذهن عموم پاك كند.
«فقره سید جمال افغانى، فقره كشتن شیخ احمد» [روحى] و میرزا آقا خان كرمانى و میرزا حسن خان [خبیرالملك] «… در تبریز، فقره فساد در اصفهان و كشتن جماعتى از زن و مرد و بچه، فقره تشجیع ملا ابراهیم در فساد، فقره گمركات ایران…» / واقعات اتفاقیه، ص 128.
از این رو همه به اقدام محمدعلى شاه، با دیده تردید، دودلى و گاه بدگمانى و سوء ظن مىنگریستند. اتابك، پس از ورود به ایران، تلاش بسیار كرد تا نظر مثبت مشروطه خواهان را جلب و به آنان ثابت كند امین السلطان كنونى با امین السلطان پیشین تفاوت بسیار داشته، زندگى در جهان متمدن آن روز و درك محضر بزرگان اندیشه و روشنفكران آن روزگار از اتابك مستبد، انسانى آزاده و مشروطه طلب ساخته است. اگرچه عمده مخالفان وى، انقلابیون تندرو و افراطى بودند كه در مجلس شامل اقلیت مىشدند، ولى آزادىخواهان غیرافراطى نیز نسبت به وى و برنامههاى آیندهاش سوء ظن داشتند. در میان قدرتهاى خارجى نیز، انگلیس به شدت با وى سر مخالفت داشت، زیرا اتابك، روسوفیل شناخته شدهاى بود و روى كار آمدن مجدد اتابك به بدبینى انگلیسها به شدت دامن مىزد، اما به رغم تمامى ناسازگارىها و مخالفتهاى داخلى و خارجى، اتابك تشكیل كابینه داده و اداره امور را به دست گرفت.
بر اساس نوشتههاى آدمیت، جامع نیز در ابتدا به اتابك خوشبین نبود و سوء ظن خود را نسبت به وى كتمان نمىكرد. به نظر مىرسد از طرفى سفارشهایى كه از سوى ملكم خان در جهت حمایت جامع از امین السلطان شده بود و از سوى دیگر ادعاهاى امین السلطان، در این مورد كه دچار تحولى فكرى و درونى شده، باعث ایجاد همكارى میان جامع و اتابك شد. هر چند نمىتوان این نكته را نیز نادیده گرفت كه گرایش رجل قدرتمندى چون امینالسلطان در بحبوحه عضوگیرى انجمنها خود براى جامع آدمیت و سران آن یك امتیاز به شمار مىرفت.
ملكم خان ضمن نامهاى كه در 14 ربیع الاول 1325 ق. به سعدآباد نگاشت، در مورد امینالسلطان چنین اظهار داشت:
«.. این امین السلطان هیچ دخلى به امین السلطان سابق ندارد، اگر بر ضد سعادت بخت خود بخواهد وزارتهاى سابق خود را سرمشق ایران تازه قرار بدهد بلا تردید، سلطنت و دولت ایران را از حالا تماماً وداع كرده و اگر چنانچه من امید كلى دارم بتواند، از آن همه سیر معجزات ترقى دنیا، چند فقره اساسى علمى را نصیب ایران بسازد، آنوقت شاید، بزرگان ما به وجد و شرمندگى ببینند، احیاى ایران چقدر آسان بوده است.»
تأیید امین السلطان از سوى ملكم خان، منحصر به این نامه نیست، بلكه پیشتر از آن در نامهاى به تاریخ 18 سپتامبر 1902 م. (4 جمادى الثانى 1319 ق.) یعنى پیش از اوجگیرى نهضت مشروطیت، نیز در نامهاى خطاب به نصراللهخان مشیرالدوله وزیر امور خارجه چنین نوشته است:
«اتابك اعظم از هر جهت، مسرور و مفتخر، با خیالات عالیه برگشت… بنده هم مصمم هستم كه در تقویت افكار عالیه ایشان حاصل اجتهاد پنجاه ساله خود را بى پرده و به هر وسیله عرض نمایم.»
