امیر ارسلان و فرخ لقا

نام یكى از داستان‌‌ها و نمایش هایى است كه توسط دسته‌‌هاى تئاتر روحوضى در تهران قدیم به اجرا در مى‌‌آمد. / كهنه‌‌هاى همیشه نو، ص 9.

 در روزگارى كه نه سینما بود، نه تلویزیون و نه سرگرمى‌‌هایى از این دست، شب‌‌ها؛ خاصه شب‌‌هاى دراز و سرد زمستان به شنیدن و خواندن قصّه مى‌‌گذشت. در میان قصه‌‌هاى شبانه، داستان‌‌هاى شاهنامه نخستین مقام را داشت و پس از آن داستان‌‌هایى چون اسكندرنامه، حسین كرد شبسترى، امیرارسلان و... . داستان امیرارسلان آفریده عصر قاجار است و آفریننده‌‌اش نقیب الممالك، نقال دربار ناصرالدین شاه، بود. این داستان، در شمار نخستین داستان‌‌هاى عامیانه است كه در آن زمان در تهران از روایت سینه به سینه شاهى درآمد و تحریر و چاپ شد. این داستان سرگذشت امیرارسلان (پسر پادشاه روم) و عاشق شدن وى بر فرخ لقا (دختر پطروس شاه فرنگى) از راه دیدن تصویر او و مبارزات قهرمان داستان، براى رسیدن به وصال معشوقه است. امیر ارسلان ضمن ماجراجویى عجیب و غریب و دور از ذهن با فرخ لقا وصلت مى‌‌كند. بعضى از بازیگران این داستان مانند قمر وزیر و فولاد زره دیو و مادر فولاد زره در میان مردم به عنوان نمونه ناپاكى و بد نهادى مَثَل شده است. شرح آفرینش این داستان را دوستعلى خان معیرالممالك از رجال عصر ناصرى آورده و مى‌‌نویسد: «.. پس داستان امیر ارسلان... زاییده فكر نقیب‌‌الممالك، ذوق و همت فخرالدوله (دختر ناصرالدین شاه) مى‌‌باشد كه... به چاپ رسید و معروف خاص و عام گردید.» / اولین‌‌هاى تهران، ص 366.

استفاده از مطالب این سایت تنها با ذکر منبع بلامانع است.