ارزانی نان در تهران
يكسال در دهه اول محرم به مناسبت ارزان شدن قيمت گندم، اقتضا داشت كه نان شهر ارزان شود. وزارت تهران نانواها را احضار و امر داد كه يك من صد دينار نان را ارزان كرده، مثلا از يك من هشت شاهي تنزل دهند. نانواها كه مثل امروز هيچ وقت آسان به ارزان شدن نان تن در نمي دهند به عذر اينكه گران خريد دارند بناي مقاومت را گذاشتند. از روز اول ماه كه اين موضوع طرح شد تا پنجم، ششم نتيجه اي به دست نيامد. وزير تهران آنها را به محضر خود طلبيد و آنچه با استدلال، ضرر نكردن آنها را بيان كرد، سرسختي كرده و زير بار نرفتند. بالاخره وزير، شاهكار استبداد، يعني تشر را به ناف آنها بست و گفت: برويد گم شويد!! من مي دانم با شما چه معامله كنم!! نانواها از محضر وزير خارج شده و چون اين روز نوبت رفتن به خانه حاجي علينقي تاجر كاشاني بود، به طور اجماع به مجلس روضه رفتند ولي حواسشان خيلي جمع نبود زيرا نمي دانستند جناب وزير چه خيالي درباره آنها كرده و معامله موعود با آنها چه خواهد بود؟ در اين ضمن، ناظم بچه سيدهاي حاجي سيد حسن وارد مجلس شده علم خود را كوبيده و بچه سيدها دور منبر را گرفتند و منتظر ورود آقا شدند. نانواها به قدري از تشر وزير گرفتار خود بودند كه ابدا متوجه اين مقدمات نشدند. در اين ضمن ناظم به وسط مجلس پريده بگيريد معمول خود را گفت. نانواها تصور كردند از مقام وزارت امر شده است آنها را بگيرند و تنبيه كنند و چون ماموران دانسته اند كه همگي اينجا جمعند، به اين مجلس آمده اند و صداي بگيريد مالباشي فراشان حكومتي است. بنابراين تصور، يك مرتبه همگي به قصد فرار افتادند و از جا برخاستند، اما به كجا فرار كنند؟ دم در حياط كه البته عده لازم فراش گماشته شده است، پس مناسب اين است كه از پشت بام به خانه همسايه رفته، در آنجاها مخفي گردند. به اين قصد همگي دست به دو گذاشته، دم پلكان بام حياط ازدحام كردند. شكستن يك گوشه مجلس، باقي خالي الذهن ها را هم به تشويش انداخت، آنها هم بدون اراده از جا برخاستند و به سمت در حياط هجوم آوردند. حاجي آقاي صاحبخانه حيرت زده دم در جلو آنها را گرفت. مجلس بر هم خوردگي عجيبي پيدا كرده بود و هيچكس سبب آن را نمي دانست. پس از مدتي ازدحام و قال، حاجي علينقي توانست به وسيله پرسش از نانواها اصل قضيه را كشف كند و نانواها را از اشتباه درآورده، آنها را بنشاند و مجلس را به نظم در آورد. بعد از آرام شدن مجلس، حاجي سيد حسن بالاي منبر رفت و قدري نانواها را نصيحت كرد و حساب شدن ضرر تصوري آنها را در ارزان كردن نان پاي صرف تعزيه داري آنها در دنيا ضمانت كرد و نانواها هم بعد از ختم مجلس بدون هيچ تشريفاتي طبق ميل وزير، نان را ارزان كردند.(مستوفي، عبدالله، شرح زندگاني من، ج 1، صص 4 – 283)