در سال 1304 خ. انجمنى به نام فوق مركب از جمعى از دانشمندان و رجال معروف براى حفظ آثار باستانى و تعظیم و تكریم رجال تاریخى در تهران تشكیل گردید و نخستین قدم را براى ساختمان آرامگاه فردوسى در طوس برداشت و پس از انعقاد جشن هزاره فردوسى و ساختن آرامگاه مذكور تعطیل شد و مجدداً در سال 1323 خ. دایر گردید. / فرهنگ معین.

 در سال 1346 خ. / 1967 م. باقیمانده عمارت امیر بهادر وزیر دربار مظفرالدین شاه قاجار توسط انجمن آثار ملى خریدارى و پس از مرمت و باز پیرایى محل ادارى این انجمن گردید. / آثار تاریخى تهران، ص 451.

 تمامى اتفاقات گفته شده، زمینه تأسیس، فعالیت و سیاست‌‌گذارى انجمن آثار ملى را ایجاب كرد. انجمن آثار ملى در سال 1304 و تحت ریاست رضاشاه تأسیس و فعالیت خود را تا سال 1313 ادامه داد. هیئت مؤسس انجمن پانزده نفر بودند كه در واقع بنیان‌‌گذاران آن محسوب مى‌‌شدند. «اعضاى پانزده نفرى عبارت بودند از: مستوفى الممالك، مشیرالدوله حسن پیرنیا، تیمور تاش، محمدعلى فروغى (ذكاء الملك)، محمدعلى فرزین، ارباب كیخسرو شاهرخ، فیروز میرزا، نظام حكمت، حسن اسفندیارى، صادق صادق، علیرضا قراگوزلو، علامه محمد قزوینى، [على اكبر] دهخدا، قاسم غنى و حسین سمیعى. از جمله اعضاى افتخارى آن پروفسور هرتسفلد و پروفسور پوپ بودند. (وزارت فرهنگ و هنر، گروهى از مؤلفین: ص 61».

 

 

ارباب کیخسرو

 

 در اساسنامه اولیه انجمن آثار ملى (1304) اولین برنامه‌‌هاى انجمن به شرح زیر ذكر شده است:

 1. تأسیس یك موزه در تهران [كه بعداً با نام موزه ایران باستان افتتاح شد.]

 2. تأسیس یك كتابخانه در تهران [كه بعداً با نام كتابخانه ملى و در جنب موزه بنا گردید.]

 3. ثبت و طبقه بندى آثارى كه حفظ آن‌‌ها به عنوان آثار ملى لازم است.

 4. صورت برداشتن از مجموعه‌‌هاى نفیس مربوط به كتابخانه یا موزه كه در ایران در تصرف دولت یا مؤسسات ملى است. / تلاش در راه خدمت به آثار ملى، ص 386.

 انجمن آثار ملى در دوره دوم تشكیل خود كه در سال 1323 پس از دو سال وقفه عملى گردید هدف‌‌هاى جدیدى را از منظورات انجمن ذكر كرده است. در بند «ه» آن «احیاى آثار بزرگان ایران و تجلیل نام آن‌‌ها به وسیله نشر مصنفات و مؤلفات و ساختن آرامگاه و مجسمه آن‌‌ها و امثال» ذكر شده است، خلاء اطلاعات كافى از گذشته باستانى و عدم آگاهى عمومى از یك طرف و هجوم اطلاعات و دستاوردهاى جدید باستانى در مورد ایران توسط خارجیان از طرف دیگر، به طور طبیعى شكل برخورد با آثار و بهره‌‌گیرى گوناگون از آن را به سمتى سوق داد كه خود خارجیان دستورالعمل مى‌‌كردند. از طرف دیگر نقش تئوریسین حكومت رضاشاه یعنى محمدعلى فروغى (ذكاء الملك) را در این راستا نباید نادیده گرفت. علاوه بر ورود و فعالیت باستان‌‌شناسى خارجى و بازشناسى هنر و معمارى پیشین ایران، نقش دیگر این تبلیغ و شناسایى به عهده فروغى بود. نوشته‌‌ها و بیانات فروغى در مورد آثار ملى ایران تأثیرات مهمى بر روند و نگاه به آثار پیشینیان و سیاست‌‌هاى ایجاد شده در این دوره داشت. وى در سخنرانى خود تحت عنوان «مشاهدات و تفكرات درباره آثار ملى در ضمن سفر اصفهان و فارس» پس از اعجاب خود و تقدیر از گذشتگان و بیان شگفتى‌‌هاى هنرى و معمارى دوره‌‌هاى قبل بر نقش مردم در حفظ آن‌‌ها مى‌‌پردازد، نقشى كه پیش از این سپرده نشده بود و بعد از آن هم عملاً به اجرا در نیامد:

 «حفظ آثار ملى متوقف بر این است كه مردم حس و ذوق این كار را داشته باشند و پیدا كردن این حس یكى از وظایفى است كه انجمن آثار ملى بر عهده دارد و از این راه امیدوار است به مقصود خود برسد. همه چیز را نباید از دولت متوقع بود، مردم باید خود همت داشته باشند.» / همان، ص 394.

