روزى یكى از خدمه اندرون كه مرتكب خلافى شده بود، از ترس این‌‌كه مبادا مورد خشم و بازخواست بانوى خود (ظاهراً یكى از زنان پرنفوذ حرمسرا) قرار گیرد، شبانه از ارگ گریخت و در بارگاه حضرت عبدالعظیم متحصن شد. وقتى این خبر به گوش ناصرالدین شاه رسید، ابتدا دلش به حال كلفت بیچاره سوخت و چون موارد مشابه آن فراوان پیش آمده بود و احتمال داشت در آینده نیز چنین حوادثى به وقوع بپیوندد، درصدد برآمد ملجأ و پناهگاه نزدیك‌‌ترى براى اهل حرم و ساكنان ارگ فراهم سازد؛ به همین صورت در نهان به یكى از گیس‌‌سفیدهاى مورد احترام زنان اندرون مأموریت داد تا چنین شایع كند كه خواب‌‌نما شده و به وى گفته‌‌اند در پاى درخت چنار كهنسالى كه بر كنار مظهر قنات واقع شده امامزاده‌‌اى به نام عباسعلى مدفون است و برآورنده حاجات اهل حرم خواهد بود.

 بعد از شیوع این شایعه در داخل ارگ سلطنتى، زنان خوش‌‌باور حرمسرا از شاه خواستند تا دستور نصب نرده‌‌اى را در اطراف درخت بدهد. شاه این درخواست زنان را پذیرفت و مدتى بعد نرده‌‌اى با رنگ سبز اطراف درخت نصب گردید و از آن پس درخت مورد اشاره به چنار عباسعلى معروف شد و به صورت مرجع و ملجأ عده زیادى زن و مرد صاحب‌‌حاجت داخل ارگ درآمد. / تهران قدیم،جعفر شهری، ص 86.