اتابك پس از بازگشت به ایران، در ضمن دیدارى با عون الممالك، از سران جامع، ضمن شرح سفرهاى خویش، از ملاقاتى كه با ملكم خان در كارلسباد نموده بود سخن گفت و از گردهمایى و گردش عقلاى جهان، از سرتاسر جهان در این شهر یاد كرد و حضور خویش را در آنجا تصریح كرد و سرانجام نیز در این همایش بین المللى ماسونها، تسلیم جاذبه افسون فراماسونرى كه در بین رجال ایران قرن نوزدهم امرى متداول به شمار مىرفت، شد. / آدمیت، ص 25.
میرزا علىاصغر خان اتابك سرانجام در بیستم ربیع الثانى 1325 ق. دولت خود را به مجلس معرفى كرد. دوره صدارت وى، مقارن بود با بروز آشوبها و شورشهاى ضد مشروطه كه سراسر كشور را فرا گرفت، این امر سوء ظن مشروطه خواهان مخصوصاً افراطیون را مبنى بر اینكه اتابك طراح نقشه شومى براى از بین بردن حكومت مشسروطه و مجلس است دامن مىزد. در دیدارهاى عون الممالك از سوى جامع و اتابك، در واپسین روزهاى حیات وى، یعنى در روزهاى دوم و پنجم رجب 1325 ق. نظرهاى اتابك از طریق عون الممالك براى جامع شرح داده شد.
با موافقت جامع ملاقات سومى هم با اتابك صورت گرفت و پس از فراهم شدن مقدمات، مراسم اداى سوگند و عضویت رسمى اتابك، در پانزدهم رجب 1325 ق. در پارك اتابك صورت گرفت. وى در حضور هیئت دوازده نفرى كه عبارت بودند از: شیخ ابراهیم وكیل خمسه، ناظم العلماء، یمین نظام، شاهزاده یحیى میرزا، میرزا داودخان، عون الممالك، انتظام الحكما، مشیرحضور، شاهزاده سلیمان میرزا، شاهزاده علیخان، میرزا عباسقلىخان و عضدالسلطان سوگند یاد كرد. مراسم تحلیف نیز بیست دقیقه به طول انجامید و سران جامع از امین السلطان تعهد گرفتند كه در راستاى تحقق این اهداف بكوشد.
1. خواستن قانون اساسى به طور جدى و بسیار سریع؛ 2. درخواست تأسیس مجلس سنا؛ 3. ایجاد و تأسیس بانك ملى. اما اتابك پس از چند روز، در 21رجب 1325 ق. هدف گلوله قرار گرفت و از دنیا رفت.
قتل اتابك به گرفتارى چندین تن، به اتهام دخالت در قتل انجامید، از جمله میرزا عباسقلىخان مدیر جامع آدمیت. آنطور كه آدمیت مىنویسد وى را به تمهید صنیع الدوله و دستور وزیر مخصوص، حاكم تهران، در یكشنبه 22 رجب، دستگیر كردند. (وى پس از دو روز بدون استنطاق آزاد شد). دست داشتن میرزا عباسقلى خان و یا جامع در این ترور هرگز روشن نشد، هر چند اكثر منابع تاریخى این دوره، قتل اتابك را به جناح افراطى انقلاب نسبت دادهاند و در این مورد اسناد و نوشتهها بسیار است، اما بعضى از رجال آن دوره احتمالات دیگرى را در هویت قاتلان اتابك دادهاند، از جمله بعضى عباسقلى خان و جامع را مقصر مىدانستند.
ابتدا در انجمن حقوق گردآمده، به مجلس شوراى ملى و به انجمن مركزى نامهاى در این خصوص نوشتند، عون الممالك در این باره چنین مىنویسد:
«عصر روز 25 رجب، به انجمن آذربایجان رفتیم، ملكالمتكلمین نطق مىكرد، تقریباً دو هزار نفر جمعیت بود، لایحهاى نوشته بودند خواندم، بعد یحیى میرزا نطق كرد، كه هیجانى بر پا شد، فردا صبح رفتیم به میدان بهارستان جمعیت به هزار نفر رسید، توسط آقا شیخ على و بدیعالحكما ورقهاى به مجلس نوشتیم كه: امروز یا مرگ، یا میرزا عباسقلى خان، تعیین جهت گرفتارىاش و استنطاق، یا گرفتن كفیل و رها كردنش. هنگام ظهر، مجلس دستور آزادى او را به اجلالالسلطنه صادر نمود، ضامن خواستند… دوازده نفر شدیم.» / آدمیت، ص 54.
