پادشاهان كه عازم شهر و مقصدى مى‌‌شدند همراهانشان اردویى را تشكیل مى‌‌دادند با نام اردوى شاه.

 در سفرنامه‌‌ها و كتب تاریخى برجا مانده از دوران قاجاریه، شرح سفر اردوهاى شاه و عواقب مصیبت بار آن براى ساكنین مسیر حركت را به فراوانى مى‌‌توان یافت.

 بنابر نوشته دوستعلى معیرالممالك در كتاب زندگى خصوصى ناصرالدین شاه اردوى شاه در سفر ناصرالدین شاه به عراق عجم بالغ بر نه هزار نفر بود. ولى تعداد دقیق‌‌تر همراهان را دكتر فووریه، طبیب مخصوص شاه، در كتاب سه سال در دربار ایران ده هزار نفر با چهار هزار اسب عنوان كرده كه علاوه بر این 250 نفر زن از نسوان حرم را نیز كه بر حیوانات باركش سوار بودند باید بدان افزود.

 اعتمادالسلطنه راجع به  اردوى مزبور كه از تهران به كهریزك رسیده مى‌‌نویسد: «.. با این‌‌كه نزدیك شهر هستیم قحطى در اردو به درجه‌‌اى است كه براى احدى نان پیدا نمى‌‌شود. با این‌‌كه 170 خروار گندم از انبار داده شده و میرزا عیسى‌‌خان وزیر تهران براى هر تنورى سیصد تومان نقد داده، پول‌‌ها را خورده گندم‌‌ها را فروخته‌‌اند…» / روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 928.

 «اردو مركب از هشت هزار نفر جمعیت است…» / روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 9.

 «… پنج روز در محلات اقامت كردیم، چادرهاى ما را در اطراف باغ‌‌هاى خرم پراكنده از یكدیگر زده بودند، ولى چون روى زراعت مردم كه هنوز محصول خود را برنداشته بودند منزل كرده بودیم، به این بیچاره‌‌ها صدمه بسیار وارد آمد.» / سه سال در دربار ایران، ص 263.

 «… در آشتیان… چادر مرا در میان جالیز خربزه زده بودند…» / روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 946.

 این بود گوشه‌‌هایى مكتوب از رفتار اردوى همایونى با مردم روستاهاى سر راه كه هجوم ملخ به مزارع را تداعى مى‌‌كند. ولى در شهرها هم همین وضع به شكل دیگرى وجود داشته است: «در كمتر شهر بزرگى بود كه پس از مدتى اقامت آه و ناله تجارى را كه چیزى به شاه فروخته و نفروخته بوده، بى‌‌آن‌‌كه شاه خواسته باشد متاعى پیش او فرستاده بودند نشنیده باشم». / سه سال در دربار ایران، ص 252؛ سفرنامه عراق عجم، مقدمه، ص هفت.

 شایان توجه است، در آن دوران گاه سفر اردو چنان طولانى مى‌‌شد كه در همان اردوى شاه سكه ضرب مى‌‌گردید و بر آن‌‌ها عبارت اردوى شاهى و یا مباركه، ركاب و یا جلو حك مى‌‌شد.

 در گذشته برخى از شهرها داراى ضرابخانه بودند كه وقتى سكه‌‌اى در آن ضرابخانه ضرب مى‌‌گردد نام آن شهر را كه محل ضرب سكه بود بر سكه‌‌ها حك مى‌‌نمودند. / تاریخ سكه (در دوران قاجاریه)، ص 36.

 در عصر قاجاریه فقط در دوره‌‌اى كوتاه ملت ایران شاهد دگرگونى در وضع كشور بودند و آن هم اوایل حكومت ناصرالدین شاه یعنى دوران صدرات میرزا تقى خان، امیركبیر بود. او در سفر اردوى شاه هرگز به احدى اجازه نمى‌‌داد به حریم كسى، روستایى و شهرى، تجاوز كند:

 «.. روز پنج‌‌شنبه غره ماه اردوى شاهنشاهى به جانب قزوین حركت كرده، روز سیم را در كرج در منزل سلیمانیه، به جهت خوبى فضا و نزهت مكان اتراق نموده… و نظم حركت جمعیت ملتزم ركاب همایون به طورى است كه كسى قدرت ندارد كه به یك برگ زراعت و محصول كسى دست بزند، چنانچه در منزل كرج دو مال تازه مى‌‌خواستند داخل زراعتى بشوند گرفته آورده و صاحب مال‌‌ها را تنبیهى بسزا كردند. سایرین از این ملاحظه با كمال نظم راه مى‌‌روند و كسى را یارا و قدرت بى‌‌نظمى نیست.» / روزنامه وقایع اتفاقیه، جمعه چهاردهم شهر رجب المرجب 1267 ق.