آغا باشی(خواجه باشی)
در میان بردگان، خواجه ها گروهی مخصوص و متنفذ بودند که از اوان جوانی (هفت تا ده سالگی) و پیش از فروش به صاحبان نهایی خود، اخته می شدند. وجود خواجه ها برای محافظت اندرون غیر قابل اجتناب بود. ساختمان بدنی خواجه ها بیشتر زنانه بود. فقدان ریش و سبیل حالت خاصی به صورت آنها می داد؛ به طوری که از ظاهرشان نمی شد سنشان را درست حدس زد. خواجه های سیاه نسبت به سایر سیاهانی که وارد ایران می شدند، عمر درازتری داشتند(پولاک، صص177-178). اینها اغلب به کج خلقی، طماعی و پول پرستی و خساست، معروف بودند و استعمال تریاک و مسکرات عیب بزرگ آنها محسوب میشد(ویلسن (چارلز)ص 145). اکثر خواجگان در عصر قاجار سیاهانی بودند که از آفریقا آورده میشدند. البته قبل از آن، زمانی که ایرانیها از قفقاز اسیر جنگی می گرفتند یا می خریدند، تعداد خواجه های سفید پوست بسیار زیاد بود. پولاک می¬نویسد که آخرین خواجة قفقازی در مدت اقامت من در تهران به سال 1272ق چشم از جهان پوشید(پولاک، ص178).
در دورۀ آقا محمد خان قاجار خواجه سرایان بسیار کم بودند: آغا جعفر معتبر و شمار اندکی دیگر که به او سپرده شده بودند. در این زمان امور حرمسرا به ریاست مهد علیا، مادر فتحعلیشاه و همکاری سایر زنان ترکمن حرم اداره می شد. تمام کارها به دست زنان و کنیزان صورت می گرفت و امکان نداشت مردی متصدی کارهای یکی از اهل حرم باشد، ولی در زمان فتحعلیشاه خواجگان بسیار زیاد شدند.
در دورۀ فتحعلیشاه، خواجه باشی یا رئیس خواجگان نفوذ فراوانی داشت؛حتی رجال عالی رتبه درباری هم برای او احترام زیادی قائل بودند. مورد احترام زنان شاه نیز بود؛ به این امید که آنها را به حضور شاه بفرستد، زیرا پادشاه هر موقع که دختر تازه ای در اختیار نداشت، غالباً به انتخاب خواجه باشی موافقت می کرد. لذا زنانی که به وسیلة خواجه باشی به خوابگاه شاه راه می یافتند، نسبت به وی حق شناس میشدند و درصورتی که از او ناراضی می شدند، موجبات نابودی خواجه باشی را فراهم میکردند(دروویل، ص 5). گاهی خواجه سرایی به آن درجه از شؤون و لیاقت می رسید که مانند وزراء مورد عنایات و التفات ملوکانه واقع می شد. چنین خواجه سرایی در سایر ولایات می¬توانست در مجلس و شورای حاکم بلدیه حاضر شده و پس از استماع رأی حاکم و وزیر او موافق سلیقة خود رأی بدهد(ویلسن(چارلز)صص 5-144).
خواجهسرایان مواظب حیاط تحت ادارۀ خانم خود بودند و گاهی هم همانجا منزل داشتند. این خانمها ناگزیر یک نفر خواجه متعین که سمت ریاست بر خواجه های تحت امر خود را داشته باشد نیز داشتند و این سر خواجه ها تحت امر آغاباشی بودند. آغاباشی رئیس کل خواجه سرایان حرم و سیاست حرمخانة شاه در دست او بود(مستوفی،ص386).
این خواجه ها بویژه خواجه باشی و سر خواجه ها که اکثر آنها زرخریدهای ناصرالدین شاه بودند، مواجب کافی داشتند. غالباً گذشته از اتاقی در اندرون، خانه هایی هم در شهر داشتند که در آن زندگی میکردند. ناصرالدین شاه هم که به وجود آنها احتیاج داشت و بالاخره دارایی آنها به خودش بر می گشت، از متمول کردن آنها مضایقه نمی¬کرد(مستوفی، همان). با تمام این اوصاف، در دورۀ ناصری از نفوذ و قدرت خواجگان بسیار کاسته شد و خواجه های سفید همه از اندرون رانده شدند(پولاک، ص181) و با وجود اینکه خواجه باشی در این زمان کلیدهای خزانة سلطنتی را نگهداری میکرد و مراقب غذاهای مخصوص شاه بود، ولی درآمدش بسیار محدود شد(همان).