سرانجام تلاش اخوان به آزادى میرزا عباسقلى منتهى شد. اما توقیف وى، از سوى مخالفان جامع و تندروان انقلابى به نحوى دیگر تعبیر یافت، بدین گونه كه آنان این توقیف را طراحى توطئهاى از سوى جامع دانستند. در «تقلب طرح جدید« از عبدالله كاوه، كه پس از جدایى از جامع به خصم آن مبدل شده بود، در این باره آمده است كه عباسقلى خان براى اعتبار بخشیدن به جامع بى اهمیت آدمیت، پسر خود را تحریك كرده كه شایعه دخالت پدر را در قتل اتابك انتشار دهد. / فراموشخانه، ص 650.
قتل اتابك، پیامدهاى مختلفى در صحنه سیاست آن روز كشور داشت. این دوره كوتاه پس از قتل اتابك را به خوبى مىتوان دوره اعتلاى فعالیت جمعیتهاى سیاسى، موفقیت حامیان مشروطه و عقب نشینى موقت جبهه طرفداران استبداد نامید. قتل اتابك را شاید بتوان دلیل عمده گرایش عده زیادى از مستبدان از جمله امرا و رجال دربارى به مشروطه دانست، زیرا پس از وقوع این حادثه دلهره و هراس عجیبى در مستبدان ایجاد شده بود. این گروه انجمنى به نام خدمت تشكیل دادند، به مجلس رفتند و در جهت همكارى و همراهى با اساس مشروطیت اداى سوگند كردند و سرانجام نیز طى نامهاى به محمدعلى شاه، از وى نیز خواستند تا در جهت تقویت مشروطه و مجلس گام نهد و با آنان همراهى كند. شاه نیز به ناچار با خواسته آنان موافقت كرد و اینها همه ناشى از تأثیر عمیق قتل امین السلطان در میان مرتجعان و ترس از دچار شدن به سرنوشت وى بود. گرفتارى عباسقلى خان پس از كشته شدن امین السلطان باعث شد كه جامع آدمیت كه تا آن زمان به صورت سرى فعالیت مىكرد، به علت برملا شدن تشكیلات و توقیف مدارك و اسناد توسط نظمیه، از حالت مخفى و سرى خویش بیرون آمده، ماهیتى علنى پیدا كند. زیرا با كشف اسناد و نوشتههاى جامع، شاه و درباریان نیز به آنان دست یافتند، بنابراین دیگر فعالیت سرى، معنى نداشت. عباسقلى خان مدعى شد، كه پس از خلاصى از نظمیه همه كس طالب ملاقات با وى شدند و اكثر رجال و بزرگان ایران به دایره آدمیت، با شرایط حفظ و حمایت مشروطیت و بیزارى از استبداد وارد شدند. در یادداشتهاى عون الممالك از رونق كار جامع در این روزها سخن رفته است:
«… علاء الملك در منزل سردار منصور گیلانى مرا به اتاق دیگر خواسته تملقات فراوان كرده است كه من مشروطه طلبم و كاغذى كه پرنس در استانبول به او نوشته بود به من داد كه ببین من با او اتحاد دارم…»
عون الممالك در ادامه یادآور شده است كه حتى از شاه چندى است كه واسطه مىآید، میرزا عباسقلى خان بعد از چند جور رد كردن و عذر آوردن و اتمام حجت، قبول كرد به شرطها و شروطها. / آدمیت، فكر آزادى، ص 8، نقل از انجمنهاى تهران در عصر مشروطیت، صص 36 تا60.
مجمع آدمیت: پس از تعطیلى فراموشخانه و افت و خیزهایى كه ملكم خان در مناسبات سیاسى داشت «مجمع آدمیت» را با همان اهداف لكن به صورت كاملاً مخفى به وجود آورد. اصول و مرامنامه مجمع آدمیت از لحاظ غایى و محتوایى تفاوتى با فراموشخانه ندارد، تنها اقتضاى زمان و لزوم پرهیز از مخالفتهایى كه با فراموشخانه شده بود، ایجاب مىكرد كه در عضوگیرى و پذیرش اعضا دقّت بیشترى به عمل آمده و گسترش بیشتر این مجمع در كلیه بلاد مدّنظر قرار گیرد.
