ساخلو (ساخلاو)
ساخلو (گاه به صورت ساخلاو)، اصطلاحى در تشكيلات نظامى ايران از اواخر دوره صفويه به معناى محل استقرار گروهى از سربازان براى حفاظت از منطقه اى خاص و تأمين امنيت آن است. ساخلو واژه اى تركى ـ مغولى از مصدر ساخلاماك و به معناى محافظت كردن، حفظ كردن و حمايت كردن است (دورفر[۱] ، ج ۳، ص ۲۱۸). به نظر مى رسد دوره رواج اين واژه در منابع، از اواخر عصر صفوى و سراسر دوره قاجار بوده است (← محمدمحسن مستوفى، ص ۱۱۶، ۱۶۷؛ استرآبادى، ص۴۹۰؛ دولت آبادى، ج ۲، ص ۱۱۴، ۱۶۱، ج ۳، ص ۲۰۰، ج ۴، ص ۱۴۲؛ عين السلطنه، ج ۱، ص ۶۷۷، ج ۲، ص ۱۰۵۷، ۱۲۰۹، ج ۳، ص ۲۲۷۱؛ عبداللّه مستوفى، ج ۱، ص ۶۹، ۸۹). مهم ترين وظيفه نيروهاى مستقر در ساخلو، حفظ نظم منطقه اى بود كه در آن حضور مى يافتند (اعتمادالسلطنه، ج ۳، ص ۱۷۵۴، ۱۷۶۹)، اما در برخى موارد از اين نيروها براى جمع آورى ماليات، نگهدارى از مكانى خاص، مثلا حفاظت از بركه آب براى حجاج و حفظ مال و ناموس اشراف، تجار و كسبه ثروتمند يك منطقه استفاده مى شده است (← حاجب الدوله، ص۱۰۰؛ نجم الدوله، ص۱۲۳؛ حسيبى، ص۵۱). نيروهاى ساخلو گاه به صورت موقت در محلى استقرار مى يافتندكه ساخلوى پُستى خوانده مى شدند و گاه براى مدت طولانى همراه خانواده خود در منطقه اى سكونت مى يافتند، كه دراين صورت به آنها ساخلوى دائم اطلاق مى شد (مدرسى و همكاران، ص ۳۰۳). تأمين حقوق و مواجب نيروهاى ساخلو برعهده حكومت مركزى بود. براساس گزارش عين السلطنه (ج ۴، ص ۲۸۹۲، ۲۹۲۷) جيره و مواجب اهل ساخلوى تهران سالى هفت تومان بود كه بعدها به ماهى چهار تومان افزايش يافت. هزينه بسيار زياد نگهدارى ساخلوى يك منطقه باعث مى شد تا دولت آن منطقه را به اجاره دهد و هزينه سنگين ساخلوى شهر را نيز به حاكم منطقه واگذارد (← حبيبى و وثوقى، ص ۱۸۳). از اواخر دوره قاجار (← عبداللّه مستوفى، ج ۱، ص ۸، ۴۲۲) و نيز براساس مصوبه فرهنگستان ايران (۱۳۱۴ـ ۱۳۲۰ش)، واژه پادگان جايگزين ساخلو شد (روستايى، ص۳۸)؛ واژه پادگان در متون سابقه اى طولانى تر از ساخلو دارد. محمود كتبى در قرن نهم، واژه پادگان را به معناى نيروهاى جنگى به كار برده است (← ص ۸۳). اما پادگان به معناى محل استقرار سربازان، از اواخر دوره صفويه به بعد، در متون فارسى رواج فراوان يافته است (براى نمونه ← غفارى قزوينى، ص ۳۷۴؛ استرآبادى، ص ۴۴۹، ۴۶۹ـ۴۷۰، ۶۳۷؛ ممتحن الدوله، ص۲۹۰، ۳۰۳؛ سهام الدوله بجنوردى، مقدمه هوشنگ شادلو، ص ۹).
منابع : محمدمهدى بن محمدنصير استرآبادى، جهانگشاى نادرى، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ش؛ محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش؛ على بن حسين حاجب الدوله، سفرنامه حاج على خان اعتمادالسلطنه، چاپ على قاضى عسكر، تهران ۱۳۷۹ش؛ حسن حبيبى و محمدباقر وثوقى، بررسى تاريخى، سياسى و اجتماعى اسناد بندرعباس، تهران ۱۳۸۷ش؛ رباب حسيبى، «قحطى و گرانى در سال ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ قمرى»، فصلنامه گنجينه اسناد، سال ۲، دفتر۳ و ۴ (پاييز و زمستان ۱۳۷۱)؛ يحيى دولت آبادى، حيات يحيى، تهران ۱۳۷۱ش؛ محسن روستايى، «واژگان نظامى مصوب فرهنگستان ايران (۱۳۱۴ـ۱۳۲۰ش)»، فصلنامه گنجينه اسناد، سال ۴، دفتر۴ (زمستان ۱۳۷۳)؛ يارمحمدخان يزدانقلى سهام الدوله بجنوردى، سفرنامه هاى سهام الدوله بجنوردى، چاپ قدرت اللّه روشنى زعفرانلو، تهران ۱۳۷۴ش؛ قهرمان ميرزا عين السلطنه، روزنامه خاطرات عين السلطنه، چاپ مسعود سالور و ايرج افشار، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۸۰ش؛ احمدبن محمد غفارى قزوينى، تاريخ نگارستان، چاپ مرتضى مدرس گيلانى، تهران ۱۴۰۴؛ محمود كتبى، تاريخ آل مظفر، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران ۱۳۶۴ش؛ يحيى مدرسى، حسين سامعى، و زهرا صفوى مبرهن، فرهنگ اصطلاحات دوره قاجار : قشون و نظميه، تهران ۱۳۸۰ش؛ عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، يا، تاريخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاريه، تهران ۱۳۸۴ش؛ محمدمحسن بن محمدكريم مستوفى، زبدة التواريخ، چاپ بهروز گودرزى، تهران ۱۳۷۵ش؛ مهدى بن رضاقلى ممتحن الدوله، خاطرات ممتحن الدوله، چاپ حسنيقلى خانشقاقى، تهران ۱۳۵۳ش؛ عبدالغفاربن على محمد نجم الدوله، آثار نجم الدوله: سفرنامه دوم نجم الدوله به خوزستان، چاپ احمد كتابى، تهران ۱۳۸۶ش؛(سيده نرگس تنهايى ، دانشنامه جهان اسلام.

ارسال دیدگاه

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.