به عهد باستان انار تهران و بهتر بگوییم رى و گستره تهران در خوبى و لطافت شهره آفاق بوده است. از همین رو نام تهران به صورت نسبت (طهرانى) كه در ذكر انار آنجا در فارسنامه ابن بلخى كه به نام سلطان محمدبن ملك شاه سلجوقى در فاصله سالهاى 500 تا 510 هجرى فراهم آمده مذكور است. در این كتاب در شرح بلوك «كوار» فارس، انار این بلوك در نیكویى به انار طهرانى شبیه گردیده بدین صورت: «كوار شهركى است سخت خوش و خرم و نواحى بسیار دارد. درختستانى عظیم است، چنانكه میوهها را قیمتى نباشد و همه میوههاى آنجا به غایت نیكوست، خاصه انار، كى مانند انار طهرانى است».
از این پس نام انار تهران در كتب انساب و مسالك و تواریخ به استقلال نیز درج است، چنانكه در الانساب سمعانى از مؤلفان حدود 555 ق. در ذكر تهران اصفهان و تهران رى بدین صورت مذكور آمده (متن مذكور ترجمه متن عربى است.) «و نیز تهران دیهى است در رى و انار نیكو بدانجا منسوب است…»
ذكر انار تهرانى در عجایب نامه كه چند سالى پس از الانساب تألیف یافته است درج شده است: «رى شهرى است معظم، نعمتها آید از آنجا نیكو پنبه و سنجد رازى و انار تهرانى و انگور…» / عجایب نامه، ورق 39 ص 2.
«.. و طهران ایضاً قریة باالرى و…» الانساب ورق 373، صفحه 2. یعنى «و نیز طهران دیهى است در رى و انار خوب دارد. میوههاى ایشان بسیار است و سخت نیكوست به ویژه انار ایشان كه همانند آن در هیچ سرزمینى یافته نشود.» آثار البلاد، صص 34 و 341 كه به سال 674 ق. توسط زكریاى قزوینى فراهم آمده. / تاریخ تهران، ص 5.
ناصرالدین شاه در توصیف میوهجات سمنان به برترى انار كن اشاره كرده است: «دیگر از میوهجات سمنان… انار شیرین [است] كه خیلى وفور دارد امّا انار شیرین كن طهران از انار اینجا بهتر است…» / سفرنامه خراسان، ص 214.
گذشته از آبادى تهران، در بیشتر دیههاى اطراف آن هم نظیر مرادآباد، كن، ونك، نارمك، حسین آباد، سوهانك، باغ فیض، قنات كوثر و غیره انار به دست مىآمده است. به همین سبب در گستره تهران چندین باغ انارى وجود داشته است.
انار ناحیت رى را در روزگار گذشته ذكر و شهرتى مخصوص بوده، و از طرائف ثمار بلاد به حساب مىآمده است، چنانكه در ثمارالقلوب ثعالبى در وضع كشمش هرات ذكر گردیده:
«و قد یعَدُّ من طرائف ثمرات البلاد، قشمش هراة و تین حُلوان… و رُمان الرى…»
و نیز: «و مِنْ خَصائص الرَّرى الثیاب اَلحَسَنَة… الرّمان المعروف بالهبرج [كذا]، و المعروف بالاملیسى. و كان یحمَل الى السلطان مع خراج الرى…» / ثمار القلوب، ص 541.
انار رى و نواحى آن در قدیم مثل بوده است، چنانكه در آغاز قرن ششم هجرى ابن بلخى در فارسنامه، انار بلوك كوار از كوره اردشیر خوره فارس را به انار طهران رى تشبیه كرده و گفته:
«.. همه میوههاى آنجا به غایت نیكوست، خاصه اناركى مانند انار طهرانى است…» / فارسنامه، ص 175.
در نزهة القلوب ذكر شده: «از میوه هایش انار و امرود و عباسى و شفتالو و انگور نیكوست امّا خورنده میوههاى آنجا بر مسافران از تب ایمن نبود…» / نزهة القلوب، ص 54.
انار رى را نیز به قزوین مىبردهاند، قزوینى در آثار البلاد آورده: «شجرها (انار) لاینبت بارض قزوین و نواحىها، انّما یجلب إلیها من الرّى…» / آثار البلاد، ص 410.
در هفت اقلیم آمده: «همچنین انار ملیسى كه رگى از ترشى با اوست.» / هفت اقلیم، ج 3، ص 4.