ملكم در روزنامه قانون كه در لندن منتشر ساخت، دعوت و تبلیغ وسیعى براى تشكیل مجمع آدمیت در نقاط محتلف ایران مىنمود و دستورالعمل تشكیل آن را ارائه مىكرد. او در شماره هفت روزنامه كه در ژوئیه 1890 منتشر كرده است، مىنویسد:
«راه چنان مقصد عالى (تشكیل مجمع آدمیت) این است كه از میان اقوام و دوستان و منسوبان و آشنایان خود آن اشخاص را كه شایسته آدمیت مىبیند، به تدریج جمع نماید و به آنها این مطلب را حالى بكند كه…
وقتى دوازده نفر معناى این كلمات ساده را فهمیدند، جامع حاصل شده و جناب شما امین آن جامع است و اگر شما خود را قابل چنان مقام نمىدانید، آن دوازده نفر آدم، یكى را از میان خود امین قرار دهند كه آن امین، به واسطه یك ارتباط مخصوص با اعضاى دیگر، سبب اتّحاد عموم جوامع بشود. هر جامع باید مركّب باشد حداقل از دوازده نفر، ولى ممكن است كه عدد آدمیان در یك جامع به هزارها برسد و در میان هر جامع، البتّه آدمهایىپیدا مىشوند كه بروند جوامع تازه ترتیب دهند.»
در مجمع آدمیت، افرادى عضو شدند كه بعداً چهرههاى شاخص روشنفكرى وابسته در ایران گردیدند، از جمله محمدعلى فروغى (ذكاء الملك) را مىتوان نام برد كه به نوبه خود بنیان انجمنهاى سرّى دیگر را نهادند. بنیان «لژ بیدارى ایران» با اجازه «شرق اعظم فرانسه»، «شوراى عالى فراماسونرى فرانسه» با همكارى كسانى مانند ویزین فرانسوى (مدیرمدرسه آلیانس در ایران) و دكتر مرل فرانسوى بر پا شد. دبیر الملك شیرازى، حاج نصراللّه تقوى، میرزا صادق خان امیر فراهانى (ادیب الممالك)، سید حسن تقى زاده و محمدعلى فروغى از گردانندگان آن بودند و مصدقالسلطنه از اعضاى آن بود.
ملكم فعّالیت مجمع آدمیت را نشانه «تجلّى دولت حقّه امام زمان(ع)» مىداند و مدعى است كه هیچ مغایرتى بین اسلام و این مجمع نیست. در شماره پنجم روزنامه قانون مىنویسد:
«اصول آدمیت به طورى مطابق اسلام و به قسمى مناسب دردهاى حالیه ایران است كه هر مسلمان با شعور به محض اینكه از حقایق آدمیت بویى مىشنود بىاختیار خود را به این دایره مىاندازد. اگر چنین نكند دشمن اسلام، منكر خدا و كورترین حیوان دنیاست [!!].»
او حتى در جایى مجمع را با اشاراتى به قرآن، حزب اللّه مىخواند و با این ادعا، به راحتى به دروغ مدعى مىشود كه آیت اللّه میرزا حسن شیرازى نیز رئیس جماعت است!! / روزنامه قانون، ش 29.
با چنین تبلیغاتى ملكم مىكوشد كه براى مجمع و جامع آدمیت عضو پیدا كند و هرچه بیشتر این شبكه را گسترش داده به اهداف خود بهتر جامه عمل بپوشاند. هرچند مجمع آدمیت در مسیر خود با مشكل مواجه شده و منحل مىگردد، لكن تشكیل جامع آدمیت به رهبرى میرزا عباسقلى خان قزوینى (ملقّب به آدمیت) كه از مریدان ملكم بود، ادامه راه را براى روشنفكران مقدور ساخت. / تاریخ تهاجم فرهنگى غرب، ص 106.