 بنابراین مجموع عوامل ذكر شده یعنى حضور خارجیان در یك نقش علمى و اكتشافاتى، تأثیرات و برداشت‌‌هاى شخصى دولتمردان و از جمله رضا شاه از اكتشافات تازه، عدم آگاهى اجتماعى از این دستاوردها به همراه تمام عوامل پنهان سیاسى، ارتباطى تنگاتنگ و هدفدار را در پى داشت.

 مهدى حجت با نگرش كلى‌‌تر موضوع یعنى میراث فرهنگى این ارتباط تنگاتنگ را چنین بیان مى‌‌كند:

 حضور اروپاییان را در ایران مى‌‌توان دلیل اصلى ظهور و پیدایش نوین آثار تاریخى قلمداد كرد. همین كافى است كه به طور طبیعى این تسلط و حضور چندجانبه خارجیان، ایرانیان را به این باور بكشاند كه در مورد آثار تاریخى و عوامل و موارد جنبى آن، علاقه و دانش بیگانگان بیشتر و برتر از آنهاست. حتى خارجیان عملاً پژوهش‌‌هاى خود را بر روى آثار به دست آمده در ایران امتحان مى‌‌كردند. در حقیقت آنها داشتند قوانین حفاظتى و مرمتى خودشان را تجربه و تكمیل مى‌‌كردند. در این امور سفارتخانه‌‌هاى خارجى به طور مستقیم براى سى سال و در پنجاه سال بعد به گونه‌‌اى غیرمستقیم نقش و نظارت فعال داشتند. آنها همچنین متصدى بازسازى اغلب آثار تاریى مهم و برگزاركننده كنگره‌‌هایى جهت تجلیل از هنر و باستان‌‌شناسى ایران بودند. حتى آنها قطعاتى از آثار و عتیقه‌‌ها را به بهانه بررسى و آزمایش‌‌هاى ضرورى از كشور خارج ساختند. غارت اشیاء باستانى ایران به طور گسترده با همكارى پروفسور پوپ، محمدعلى فروغى و محسن فروغى از دوره رضاشاه شدت گرفت كه شرح آن در كتاب غارت بزرگ آمریكایى آثار باستانى ایران در سال‌‌هاى 1941 – 1925، اثر دكتر محمدقلى مجد آمده است. بنا به نوشته مجله زن روز ]ظاهراً 1367 شمسى[ كشور اتحاد جماهیر شوروى به تنهایى و مخصوصاً موزه ارمیتاژ مسكو صاحب هشتصد هزار قطعه از آثار باستانى و كتب خطى و اسناد فرهنگى ایران شده و طبق مدارك موجود موزه متروپولتین آمریكا و موزه بزرگ نیویورك و بنگاه شرقى شیكاگو و بریتیش میوزیوم لندن و لوور فرانسه از آثار باستانى ایران پر شد.

 به هر حال در بعد تأثیرگذارى بر معمارى این سؤال مطرح است كه آیا ویرانه‌‌هاى باستانى بیرون آمده از دل خاك، در این دوره، به عنوان تاریخ معمارى مورد مطالعه قرار گرفت یا به عنوان نظریه معمارى. بین دو مقوله تاریخ معمارى و نظریه معمارى تفاوت زیادى است. به خوبى مى‌‌توان دریافت كه این یافته‌‌ها از دیدگاه اندیشه علمى و آنچه كه باستان‌‌شناسان انجام دادند، ارزش‌‌هایى تاریخى بودند كه بازگوكننده تاریخ معمارى بود. اما همین یافته‌‌ها در صحنه‌‌اى كه اندیشه‌‌هاى غیر علمى هم ظهور پیدا مى‌‌كنند تا بهره خود را ببرند به عنوان نظریه معمارى مطرح مى‌‌شوند. «همچنین شكل دیگر عملى در برخورد با میراث فرهنگى ایران در این دوره، روش و نحوه بهره‌‌بردارى از آن است كه در این زمان شكل گرفته شد. برخلاف گذشته كه مراجعه و بررسى به آثار پیشینیان به منظور یادگیرى و به زبان امروزى هدفى آموزشى و دانستن ارزش‌‌هاى زندگى مردم بوده است، در دوره جدید و شیوه مدرن بهره‌‌بردارى آن علاوه بر ابقاى جاودانى بودن رفتارها و آداب گذشته و نیز بهره‌‌بردارى‌‌هاى سیاسى معنى میراث فرهنگى را، تهیج و احساسات ملى و غرور جهانى و ضدیت با دین تعبیر كرد و توجه بیش از اندازه و بزرگنمایى دوره پیش از اسلام این حقیقت را بیان مى‌‌كند كه آثار به جا مانده از زمان هخامنشیان و ساسانیان كه ایران بر نیمى از جهان متمدن حكمروایى مى‌‌كرد علاوه بر برانگیختن احساسات و غرور ایرانیان، نوعى شخصیت و پرستیژ بین‌‌المللى دارد. ضمن اینكه این دوران شكوفا و قدرتمند با آمدن اسلام و دین جدید از میان رفت.» / معمارى دوره پهلوى اول، ص 58.