گویا قسمتى از خراج رى را با انار و شفتالوى خشك مىپرداختهاند، در كتاب آناهیتا به نقل از لطائف المعارف آمده:
«ثعالبى (350-429) در سخن از رى مىنویسد: و من خصائص الرى… الرمان المعروف بالتهرج و المعروف با ملیسى، و كان یحمل الى السلطان مع خراج الرّى من الرُّمان مائة الف و من الخوخ خشك المقدد الف رطل». / آناهیتا، ص 273.
انار مقدس اوشان، از دلایل دیگرى كه انتساب این محل را به ناهید تأیید مىكند، آنكه از دیرباز در دامنه كوه شمال غربى دیه اوشان (كوه میانه) چند بوته درخت انار وحشى و جنگلى قدیمى وجود دارد كه در محل آن را مقدس مىشمارند و مىگویند این انار در اینجا نظر كرده است (چون انار در سردسیر نمىروید) و چراغ و شمع نذر آن مىكنند و این رسم از قدیم در آنجا بهجا مانده است. در باب این بوتههاى وحشى در كتاب جغرافیاى دره رودبار چنین نوشته شده: «در طرف غربى اوشان در دامنه كوه تلهرز چند درخت انار مفردى است و مىگویند بعضى از شبهاى جمعه آثار روشنایى به مثابه چراغ در میان آن اشجار هویداست و سببش معلوم نیست. شاید این زمین مدفن یا معبر بعضى از اشخاص كامل بوده است.» / جغرافیاى دره رودبار، ص 41.
مقدس بودن این بوتههاى انار ظاهراً ریشه زردشتى دارد و مربوط به دوره اسلامى نیست، دیه اوشان و آبادىهاى دیگر مجاور آن به تفصیلى كه بیاید تا روزگار تسلط علویان طبرستان بر آن حدود زردشتى بودهاند و به سبب دشوارى محل آیین مقدس اسلام تا قرن چهارم و پنجم در بسیارى از آبادىهاى آنجا راه نیافت و تقدس این انار به سبب ارتباط آن با شخصیت مقدسى در اسلام نتواند بود. انار با آیین زردشت و به ویژه ناهید ارتباطى خاص دارد. پورداود در نوشتهاى درباره برسم ذكر كرده: «در كتب متأخرین قید شده كه برسم باید از درخت انار چیده شود؛ این شاخهها یا تاىها با شستشو و آداب و ادعیه مخصوصى با كارد مخصوصى كه آن را برسمچین گویند بریده مىشود.» / یشتها (پور داود)، ص 566.
مرحوم دكتر معین در شرح وسایل و لوازم آتشگاه ذكر كرده: «برسم كه اساساً از شاخههاى تر چوبهاى مقدس مانند انار تهیه مىشد، ولى امروزه آن را از فلز نقره یا برنج مىسازند.» / مزدیسنا و ادب پارسى، ص 302.
برسم، كه در اوستا برسمن[1] و در پهلوى برسوم[2] آمده و در فارسى بر وزن مرهم تلفظ مىشود، عبارت از شاخههاى بریده درخت است كه هر یك از آنها را در پهلوى تاك و در فارسى تاى گویند. این شاخهها براى به هم زدن آتش و مشتعل كردن آن در آتشگاه به كار مىرود. ریشه لغوى برسم «برز« (Barez) به معنى بالیدن و نمو كردن و مراد از آن همه رستنى هاست كه این چوب نمونه آن هاست، و چون انار دانههاى فراوان دارد و نشان كثرت و فراوانى و بارورى است، تهیه چوب برسم از آن براى بركت است؛ و انار را بدین سبب مظهر ناهید كه الهه حاصلخیزى و فراوانى است دانستهاند. گیرشمن در كتاب ایران از آغاز تا اسلام نوشته: «ماهى و درخت انار دو مظهر این خداى آب و فراوانى یعنى ناهیدند.» در شاهكارهاى هنر ایران تألیف پوپ در ذكر دختر شاه هند، سپینود، یكى از بانوان حرم بهرام گور، شرح جام منقشى كه بهرام را در حال مبادله تحف با زنى نشان مىدهد ذكر گردیده: «این زن تاجى با دو شاخ دارد، و این رسم معمول شاهان هند وسكایى بوده است. در میان شاخها انارى است و آن با گلى كه روى جامه زن نزدیك ران نقش شده، رابطه او را با الهه حاصلخیزى نشان مىدهد، زیرا همچنانكه شخص شاه با قواى الهى ارتباط دارد، شهبانو هم باید با مقامات آسمانى متقابل رابطهاى داشته باشد.» / شاهكارهاى هنر ایران، خانلرى، ص 53.