اسماعیل رایین درباره جامع آدمیت مىنویسد:
البته در دوران قبل از مشروطیت توجه و آشنایى صحیح از افكار مربوط به (حكومت دموكراسى) مخصوص به طبقه اقلیت تحصیلكردهاى بود كه سالها بهطور پراكنده فعالیتهایى مىكردند و سپس در فراموشخانه و جامعه آدمیت ملكمخان عضویت داشتند. هرچند اطلاعات ما راجع به فراموشخانه ملكم محدود است، اما این نكته مسلم است كه این سازمان سیاسى در مدت عمر خود دو ضربه خورد. یكى در همان سالهاى اول تأسیس كه ذهن ناصرالدینشاه را علیه آن مشوب كردند و ضمن اعلان رسمى دولتى آن را محكوم كردند و عضویت در آن را مستوجب تنبیه سخت و سیاست اعلام نمودند. ضربت دوم كه به فراموشخانه وارد آمد به دنبال داستان واگذارى امتیازنامه لاتارى و رسوایى كه دامان ملكم را گرفت اتفاق افتاد. این ضربت به مراتب سختتر از صدمه اولى بود. زیرا از اعتبار فراموشخانه كاست و دیگر نتوانست جان بگیرد و در عمل منحل شد. اما افكار اصلاحطلبى و آزادىخواهى همچنان نشر مىیافت و اتفاقاً با افزایش عده طبقه تحصیلكرده نیرو و پیشرفت بیشترى كرد.
در این شرایط بود كه بعضى از همفكران و همكاران ملكم جمعیت مستقل و متشكل تازهاى به نام «جامع آدمیت« تأسیس كردند. عقیده و استنباط ما این است كه جامع آدمیت را مىتوان به یك معنى، دنباله همان فراموشخانه ملكم به حساب آورد زیرا مرامنامه آن اصول آدمیت نوشته ملكمخان و كتابچه «حقوق اساسى افراد« تألیف همان است. اما به یك معنى دیگر مجمع آدمیت یك سازمان مستقل است، براى اینكه مؤسس و مدیر آن ملكم نبوده و هیئت مدیره مشخص و تشكیلات جداگانه نسبتاً وسیعى در تهران و بعضى ولایات داشته است و از نظر مرام آن باید گفت تنها سازمان سیاسى منظم زمان خود بوده است. توجه جامع آدمیت به ملكم فقط از لحاظ عقاید آزادىخواهانه و سوابق خدمت او در این راه بوده و البته به او احترام داشتند. این نكته را مىتوان از نامه فوقالعاده جالب توجه و مهمى كه محمدعلىشاه به ملكم نوشته و از مرام جامع آدمیت و مدیر آن (میرزا عباسقلىخان آدمیت) یاد كرده استنباط نمود. / فكر آزادى، آدمیت، ص 285.
والا مجمع آدمیت نه به ابتكار ملكم احداث گردید و نه در اداره آن دخالت مستقیم داشت. میزان نفوذ و قدرت سیاسى و ریشهدار بودن مجمع آدمیت را از نامه قاطع و صریحى كه رئیس آن به مظفرالدین شاه نوشته است، باید سنجید. میرزا عباسقلىخان خطاب به شاه قاجار مىگوید:
«حقوق ملت ودایع خداست و تأخیر و تعطیل آن بیش از این جایز نیست… و واجب است كه اذعان صریح به حقوق قاطبه ملت ایران بفرمایند و دستخط مختاریت عامه و تأسیس مجلس شوراى ملى را صادر فرمایند.» و این مطلب فوقالعاده مهم است كه قبل از تأسیس مجلس به شاه مىنویسد: «مجلس شوراى ملى باید دائماً و بدون تعطیل مفتوح و برقرار باشد.» / اسناد مجمع آدمیت. درباره این مجمع، عقاید و آراى متضادى وجود دارد. جمعى آن را كانون آزادى و آزادىخواهان در دوران مظفرى و استبداد محمدعلىشاه دانسته و مقامش را بزرگ مىدانند، و دسته دیگر مخالف این نظریات بوده و آن را وسیلهاى براى خاموش كردن شعلههاى انقلاب مشروطیت جلوه دادهاند. البته آرا و قضاوتهاى مختلف و انتقاد دستهها و جمعیتهایى كه در جبهههاى مختلف سیاسى مبارزه مىكردند، امرى طبیعى و عادى است. اما نكته اینجاست كه عیبجویىهایى كه علیه مجمع آدمیت شده، یا به صورت فحاشى و دشنامگویى است، یا مطالبى است كه نمىتواند مورد تأیید مدارك تاریخى قرار گیرد. درست است كه مجمع آدمیت سالیان متمادى یك سازمان حزبى سرّى بوده و بعدها رئیس آن رازدارى و سكوت را نشكسته است ولى از مجموعه اسناد و مداركى كه باقى ماند و بهدقت بررسى گردید، همچنین یادداشتهایى كه از بعضى سران آن مجمع به دست آمد و نیز از مطالعه احوال كسانى كه در آن عضویت داشتند، این نكته براى نگارنده روشن شده كه رئیس و مؤسس این مجمع متشكل (میرزا عباسقلىخان آدمیت قزوینى) مردى وارسته و شیفته آزادى بود.
