نقش زنان شاه در سیاست
تا زمانی که مهدعلیا زنده بود اداره حرمسرا در دست او بود. به تدریج قدرت زنان سوگلی در دوران ناصری و مظفری به حدی گسترش یافت که محل اقامت آنان در کنار اماکن مقدس و دیگر مراکز بست، مامن گناهکاران و بیگناهان برای فرار از مجازات و نیز بستنشینی بود. “مهدعلیا” همسر “محمدشاه” و مادر ناصرالدین شاه در راس زنان مداخلهگر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت.
با استقرار ناصرالدین شاه بر اریکه قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند و همزمان با صدارت اعظمی “امیرکبیر” و تلاش وی برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم آورد. بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از “میرزا آقاخان نوری” او را به منصب صدارت اعظمی رساند. زنان سوگلی ناصرالدین شاه نیز در مداخله در امور سیاسی چندان از مهدعلیا عقب نبودند و در عزل و نصب صدراعظمهای وقت کاملاً اعمال نفوذ میکردند.(عضدالدوله، احمد میرزا، تاریخ عضدی، ص۲۶۴.)
در عهد “محمدعلی شاه” همسر وی از جمله پیشتازان مخالف «نهضت مشروطه» ایران بود؛ انگیزه وی در این کار، کاهش شدید قدرت وی به عنوان ملکه کشور، تحت اصول و قوانین مشروطه و مجلس بود. بعد از به توپ بستن مجلس و شروع «استبداد صغیر» ملکه به خاطر مساعدتهایی که در این راه به خرج داده بود، لقب «شریکالسلطنه» را دریافت میکند و قدرت وی آنچنان افزایش مییابد که حتی به لغو و ابطال فرمانهای صادره از سوی شاه نیز اقدام میکند. پس از آنکه محمدعلی شاه تحت فشار مشروطه خواهان به ظاهر تصمیم به بازگشایی مجدد مجلس گرفت، ملکه با جسارت تمام افراد تحت امر خویش را برای محو اعلانهای صادره از او میفرستد و عملاً رو در روی محمدعلی شاه قرار میگیرد.(امین الدوله، میرزا علی خان، خاطرات سیاسی، ص۱۷۷.)
استعمارگران نیز از تاثیر زنان به تصمیمگیری شاه مطلع بودند و به طرق مختلف سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرای شاهی داشتند. در بدو ورود “سرگوراوزلی” سفیر انگلیسی به ایران، همسرش نیز با تقدیم قطعهای الماس به دیدار “آغاباجی” از زنان سوگلی فتحعلیشاه میشتابد، تا بدین گونه زمینههای نفوذ در این زن مقتدر را فراهم آورد.(ملک زاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت، ص۴۹۹؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، صدرالتواریخ، ص۳۸.)