ناهید، فرخى و بارورى جهان و جانوران را تضمین كرده و گلهها و كشتزارها را در پناه خود دارد؛ و گویا از اینجاست كه در قدیم درخت انار را به صورتى كوچك از طلا مىساختند و وسیله زینت قرار مىدادهاند، چنانكه در كتاب باستانشناسى ایران باستان تألیف لویى واندنبرگ كه در ذكر اشیا به دست آمده در ویرانههاى همدان از یك گنجینه هخامنشى ذكر گردیده: «در میان تزیینات طلا دو شاخه درخت انار با برگ و میوههاى كوچك… به چشم مىخورد.» / باستانشناسى ایران باستان، ص 108.
و در كتاب معمارى ایرانى پوپ درج شده: «در آرایش ساسانى شكلهاى طبیعى بزرگتر شده، آب و رنگ یافته و به صورت طرح كلى نمایان گشته است… درخت انار و پیچكهاى تابدار رواج كامل داشت.» / معمارى ایران، پوپ، ص 65.
نام بسیارى از اماكن از كلمه انار تركیب یافته، كه مىتوان از این نام انتساب آنها را با ناهید دریافت، مانند: نارمك در قصران خارج و ناران (نارون) در لواسان قصران داخل و ناروهه در گرمسار و ناراب در سراب و نارابى در سنندج و ناران در جیرفت و ناربند در مشهد و بسیارى از آبادىهاى دیگر؛ و گویا به سبب همین مقدس دانستن انار است كه داستان انار فرهاد به وجود آمده است. در فرهنگ آنندراج و برهان قاطع در ذیل «انار فرهاد» ذكر شده:
«درخت انارى است كه در بیستون واقع است. گویند چون فرهاد از شنیدن فوت شیرین تیشه بر سر خود زد دسته تیشه خون آلود گردید و از كوه بر زمین افتاد و سر آن بر زمین نشست و چون آن از چوب انار بود به قدرت الهى سبز شد و درخت انار به هم رسید و انار آن را چون باز كنند اندرون آن سوخته و خاكستر شده باشد.»
به موجب این افسانه دسته تیشه فرهاد از چوب انار بوده است. نام دو زیارتگاه در یزد «ناركى« و دیگرى «نارستان« است و این دو نام نیز بى گمان تأییدى در مقدس بودن انار مىتواند بود.
انار در آیین مقدس اسلام امتیاز خاصى ندارد و به موجب مطالب پیشین روشن مىشود كه تقدس بوته انار اوشان اصل زردشتى دارد؛ و چون رسم بود كه در آتشكدهها چند درخت انار مىكاشتند و شاخههاى آن را جهت تهیه برسم به كار مىبردند و در آتشكده قصران منسوب به ناهید در آهاربشم و آبادىهاى آنجا به سبب شدت سرما انار پرورش نمىیافت، بوته وحشى انار جنگلى اوشان علاوه بر همه جهات دیگر از این باب نیز مورد توجه بود. بدین دلایل مقدس دانستن بوته انار كه مظهر ناهید است از دیرباز در اوشان، دلیلى بارز بر انتساب آن حدود به ناهید تواند بود كه آن را مؤیدى جهت حرم ناهید دانستن خانههاى بنا شده در دره اسبول به حساب توان آورد.
در اینجا به مناسبت گفته مىشود كه از انار با اهمیت خاص در تورات یاد شده است؛ و از جمله آنكه در سفر خروج باب بیست و هشتم بند 31-34 ذكر شده:
«و رداى ایفود را تماماً از لاجورد بساز و شكافى براى سردر وسطش و حاشیه گرداگرد شكافش از كار نساج مثل گریبان زره تا دریده نشود و در دامنش «انارها« بساز از لاجورد و ارغوان و قرمز گرداگرد دامنش و رنگهاى زرین در میان آنها به هر طرف. زنگله زرین و «انارى« گرداگرد دامن ردا.» / ترجمه فارسى تورات، ص 128، نقل از قصران، ص 742.
انواع مختلف انار در آبادىهاى گستره تهران به عمل مىآمده است.
پوست اناركوبى: پوست انار مانند روناس، حنا، زردچوبه و غیره جزو گیاهانى است كه كوبیده آن به كار رنگرزى نخ، پشم و پارچه مىآمد و پوست انار كوبى هم از جمله مشاغل تهران قدیم به شمار مىرفت.