مجمع آدمیت كه مظهر عقاید روشنفكران زمان خود بود، حتى در بعضى شهرستانها هم شعباتى داشت و بیش از 350 عضو از طبقات مختلف پیدا كرد كه از جمله: میرزا محمودخان احتشامالسلطنه رئیس مجلس شوراى ملى، سلیمان میرزا اسكندرى، میرزا جوادخان سعدالدوله، فرصتالدوله شیرازى، مصدقالسلطنه، میرزا محمدخان كمالالملك و شاهزاده عضدالسلطان را مىتوان نام برد.
آدمیت در نامهاى كه براى آقا سید محمد طباطبایى مجتهد بزرگ مشروطیت فرستاده مىنویسد:
«جهد باید كرد تا در ایران سلطنت مشروطه محدود و پارلمان ملى و وزراء مسئول و استقلال دیوان قضا برپا شود…» و بنابر ثبت مؤیدالسلام كرمانى مىدانیم كه در جمادىالثانى 1324 كه عینالدوله به نظامیان امر به تیراندازى به روى مردم داد، «مدیر آدمیت» بود كه با فرماندهان قشون ملاقات كرد و به قدرت خطابه از آنها تعهد گرفت كه آن دستور را اجرا نكنند. اتفاقاً صاحبمنصبان نیز شرافت سربازى را حفظ كردند و به قول خود وفادار ماندند. / تاریخ بیدارى ایرانیان، ص 48.
با وجودى كه رئیس مجمع آدمیت صاحب چنین افكار و رویهاى بوده با اینحال عضویت میرزا جوادخان سعدالدوله (سعدالدوله در ابتداى نهضت مشروطیت لقب ابوالمله داشت) در مجمع آدمیت و همچنین مسئله قتل اتابك كه در انجمن آذربایجان شركت داشت و محمدعلىشاه نیز خواهان این ترور بود و از آن گذشته دستگیرى صادق خان پسر ارشد میرزا عباسقلىخان، كه از خانه پدرى مطرود شده و با كارگردانان انجمن آذربایجان همكارى داشت، سبب شد كه در گزارشهاى رسمى سفارت انگلیس در تهران اعضاى مجمع آدمیت را مربوط به جریان قتل اتابك قلمداد كنند و گفتههاى صنیعالدوله را در گزارشهاى رسمى نقل كنند. علت دیگرى هم داشت یعنى سعدالدوله عضو مجمع آدمیت رقیب صنیعالدوله براى ریاست مجلس بود و میان صنیعالدوله و سعدالدوله دشمنى خانوادگى دیرین هم وجود داشت و از سالها قبل از این، دو خانواده با هم مبارزه داشتند و از هیچ اتهامى به یكدیگر دریغ نمىكردند. به همین سبب صنیعالدوله به سفارت انگلیس در تهران متوسل شده و از آنها استمداد فكرى جسته و آنها را در جریان نظرات شخصىاش مىگذارد.
روز پانزدهم رجب (1325 ق.) میرزا عباسقلىخان و امناى جامع آدمیت در پارك اتابك با او ملاقات مفصلى كردند. عونالممالك مىنویسد: «… هیئت دوازده نفرى مزبور بدین قرار نشستند: شیخ ابراهیم وكیل خمسه، ناظمالعلماء وكیل ملایر، یمین نظام، شاهزاده یحیى میرزا، میرزا داودخان، عونالممالك، انتظامالحكماء، مشیر حضور، شاهزاده سلیمان میرزا، شاهزاده علیخان، آقامیرزا عباسقلىخان و عضدالسلطان. سكوت تامى در جامع پیش آمد. ده دقیقه از هیچ طرفى نطقى نشد، قلیانى آوردند. من نطقى كردم كه غرض از این حضور براى كشف وقایع و مطالبى بوده نه سكوت، بدواً از ملاقات اینها و شناختن بعضى اشخاص، حال مجهول و غریبى بر او (اتابك) مستولى شد، خصوصاً ملاقات عضدالسلطان كه برادر شاه بود… . به هرحال آغاز سخن از پیر عقل، جناب میرزا عباسقلىخان شد. میرزا عباسقلىخان گفت به قرارى كه شهرت دارد و شایع است شما براى برهم زدن مشروطیت به ایران احضار شدهاید. اتابك جواب داد: من مدتى كه در اروپا بودم با خیلى از مردمان آزادىخواه و نوعدوست آشنایى و دوستى و مراوده داشتم و اغلب از محضر آنها استفاده مىكردم. پس از اینكه فهمیدند من به ایران احضار شدهام جداً مرا به مراجعت به ایران تشویق كردند و فرمودند مدتى كه در ایران و دستگاه سلطنت مشغول كار بودید و براى رفاه و آسایش ابناء وطن خدمت نكردهاید براى جبران گذشته باید به ایران مراجعت كنید. روى این نظر با خلوص نیت براى خدمت به مملكتم به ایران مراجعت كردم… میرزا عباسقلىخان به اتابك پیشنهاد سوگند كرد و او بعد از یك ربع صحبت كردن، پذیرفت. میرزا عباسقلىخان بلند شده قرآنى در دست گرفت، اول خودش قسم خورد و بعد سایرین و این قسم تا اتابك ختم شد…» بیست دقیقه ترتیب و تشریح قسم طول كشید و تمام را آشكارا به صراحت و به همراهى ملت و مشروطهطلبى و بر ضد عقاید سلطان قسم خورد، نوعى كه بر هیچ مسلمان تردیدى باقى نماند… معلوم شد كه در كارخانه تصفیه و تزكیه بشرى (لژ فراماسونرى) رفته رفته فشارهاى كامله بر او وارد آوردهاند… ساعت پنج بعد از معاهدات قرار بر این شد كه ما ملت را به چند چیز برانگیزیم:
1. هواخواهى و تشویق وزراى مسئول و دادن اطمینان به آنها كه معتقد شوند كارى بكنند كه هرگاه دولت با آنها همراهى نكند وزرا اطمینان داشته باشند كه ملت همراه هستند.
2. خواستن قانون اساسى جداً و خیلى خیلى زود.
3. خواستن مجلس سنا حتماً و آنهم خیلى زود.
4. ایجاد و تأسیس بانك ملى آن هم بهطور صحت.
بعد از این معاهدات همگى برادرانه با هم دست داده خداحافظى كردیم… . / فكر آزادى، ص 160.
این نكته هم جالب توجه است كه میرزا احمدخان پسر اتابك كه از آزادىخواهان نیز بود، عضویت مجمع آدمیت را داشت و ورقه تعهدنامه او به دست آمد. مرحوم عونالممالك درباره ملاقاتهاى امناى جامع آدمیت با امینالسلطان و اظهاراتى كه وى در اینباره نموده است، از قول امینالسلطان مىنویسد:
«… در فرنگ گردش كردم در مسافرتهاى سابق در ملازمت سلاطین با آنكه همه نوع استراحتها و سیاحتها براى من موجود بود ولى آزاد نبودم، تمام بهطور رسمى دولتى بوده است. این سفر به اختیار خود و با آزادى سیاحت كردم. در واقع دیدم تا حال همه را خبط و خطا مىكردم تكلیف من نه این بود كه رفتار مىنمودم و تكلیف مردم ایران نه آن بود كه در تحت قید اطاعت من بودند. چندى در این بینها تشرف خدمت مردم بزرگ دنیا را حاصل كردم. گاهى در كارخانجات (فراماسونهاى اولیه ایران محافل و لژهاى ماسونى را كارخانه ترجمه كردهاند) اصلاح امور تمام كرده و به اصلاح عرض وجود مىپرداختم… در بوته آهنگدازى مرا گداختند و از نو ساختند، به عبارت آخرى آدمم كردند… . / انجمنهاى سرى، صص 56 – 99.